PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مانگرو چیست؟



omega
24th June 2011, 01:16 PM
مانگرو به نوعي اكوسيستم اطلاق مي شود كه عبارتست از زمينهاي مرطوب حد واسط مناطق جزر و مدي دريا همراه با مجوعه اي از گياهان بي نظير و جانوران خاص كه بصورت وافر در مناطق ساحلي و كنار تالابي اين اكوسيستم تكثير مي يابند. اين اكوسيستم در زمره غني ترين و حاصلخيزترين اكوسيستم هاي دنيا به حساب مي آيد و بيش از 80% ميزان صيد در كل دنيا وابسته به وجود اكوسيستم مانگرو و ساير نواحي ساحلي دنيا مي باشد. گياهان موجود در اين اكوسيستم مجموعه اي از گياهان هالوفيل و مقاوم به نمك دريا مي باشند. جنگلهاي اين اكوسيستم، مجموعه اي از جنگلهاي جزر و مدي دريايي هستند كه از درختهاي مختلف، نخلها، اپي فيتها، بوته ها، علفها و سرخسهاي زميني كه در قالب علفزار و بيشه زار وجود دارند، تشكيل شده اند.



مناطق مختلف موجود در اكوسيستم مانگرو:

بعنوان يك قانون كلي مناطقي كه حاوي گونه هاي غالب گياهان مانگرو مي باشند به موازات خطوط ساحلي، يكي بعد از ديگري امتداد مي يابند. معمولاً سمت رو به درياي اكوسيستم مانگرو را جامعه مانگرو خاكستري يا Avicennia marina تشكيل مي دهد چرا كه اين گونه به بهترين وجه ممكن و بهتر از ساير گونه ها با هر گونه شرايط خاكي و آب و هوايي، خود را وفق داده است و توان تحمل انواع شرايط را دارد. سيب مانگرو يا Sonneratia alba نيز در اين منطقه رشد مي كند ولي اين گونه بيشتر در قسمتهاي گرمسيري دنيا يافت مي شود.

Rhizophora stylosa يا مانگرو قرمز كه نام ديگرآن مانگرو عنكبوتي مي باشد در پشت و قسمتهاي انتهايي اين ناحيه رشد مي كند. زيرا ريشه هاي دراز اين گونه با ظاهر مشخص خود كه از نوع ريشه هاي شمعي يا تيري (Prop roots) مي باشند سبب استحكام قابل ملاحظه اين گياه در خاك، در برابر امواج و باد مي شود.

منطقه بعدي كه در پشت اين منطقه قرار دارد منطقه اي است كه شايد فقط در زمان جزر و مد كامل و زمانيكه ماه كامل باشد از آب پوشانده مي شود. خاك اين منطقه محكمتر بوده ولي ميزان نمك آن بدليل تبخير آب بين مدت زمان حد واسط دو جزر و مد كامل بيشتر مي باشد. بيشترين گونه هايي كه در اين منطقه يافت مي شود مانگرو زرد يا گونه هاي Ceriops مي باشد. البته ميزان نمك و شوري معمولاً به اندازه اي مي باشد كه به سختي مي توان اين گونه را در اين منطقه يافت و بيشتر گونه هايي كه قابليت رشد در نمكزارها را داشته باشند، در اين منطقه يافت مي شوند.

منطقه بعدي، منطقه رو به خشكي اين اكوسيستم مي باشد. فاكتورهاي بسيار زيادي وجود دارند كه تعيين مي كند گونه غالب گياهي اين منطقه چه باشد. بعنوان مثال در شرايطي كه باران سالانه بمقدار فراوان وجود دارد، بدليل ورود منظم حجم قابل ملاحظه آب تازه به تالابها معمولاً گونه هايي كه مقاومت كمتري نسبت به شوري دارند در اين ناحيه رشد مي كنند مثل Hibiscus tiliaceus, Berringtonia acutangula .

در پشت اين ناحيه امكان دارد يك سري زمينهاي مردابي يا مرطوب پوسته كاغذي (Paper bark) وجود داشته باشد.

در بعضي از نقاط دنيا كه نحوه بارش بيشتر بصورت فصلي مي باشد امكان دارد يكسري تغييرات از لحاظ منطقه اي ايجاد شود. در اين نواحي بدليل تبخير بيش از حد و كافي نبودن آب تازه ورودي به اين مناطق، ميزان شوري زمين بيشتر است و اين امر منجر به بروز منطقه اي نمكزاري يا پوشيده از نمك مي شود كه فقط گونه هايي نظيرCeriops tagal ، Aegialitis annulata و Avicennia marina در آنجا بصورت تكه تكه در مرز حد واسط بين اين ناحيه و ناحيه رويش گياهان، رشد مي كنند.

بطور كلي در اكثر نقاط دنيا منطقه بندي اكوسيستم مانگر بهمان گونه اي است كه ذكر شد. حال امكان دارد در بعضي مناطق با توجه به شرايط اقليمي، نحوه منطقه بندي و گونه هاي موجود، تغييراتي داشته باشد.



نحوه تحمل نمك:

از جمله خصوصيات منحصر به فرد گياهان مانگروه قابليت و توانايي تحمل غلظتهاي مختلف نمك در آب زمين مي باشد. حال ببينيم واقعاً اين گياه شگفت آور با چه مكانيسمي خودر ا با اين شرايط خاص سازگار ساخته است.

اولين خط دفاعي بسياري از گياهان مانگرو، ممانعت از ورود قابل ملاحظه نمك به داخل گياه بسيله عمل فيلتراسيون نمك به خارج از طريق ريشه گياه مي باشد. بعضي از گونه هاي مانگرو مي توانند حتي بيش از 90 درصد نمك آب دريا را از گياه خارج سازند. نظير گونه هاي
Rhizophora، Ceriops، Bruguiera و Osbornia.

روش ديگر سازگاري، ترشح سريع نمكي است كه وارد سيستم گياه شده است. برگهاي بسياري از گونه هاي مانگرو داراي غدد نمكي ويژه اي مي باشند. اين سيستم يكي از سيستمهاي بسيار فعال ترشح كننده نمك مي باشد كه تاكنون شناخته شده است. تقريباً در تمامي گونه هايي كه حاوي چنين سيستمي هستند مي توان نمك را بر روي برگ آنها به وضوح ديد يا مزه آنرا چشيد. از جمله گونه هايي كه داراي چنين سيستمي هستند مي توان به گونه هاي Avicennia، Sonneratia و Acanthus اشاره نمود.

سومين سيستمي كه گياهان مانگرو براي رهايي از نمك بكار مي برند عبارتست از جمع آوري نمك و غليظ سازي آن در پوسته يا برگهاي پير گياه كه در حال ريزش هستند، مي باشد. گونه هايي نظيرLumnitzera، Avicennia، Ceriops ، Sonneratia داراي چنين سيستمي مي باشند.

همچنان كه از مثالهاي مذكور نيز مشخص است بعضي از گونه هاي مانگرو فقط يكي از اين سيستمها را بكار مي برند ولي اغلب آنها از چند سيستم براي رهايي از شوري استفاده مي كنند. علاوه بر مكانيسمهاي مذكور، يكسري عوامل ديگر نيز وجود دارند كه مانع از دفع آب از اين گياهان
مي شوند كه عبارتند از وجود كوتيكولهاي (پوسته موجود بر روي برگ درختان) واكسي بسيار ضخيم و يا وجود پرزها و زايده هاي مو مانند متراكم براي كاهش فراتراوش آب و تعرق. علاوه بر آن در گياهان عادي قسمت اعظم تعريق از طريق استوماتاي موجود در برگها رخ مي دهد؛ در نتيجه در اين گياهان، اين ارگانل در قسمت زيرين برگها تعبيه شده اند يعني جايي كه كمتر در معرض بادهاي خشك كننده قرار دارد. بعلاوه برگها خود بسيار آبدارمي باشند و آب را در بافتهاي دروني و براق خود ذخيره مي كنند و بدين طريق اين گياهان سلاحهاي لازم براي مقابله و مهار از دست دادن آب را يافته اند.

شرايط لازم و مورد نياز براي حيات گياهان مانگرو:

غني ترين جوامع گياهان مانگرو در مناطق گرمسيري و نيمه گرمسيري كه در آنجا درجه حرارت آب در گرمترين ماههاي سال بيش از 24 درجه سانتي گراد و ميزان بارش سالانه بيش از 1250 ميلي متر مي باشد و كوههايي با ارتفاع بيش از 700 متر نزديك ساحل دريا يافت مي شود، وجود دارند.

علاوه بر آن اين گياهان بايد در برابر امواج بسيار پرانرژي دريا محافظت شوند. زيرا اين امواج منجر به فرسايش ساحل شده و از كاشته شدن و بدام افتادن دانه اين گياهان در خاك جلوگيري بعمل مي آورند. در قسمتهاي شمالي Queensland كه ازمناطق غني دنيا ازلحاظ پوشش گياهي مانگرو بحساب مي آيد اين وظيفه بعهده صخره هاي بزرگ موجود در نزديكي ساحل مي باشد كه همانند سدي عمل كرده و مانع از اثر اين امواج مي شود و در قسمتهاي جنوبي اين منطقه نيزجزيره هاي شني اين وظيفه را بر عهده دارند.

گياهان مانگرو در يك شرايط محيطي مداوم در حال تغيير، زندگي مي كنند. بصورت پريوديك امكان دارد دريا يك جامعه را از آب شور غوطه ور سازد در حاليكه در هنگام جزر بخصوص زمانيكه در فصل باراني سال باشد، اين جامعه در معرض حجم قابل ملاحظه از آب شيرين قرار مي گيرد. مطمئناً با توجه به تغيير ميزان شوري آب، ميزان درجه حرارت آب نيز در راستاي اين نوسانات، تغيير خواهد كرد و گياه بايد توانايي لازم براي سازگاري با هر شرايط جديد را داشته باشد كه معمولاً هم اين گياهان داراي اين توانايي مي باشند.

گونه هاي مختلف گياهان مانگرو احتياجات متفاوتي نيز دارند. بعضي از آنها در مقابل شوري آب نسبت به سايرين تحمل بيشتري دارند. ساير فاكتورهايي كه مي تواند بر روي ميزان انتشار اين گياهان تأثير داشته باشد عبارتند از انرژي امواج، ميزان اكسيژن خاك، ميزان درناژآب و سطح مواد مغذي موجود در خاك. در هر مكاني كه يك گونه شرايط را متناسب با نيازهاي خود ببيند، آن محيط را انتخاب كرده و گونه غالب همانجا خواهد شد و همين امر منجر به بروز منطقه هاي مختلف در يك اكوسيستم مانگرو مي شود.



ريشه گياهان مانگرو:

ريشه اين گياهان داراي عملكردهاي زيادي براي اين گياه مي باشد. اين ارگان از گياه حمايت كرده و براي گياه مواد مغذي ضروري و اكسيژن فراهم مي آورد. در زمينهاي ناپايدار و گاهاً نيمه مايع، وجود سيستم وسيعي ازريشه ها براي مستقيم نگهداشتن درخت در زمين لازم و ضروري است. در نتيجه بسياري از اين گياهان، در مقايسه با آنچه كه در روي زمين است، داراي سيستمهاي بيشتر و گسترده تري در زيرزمين مي باشند. البته لازم به ذكر است كه ريشه هاي اصلي اين گياه را مي توان فقط تا عمق 2 متري يافت و معمولاً ريشه اين گياهان از اين عمق پائينتر نمي روند. شايد يكي از دلايل بروز اين پديده كمبود اكسيژن در اعماق بيشتر زمين باشد.

ريشه هاي كابلي شكل منتشر كه بوسيله ريشه هاي لنگري شكل پائين رونده سوراخ مي شوند وظيفه نگهداري گياه را بعهده دارند. از اين شبكه تعداد زيادي ريشه هاي تغذيه اي كوچك جوانه مي زند كه وظيفه آنها تغذيه از خاك غني موجود در زير لايه سطحي زمين ميباشد. نوع سومي از ريشه ها نيزوجود دارند كه وظيفه آنها جمع آوري اكسيژن مي باشد.

معمولاً اكسيژن بسيار كمي در داخل گل و لاي پوشيده از آب در اكوسيستم مانگرو وجود دارد. يكي از راه حلهاي گياهان مانگرو براي رفع اين مشكل آن بوده است كه بخشي از ريشه هاي خود را از سطح گل و لاي و آب بيرون بياورند. اين ريشه ها توسط سلولهاي تنفسي ويژه اي كه لنتيكول نام دارد، پوشيده شده اند. اين سلولها نيز به يك بافت اسفنجي كه در داخل ريشه ها وجود دارد متصل مي شوند. زمانيكه ريشه ها در آب فرو مي روند، فشار موجود در داخل اين بافتها پائين آمده و اكسيژن توسط گياه مورد مصرف قرار مي گيرد. وجود فشار منفي موجود در داخل اين بافتها به معناي آن است كه زمانيكه ريشه ها در معرض هوا قرار بگيرند، هواي بيشتري وارد لنتيكولها مي شود.



برگها:

برگهاي اين گياهان نيز داراي عملكردهاي خاص خود مي باشند. آنها داراي عملكردهاي معمولي ساير برگها نظير انجام فرآيندهاي مختلف بيوشيميايي و فرآيندهاي فتوسنتزي مي باشند. علاوه بر اين وظايف معمولي آنها داراي ساختارهاي ويژه اي مي باشند كه بنا به ضرورت خاص فيزيولوژيكي و بيولوژيكي گياه طراحي شده است. بعنوان مثال در
گونه Avicennia marina ساختارهاي خاصي تعبيه شده است كه داراي فعاليت دفع كنندگي نمك مي باشند. يا همچنين در اين گونه رنگدانه هاي حاصل از فعاليت پراكسي زومهاي موجود در برگ اين گياه خود نشانگر نوعي استرس محيطي مثلاً مسموميت و آلودگي با فلزات سنگين مثل مس، سرب و روي مي باشد. (1)



نحوه رشد گياهان مانگرو:

ميوه و دانه گياهان مانگرو قابليت شناور ماندن بر روي آب را دارا مي باشند. اين مكانيسم يكي از بهترين مكانيسمهاي توليد مثلي و انتشار بيشتر گياهان در مناطق ساحلي مي باشد. اعضاي خانواده Rhizophoraceae كه شامل گونه هاي Rhizophora، Bruguiera و Ceriops مي باشد، داراي يك روش زنده زايي خاصي هستند كه بطور موفقيت آميزي موجب تكثير و توليد مثل آنها شده است. دانه هاي بارور شده از همان ابتدا از گياه اصلي نمي افتد بلكه از قاعده ميوه شروع به جوانه زدن مي كند تا يكسري ريشه ها و ساقه هاي نيزه مانند توليد كنند كه اصطلاحاً Propagule نام دارد. اين مرحله امكان دارد در همانجا و قبل از جدا شدن از والدين رشد كرده و طي 1 تا 3 سال حدود يك متر ارتفاع پيدا كند و بعد از آن از والدين خود جدا شده و در داخل آب مي افتد. روش حركت اين ساختار در داخل آب نيز به گونه اي خاص مي باشد. در زمانيكه در آب دريا قرار دارند، آنها بصورت افقي بوده و به سرعت حركت مي كنند و بلافاصله بعد از رسيدن به آبهاي تازه مثل تالابها، به حالت عمودي درمي آيند به گونه اي كه ريشه در پائين و جوانه هاي جلويي در بالا قرار مي گيرد. اين حالت سبب مي شود كه به خاك نشستن آنها در گل و لاي مردابها و تالابها امكانپذير شود. بعضي از گونه ها مثل Rhizophora مي توانند حتي به مدت يكسال به همين حالت در آب دريا معلق بمانند و بعد از آنكه به گل نشستند شروع به توليد ريشه هاي جديد كرده و فرآيند رشد را از نو سر بگيرند.

بعضي گونه هاي ديگر نظير Avicennia، Aegialitis، egiceras، نهالها و جوانه هاي زنده اي توليد مي كنند ولي اين جوانه ها زمانيكه از گياه مي افتند هنوز در داخل يك پوسته قرار دارند. دانه هاي Avicenina تا زمانيكه در داخل پوسته مي باشند بر روي آب شناور مي مانند. سرعت جدا شدن پوسته به عواملي نظير درجه حرارت و شوري آب بستگي دارد.

دانه هاي گونه Avicennia تنها قادرند بمدت 3 تا 4 روز بر روي آب زنده بمانند. در كل بنظر مي رسد روش اول يعني روش جوانه زدن (seedling) روش بهتري براي تكثير گياهان مانگرو باشد.

omega
24th June 2011, 01:17 PM
انتشار گياهان مانگرو در دنيا:

از آنجائيكه گياهان مانگرو براي ادامه حيات و زندگي خود به گرما نياز دارند، بيشتر در مناطق گرمسيري دنيا زندگي مي كنند. اين گياهان مجموعاً در 112 كشور دنيا يافت مي شوند و اگر بخواهيم نحوه قرارگيري جغرافيايي آنها را نشان دهيم، اين گياهان بيشتر در حد فاصل مدار 30 درجه شمالي و30 درجه جنوبي عرض جغرافيايي قرار دارند. البته در اين مورد استثناهايي نيز وجود دارد. مثلاً در نيمكره شمالي، منطقه برمودا كه در 32 درجه و 20 دقيقه شمالي قرار دارد داراي اين اكوسيستم مي باشد يا گياهان موجود در ژاپن كه در 31 درجه و 22 دقيقه شمالي قرار دارند. در نيمكره جنوبي نيز مواردي وجود دارند نظير استراليا در 38 درجه و 45 دقيقه جنوبي، زلاند نو در 38 درجه و 3 دقيقه جنوبي و سواحل شرقي آفريقاي جنوبي در 32 درجه و 59 دقيقه جنوبي.

تخمين زده مي شود در كل دنيا، اكوسيستمهاي مانگرو بالغ بر 15 ميليون هكتار وسعت داشته باشد. (Lacerda & Diop, 1993) كه حدود 9/6 ميليون هكتار در ناحيه اقيانوسيه و اقيانوس هند (Indo- Pacific)،5/3 ميليون هكتار در آفريقا و بيش از 1/4 ميليون هكتار در ناحيه آمريكا بخصوص حوزه كاراييب قرار دارد.

همانطور كه از آمار نيز برمي آيد، وسيعترين نواحي مانگروها مربوط به ناحيه اقيانوسيه و اقيانوس هند مي باشد زيرا در اين نواحي اين اكوسيستم در قالب سيستم دلتاي رودهاي بزرگي نظير گنگ و براهماپوترا، ايراوادي، مكونگ و همچنين نواحي ساحلي محافظت شده با خشكيهاي وسيع نظير ماداگاسكار، كاليمانتان، اندونزي و پاپوا و گينه نو، شكل گرفته است. در اين منطقه وسيعترين اكوسيستم مانگرو در بنگلادش قرار دارد كه مربوط به اكوسيستم Sundarbans مي باشد. اين اكوسيستم حدود 600 هزار هكتار وسعت داشته است و بر اساس تخميني كه در سال 1985 انجام شده است حدود401600 هكتار وسعت اين اكوسيستم بوده است.(Chaffey. Miller & Sandom, 1985)

در ناحيه آمريكاي جنوبي، جنگلهاي مانگرو از قسمتهاي شمالي سواحل رو به اقيانوس آرام پرو به سمت ايالات جنوبي برزيل يعني Rio Grande do sul در سواحل اقيانوس اطلس كشيده شده است. علاوه بر آن در دلتاي Orinco در قسمتهاي شرقي ونزوئلا جنگلهاي مانگرو با وسعت 495200 هكتار و در سواحل اقيانوس آرام كشور كلمبيا نيز با وسعت 451300 هكتار وجود دارند.



انواع گياهان مانگرو:

بطور كلي گياهان مانگرو را مي توان در سه دسته بزرگ طبقه بندي نمود. دسته اول گياهان مانگرو حقيقي يا اصلي (true mangrove) مي باشد. اين گياهان شكل كلاسيك گياهان مانگرو بحساب مي آيند و رشد آنها محدود به مناطق بين جزر و مدي دريا مي باشد. گياهان مانگرو حقيقي از 20 خانواده مختلف مي باشند. تاكنون تقريباً حدود 80 گونه مانگرو حقيقي كه به شكل درختي يا بوته اي ميباشند، شناسايي شده است كه ازبين آنها 60-50 گونه، گونه هاي غالب جنگلهاي مانگرو را تشكيل مي دهند.

دسته دوم، دسته گياهان مانگرو مينور (minor mangrove) مي باشد. اين گياهان توانايي تشكيل همه اجزاي اصلي مورد نياز براي يك زندگي گياهي را ندارند و بندرت جوامع خاصي را ايجاد مي كنند.

دسته سوم عبارتند از گياهان وابسته به گياهان مانگرو(mangrove associated). اين گياهان گونه هايي هستند كه تحمل شوري را دارند و علاوه بر آنكه در اكوسيستم مانگرو يافت ميشوند در ساير شرايط آب و هوايي و خاكي نيز امكان دارد يافت شوند. اين گياهان در اكوسيستم مانگرو معمولاً در ناحيه بينابيني يعني در حد فاصل بين پوشش دريازي و خشكي زي گياهان مانگرو يافت مي شوند. البته بطور كلي اين گياهان با گياهان مانگرو حقيقي عملكرد متقابل قابل ملاحظه اي دارند.

بدين ترتيب مي بينيد كه ممكن است انواع گياهان در يك اكوسيستم مانگرو وجود داشته باشند و گاهاًً تنوع گياهي در بعضي اكوسيستمها بسيار وسيع و زياد مي باشد.

- http://www.bpums.com

omega
24th June 2011, 01:18 PM
موارد استفاده گياهان مانگرو:
اين گياهان از دير باز بعنوان يك منبع شگفت انگيز و با ارزش براي افراد عادي و دانشمندان تلقي مي شده است. براي بسياري از مردماني كه در مناطق جنوب شرقي آسيا و اقيانوسيه و كسانيكه در قسمتهاي شرقي اقيانوس اطلس زندگي مي كنند، دنياي مانگرو دنياي آشنايي مي باشد. اگر چه بسياري از مردم ساكن اين مناطق، به اين جنگلها فقط بعنوان باتلاق مي نگرند و آنرا فقط محيطي براي زندگي پشه ها، حشرات و بسياري از جانوران موذي بحساب مي آورند، ولي اگر نگاهي متفكرانه به اين مناطق داشته باشند خواهند ديد كه اين مناطق داراي تواناييهاي بسيار بالقوه اي نيز مي باشند كه آشنايي با اين تواناييها مي تواند در بهبود روند زندگي بسيار مفيد باشد.
جنگلهاي مانگرو بعنوان يكي از غني ترين اكوسيستمهاي جهان تلقي مي شود و داراي عملكردهاي محيطي و اقتصادي بسيار مهمي مي باشد. بطور كلان مي توان استفاده از جنگلهاي مانگرو را در دو دسته جامع و كلي طبقه بندي نمود. اول استفاده هاي غير مستقيم از اكوسيستم جنگلهاي مانگرو به فرم عملكردهاي اكولوژيكي زنده و كاملاً طبيعي نظير كنترل فرسايش سواحل و حفاظت از مزينهاي ساحلي، ثبات و پايداري رسوبات موجود در زمينهاي ساخلي و خالص سازي و پاك سازي طبيعي آبهاي ساحلي از مواد آلوده كننده و دوم مزاياي اقتصادي بسيار متنوع و زيادي كه اين مناطقمي توانند داشته باشند.
در ادامه بطور خلاصه در مورد بعضي مصارف اين گياهان شگفت انگيز صحبت خواهد شد و خواهيم ديد كه در پاره اي موارد،عملاً نوع استفاده اي كه بعضي افراد از اين گياهان بعمل مي آورند، استفاده هاي ناآگاهانه و جاهلانه مي باشد. استفاده اي كه شايد منجر به تخريب بيش از حد اين گياهان خواهد شد.

جنگلداري:
تهيه هيزم و شاركول:
تقريباً تمامي گونه هاي مانگرو در اكثر نقاط دنيا بعنوان هيزم بكار برده مي شود. در ميان اين گونه ها، گونه هاي Rhizophara از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد زيرا اين گونه داراي چوب بسيار سنگيني بوده و حتي با دماي بالاي محيط نيز مي سوزد و دود كمي هم توليد مي كند. در بعضي نقاط دنيا كه حاوي اين پوشش خاص گياهي هستند مثل Sundarbans، اين گياهان به منظور تهيه هيزم قطع شده و اين عمل بصورت يك فعاليت اقتصادي مهم در ميان بوميان اين منطقه درآمده است.
در بسياري از كشورهاي آسيايي نظير اندونزي، مالزي، تايلند و ويتنام، شاركول اصلي ترين محصول اين گياهان بحساب مي آيد . گونه هاي Rhizophora از لحاظ كيفيت مرغوبترين نوع شاركول را ايجاد مي كنند. اين محصول بصورت تجاري و در مقادير بسيار وسيع مثلاً 100 تا 200 متر مكعب در كوره هاي گنبدي شكلي كه در بالاترين نقطه جنگلهاي مانگرو ساخته شده است، يا نزديك كانالهايي كه در كناره هاي اين جنگلها قرار دارند، تهيه مي شود. فرآيند كربونيزاسيون در اين كوره ها 40-30 روز طول مي كشد. امروزه با توجه به توسعه و پيشرفت صنعت از كوره هاي استيلي كوچكتري استفاده مي شود كه انرژي كمتري را به هدر داده و بيشتر از انرژي حاصل از همان گازهاي موجود در محفظه استفاده مي كند و لذا چوب كمتري را مورد استفاده قرار مي دهد.

صنايع چوب و كاغذ:
امروزه گياهان مانگرو داراي ابعاد مادي مهمي شده اند. در حال حاضر امكان دارد بعضي از گونه هاي Rhizophora به 40 متر يا حتي 60 متر هم برسند، ولي چوبهاي اين گونه ها براي صنايع چوب چندان مفيد نيست. از ميان گونه هاي مانگرو Heritiera fomes داراي بهترين كيفيت براي مصارف صنايع چوب مي باشد كه البته عموماً در ميان پوششهاي مناطق مختلف دنيا، انتشار اين گونه چندان زياد نيست. تنها اكوسيستمي كه داراي مقادير قابل ملاحظه اي از اين گونه مي باشد منطقه Sundarbans مي باشد كه در آنجا اين گونه، اصلي ترين گونه بحساب مي آيد.
از سوي ديگر تيرهاي چوبي حاصل از گياهان مانگرو، بعنوان مصالح اصلي خانه هاي بوميان منطقه و همچنين بعنوان فوندانسيون و چهارچوب ساختمانهاي روستائيان مورد استفاده قرار مي گيرد زيرا گفته مي شود كه چوب بسياري از گونه هاي گياهان مانگرو بادوام بوده و نسبت به موريانه ها مقاوم مي باشد.
تنوع نسبتاً كم اين گياهان و قابليت رشد در آب آنها منجر به استفاده هاي وسيع از اين گياهان، در صنايع مختلف شده است. در بنگلادشExcoecoria agallocha براي تهيه چوب كبريت و همچنين طبع روزنامه استفاده مي شود. از گونه هاي Avicennia و Sonneratia براي تهيه كاغذ استفاده مي شود. در اندونزي، كارخانجات و صنايع كاغذ سازي 20 درصد از مواد خام و اوليه خود را از گياهان مانگرو بدست مي آورند. در مناطق جنوب شرقي آسيا مثل كاليمانتان و سوماترا، بسياري از فعاليتهاي مربوط به صنايع چوب بر اساس استفاده از گونه هاي Bruguiera مي باشد و حتي اين گونه را براي مصرف در صنايع كاغذسازي و تهيه رايون صادر مي كنند. در فيليپين نيز بخشي از گياهان مانگرو همين سرنوشت را پيدا خواهند كرد.
در بعضي قسمتها درختهاي نخل فاقد تنه اصلي گونه Nipa اصلي ترين گونه موجود در آب مردابها بوده و امكان دارد منطقه وسيعي را بپوشاند. اين گونه ها نوعي ماده خام اوليه و بسيار مقاوم توليد مي كنند كه علاوه بر استفاده از آنها در صنايع چوب بطور سنتي از آنها براي تهيه قند و الكل نيز استفاده مي شود.

ماهيگيري:
جنگلهاي مانگرو نوعي پل ارتباطي بين اكوسيستمهاي خاكي و دريايي به حساب مي آيد. از لحاظ اكولوژيكي بسياري از مواد مغذي غيرآلي موجود در خاكها ابتدا از خاك وارد جنگلهاي مانگرو شده و بعد از آن، مواد آلي از اين مناطق وارد درياها مي شود. اگر با ديدي تحليل گرانه به اين امر بنگريم خواهيم ديد كه در پشت اين فرآيند، مفاهيم بسيار با اهميتي وجود دارد. قاعدتاً، اصلي ترين و اولين محصول جنگلهاي مانگرو، گياهان هستند. در طي مطالعه اي كه در تايلند انجام شده است، مشخص شد كه ميزان توليد گياهان به ازاي هر درخت در واحد سطح در اين جنگلها در مقايسه با توليد فيتوپلانگتونها در سواحل درياها 7 برابر بيشتر بوده است و اين خود دليلي بر تواناييها و حاصلخيزي اين مناطق مي باشد. تنها مقادير بسيار كمي از اين گياهان بصورت مستقيم و توسط حيات وحش منطقه مورد استفاده قرار مي گيرد و قسمت اعظم اين گياهان بصورت مواد آلي وارد شبكه غذايي درياها مي شود. در نتيجه اين مناطق مي توانند بعنوان يك منبع ارگانيك و مغذي براي موجودات آبزي عمل كند. بسياري از ارگانيسمها و موجودات دريازي كه از نظر تجاري و اقتصادي براي ما مهم مي باشند، لااقل بخشي از چرخه حيات خود را وابسته به وجود اين جنگلها و گياهان موجود در آنها هستند و اين جنگلها بعنوان بستري حاصلخيز و مغذي براي بسياري از ماهيها، ايفاي نقش مي كند.
مشهورترين ماهي موجود در جنگلهاي مانگرو، ماهي Mud skipper مي باشد كه به راحتي مي توان آنرا در قسمتهاي جزري درياها مشاهده نمود. در هنگ كنگ و فيليپين اين ماهي از جمله گرانترين ماهيها بحساب مي آيد ولي در ساير نقاط دنيا اين ماهي مصرف چنداني ندارد. از جمله ساير گونه هاي ماهيها كه تا حدي وابسته به گياهان مانگرو مي باشند مي توان به Carangids، Clupeids، Pomasids، Serranids، Scianids، Mullets، Milk fish, hilsa اشاره نمود. در فلوريداي آمريكا بعضي از گونه ها نظير Sheep shead, red drum, sea trout, lady fish, snook, tarpon و gray snapper از جمله گونه هايي هستند كه بخشي از چرخه زندگي خود را بايد حتماً در جنگلهاي مانگرو سپري كنند.
Sundarbans كه در نتيجه آبرفتهاي جلگه رود گنگ در هندوستان و بنگلادش حاصل شده است از جمله مراكز ماهيگير ي بزرگ دنيا بحساب مي آيد و 80 درصد صيد ماهيها را، مجموع 87 گونه ماهي موجود در اين منطقه تشكيل مي دهد. خليج مكزيكو نيز چنين وضعيتي را دارا مي باشد و حدود 90 درصد صيد كل ماهيها را، 70 گونه ماهي هاي موجود در جنگلهاي مانگرو ناحيه، تشكيل مي دهند.
ماهي Scylla serrata يا Mud crabs ، نوعي ماهي گران قيمت مي باشد و بخش عمده صيد را در مناطق اقيانوسيه و اقيانوس هند تشكيل مي دهد. اين ماهي به راحتي در قسمتهاي مدي درياها بوسيله قلابهاي ماهيگيري قابل صيد مي باشد. بعلاوه در بعضي مناطق، حفراتي را در قسمتهاي جزري دريا حفر كرده و بعد از به دام افتادن اين ماهي در اين حفرات، با استفاده از قلابهاي مخصوصي، آنها را صيد مي كنند.در كشورهايي نظير سنگاپور، فيليپين، تايلند و استراليا نيز حوضچه ها و تالابهايي مصنوعي در قسمتهاي حد فاصل مناطق جزري و مدي دريا ساخته اند و اين شيوه ماهيگيري لااقل در سطح روستايي، در بعضي قسمتها مرسوم ترين شيوع ماهيگيري بحساب مي آيد.
بعضي از صدفها با استفاده از ابزارهاي چكش مانند كوچك خود به ريشه هاي گياهان مانگرو متصل شده و قابليت رشد و پرورش در نزديكي تالابها و مردابهاي جنگلهاي مانگرو را دارا مي باشد. Blood Clams يا Anadara و ساير صدفها بيشتر در قسمتهاي قدامي جنگلهاي مانگرو قرار دارند. حلزونها نيز تقريباً در هر جايي از جنگلهاي مانگرو بصورت تجمعي قرار دارند. با توجه به استفاده هايي كه بعضي از مناطق از اين موجودات بعنوان يك منبع غذايي بعمل مي آورند، جنگلهاي مانگرو از اين حيث نيز قابل توجه مي باشند.
بعضي گونه هاي ميگو نيز از جنگلهاي مانگرو بعنوان پناهگاه استفاده نموده و بعضاً بخشي از چرخه زندگي خود را وابسته به مواد مغذي موجود در اين جنگلها هستند. بعضي گونه هاي موجود در منطقه اقيانوس هند نظير Penaeus indicus، P.merguiensis و P. monodon براي ساختن پناهگاه خود در مرحله جواني به گياهان مانگرو وابسته اند و بعضي گونه ها ديگر نظير Metapenaeus حتي تا بعد از تخريب جنگلها در منطقه باقي مي مانند.
در بعضي قسمتهاي آسيا گونه هايي نظير Mysids و Acetes را مي توان از جنگلهاي مانگرو صيد كرد. در طي گزارشي كه در سال 1977 منتشر شد، از جنگلهاي مانگرو در فيليپين 5958 تن ميگو صيد شده است در حاليكه اين رقم در تايلند 23281 تن بوده است و اين خود اهميت اين مناطق و تأثير آنها را در روند زندگي مردم مي رساند. بطور كلي ارزيابي و تخمين اهميت و تأثير جنگلهاي مانگرو بر روي صيد مشكل مي باشد زيرا آمارهاي صيادي اغلب ناكامل بوده و مقادير را كمتر از آنچه كه در واقعيت وجود دارد، تخمين مي زنند. بعلاوه يافتن ارتباطي محكم و صحيح از رابطه ميان صيادي و جنگلهاي مانگرو واقعاً سخت مي باشد زيرا جمعيت ماهيها و ميگوها در مناطق مختلف متغير مي باشد. بعلاوه آمار دقيق نحوه پراكندگي جنگلهاي مانگرو، وجود ندارد ولي در كل اين به معناي نفي تأثير به سزايي كه اين پوشش خاص گياهي بر روي روند صيد و صيادي مي تواند داشته باشد، نيست و بالطبع اين مناطق از اين حيث مي توانند تأثير بسزايي داشته باشند.


كشت و استفاده از آبهاي شور (Brackish- water aquaculture):
در بسياري از نقاط دنيا، جنگلهاي مانگرو تبديل به تالابها و حوضچه هايي شده اند كه آب شور آنها بمنظور مصارف اقتصادي، مورد استفاده هاي فراواني قرار گرفته است. در آسيا به تنهايي بيش از 400 هزار هكتار از زمينهاي بين مناطق جزر و مدي تبديل به تالابها و حوضچه هاي خاصي شده اند كه از آنها استفاده هاي فراواني مي شود. خصوصاً در آسياي جنوب شرقي، چين، اندونزي و فيليپين، از اين تالابها براي پرورش شيرماهي و ميگو بصورت جداگانه يا همراه با هم استفاده مي شود. ميزان توليد در قسمتهاي مختلف متفاوت مي باشد و به عواملي نظير باروري، ميزان غذاي كمكي و عوامل ديگر بستگي دارد.

Open- Water aquaculture:
در مقايسه با فرم قبلي كشت كه مستقيماً جنگلهاي مانگرو را تحت تأثير قرار مي دهد و مستلزم تغييراتي در اين نواحي مي باشد، اين شيوه پرورش با خود جنگلهاي مانگرو كاري ندارد. اصولاً در بسياري از قسمتهاي دنيا، صدفها، حلزونها و ساير نرمتنان، تحت تأثير شرايط طبيعي تالابها، قابليت و توانايي رشد را دارا مي باشند و جنگلهاي مانگرو يكي از مكانهاي مساعد براي رشد اينگونه جانوران مي باشد. بعلاوه در اين روش با توجه به تدابير خاصي كه در بعضي كشورها اتخاذ شده است، امكان رشد و پرورش ماهيها و ساير آبزيان نيز در بستر اين جنگلها فراهم شده است. بر طبق آمار ، بعنوان مثال در فيليپين در طول سال، هر هكتار از اين زمينها قابليت پرورش بيش از 4 تن شيرماهي را دارا مي باشد. در اين روش امكان پرورش جلبكها نيز فراهم شده است. بيش از هزاران سال است كه در چين ازاين محصول بعنوان دارو و غذا استفاده مي شود. در بسياري از كشورهاي آسيايي بخصوص ژاپن، كره شمالي و جنوبي، اين غذا بعنوان يكي از مهمترين منابع غذايي و غذاي مكملي بحساب مي آيد. اين روش درحفرات عميقي كه بطور كامل قسمت مدي آب دريا بتواند آنها را پر كند، انجام مي گيرد. اگر چه تپه هاي مرجاني نيز جاي مساعدي براي رشد بعضي گونه ها مي باشد ولي خطوط ساحلي جنگلهاي مانگرو كه حاوي زمينهاي ماسه اي مي باشند، جاي بسيار مطلوبي براي رشد جلبكها بخصوص گونه هاي Gralcilaria بحساب مي آيد. كشت جلبكها از نظر اقتصادي بسيار با اهميت مي باشد. بعنوان مثال در فيليپين، هر نيم هكتار از زمينهايي كه زير كشت جلبكها رفته اند 1360 دلار آمريكا، سوددهي داشته است كه اين خود از ميانگين درآمد سالانه يك خانواده فيليپن بيشتر مي باشد.
يكي ديگر ازمزاياي اين روش توليد نمك مي باشد. در بعضي قسمتها در طي فصول خشك سال از تالابها براي تهيه نمك استفاده مي شود و در طي فصول باراني سال، اين تالابها مكاني براي پرورش ميگو (مانند آنچه در تايلند وجود دارد) و شيرماهي (مانند آنچه در فيليپين وجود دارد) بحساب مي آيند.
كشاورزي: از زمينهاي جنگلهاي مانگرو در بعضي كشورها به منظور مقاصد كشاورزي نيز استفاده مي شود. البته نكته اي كه بايد در اين زمينه مدنظر قرار بگيرد مسأله اسيديته خاك جنگلهاي مانگرو مي باشد. اين خاك سرشار از تركيبات سولفيدي مي باشد كه اين مولكول نيزبعد ازاكسيدشدن منجر به كاهش قابل ملاحظه PH خاك مي شود ولي با اين حال در جنگلهاي مانگرو، در قسمتهايي كه نزديك به مصب رودخانه ها مي باشند و در معرض جريان آب تازه قرار دارند، ميزان اسيديته قابل تحمل ميباشد. علاوه بر آن در بعضي از كشورها با انجام اقداماتي خاص، اين مشكل را حل نموده و از خاك اين مناطق براي پرورش بعضي از محصولات كشاورزي كه قابليت تحمل چنين شرايط محيطي را داشته باشند، استفاده مي شود.


ساير استفاده هاي گياهان مانگرو:
در قسمتهاي مختلف دنيا، ازبخشهاي مختلف گياهان مانگرو، استفاده هاي بسيار فراواني بعمل مي آيد و بعضي ازقسمتهاي گونه هاي مختلف اين گياهان ارزش غذايي دارند. ميوه گونه هاي Heritiera, Sonneratia, Avicennia و همچنين دانه گونه هاي مختلف Avicennia همگي قسمتهايي هستند كه ارزش غذايي دارند. بوميان مناطق مختلف سالادهاي خاصي از ريشه هاي كوچك گونه هايOncosperma ، برگ گونه هاي Sonneratia و بوته هاي Sesuvium تهيه مي كنند. در بعضي قسمتها، دامها و شترها ازقسمتهاي مختلف اين گياهان بعنوان منابع غذايي استفاده مي كنند و حتي ديده شده است شيردهي در شترهايي كه ازاين گياهان استفاده مي كرده اند، بيشتر بوده است. در ميان گونه هاي مورد استفاده، گونه Avicennia marina داراي بيشترين اهميت و بيشترين مقدار مصرف بوده است.
از جمله محصولات فرعي ديگر جنگلهاي مانگرو عسل و موم زنبورها بوده است. بعنوان مثال در بنگلادش به تنهايي در سال حدود 177 تن عسل و 49 تن موم و واكس از گونه هاي مختلف Excoecaria، Avicennia، Aegiceras و ساير گونه هاي گياهان مانگرو، تهيه شده است. در استراليا گونه Aegiceras corniculatum مهمترين منبع تجاري تهيه عسل بحساب
مي آيد.
و بالاخره آنكه گياهان مانگرو داراي استفاده هاي پزشكي بسيار زياد مي باشند و از قديم الايام در طب سنتي، بوميان مناطق مختلف دنيا بمنظور درمان بيماريهاي مختلف، از گياهان مانگرو استفاده هاي فراوان و متنوعي بعمل مي آورده اند. اصلي ترين موضوع بحث اين نوشته نيز استفاده هاي پزشكي گونه هاي مختلف گياهان مانگرو چه در طب سنتي و چه در طب نوين
مي باشد و به تفضيل به اين مقوله پرداخته خواهد شد.

omega
24th June 2011, 01:20 PM
انواع تركيبات شيميايي موجود در گياهان مانگرو:

در اين فصل انواع تركيبات بيوشيميايي فعال موجود در گياهان مانگرو مورد بررسي قرار خواهد گرفت. مطالب موجود در اين فصل برگرفته از مقاله اي است كه آقاي W.M. Bandaranayake و همكارانش در ارتباط با تركيبات بيواكتيو گياهان مانگرو در مجله Wethland ecology and manage ment در سال 2002 به چاپ رسانده اند.
همانطور كه قبلاً هم بحث شد گياهان مانگرو داراي استفاده هاي فراواني مي باشند و بالطبع اين خصوصيات منحصر به فرد بيولوژيكي اين گياهان را بايد مرهون مواد بيواكتيو و فعالي دانست كه مي توانند نقشهاي به سزايي را در زندگي ما انسانها ايفا كنند.
به دو علت بايد مواد شيميايي و بيواكتيو گياهان مانگرو را مورد مطالعه قرار دارد.
يكي آنكه اين گياهان در اصل ساده ترين فرم جنگلهاي گرمسيري را تشكيل مي دهند كه به آساني مي توانند توليد شوند، اين گياهان داراي قابليت رشد در مناطقي هستند كه ساير گياهان در آن شرايط نمي توانند رشد كنند. اين گياهان مي توانند تحت شرايط پرمخاطره اي نظير محيطهاي بسيار سخت، در رطوبت هاي بسيار بالا، در بين جزر و مد دريا و در كنار ميكروارگانيسمها و حشرات بسيار زياد همچنان به حيات خويش ادامه دهند. آنها مي توانند بعنوان يك اكوسيستم ارتباطي بين سيستمهاي آب شيرين و سيستم دريايي ايفاي نقش كنند. اين گياهان داراي خصوصيات مورفولوژيكي و ظاهري غيرعادي بوده و مسير فتوسنتز در اين گياهان نسبت به ساير گليكوفيتها متفاوت مي باشد. آنها دچار تغييراتي شده اند تا بتوانند آب و نمك را در خود تثبيت كنند. بعلاوه آنها در ساير فرآيندهاي فيزيولوژيكي نظير متابوليسم كربوهيدراتها و سنتز پلي فنولها نيز دچار يكسري تغييرات خاص شده اند و بهمين دليل، آنها بايد داراي تركيباتي باشند تا از آنها در برابر عوامل مخرب مختلف، محافظت كنند.
علت ديگر آنكه تعداد بسيار زيادي از اين گياهان، در پزشكي قديم و در طب سنتي مورد استفاده قرار مي گرفته اند و اخيراً نيز ثابت شده است كه عصاره حاصل از اين گياهان و گياهان وابسته به درختان مانگرو، برعليه پاتولوژيهاي مختلف انساني، حيواني و گياهي مي تواند فعاليت مؤثر داشته باشد ولي تاكنون تعداد مطالعات انجام گرفته بر روي آنها محدود بوده است.

گروههاي شيميايي مختلف شناسايي شده در گياهان مانگرو:
تاكنون متابوليتهاي فراواني كه بعضي از آنها داراي ساختارهاي شيميايي جديد و متعلق به كلاسهاي شيميايي مختلفي مي باشند، از گياهان مانگرو و وابستگان به آنها شناسايي شده اند. اسيدها و الكلهاي آليفاتيك، آمينواسيدها و آلكالوئيدها، كربوهيدراتها، كاروتنوئيدها، هيدروكربنها، اسيدهاي چرب آزاد كه شامل اسيدهاي چرب بلند زنجير غير اشباع مي باشند. چربيها، فرومونها، استرهاي فوربول، فنوليكها و تركيبات وابسته به آنها، استروئيدها، تري تريپنها و گيلوكوزيدهاي آنها، تانينها، ساير ترپنها و تركيبات وابسته به آنها از جمله تركيبات شناخته شده اين گياهان به حساب مي آيند. در ميان تركيبات آخر شاخه اي از مواد از صمغ و چسب گرفته تا الكالوئيدها و ساپونينها و ساير مواد ديگري وجود دارند كه در صنايع مدرن امروزي و در پزشكي استفاده هاي فراواني دارند. موادي نظير آمينواسيدها، كربوهيدراتها و پروتئينها، محصولات اوليه متابوليسم هستند و براي حفظ فرايندهاي حياتي اين گياهان لازم و ضروري مي باشند در حاليكه تركيباتي نظير آلكالوئيدها، فنوليكها، استروئيدها، ترپنوئيدها محصولات ثانويه متابوليسم بوده و از لحاظ سم شناسي، داروشناسي و اقتصادي بسيار مهم مي باشند.

omega
24th June 2011, 01:23 PM
انواع تركيبات شيميايي موجود در گياهان مانگرو:

در اين فصل انواع تركيبات بيوشيميايي فعال موجود در گياهان مانگرو مورد بررسي قرار خواهد گرفت. مطالب موجود در اين فصل برگرفته از مقاله اي است كه آقاي W.M. Bandaranayake و همكارانش در ارتباط با تركيبات بيواكتيو گياهان مانگرو در مجله Wethland ecology and manage ment در سال 2002 به چاپ رسانده اند.
همانطور كه قبلاً هم بحث شد گياهان مانگرو داراي استفاده هاي فراواني مي باشند و بالطبع اين خصوصيات منحصر به فرد بيولوژيكي اين گياهان را بايد مرهون مواد بيواكتيو و فعالي دانست كه مي توانند نقشهاي به سزايي را در زندگي ما انسانها ايفا كنند.
به دو علت بايد مواد شيميايي و بيواكتيو گياهان مانگرو را مورد مطالعه قرار دارد.
يكي آنكه اين گياهان در اصل ساده ترين فرم جنگلهاي گرمسيري را تشكيل مي دهند كه به آساني مي توانند توليد شوند، اين گياهان داراي قابليت رشد در مناطقي هستند كه ساير گياهان در آن شرايط نمي توانند رشد كنند. اين گياهان مي توانند تحت شرايط پرمخاطره اي نظير محيطهاي بسيار سخت، در رطوبت هاي بسيار بالا، در بين جزر و مد دريا و در كنار ميكروارگانيسمها و حشرات بسيار زياد همچنان به حيات خويش ادامه دهند. آنها مي توانند بعنوان يك اكوسيستم ارتباطي بين سيستمهاي آب شيرين و سيستم دريايي ايفاي نقش كنند. اين گياهان داراي خصوصيات مورفولوژيكي و ظاهري غيرعادي بوده و مسير فتوسنتز در اين گياهان نسبت به ساير گليكوفيتها متفاوت مي باشد. آنها دچار تغييراتي شده اند تا بتوانند آب و نمك را در خود تثبيت كنند. بعلاوه آنها در ساير فرآيندهاي فيزيولوژيكي نظير متابوليسم كربوهيدراتها و سنتز پلي فنولها نيز دچار يكسري تغييرات خاص شده اند و بهمين دليل، آنها بايد داراي تركيباتي باشند تا از آنها در برابر عوامل مخرب مختلف، محافظت كنند.
علت ديگر آنكه تعداد بسيار زيادي از اين گياهان، در پزشكي قديم و در طب سنتي مورد استفاده قرار مي گرفته اند و اخيراً نيز ثابت شده است كه عصاره حاصل از اين گياهان و گياهان وابسته به درختان مانگرو، برعليه پاتولوژيهاي مختلف انساني، حيواني و گياهي مي تواند فعاليت مؤثر داشته باشد ولي تاكنون تعداد مطالعات انجام گرفته بر روي آنها محدود بوده است.

گروههاي شيميايي مختلف شناسايي شده در گياهان مانگرو:
تاكنون متابوليتهاي فراواني كه بعضي از آنها داراي ساختارهاي شيميايي جديد و متعلق به كلاسهاي شيميايي مختلفي مي باشند، از گياهان مانگرو و وابستگان به آنها شناسايي شده اند. اسيدها و الكلهاي آليفاتيك، آمينواسيدها و آلكالوئيدها، كربوهيدراتها، كاروتنوئيدها، هيدروكربنها، اسيدهاي چرب آزاد كه شامل اسيدهاي چرب بلند زنجير غير اشباع مي باشند. چربيها، فرومونها، استرهاي فوربول، فنوليكها و تركيبات وابسته به آنها، استروئيدها، تري تريپنها و گيلوكوزيدهاي آنها، تانينها، ساير ترپنها و تركيبات وابسته به آنها از جمله تركيبات شناخته شده اين گياهان به حساب مي آيند. در ميان تركيبات آخر شاخه اي از مواد از صمغ و چسب گرفته تا الكالوئيدها و ساپونينها و ساير مواد ديگري وجود دارند كه در صنايع مدرن امروزي و در پزشكي استفاده هاي فراواني دارند. موادي نظير آمينواسيدها، كربوهيدراتها و پروتئينها، محصولات اوليه متابوليسم هستند و براي حفظ فرايندهاي حياتي اين گياهان لازم و ضروري مي باشند در حاليكه تركيباتي نظير آلكالوئيدها، فنوليكها، استروئيدها، ترپنوئيدها محصولات ثانويه متابوليسم بوده و از لحاظ سم شناسي، داروشناسي و اقتصادي بسيار مهم مي باشند.


1- تركيبات هتروسيكليك
تركيبات هتروسيكليك بصورت يك مولكول حلقوي مي ب
اشند كه ساختار اين حلقه از كربن و يك يا چند اتم ديگر كه معمولاً نيتروژن (i). اكسيژن (ii) و يا گوگرد (iii) مي باشند، تشكيل شده است. آنها مي توانند بصورت غيراشباع يا هتروسيكلهاي آروماتيك باشند (i,ii) و يا بصورت هتروسيكلهاي اشباع شده باشند كه پنج يا شش جزئي مي باشند (iii,ii) آنها مي توانند بصورت حلقه هاي مستقل باشند يا اينكه بطور طبيعي با حلقه هاي بنزني(i,v) تركيب شده باشند. آلكالوئيدها، رنگها، كومارين، فلاونوئيدها، زانتونها و غيره در اين گروه قرار دارند.

آلكالوئيدها:
آلكالوئيدها داراي اساس نيتروژني (كه معمولاً هتروسيكليك است) مي باشند. اين تركيبات در بين متابوليتهاي ثانويه، داراي متنوع ترين ساختارهاي شيميايي مي باشند و انواع فراواني از مواد را شامل مي شوند. تنوع اين مواد بسيار زياد بوده و از تركيبات ساده (i,iii,vi) تا تركيبات بسيار پيچيده اي نظير بسياري از نوروتوكسينها را شامل مي شود. در موارد بسيار نادر، اين تركيبات حاوي عنصر گوگرد مي باشند (iii, vii,vi) كه از اين مواد مي توان به ديوتيولانهاي جدا شده از گونه هاي Bruguiera اشاره نمود. خصوصيات فارماكولوژيكي اين تركيبات همواره مورد توجه انسان بوده است و محصولات گياهي خاصي كه حاوي آلكالوئيدهاي مختلف بوده اند، بعنوان سم براي شكار، قتل و آتانازي، بعنوان عوامل ايجاد كننده حالات سرخوشي و نشئگي، مواد محرك و مواد دارويي، مورد استفاده قرار مي گرفته اند.
تركيبات آلكالوئيدي با اساس نيتروژني در گياهان عالي تر داراي خاصيتهاي بسيار زيادي مي باشند كه از جمله آنها مي توان به قابليت بالقوه مهاري آنها بر روي بسياري از فرآيندهاي اكسيداتيو در محيط هاي in vivo و in vitro اشاره نمود.

2- كربوهيدراتها، ليگنينها و پلي ساكاريدها:
كربوهيدراتها يا ساكاريدها (هيدراتهاي كربن) داراي فرمول عمومي (H2o)nCn بوده و اكثريت آنها را تركيبات شيريني تشكيل مي دهند كه به فراواني در گياهان خاكي عالي تر، قارچها و در جلبكها و خزه هاي دريايي، يافت مي شوند و شامل تركيباتي نظير قند، نشاسته و سلولز مي باشند. قندهاي ساده و يا منوساكاريدها كه وزن مولكولي آنها مشخص شده است، از دسته پلي هيدروكسي آلدئيد يا پلي هيدروكسي كتونها مي باشند.
گلوكز شايعترين و معمولترين كربوهيدرات بوده و اگر چه مي تواند بصورت آزاد در انواع عصاره ميوه ها، عسل و غيره يافت مي شود ولي اين مولكول معمولاً بصورت پليمرهاي سلولز و نشاسته كه اصطلاحاً پلي ساكاريد نام دارد، وجود دارد. لگنين ها (ix) پليمرهاي غير كربوهيدراتي هستند كه در چوب درختان يافت مي شود. پلي ساكاريد غير محلول موجود در گياهان، سلولز مي باشد ولي پلي ساكاريدهاي محلول، در قالب منابع غذايي كربوهيدراتي مثل نشاسته در گياهان و گليكوژن در جانوران، وجود دارند.
پلي ساكاريدهايي كه منشاء گياهي دارند، مهمترين محصولات بيواكتيو طبيعي را تشكيل مي دهند. بعضي از آنها كه از قارچها شده اند داراي فعاليتضد توموري مي باشند در حاليكه پلي ساكاريدهايي كه در گياهان عالي تر وجود دارند داراي فعاليت هاي تحريك كنندگي سيستم ايمني، ضد كمپلمان، ضد التهابي، هيپوگليسميك و ضد ويروسي مي باشند و پلي ساكاريدهاي جدا شده از جلبكها كه معمولاً داراي سولفات مي باشند، از جمله تركيبات اصلي و ضروري در تمامي ارگانيسمهاي زنده مي باشند و بسياري از عملكردهاي حياتي كه منجر به حفظ حيات و ادامه زندگي مي شود را هدايت مي كنند.
3- اسيدهاي چرب و چربيها
اسيدهاي چرب، اسيدهاي آلكانوئيك بلند زنجيره و معمولاً بصورت زنجيره هاي مستقيم اسيدهاي كربوكسيسك با اسيدهاي مونوكربوكسيك اشباع شده يا غير اشباع كه تعداد كربنهاي موجود در آنها كاهاً به 12 تا 28 عدد هم مي رسد. وجود دارد. اين تركيبات همچنين اسيدهاي چرب غير اشباع (PUFA) و ساختارهاي مشتق از آنها نظير اسيدهاي شاخه دار، هيدروكسيله و غيراشباع را نيز شامل مي شوند. اين اسيدهاي چرب در طبيعت بي نظير مي باشند.آنها معمولاً در سلولهاي زنده به مقدار ناچيزي به فرم آزاد و غير استريفيه يافت مي شوند و اصلي ترين جزء ساختماني چربيها را تشكيلمي دهند كه در طي فرآيند هيدروليز با مواد قليايي منجر به تشكيل نمكهاي فلزي اسيدهاي چرب و يا اسيل گلسيرول، واكسها و ساير تركيبات مشابه مي شوند.

4- آنتوسيانينها، كوينونها و فنوليكهاي فلاونوئيد:
ظهور تركيبات فنوليك، محدود وسيعي از تركيبات ارگانيكي كه داراي اجزاي آروماتيك با استخلاف هيدروكسل هستند را تحت پوشش قرار داد. بعضي از اين تركيبات داراي خصوصيات آنتي بيوتيكي نيز هستند بسياري ازآنها پلي فنوليكها و فلاونوئيدهايي (ii) هستند كه در حقيقت اصلي ترين و بزرگترين گروه در اين رده به حساب مي آيندو به فراواني در سلسله گياهان وجود دارند. علاوه بر ساختارهاي مونومريك و ديمريك، سه گروه عمده و مهم از تركيبات پلميرهاي فنوليك يعني ليگنانها، رنگدانه سياه ملانين گياهان و تانينهاي موجود در چوب درختان، نيز وجود دارند. پلي فنولهاي گياهي از نظر اقتصادي بسيار مهم مي باشند زيرا آنها اصلي ترين تركيبات بوجود آورنده طعم و مزه (در چاي و مشروبات الكلي) و رنگ در غذاها و نوشيدنيهاي روزانه ما بحساب مي آيند. در طبيعت فنوليكها از گياهان در برابر صدمات مختلف حفاظت مي كنند و بعنوان سيگنالهاي شيميايي در فرآيند گل دهي و در فرآيند سيمبيوزيس و پارازايتيسم گياهان ايفاي نقش مي كنند. فلاونوئيدها در بسياري از فرآيندهاي فيزيولوژيك نقش دارند و داراي فعاليتهاي
آنتي اكسيدانتي، ضد قارچي و آنتي هيستاميني مي باشند. فلاونوئيدها و مشتقات فلاونول – ليگنان، فرآيند پراكسيداسيون ليپيدها را مهار كرده و مهار كننده هاي بالقوه اكسيژنهاي سه تا
يي مي باشند. با ايجاد يكسري تغييرات متنوع در ساختمان فلاونوئيدها، گروه بزرگتري از تركيبات ايجاد مي شوند كه شامل ايزوفلاونها، ايزوفلاونونها و شالكونها مي باشد. بعضي از ايزوفلاونها را در درمان اختلالات قاعدگي مي توان مورد استفاده قرار داد. شالكونهاي پلي هيدروكسيله (x) نظير آنهايي كه در Pongomia Pinnata يافت مي شوند؛ واسطه هاي بيوسنتزي بين سيناميك اسيد و فلاونوئيدها هستند كه بطور قابل ملاحظه اي داراي فعاليت آنتي اكسيدانتي مي باشند. آنتوسيانينها، رنگدانه هايي هستند كه اغلب بصورت گليكوزيد و گاهاً بصورت هيدروليزهايي بوده و منجر به توليد آگليكونهاي رنگي مي شوند كه آنتوسيانيدين نام دارند (xi). ايزوفلاون روتنون (xii) نوعي حشره كش طبيعي مي باشد. اصطلاح پروآنتوسيانيدين (xiii) بصورت ساختاري چندان شناخته شده نمي باشد ولي بر اساس مشاهدات تجربي، اين تركيبات بدون رنگ بوده و از طريق واكنشهاي آنتوسيانيدينها با اسيدهاي قوي ايجاد مي شوند. در واقع آنچه كه تانينهاي متراكم شده (Condensed Tannin) ناميده مي شوند متعلق به اين گروه از مواد هستند. كوينولونها نيز تركيبات فنوليك اكسيد شده هستند.

5- فيتوالكسينها
بخش وسيعي از تركيبات ارگانيك موجود در اين گياهان را شامل مي شوند كه بسياري از آنها Fungitoxic يا fungistatic هستند. اين تركيبات بعد از ايجاد يك زخم يا خراش ناشي از صدمات مختلف بدنبال يك حمله قارچي به قسمت زنده پوست درختان ايجاد مي شوند. محدود وسيع و گوناگوني از گروههاي مختلف شيميايي كه شامل الكلها، آلكالوئيدها، فلاونوئيدها، گيلنانها، پلي كتيدها، پلي استيلين ها، كوينونها (xiv) و ترپنها مي باشند را
مي توان در اين گروه طبقه بندي كرد.

6- تانينها
تانينها تركيبات پلي فنوليكي هستند كه بيشتر در گياهان عالي تر وجود دارند. آنها از لحاظ اثري كه بر روي ايجاد ژلاتين از مواد محلول مي گذارند، نسبت به ساير تركيبات فنوليك طبيعي تفاوت دارند. اين خاصيت كه قابليت قبض كنندگي يا astringency نام دارد، خود دليل استفاده از اين مواد در گذشته وحال براي دباغي كردن پوست جانوران مي باشد. تانينها بر اساس ساختارشان در دو گروه قرار دارند: پروآنتوسيانيدينها (تانينهاي متراكم شده) و تانينهاي قابل هيدروليز و محلول در آب. آن گروهي كه در طبيعت بصورت پليمر وجود دارد، معمولاً مربوط به گروه پروآنتوسيانيدينها، تانينهاي متراكم، فلاوتانينها و فلاولانها بوده و داراي فرمول عمومي موجود در شكل (xiii)
مي باشد كه تعداد n بين 2 تا 20 متغير است. طي گرما با اسيدهيدروكلريك الكلي، اين تركيبات تبديل به رنگدانه هاي آنتوسيانيدين مي شوند. پروآنتوسيانيدنها در بسياري از غذاها نظير
چاي يا كاكائو وجود دارند. تانينهاي قابل هيدروليز، استرهاي اسيد فنوليك بوده (اسيدگاليك گالوتانين) و بصورت يك پلي ال كه معمولاً اساس آن گلوكز مي باشد، وجود دارند. اين دسته از تانينهاي قابل حل در آب در صنايع تهيه چرم، مصارف فراواني دارند. اگر چه تانينها در گياهان بعنوان يك مكانيسم دفاعي در برابر ميكروبهاي مهاجم مختلف عمل مي كنند ولي بعنوان وسيله اي به منظور دفاع در برابر عوامل مخرب مختلف چه از طريق افزايش مقاومت نسبت به ميكروارگانيسمهاي پاتوژن و چه از طريق حفظ بافتهاي حياتي نظير حفاظت از چوب در برابر فرسودگي نيز مي توانند عمل كنند. امروزه توجه زيادي نسبت به تانينها مي شود و از آنها مي توان بعنوان عوامل نگهدارنده چسب، به فرم نگهدارنده هاي چوبي يا به منظور جلوگيري از فرسودگي دندان، استفاده كرد. در حال حاضر توجه زيادي به پتانسيل بالقوه اين مواد بعنوان مواد سايتوتوكسيك يا ضد سرطاني شده است. همچنين از اين مواد در صنايع محتلف نظير پلاستيك سازي، رنگ سازي، سراميك و نرم كننده هاي سخت، نيز استفاده مي شود. اعضاي خانواده هاي Avicenniaceae ,Rhigophoraceae, Sonneratiaceae از منابع غني تانينها بحساب مي آيند.

7- ليمونوئيدها، ترپنها، استروئيدها و ساپونينها
دسته وسيع، متنوع و فراواني از محصولات طبيعي وجود دارند كه از واحدهاي 5 كربني (اسكلت كربني ايزوپرنيل) تشكيل شده و داراي اسكلت 5،10،15،20 ….40 كربني مي باشد و در قالب ترينوئيدها، ترپنها و ايزوپرنوئيدها نامگذاري مي شوند.

اين تركيبات معمولاً در اكثر بافتهاي گياهان عالي يافت مي شوند و در خزه ها و جلبكها نيز وجود دارند. از روزگار باستان از اعضاي اين گروه بصورت روغن يا عصاره، بعنوان مواد طعم دهنده، نگهدارنده، ناركوتيك، صابون، رنگدانه و دارو استفاده مي شده است. بر اساس ايزوپرنهاي موجود در ساختمان ترپنها، آنها به زير گروههاي مونوترپني (اجزاي C10) (xv)، سسكويترپني (C15)، دي ترپني (C20)(xvi) و تري ترپني (C3o) تقسيم مي شوند. تري ترپنها، شايعترين موجود در گياهان هستند كه معمولاً داراي ساختار پنتاسيكليك مي باشند مانند آميرين (xvii). معمولترين نمونه تتراترپنها (C4o) كاروتنوئيها هستند (xviii) كه اصلي ترين نقش شناخته شده آنها اين است كه بعنوان گيرنده نوري عمل كنند و بهمين دليل نام «رنگدانه موج گير» را به آن ها اطلاق مي كنند. بعضي از آنها نيز داراي عملكرد محافظتي در مقابل صدمات اكسيداتيو مي باشند. بعضي از ترپنهاهم، از روزگار باستان بعنوان دارو مورد استفاده قرار مي گرفته اند
.
استروئيدها (xix) صرفاً تري ترپنهاي تغيير يافته اي هستند كه در سلسله گياهان و جانوران و در بسياري از ميكروارگانيسمها وجود دارند.
ساپونينها در سالهاي اخير بدليل استفاده هاي فراواني كه پيدا كرده اند داراي اهميت قابل ملاحظه اي مي باشند. بعضي از خصوصيات اين مواد براي انسان مضر مي باشد ولي بعضي ديگر براي سلامت انسان بسيار سودمند مي باشد. آنها گليكوزيدهاي گياهي هستند و داراي اين خاصيت مي باشند كه زمانيكه در آب تكان داده شوند، ايجاد يك كف صابوني بر روي آب مي كنند. آنها در طب سنتي و مدرن و در صنايع غذايي و در كشاورزي مورد استفاده هاي فراواني داشته و در قالب دسته هاي استروئيدي (xx)، تري ترپنوئيدي (xxi) و ساپونينهايي كه داراي ساختار زمينه اي آگليكوني هستند (ساپوژنين) طبقه بندي مي شوند. دسته سوم كه ساپونينهاي با اساس استروئيدي ناميده مي شوند مانند آگليكونها حاوي آنالوگهاي نيتروژني، ساپوژنينهاي استروئيدي مي باشند. انسانهاي اوليه از ساپونينها بعنوان دترژنتهاي طبيعي استفاده مي كردند و برگهاي حاوي اين مواد را بعنوان صابونهاي طبيعي مورد مصرف قرار مي دادند. بسياري از تركيبات گياهي ضد نرم تنان، از جنس ساپونينها هستند و اين تركيبات براي ماهيها هم سمي مي باشند. ساپونينهاي تري ترپنوئيدي داراي خواص ضد ميكروبي، ضد التهابي، آنتي بيوتيكي، ضد دردي، هيپوگلسيميك، ضد كرمي و سايتوتوكسيسيته مي باشند. از ساپونينهاي تري ترپنوئيدي گياهي در سيستمهاي دارويي آزاد سازي ليزوزومي، مي توان استفاده كرد. ساپونينهاي استروئيدي را مي توان در توليد هورمونهاي استروئيدي نيز مورد استفاده قرار داد. ليمونوئيدها (xxii) تري ترپنهاي تغيير شكل يافته اي هستند. آنها اصلي ترين متابوليتهاي ثانويه رده Rutales را تشكيل مي دهند. بعلاوه آنها يكي از وجوه تشخيصي خانواده Meliaceae مي باشند كه در اين خانواده تعداد آنها بسيار فراوان و متنوع مي باشد. امروزه اين تركيبات بدليل قابليتهاي ضد حشره اي، ضد قارچي، ضد باكتريايي و ضد ويروسي و قابليتهاي تنظيم رشد و همچنين اثرات دارويي بر روي جانوران و انسان، مورد توجه زيادي قرار گرفته اند. تلخي عصاره مركبات نارس نيز بدليل وجود فلاونونها در آنها مي باشد و اين ماده نيز از جمله تركيبات مهم و بيواكتيو موجود در اين گياهان مي باشد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد