مکالمه بین ~fatemeh~ و *tara*

سلام خوبی ؟
خوبه سلام داره خدمتتون منم خوبم محض اطلاع گفتم
دیشبی دانشگاه نرفتیم رفتیم مسجد فاطمه الزهرا همونی که این چند سال میریم
نهه عزیز یادمان بود راستی داداشمان محمد خوبه آیا احیا رفتی ؟
چه حیف شد نخوره به امتحانات ترمم

آها حالا شدی عین خودم

سلام خواهری خودم خوبی عزیزم

مهدی چطوره؟دیشب کجا رفتی؟ من وکه یادت نرفت موقع دعا؟

دیدی چی شد؟قرار بود خیر سرمان بیایم خونه مامان اینا

ولی نشد شاید تعطیلات از آخر هفته بعد شروع بشه این وبه مهدی بگو

اگه تو هم بیای تو پروفایلم بحرفی بد نیستا

چرا میای بهم سر نمیزنی هـــــــــــــــــآ ؟!!!!!!!!
بدو بیا از دلم بر بیار

شب عفو است و محتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا رو در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یا رب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق کناه است
بگو یا رب تویی دریای جوشان
در این شب رحمتت بر وی بنوشان

التماس دعا

شبت رویایی گلم

که یادت نمیاد

باشه داشتیم حالا بزرگتر کوچیکتری نه دلت میاد منو که دورم از خودت برنجونی

راست میگی سرتون شلوغه این منم که اینجا تهنام

فدا من برم
شبت بهشت عزیز

الی جون که خیلی ماهه منم هم مهتابم تو چی چی بودی؟هر چی فکر میکنم یادم نمیاد
خواهری ما سرش شلوغه خب من میام چرا اینطوری میکنی بفرارم
هیچم زبونم 6متر نیست
هی روزگار پروف خواهری میریم میاد میدعواهـــــــــــــه

نمیدونم شما دوتا به کی رفتین ؟؟

اون که میاد سلام نمیده توهم که اون زبون 6متریتو درمیاری

نکن دختر زشته میام دعوات میکنما

همین کارو کردی رفتم پی دود و دم
و الا من و چه به دود
نمیــــــــــــــــــــــ ـــــــامـ
میخواهیم سرطان دهیم

به به چشم مهدی ومامان روشن

اینکاره نبودی که شدی

الکی هم کارتو با این حرف که من خوشم میاد توجیح نکن

خودم میبرمت کمپ گلم

آخه نمیخوام از دستت سرطان بگیرم

آواتارم و بنگر داره سیگار میکشه
چرا اخم میکنی خیالت راحت شد اشکمان را درآوردی

سلام خواهری

چی میگی واسه خودت ما که سر درنیاوریم

من کمپ نمیام خیلی هم بهم میاد
تو که از بوش خوشت میومد
اصن خواهرای ناباب سرکار

هم اکنون خوشحالیم
آی اون سه ساعت صبح چزیدم

آخ داشتم میسوختم
وقتی یکی دیگه از همکارام روحیه پکرم و دید جریان و ازم پرسید منم بدون رو دربایسی هر چی بود با دق و دلی سر رئیسمون بهش گفتم
بنده خدا رفت تو بایگانی اصل نامه داد دستم
گفت ایناهاش اینم نامه میگه شما هم شاملش میشین
گفتم فتو بگیر ببرم بهش نشون بدم
خندید گفت میخوای من و بَدهِ کنی حق داشت خب
گفتم باشه میرم تو اتو ماسیون نامه و میگیرم بهش نشون میدم
نامه گرفتم و با اون یکی همکارم رفتیم پیشش اول خواست چیزی بگه بعد دید حق با ماست و مدرک داریم گفت باشه فرم و پر کنین
آخه برا آینده شغلیم مهم بود این فرم فرستاده شه

اولش که بد بودد ولی خب با سمج بازیمان طرف و سرجاش نشوندم

چند روز پیش از مرکز یه دستور العمل اومده بود که بابا جان وضعیت تحصیلی همکارا و به مرکز گزارش بدین
رئیسمونم نامه و به مالی ارجاع داد
رئیس مالی اومد اسم همه همکارا و نوشت الا کسایی مث من که قراردادمون فرق میکرد
اولش به مهدی گتم چی کار کنم میگفت شاید برا شما نباشه وقتی به اون یکی اداره زنگ زدیم دیدیم اون اداره اسامی همه همکاره حتی همکارایی با عنوارن قرارداد ما بود هم اسمشون رد شده
لیست و دادم دست همکارم و اون رفت پیش رئیس مالی
جناب برگشت گفته تشخیصم این بود
آخ داشتم میسوختم

امیدوارم اتفاق بدی نبوده باشه؟

اونجا هم که سوک سوک کردیو رفتی؟بهشون گفتم که کجا زندگی میکنم

از موشو گربه بازی خوشم نمیاد

من که میگم خوبه آره با همین اسمم

خواهری اگه بدونی امروز چی شده بود

چطوریاست خوبه ؟؟با همین اسمی دیگه؟

آره یه دو سه تا مرحله رو حل کردم ولی الان وقت نمیکنم