دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین *alien* و kamel.gholami

20 پیغام بازدید کنندگان

  1. اعتماد به نفس چیزی شبیه چتر است،
    چتر باران را متوقف نمی کند اما کمک می کند

    زیر باران بمانیم وحتی از آن لذت هم ببریم
  2. شعربسیار زیبایی بود
    سپاس
  3. روبانِ مشکیِ رویِ عکست
    باعثِ مرگِ سردِ این خونه اس
    رفتی و چند ساله این مَردم
    میگن این زن خُله، یه دیوونه اس


    یه دیوونه که عاشقت بوده

    با چشاش شهرو گشت دنبالت
    یه زنِ گیج و منگ و نامفهوم
    که زنی رو ندید توو فالت


    رفتی و چند ساله سیگارت

    رویِ فرشای خونه جا مونده
    عطر تلخی که میزدی هر روز
    این زنو مثل ِ مرگ خوابونده


    رفتی اما یه چیزو فهمیدی

    اینکه زنها یه پا خودِ مَردن
    پایِ عشقی که زندگیشونه
    چنگ و دندون زدن وَ پابندن


    مَردمِ شهرِ تو نمی فهمن

    خنده هاتو که میکُشن من رو
    مردمِ شهرِ من نمی دونن
    ارزش ریل راه آهن رو


    رفتی با آخرین قطارِ شهر

    منتظر موندم و چشام خونه
    رفتی با ساکِ دستیِ سبزت
    بعدِ تو کلِ شهر بارونه


    #کامل_غلامی



    دکلمه این ترانه [Download]
  4. سلام :)
  5. سال در پایان است
    من ز تقویم دلت باخبرم
    همه ماهش مهراست
    همه روزش احساس
    شادیت روزافزون باد...
    عیدنوروزبرایت خوش باد
  6. نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
    غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس


    نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او می‌ریخت
    و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»


    درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود

    و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...


    غـــروب بود ، و مرد از خدا نمی‌فهمید

    و می‌زد آن پسرک کفش سردِ او را واکس


    (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش

    نماز محضـی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)


    بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد
    صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-


    چقدر روی زمیــن خنده‌دار می‌چرخد!»

    (چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-


    پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش

    صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-


    یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان

    و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...


    غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــی‌چرخید

    و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس


    و کارخانه بـــه کارش ادامه می‌داد و

    هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...


    کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت

    و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس


    صدای باد ، خیابان ، و جعبــــه‌ای پاره

    نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . .

    "پوریا میر رکنی "

  7. نـتـرس از شـب یـلـدا بـهـار آمـدنـی اســت /

    یلدا پــــیشاپیش مبارک

    چرا شب یلدا انار و هندونه میخوریم؟

  8. مـــــحرم تـسلیــــــت ...

  9. عــــیــــد شــــــمــــــا مـــــبــــــارکــــــ
  10. دوست من

    هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار، که دریایی از نا امیدی است ،

    دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است....
    دلت پرامید ....
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 20 تا 20