اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
سلام خانم پرستار خوبی؟؟اتوسا خانم؟
بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد پيشاپيش سال نو مبارک
کجایی خبر از من نمی گیری؟؟؟
سلام خوبی؟؟خبری ازما نمی گیری؟؟
مرسی دوست عزیز از امتیاز...
اين روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه درد تمام عاشقا پاي کسي نشستنه اين روزا مشق بچه هايه صفحه آشفتگيه گرداي روي آينه فقط غم زندگيه اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه مشکل بي ستاره ها يه کم ستاره چيدنه اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه آرزوي شقايقا يه کم کبوتر شدنه اين روزا آسمونمون پر از شکسته باليه جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه اين روزا کار آدما دلاي پاک رو بردنه بعدش اونو گرفتنو به ديگري سپردنه اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه ساده ترين بهونشون از هم خبر نداشتنه اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفائيه جرم تمومشون فقط لذت آشنائيه اين روزا چشماي همه غرق نياز و شبنمه رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه خلاصه حرف همه پس زدن و نموندنه
من بیشتر
گاهی درخت هم حرف می زند وسنگی که دریا به اوسرمی زند گاهی درخت هم سکوت می کند کنار حرفهای تو صدای پرندگان شبیه رقص پیچک ها گاهی باد می اید وبرگی را می تکاند یاسنجابی درتکه ایی ازآسمان بادرخت عهدرفاقت می بندد گنجشکها چیزی شده ؟ کناردرخت زیادشلوغش نکنید شاید پسری عاشق لم داده به درختی به معشوقش ادرس این درخت را داده.
وچه خوب است عاشقانه پرستاری کردن از دوستانهممنون عشق تقدیم شما
چه عاشقانه است این روز های ابری… چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی… چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا… چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق… و من چه عاشقانه زیستن را دوست دارم… عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم… عاشقانه سرودن را دوست دارم… عاشقانه نوشتن را دوست دارم… عاشقانه اشک ریختن را… عاشقانه خندیدن را دوست دارم… دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار بهترین و عاشقانه ترین کسانم… و من عاشقانه می گِریَم… عاشقانه می خندم… عاشقانه می نویسم… و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم…
شرح حال مجسمه فردوسی شنیدم که یک روز با جیغ و داد چنین گفت فردوسى پاکزاد: ایا شهرداران تهران زمین چرا غافل از من شدید این چنین من این جا غریبم، تک و بى کسم نباشد به جز دود و دم مونسم اگر چه ابوالقاسم طوسىام اسیرى به میدان فردوسىام من از بس سر پاى استادهام ز کول و کمر سخت افتادهام گرفتار واریس شد پاى من به جان شما خیس شد، جاى من ز باران و از گردش آفتاب کشد موش از پشت بنده سه قاب چنان سیخ بر جاى خود ماندهام که گویى بر این خلق فرماندهام بر این مال خرها و دلالها که این جاست پاتوقشان سالها بر این مردمانى که بالاتفاق سر و کارشان: پول و ارز قاچاق شده جنگ رستم و اسفندیار مبدل به جنگ یورو با دلار چه جویى نشان از دلیران جنگ از این خلق معتاد افیون و بنگ به جاى جم و خسرو و داریوش عتیقه خر و زیر خاکى فروش به جاى صداهاى کوس و دهل به گوش آید آواز بوق اوتول اگر لایق شهرداری بدی مرا کی چنین روزگاری بدی؟ بسى رنج بردم در این سال سى ز بوی بد اگزوز تاکسى ز سکلت سواران ریز و درشت یکى پشت زین و یکی زین به پشت ز دود و دم کامیون دارها دو چشمان من کور شد بارها ز بس دود از هر طرف خورده ام گرفتار درد سل و سرفه ام ز بوق تریلى دو گوشم به درد چون کوس سواران به گاه نبرد مپندار شبها من آسودهام که تا بوده است این چنین بودهام همه شب نمایند ادرارها جلو پاى من کامیون دارها چو فردا بر آید بلند آفتاب دوباره من و حال و روز خراب الا شهرداران تهران زمین بیایید و بالا زنید آستین بسازید یک سایبان بلند که از باد و باران نیابم گزند نگویم مرا پشت اسبم کنید به میدان تجریش نصبم کنید اقلاً شب عید شادم کنید به یک قوطى رنگ یادم کنید
ای وااااااااای شرمنده کردی خیلی منسی . منسی از مهلبونیتون
امیدوارم دوست خوبی براتون باشم چشاتون قشنگ می بینه از امتیاز فراموش نشه اتوسا خانم!!!!
میسی عزیزم. خیلی پست هات قشنگن