مکالمه بین genius1 و آیو

سلام. بله. بيامتونو كرفتم. باتشكر

سلام آقای حبیبی پور
یه سوال پیامم رسید؟

سلام متشکرمعید شما هم مبارک ...همچنین برای شمامن اول باید تبریک میگفنم،پوزش.....فکر کردم کلاسای تابستونیتون شروع شده مزاحم درستون میشم.کتاب دنیای صوفی روخوندین؟(فلسفیه)

همچنین شما.

متشکرم....
امیدوارم سالی باشه که با افزایش علمتون ،درکتون افزایش پیدا کنه و به خدا نزدیکتر شین

سلام به شما.عیدتون مبارک.امیدوارم سالتون با سلامتی و تفکر و و خداو خرد گرایی همراه باشه

سلام آقای حبیبی پور
خوبین؟؟ عیدتون مباررررک(تکلیف برای عید که نداشتین؟؟)

ممنون آقای نابغه!!!!!!!!!!!

تئوري وجود حيات و جهان هاي موازي را تا حدي نظريه ي غشاء قبول مي كند.
بر طبق اين نظريه،جهاني در كمترين فاصله(1آنگستروم از جهان ما )وجود دارد كه مانند غشايي موازي با جهان ما قرار دارد.البته موازي بودن در هندسه ي ريماني به معناي توازي در هندسه ي اقليدسي نيست.
اين نظريه كاملاً مثبوت است.(از لحاظ رياضيات)
اگر فيزيك نوين مطالعه مي كنيد،رياضيات جواب مي دهد نه چهار ابزار يونانيان باستان(مشاهده،اندازه گيري،نتيجه گيري و آزمايش)كه شما از آن ها جهان را به عنوان يك منجم داراي تلسكوپ و با مشاهده ي نجومي مورد مطالعه قرار مي دهيد.
طبق قضيه ي 10 هيلبرت،همه ي مخلوقات با رياضيات و منطق تعريف مي شوند.

آقای حبیبی پور خط آخر شما که یک پارادوکسه و در این هیچ شکی نیست یه http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.php?f=2&t=26020 مراجعه کنین پر از این پارادوکس ها و جواب های احتمالی است
اما تیو ری چهان موازی رو من تا حالا نتونستم قبول کنم و ازش استفاده کنم
از نظر من غیر منطقی درسته که خیلی از فیزیک دانان دیگه این نظریه رو خیالپردازانه و انتزاعی صرف نمیکنند اما خیلی منطقی نیست که بخوایم به مشاهدات غیر نجومی اعتماد کنیم و بگیم کهکشان هایی و مردمانی مثل ما
حدود 280 ^ 10 متر دورتر از زمين قراردارند و دارند زندگي مي كنند .

درباره ي پيغامي كه گذاشتيد،نظر بسياري از دانشمندان امروزي و حاضر در زمينه ي فلسفه و منطق و كيهانشناسان و فيزيك دانان نسبيتي است.البته اين مبحث پاي انرژي منفي و ماده ي تاريك و موج انفجار بزرگ را وسط مي كشد. اين مواردي است كه در تئوري گسترش جهان هستي مطرح مي شود.

طبق اين نظريه اشياي جهان مانند نقطه هايي بر روي بادكنكي در حال دميدن در آن با سرعتي بيش از سرعت نور دز حال گسترش است و دائم شتاب مي گيرد.حال چون جهان علاوه بر فضا زمان را هم داراست،جهان با اين سير رويداد هاي و وقايع را طي مي كند تا به سرانجام خود برسد.البته تئوري ناقض هم وجود دارد.

تئوري جهان هاي موازي مي گويد كه سير تحولات زماني را خود انسان معين مي كند . وابسته است به علم احتمال.
اگر كتاب جبر و احتمال سال سوم رياضي را كه ما امسال بايد بخوانيم را خوانده باشيد،اگر تاسي داشته باشيد كه بخواهيد كه تنها اعداد فرد بيايند،با ريختن تاس،50% احتمال آمدن وجود دارد.اين احتمال مربوط به يك جهان است.اما ممكن است در جهاني ديگر موازي با جهان ما 50% احتمال آمدن تاس به اعداد غير فرد يعني زوج باشد.يعني احتمالات دوجهي هستند.بودن در يك زمان در يك جهان يا نبودن در يك زمان در يك جهان.

به طور مثال اگر به گذشته برگرديد و پدر بزرگتان را بكشيد جهاني ديگر زاده مي شود كه شما در آن بي هويت و بي نام هستيد.اين يعني تناقض.چون بر اساس تفكر منطقي درباره ي من واقعي انسان غير ممكن است.

حبيبي پور

نظرتون در مورد نظریه علت و معلوای رافایل سورکین و دیوید راید اوت چیه؟؟؟؟؟
یه نظریه ای که داره میگه:فرض میکند چهان یکدسته از وقایع است که توسعه می یابد همانطوری که رویداد های جدید بر مبنای قوانین اطلاعات رخ میدهد

سخن شما كاملاً درست است.يكي از دست آورد هاي تركيب كوانتم و نسبيت را مي توان تئوري ام و اسپين و اصل طرد پاولي دانست.اما من در مقاله ام تنها از نسبيت عام حرف و كمي هم نسبيت خاص.از كوانتم حرفي نزدم،چون تا حالا كه اين طوري بوده است،كوانتم در پايه اي ترين معادله ي قابل قبولش يعني شرودينگر ،تعريف غير نسبيتي زمان را ترجيح مي دهد.

سلام
تعریفتون از زمان در واقع کمی برگرفته از کوانتم و نسبیت و درکیات خودتونه
و این واقعا عالیه امیدوارم یه نقطه مشترک برای کوانتم و نسبیت بشه تا اختلاف

سلام عیدتون مبااااااارک