مکالمه بین amin_745 و طلیعه طلا

حالا بشین سر درس و مقشات نمیخواد فعلا از این کارا بکنی.
یه بچه دادن دستت از بس فلفل و نمک وادویه بهش دادی بچه شده مثل خوراک کاری!
الان برا دست گرمی اینو بزرگش کن تا بعد ببینم میشه مسئولیت های بیشتری بهت داد یا نه


به این زبون بسته فلفل ندیا! اگرخواستی بدی فلفل دلمه ای بده

آخـــــــــــــــــــــــ ــی ! خب مار بگزه او ن شیرین بن لادن رو .. نمیشه این جمله طلاییت رو زودتر می گفتی ؟
من برا اینکه از حمایت شما که مــــــــــــــــــــــــ ــــدیر تالار اخـــــــــــــــــــــــ ــــبـاریدوو خیلی تو این زمینه بدرد می خورید ، برخورداربشم ، واسه دوره بعد خودم رو کاندید می کنم . یا علی
خدا رو شکر . از اینکه با من هم صحبتید ،بهتر هم میشید ...
خارجی ها همه چی شون عالیه ، حتی ...

برو من حمایتت میکنم. فقط میترسم تا روزی که شوما سنت به ریاست جمهوری برسه من دیگه تو این دنیا نباشم
از چند روز پیش که خیلی بهترم. امان از این ویروس های وارداتی لامصب ویروسها شون هم با کیفیته وقتی میگیره دیگه ول نمیکنه

پس بگو ! مدیر کل قلابیمون ، یکی عین خودشو گذاشته سر جاش و رفته . خدا شانس بده . اگه از منم همینطور طرفداری کنی ها ، میرم برا ریاست جمهوری ..

خلاقیت یعنی همین ...
نگو که بی هنری ، بد جور میرم شام می خورم ...

حالا اصل حالت چه طوره ؟ کسالت به کل برطرف شد ؟

خب اینکه شما کسی رو نبینی دلیل این نیست که نمیاد!
خود گویی و خود خندی عجب دخمل هنرمندی! این آخریاش کلا نامفهوم بود!

آره دیگه قلابی ؟
تو این مدت چند دفعه تو سایت دیدیش . اینم سایتش ! هر روز داره یه جاش می لنگه ...

فکر کردی .
داداش ویکتور یه پوستی از سرت بکنه ،خودت حظ کنی و توبه کنی که حتی یه هم چین فکر هایی به مخت خطور کنه .
آره منم با شیوه ادب کردنت کاملا موافقم . کار خوبی می کنی . حتی می تونی بترسونیش تا زهر ترک بشه و بمیره و جامون بزرگ بشه و خوردنی هامون فراووووووووووووووون .
شیری که خوردی حلالت .
از بابایی کردنت ، حظ کردم .
مرد میگن به تو !!!
آدم باید جذبه داشته باشه و وقتی حرفی میزنه ،هیبتش همه رو بگیره بندازه تو هلفدونی ...!!!
حرف نداری و عالی هستی ،اونم در حد تیم ملی افتضاحی !!!

قلابی؟
آخ جون یعنی دوباره باید پوست سر سرخپوستا رو بکنیم باهاش کاردستی درست کنیم خب بگو بیان من منتظرم.
اوضاع خوبه الان دارم تنبیهش میکنم ولی نه به شیوه سرخپوستا با فلفل و زردچوبه به شیوه ی مدرن یعنی اینطوری:

خب ، وقتی مدیر قلابیمون معلوم نیست کجاس ،بایدم از این اتفاق ها بیفته دیگه .
چه خبرا ؟ بچه که امروز اذیتت نکرد ؟
گاو ها از دستت در امون و سالمند ؟
عزیز جون ، به داداش ویکتور میگم ها ،آخه میدونی که به من گفت سر دسته سرخ پوست ها شده
می خوای قوم و قبیله شو صداش کنم ؟
یه دو تا باکومبا با کومبا بگم، قضیه حّله...سرخ پوست ها اینقده گوشت مدیر تالار اخبار دوست دارن که نگو .میذارنت رو آتیش طبیعی تا جیلیز ویلیز کنی و از تلخ و گزنده بودن در بیایی و خوشمزه بشی . اون وقت می کشنت به دندون تا ...
اون وقت می فهمی من بن میشم یا بنت می کنم ...

سلام
من و تک زدن؟! دیشب اومدم جواب بدم سایت کلا هنگ کرد!
میبینم که خلاف سنگین شدی. داغ داغ از افغانستان میاری نه مرسی من اهلش نیستم
حالا دیگه کارت به جایی رسیده که مدیر کبیر حذف میکنی؟ باید یه چند وقتی بن بشی تا حالت جا بیاد

آخ جون یه پیام دیگه بزنم ، داداش آیزنگارد رو از صفحه روزگار پروف تون میندازم بیرون ...

روزگارت رنگی رنگی

در چه حالین ؟
خوش میگذره ؟
اون یه ذره اعصابی هم که داشتین ،خدا رو شکر پرید؟
تو خونه این ؟ یهنی هنوز سالمین یا بردنتون ت. ی . م . ا .ر. س. ت. ا. ن ...
اینم بابت زحمتی که این چند روزه متقبل شدین ...




بازش کنین ببینین خوشتون میاد ... سفارش دادم از افغانستان براتون آوردن . ویژه و داغ داغ ...

داداشی میای تک میزنی و میری ؟

راستی سلام ...

داداشی من درس دارم باید برم ،
کار بد یادش نمی دی ها ،
در ضمن می خوای بیایی تونت چرا پاهاشو می بندی به میله رادیاتور ؟ فکر کردی من نمی فهمم ؟ اون زبون دراز تر از این حرف هاست ، هر چی بشه ،مو به مو به من گزارش میده . پس حواست رو خوب جمع کن ...
یه کاری نکن بیام هم تو دهن اون فلفل بریزم هم تو دهن تو .
قربونت برم ازش خوب مواظبت کن تا من امتحانمو بدم و بیام ...

تو رو خدا ببین چه بلایی سر بچه معصوم آورده بن. لا. دن. بی .قا .عده. ی . اس . را .یی .لیه . او.با.ما.یی.انجمن نخبگان به اصطلاح جوان ...

قبل از تحویل به آقا امین ...





بعد از تحویل به آقا امین :

من بعد یه ماه میام و بچه رو این جوری ازت تحویل می گیرم . عزیز جون اهمال کاری نکنی ها ... و گرنه به ضررت تموم میشه ...

داداشی ، این سه تا گاو نخبه ی شیرده موزیکالی رو سفارش دادم از هلند آوردن . این ها نزده می رقصن . فقط حواست باشه خودت از شیر اون ها نخوری و گرنه جنون گاوی میگیری و ما از دستت راحت میشیم . عمدا این گاو ها رو سفارش دادم که نخوای بدوشیشون . شیرش آماده است .هر وقت اراده کنی سه تا لبریز لب دوز میاد خدمتت . از کود اون ها هم باید روزی دو قاشق بریزی پای رستم جان تا یه کم جون بگیره . طفلی بچه ...
می گم ها هنوز وقت ازدواجتون نرسیده ، حالا حالا ها باید دوره آموزشی بگذرونین . پس حواستون رو بدین به بزرگ کردن گوشتیل جان ...

سلام
خوبم ؟
از دست تو که نتونستی با یه بچه نیم وجبی سر کنی .
ببینم بهش چی دادی که یهویی اینقدی شد ؟
اونی که من تحویلت دادم فقط یه کم زبون دراز بود .اگه با نوک قیچی اونو میچیدی یا بهش می گفتی یه سر و دو گوش میاد ، یا یه ذره فلفلیش می کردی طفلکی خوب میشد و آروم می گرفت .
یا خدا ، داداشی کی ریش گذاشتی ،کی موهات ریخت و سفید شد ، تو که خوشگل بودی ، چه بلایی سر خودت آوردی ، نکنه معجونی ،چیزی درست کردین و خوردین .
طفلی گوشتیل جان ،وقتی دعواش کردم ،به من گلایه می کرد که دایی گفت باید از این کار ها بکنم . خودش گفت باید بشی کوپ من و از دیفال راست بالا بری و آتیش بسوزونی . باشه داداش امین ، این جوریاست ؟ دارم برات ...
حالا که این جور شد تا یه ماه نگهش میداری ،تا حالت جا بیاد ...

سلام
خوبی؟
داریم با هم کنار میاییم. فقط نیدونم چرا هرچی بهش میگم گوش نمیکنه؟
الان وضعیتمون اینجوریه!







صبرکن کبریت رو خاموش کنم وگرنه میریم رو هوا!!! اینم که مثل خودت تو کار القاعده ست

سلامم
صبحت پراز یاد خدا
خوب هستین ؟
چه خبرا؟
داداشی ،قربون دستت از این مواظبت کن تا من برگردم .







آخه تموم دفتر و کتاب هامو پاره می کنه .

میدونم کار خوبی می کنه اما معلم مون این جیگر خوشکل منو درمیاره بیرون .







لطفت رو هیچ وقت فراموش نمی کنم ...

اون یکی رو دادم به داداش مهدی ، خوب از پسش براومد ، امیدوارم شما هم سربلندم کنی ...

سلام
صبحت بخیر و شادی
ایشالا که امروز حالت از دیروز هم بد تر بشه ( آخه به شما دعای درست و درمون نمیاد .نیست شیطنت ها تون ،برعکس همه آدم هاست ،باید برعکس دعات کنم تا علیرغم میل مون بهتر بشی )
بیا خوبی کن . هرچند به بنی بشر خوبی نیومده شما که جای خود دارید ... پیام اولی گفته بودی علت مریضی تو ،گفتم یه ریزه هم از اونها بدی این طفلی ها بخورن شاید دعای این ها در حقت مستجاب بشه و رو به قبله شی ... لازم نبود هوار هوار کنی ... خودم فهمیدم که از پس خودت هم نمی تونی بربیایی چه برسه به آبجیت ،چه برسه به این حیوونی ها ...
خیلی هم دلت بخواد جو جو ببینی ،ماشالا باشه به شما ... هر دفعه میایین ، هم دست خالی هستین و هم عصبانی ... آخه من چی کار کنم با شما ... بازم دسته گل که نه باغ گل به جمال آبجی نانازت ...
یکم از اون داداش مهدی یاد بگیر .یه بچه ی شیطون سپردم دستش ( اخه نشسته بود و تموم دفتر و کتاب هامو جوییده بود ) و یه گاو شیر ده هم دادم بهش و یه چند تا توصیه علمی آموزشی هم براش گذاشتم ، ما شالا هزار ماشالا به جونش ،برو ببین چی کارش کرده ... هزار الله اکبر به داداشیم .خدا از چشم حسود ! و بدخواه مد خواه ! حفظش کنه ...


روز گارت پر از رنگ های قشنگ