اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
درود به قدیمی های سایت
انتخاب میان سرویس های وبلاگ نویسی رایگان یا سایت شخصی
بررسی قالب وبلاگ از دیدگاه امنیت
جستجوی قوی با گوگل
مرورگر چیست و چه کار می کند؟ / غرور زیادی من
نگهداری و پاک کردن اطلاعات به صورت امن
نرم افزارهای ضد جاسوس افزار و تبلیغ افزار
آشنایی با مهمترین تهدیدهای امنیتی
طراحی سایت با وردپرس
روش گام به گام طراحی سایت
چگونه خودمان طراحی وبسایت انجام بدهیم
دوست دارم اینو یه نگاه کنی برای داشتن یک وب سایت خودتان را آماده کنید!
می خواهم این کران را بدزدم ...خورشیدش را درجیبم بگذارم ??? ابرها و باد و شب و روز و درخت های باغچه و خیابان و کوچه ی بن بست وبی انتهای جاده و این آسمان و زمین و تک دانه های باران و کلبه ی گم شده جنگل و آتش و خاکستر و تمام عناصر هستی و حتی نیستی و همین طور خدا را بدزدم و در پهنای فکر خیال انگیزم قایم کنم !!! تا در بارگاه سیاه چشمانت همه را سلاخی شعر های بی وزنی کنم که سپید می رویند ولطیف، تورا می نوازند که دوستت دارم...
Walk on their feet They are like the earthly man But the fate of the angels who are flying dream smile yet. for you
به جزء حضور تو !!! هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفتم ... حتی عشق را
سلام دوباره منم.سیاه نویس روزگار با چشم هایی تیره اما نه آرزوهایی سیاه بلکه سبز سبز مسافری ابدی وتو آن قدر ساده ای که تمام دشوار بودنم را کنارت آرام می گریم وتو هیچ وقت نمی فهمی که شانه هایت خیس چه شده اند. تو هم مسافری از روز اول همین بود که حساب هیچ راهم نکردم فقط نمی دانم چرا گاه گاهی دلم می خواهد همه ی عالم را در تو خلاصه کنم وصادقانه بخواهمت. ولی خوب نمی شود جایی هستی که شب ها لالایی مرگ می خوانند وروزها زوزه ی بدبختی عزیز من، با نام مستعار آمدی ،حرف هایت بوی یاس می داد وبه سختی روزگار را فریفتم تا بمانی اما بخدا نفسم بالا نمی آید. بی خیال تو باز هم نمی فهمی. sabo3eur
سلام ممنون شما خوبی؟
سلام بر اقای کاوه یادی از ما فقیر فوقرا نمیکنی
اما ذهنم شاملو را زمزمه می کرد: وقتی که پیرامن تو چانه ها دمی از جنبش باز نمی ماند بی آنکه از تمامی صداها یک صدا آشنای تو باشد وقتی که دردها از حسادت های حقیر بر نمی گذرد و پرسش ها همه در محور روده هاست آری مرگ انتظاری خوف انگیز است.
حالا چرا میزنی