PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وفات حضرت زینــــب (س)



روابط عمومی سایت
17th June 2011, 09:56 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/g0cvh8p9r6l10yprxlv4.gif


حضرت زینب علیها السلام در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود . مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امام علی علیه السلام بود. او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری می‏نامیدند . از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود .



حضرت زینب در پنج‏ سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید . در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏های زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختی‏ها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود




http://www.uc-njavan.ir/images/6hz709yrcn0a4280uo6o.jpg





لحظه وصال

چشمانش را گشود و برای آخرین بارْ به دورترین نقطه خیره شد. در این مدتْ حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاقْ بیش از پیش شعله کشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب علیهاالسلام پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: «السلام علیک یا اباعبداللّه » و به برادر پیوست.

نامی آسمانی

هنگامی که زینب علیهاالسلام ، این ریحانه علی و فاطمه علیهماالسلام چشم بر این جهان فانی گشود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر بود. صبر کردند تا پیامبر باز گردد و چون نام حسن وحسین، نام این کودک را نیز از ملکوت بیاورد.
رسول خدا پس از مدتی از سفر بازگشت و به خانه نور چشم خود، فاطمه علیهاالسلام رفت. علی علیه السلام دختر را در آغوش مبارک پیامبر نهاد و منتظر نزول وحی شدند پس جبرئیل نازل شد و فرمود: «نامش را زینب بگذارید» و آن گاه از سرنوشت کودک خبر داد.
پیامبر زینب علیهاالسلام را بوسید و صورت بر صورتش گذاشت و اشک از چشمان مبارکش جاری گردید. عرض کردند: «ای رسول خدا، سبب گریه شما چیست؟» فرمود: «این دخترْ در مصیبت ها شریک حسین من است».

دو شرط ازدواج

هنگامی که عبداللّه بن جعفر طیار به خواستگاری حضرت زینب علیهاالسلام رفت، امیرمؤمنان علیه السلام این ازدواج را به همان مهریه زهرا، ولی با دو شرط پذیرفت: شرط اول آن که حضرت زنیب علیهاالسلام روزی یک بار به دیدار برادرش حسین علیه السلام برود و دیگر آن که هر گاه حسین علیه السلام خواست به سفر برود، عبداللّه اجازه دهد زینب هم با حسین همراه شود و مانع وی نگردد. عبداللّه پذیرفت و ریحانه علی علیه السلام ، به عقد پسر عموی خود درآمد.

عبادت و بندگی حضرت

حضرت زینب علیهاالسلام در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجّد و شب زنده داری حضرت زینب علیهاالسلام ، در طول حیات پر برکتش ترک نشد؛ حتی در شب یازدهم محرمْ با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دل خراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبتِ از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد» و نیز روایت می کنند «چون حضرت حسین علیه السلام برای وداع با زینب آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن».

عروجی ملکوتی

حضرت زینب علیهاالسلام تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمرِ آن بانوی بزرگ، در مدینه منوّره قحطی پیش آمد. عبداللّه بن جعفر، همسر حضرت زینب علیهاالسلام ، درشام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش بازگرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت. عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهورْ در پانزدهم رجب سال 62 ق رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است.

سراسر در عبادت و طاعت

عمر پربرکت حضرت زینب علیهاالسلام سراسر در عبادت و طاعت حضرت حق گذشت. او همواره در شدیدترین بلاها و سخت ترین حالاتْ جز آن چه پسند خدا بود، نگفت و جز آن چه رضای حق بود، نکرد. از حضرت سجاد علیه السلام نقل است که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبت های از کربلا تا شامْ هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد، ولی در یکی از منازل دیدم که آن را نشسته می خواند. نگران شدم و سبب این کار را پرسیدم، گفت: سه شب است که سهم غذای خود را به اطفال خردسال می دهم و امشب از شدت گرسنگی، قدرت بر پای ایستادن ندارم».



http://www.uc-njavan.ir/images/suc34gxnbisyl5bky0b.gif

Sookoot
17th June 2011, 10:05 PM
ام المصائب زینب ..........

http://irupload.net/images/09888439807249220588.jpg

ستاره کویر
17th June 2011, 10:08 PM
سلام.....
تســــــــلیت به همه ی شیعیان.....




http://www.shiaupload.ir/images/coz17tftry93s24hyl6e.jpg

ای زینب،
ای زبان علی در کام ! با ملت خویش حرف حرف بزن!
ای زن!
ای که مردانگی، در رکاب تو ،جوانمردی آموخت زنان ملت ما_اینان که نام تو آتش عشق و درد بر جانشان می افکند - به تو محتاجند بیش از همه وقت ،
جهل از یک سو به اسارت و ذلت تازه شان می کشاند و از خویش و از تو بیگانه شان می سازد،

دکتر علی شریعتی

http://emamreza110.persiangig.com/background/zinab/zinab2.jpg

alternative
18th June 2011, 01:50 AM
تقدیم به تمام عاشقان دل داده و دل باخته آن حضرت

به نام خدای محرم

تا صوت قرآن از لب آنها مي آيد
كفر تمام نيزه ها بالا مي آيد

خون علي گويان عالم را بريزيد
اي دشنه ها،تازه ترين فتوا مي آيد

آداب جنگ كربلا مثل مدينه است
چون ضربه هاشان سمت پهلوها مي آيد

این چندمین باریست که از پشت خیمه
دارد صدای گریه ی زهرا میاید

سد سپاه كفر را در هم شكستند
تكبيرهاي حضرت سقا مي آيد

دجال هاي كوفه در فكر فرارند
دارد سپاه زينب كبري مي آيد

اي تيغ هاي كند،با تقسيم سرها
چيزي از آنها گيرتان آيا مي آيد!؟

زينب بيا از خيمه ها بيرون، كه تنها
با ديدن تو حال آقا جا مي آيد


دوباره حس غزل حس مثنوی دارم
پرم ز قافیه و حال معنوی دارم

دوباره طبع خودم را محک زدم امشب
به ظرف شعر دلم ناخنک زدم امشب

دوباره دست نیازم به سوی مضمون هاست
و حال و روز من امشب شبیه مجنون هاست

شبی که آتش آهم زبانه می گیرد
تمام حس تغزل بهانه میگیرد

شکسته بال و پری شوق آسمان دارد
درون سینه خود زخم بیکران دارد

همان که قامت صبر از صبوریش خم بود
در اوج قله ماتم شکوه پرچم بود

همان که آینه روشن حقایق بود
همان که همدم هفتاد و دو شقایق بود

همان که از غم هجران شکسته قامت او
هزار خاطره مانده است از اسارت او

هزار خاطره از شهر و کوچه و از شام
هزار خاطره از سنگ و بام و از دشنام

هزار خاطره از یاس های سرخ و کبود
هزار خاطره از کودکی که گم شده بود

به چشم خیس من امشب نگاه کن بانو
تمام حس مرا پر ز آه کن بانو

چقدر بغض نشسته به روی حنجرتان
بلا به دور مگر که چه آمده سرتان

شبیه آینه های شکسته میمانید
چقدر آیه امن یجیب می خوانید

من از هجوم عطش بر لبت خبر دارم
من از گرسنگی هر شبت خبر دارم

نه سایه ای ز ترحم نه آب آوردند
برای تشنگیت آفتاب آوردند

تو ای سپیده صبح قیام عاشورا
پیام آور سرخ پیام عاشورا

بخوان سرود پریدن بخوان پری باقیست
هنوز بین شماها کبوتری باقیست

هنوز در پس این نای زخم خرده تان
صدای غرش الله اکبری باقیست

اگر چه روح علمدار پر کشید اما
میان دشت علمدار دیگری باقیست

وبین معرکه با صبر خود نشان دادید
هنوز مرد نبردید تا سری باقیست

ای كه بیماری چرا نزد طبیبان میروی
خرده نان سفره زینب كفایت میكند

كربلا باشد سفارت خانه حق بر زمین
این سفارتخانه را زینب صدارت میكند

من چه غم دارم به انبار گنه روز جزا
چون خدا از نوکر زینب حمایت می کند

عشق زینب نیست جز بیماری فوق جنون
هركه گوید یا حسین بر او سرایت میكند


ما ریزه خوار سفره ی احسان زینبیم
مدیون لطف و فضل فراوان زینبیم

بال ملخ به شانه ی چشم فقیر ماست
عمریست مور ملک سلیمان زینبیم

ما را پیام خطبه ی زینب نجات داد
شکر خدا که جمله مسلمان زینبیم

پیغمبرانه سینه زنان را بهشت برد
ما قوم دربه در شده،سلمان زینبیم

ما را غلام حلقه به گوشش نوشته اند
فرموده کردگار:که از آن زینبیم

ما مثل زلف نیزه نشینان قافله
از کربلا به کوفه پریشان زینیبم

جان می دهیم عاقبت از غصه اش که ما
کشتی شکست خورده ی طوفان زینبیم

در زیر کوه غم به خدا شکوه ای نکرد
حیران و مات عصمت و ایمان زینبیم

با خیمه های سوخته معجر درست کرد
مبهوت ابتکار درخشان زینبیم


اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب

برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یا رب است امشب

جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت پر وحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب

سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب

صبا از من به زهرا( س) گو بیا ، شام غریبان بین
که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب


http://www.askquran.ir/gallery/images/51983/1_salamalyasin_24_.jpg

sadkfafjn
18th June 2011, 06:24 AM
القاب حضرت زینب چیه[shaad]

اميروسوسن
18th June 2011, 06:54 AM
ما هم وفات حضرت زينب رو تسليت ميگيم

نارون1
18th June 2011, 10:55 AM
وفات حضرت زینب را به تمامی شیعیان تسلیت عرض می کنم .

http://img.tebyan.net/big/1383/06/73122106499925414319816022317516013616245104.jpg

sadkfafjn
18th June 2011, 03:07 PM
[afsoorde]

win-boy
18th June 2011, 03:29 PM
http://w3.hadith.net/Image/Special/zeinab.jpg

زينب
پيام آور خون شهيدان، حماسه سراى قيام ابا عبد اللّه الحسين، رسواكننده زورمداران و تزويرگران ستم گستر، جلوه وقار، راز حيا، تبلور سربلندى و سرفرازى و اسوه استوارى و شكيب است .زينب عليهما السلام در ميان خاندان پيامبر خدا از آن چنان جايگاه بلند و مكانت بزرگى برخوردار است كه قلم را توانِ بر نمودنِ والايى ها، ارجمندى ها و شكوهمندى هايش نيست.
فقيه مورّخ و مصلح بزرگ، علاّمه محسن امين عاملى، شخصيت آن بانوى بزرگ را بدين سان ترسيم كرده است :
زينب عليه السلام ، از با فضيلت ترينِ زنان و فضلش پُرآوازه تر از آن است كه ياد گردد و روشن تر از آن است كه به نوشته آيد.
جلالت شأن، منزلت والا، قوّت استدلال، برترى عقل، استوارى قلب، فصاحت زبان و بلاغت بيان، از خطبه هايش در كوفه و شام كه گويى از زبان پدرش امير مؤمنان ايراد مى گرديد ـ، دانسته مى شود، و نيز از احتجاجش بر يزيد و ابن زياد، بدان گونه كه آن دو را خاموش ساخت تا آن جا كه به بدگويى و ناسزا گفتن و مسخره كردن و دشنام دادن كه سلاح افراد ناتوان از دليل آوردن است ـ، پناه بردند و از زينب كبرا شگفت نيست كه اين گونه باشد؛ چرا كه او شاخه اى از شاخه هاى درخت پاك [رسالت [است ...
او با پسر عمويش عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ازدواج كرد و "على زينبى"، "عون"، "محمّد"، "عبّاس" و "امّ كلثوم" را برايش به دنيا آورد كه عون و محمّد با دايى شان حسين عليه السلام در كربلا كشته شدند.
«امّ المصائب» ناميده شده است و شايسته چنين نامى هست. او مصيبت درگذشت جدّش پيامبر خدا، مصيبت درگذشت مادرش زهرا عليه السلام ، و مصيبت و محنت هاى پدرش امير مؤمنان على عليه السلام و كشته شدن او و محنت و شهادت برادرش حسن عليه السلام و ... را شاهد بوده است و پس از شهادت حسين عليه السلام ، از كربلا به اسارت برده شد. زينب عليه السلام از آغاز قيام ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام، همدل و همراه و رازدارش بود. شب عاشورا و گفتگوهايش با برادر، روز عاشورا و استقبال هاى شكوهمندش از شهيدان، شب يازدهم محرّم و رثاىجانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب به پيامبر خدا، از صفحات زرّين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت، شكيبايى و والايى اوست.
پس از حادثه عاشورا، سرپرستى قافله اسيران را شكوهمند و استوار به عهده داشت.
در كوفه چون مردم، فرزندان پيامبر خدا را بدان سان ديدند و اشك بر رخسار افشاندند، زينب عليه السلام ، چنين لب به سخن گشود:
اى كوفيان! اى نيرنگبازان و خيانتكاران و بى وفايان! اشكتان خشك و ناله تان آرام مباد! مَثَل شما، مَثَل كسى است كه رشته هاى خود را پس از تابيدن، از هم باز مى كند ... واى بر شما! مى دانيد چه جگرى از پيامبر صلي الله عليه و آله پاره پاره كرديد و چه پيمانى را شكستيد و كدامين پرده نشين او را بيرون كشيديد و چه حرمتى از او هتك كرديد و چه خونى از او ريختيد؟او به راستى زبان على عليه السلام را بر كام داشت كه چون در قالب جملاتى هيجانبار سخن گفت، مردمانى كه بارهاى بار، خطابه هاى مولا را شنيده بودند، كلام و خطابه على عليه السلام را به عيان ديدند، و كسى گفت: «به خدا سوگند، زنِ باحيايى چنين سخنور، نديده بودم. گويى زبان على عليه السلام را بر كام دارد».
چون ابن زياد، مست از جام كبر و نخوت و درنده خويى به «آل اللّه » دشنام داد، با كلماتى جاودانه هيمنه دروغين او را در هم شكست و از جمله گفت:
به خدا سوگند، پيرم را كُشتى و خاندانم را نابود كردى و شاخه ام را بُريدى و ريشه ام را درآوردى. پس اگر اين، [حسِّ انتقام] تو را شفا مى دهد، پس شفا يافته اى.
و آن گاه كه يزيد با تكيه بر جايگاه خلافت و در جمع بزرگان قوم و نمايندگان ملل بر نشان دادن قدرت حاكميتش و زهرِ چشم گرفتن از ديگران با سفاهت سخن گفت و از جمله، قتل پاكْ نهادان را به خداوند نسبت داد، زينب عليه السلام ، شكوهمند و پُرخروش به پاخاست و خطبه آغاز كرد و گفت:
اى پسر آزادشدگان! آيا اين عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پسِ پرده كنى و دختران پيامبر خدا را به اسيرى برى ؟ پرده شان دريدى و چهره شان را آشكار نمودى و دشمنان، آنان را شهر به شهر مى برند؟ و با آن جملات كوتاه و كوبنده، از يك سو پيشينه «برده جنگى بودن» و «آزادشدگى» نياكان او و اسلام آوردن آنها را زير برقِ شمشير حق و مآلاً، ناشايستگى شخص او را براى خلافت، نشان داد و از سوى ديگر، ستم پيشگى او را در جايگاه خلافت و ظلم گسترى اش را در حاكميت. سرانجام نيز با استناد به آيات، به گونه اى بس گويا و لطيف نشان داد كه آن جايگاه، نه كرامت و موهبت الهى است بدان سان كه او پنداشته بود و يا كوشيده بود به پندارها بدهد ـ؛ بلكه فرورفتگى كفرآلود در اعماق انكار و نيز فزون سازى كفر است؛ و امّا شهادت، كرامتى است براى «آل اللّه » و ... .
خطابه هاى زينب كبرا عليه السلام در اوج فصاحت، بلاغت، موقعيت شناسى و تأثيرگذارى است. او چون به مدينه بازگردانده مى شود، از گزاردن رسالت شهيدان باز نمى ايستد و روشنگرى عليه حاكميت ستمگر بنى اميه را آغاز مى كند و مى گسترد و بدين سان، حاكم مدينه، پس از رايزنى با يزيد، او را از مدينه تبعيد مى كند.
دختر ارجمند على عليه السلام بنا بر گزارش تاريخ، به سال ٦٢ هجرى زندگى را بدرود گفته است؛ امّا مدفن آن بزرگوار، مورد گفتگوست.
اُسد الغابة ـ در شرح حال زينب عليه السلام ـ : پيامبر صلي الله عليه و آله را درك كرد و در حيات او به دنيا آمد و فاطمه عليه السلام ، دختر پيامبر خدا، پس از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله ، فرزندى به دنيا نياورد.
زينب، زنى عاقل و خردمند و تمام بود. پدرش على عليه السلام او را به ازدواج عبداللّه ، پسر برادرش جعفر بن ابى طالب درآورد. پس براى او على و عون اكبر و عباس و محمّد و اُمّ كلثوم را به دنيا آورد و هنگامى كه برادرش حسين عليه السلام كشته شد، با او بود و به دمشق برده شد و نزد يزيد بن معاويه حاضر شد و سخنش با يزيد، هنگامى كه مردى شامى خواهرش فاطمه دختر على عليه السلام را از يزيد خواست، مشهور است و در تاريخ ها ذكر شده است و آن بر عقل و قوّت قلب او دلالت دارد.


دانشنامه اميرالمومنين عليه السلام جلد اول صفحه 167

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد