PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دغدغه های من دانشجو !



ساناز فرهیدوش
1st June 2011, 09:56 PM
من یک دانشجو هستم یک انسا ن! مسئله این است !
خانواده می خواهند همواره عضو خوبی باشم و وظا یفم را خوب انجام دهم !
استاد می گوید وقتی راهی را انتخاب کردی پس باید تا اخرش بروی .
کار فرما می گوید سر و گوشت به سمت تحقیق می رود ! کار کن !
امور مالی ! امور ذاتی !
گروه دوستان : خاک بر سر گویان شما را شاید به تمسخر بگیرد !
خود کار تمام می شود ، لای کتاب های نو را باز نکرده به یاد پرینت نگرفته و امور مالی و کارت امتحانات نخوانده را به یاد می اورید !
می خواهم همه راضی باشند پس بیشتر کار می کنم .
بیشتر می خوانم . بیشتر و بیشتر چه قدر وقت محدود است !!!
کمتر می خوابم ............ این دور تند ادامه ... ادامه .......
دوران را پایان دهید !!!!!!!!!!!
کافی است خودتان باشید .
همه چیز و همه کس را نمی توانید راضی نگهدارید .وقتی برای خودتان چارچوبی داشته باشید و برای هدفتان حساب شده در راه خود بروید از این دایره می ایید بیرون . در مرکز بشینید و لختی به خود بنگرید .
بازبینی کنید در مسیر جوانی هیچ ثانیه ایی نخواهد ایستاد و بر نخواهد گشت .
گذشته سپری شده و آینده ایی معلوم نیست اما از لحظه ی حال غافل نشوید و لذت ببرید .
عیسی مسیح می فرماید : زندگی صبوری در برابر کار هایی است که دوست ندارید .

ساناز فرهیدوش
31st July 2011, 12:59 PM
در نا امیدی بسی امید است !
طرحم که بعد 11 ماه در انتظار کد خوردن بود حالا بازم با بحران کمبود استاد مواجه شده . در این گیر و دار روی کارت دانشجویی ام رو خوندم بعد 2 سال .
وقتی شما ناپیوسته قبول شده باشید یعنی می تونید با یه شهریه متعادل باز هم صبببببببببببببببببببببببر کنید .
من صبر می کنم صبر تا جریان کد خوردن طرحم شاید تو گینس ثبت بشه و منم معروف !
بالاخره می گم مثبت نگر باش

شفق خطبی
31st July 2011, 09:40 PM
دوران دانشجویی بسی کوتاهه و بهتره ازش نهایت استفاده رو کنید نه با نگران بودن در آینده حسرت این دورانو بخوری

غزل بارون
1st August 2011, 10:47 AM
یکی از بهترین دورانه با همه استرس هاش با همه پروزه هاش که همش دقیقه نودی تموم میشه با طرح هایی که توی بیمارستان هایی ..که وای آدم کلافه میشه ولی خب به همه دنیا می ارزه وقتی که فارق التحصیل میشی یاد اون زمان میفتی میخندی که من چقدر حرص خوردما!!!چقدر سر عمل جراح به ما غر زد وای خدا یا واسه پروزه هات چقدر وقت کم میدن این استادا!!!

ساناز فرهیدوش
1st August 2011, 12:57 PM
این دانشجو موفق شد کمی در این مسیر جلوتر بره و اینجا قصد داره از انسان های خوب تشکر کنه .
کارفرمای خوش اخلاق و استادای صبورش !
در اینا روزگار شاید افرادی باشند که سد راه بشن اما رحمت خداوند همواره جاریه.و گاهی دست هایی را سر راهمون قرار میده که به ما کمک می کنند .
واقعا خداوند جای خداست مهربان و مهربان و مهربان با تشکر از م.ک

biomedical
2nd August 2011, 01:20 PM
دوران دانشجویی خیلی خوبه !!!!!! اصلا یه حال و هوای دیگه داره !!!!! با این که همه ی کارامون دقیقه ی 90 انجام می دیم ولی همین هم یکی از خصوصیات این دورانه دیگه !!!!!!!!

شفق خطبی
2nd August 2011, 03:38 PM
من که اصلا لذت نبردم چون شهرم غریب بود

ساناز فرهیدوش
28th August 2011, 04:12 PM
الان نمی دونم کجای کارم هستم . به نظرم ادامه تحصیل تو دور های بالاتر شبیه بازی معروف مار و پله است یکی مریره بالا یکی رو مار نیشش میزنه میره خونه شروع . اما مهم اینه قشنگ بازی کنی یعنی اگر زمین و زمون برات بد پیش اورد به روی مبارک نیاری و ادامه بدی !!!!!!

NameEly
28th August 2011, 04:29 PM
کسی هست توی افرادی که این تاپیک رو می خونن زیاد شدن
خرج دانشجو بعد از یارانه ها رو خونده باشه
ایا میدونید غذای دانشگاه دولتی توی تابستون امسال 1500 بوده ؟
ایا میدونید توی دانشگاه دولتی سرویسی که همیشه مجانی بود الان پولی شده ؟
این دانشگاه دولتی دانشگاه فردوسی هست که تقریبا همه میشناسنش

بدبخت ترین قشر جامعه تحصیل کرده دانشجو هست توی دوره ی الان
کسی میتونه منو توجیه کنه که دارم اشتباه میگم ؟؟؟

ساناز فرهیدوش
28th August 2011, 10:04 PM
من توجیهت میکنم . دیپلم میگیری میگن کنکور . اب می خوری میگن کنکور !!!1
خلاصه بعد یکسال زندگی مانند کریستف کلمبه کلمپه کیه همونا .... دانشگاه قول میشی !
هر روز و هر ساعت مخصوصا روزایی که چند تا امتحان داری توبه می کنی ! شاید مخصوصا وقتی به خواستگاری استاد فلانی جواب رد میدی و می اندازدت خودتو نفرین هم میکنی که چرا اصلا دانشگاه اومدی !
به فار التصیلی که رسیدی باز خدا رو شکر می کنی !
بعد یکسال که کار گشتی می بینی چشات برا کتاب تنگیده ! یواشکی میری درس میخونی !!! تو لفافه قبول میشی !!! بعدش می خوای واقعا درست رو تموم کنی میبینی معتاد شدی !!!! به درس و کتاب و دانشگاه !
من شما رو توجیه میکنم : غذای دانشگاه عالیه چون باعث میشه شما طی دوره نقاهت بدون هزینه کلی لاغر بشی !
هزینه سرویس اشکالی نداره نصف هزینه شهریه است . شما میتونی خلاقیت داشته باشی عزیزم علاوع بر اینکه از پدر . مادر ت پول میگیری میتونی با کارفرمات هم سر شاخ بگیری بگحقوت رو چندین برابر کنه !
می تونی به زور از استادت که از سرچات مجانی کتاب چاپ میکنه پول بگیری .
کلی روش هست !
چرا با خودکار می نویسی الکترونیک باش تمام تحقیقات رو مثل بقیه دانشجوها کپی کن عوضش جای همیشگی 20 میگیری .
شما هم سوال ها رو بخر تا به خاطر 3 صدم تخفیف دانشجویی رو از دست ندی !
در اوقات فراغت بی خودی مطالعه نکن ، قبلن دنبال گنج می گردن شما برو دنبال شانس ! تا مثل دوستت که با معدل 12 کلی میلیون حقوق میگیره وقتی میرسی حداقل بشناستت .

NameEly
28th August 2011, 10:23 PM
رکسانا حانم درست میگه کلی راه هست
حال کردم با راه حل هایی که دادی
چرا کسی که علم نداره توی کشور ما داره حکم فرمایی می کنه و ماهانه میلیونی
حقوق میگیره ؟؟
چرا دانشجویی که از نظر درسی در شرایط خوبی هست کار براش میشه کابوس
و افرادی با بند پ که از علم چیزی نمی فهمند جاشو میگیرند
اینقدر حرف برای دانشجو دارم که نگو
همه ی اینها رو دیدم
با اون که پایه ترمیم پایینه و سنم کمه ولی با عرض شرمندگی یکم توی اینجور قضیه ها و بحث ها فضولم
و به همه چیز هم نگاه میکنم هم هم مجبورم توی خودم بریزم
چون توی خیلی از ارگان ها سرک میکشم که چه خبره
بخوای شما مدیر عزیز میشینیم همینجا برات یکی یکی میگم
فقط میترسم دانشجو ستاره دار بشم دیگه اصلا برام کار پیدا نشه

طلیعه طلا
29th August 2011, 08:18 AM
در نا امیدی بسی امید است !
طرحم که بعد 11 ماه در انتظار کد خوردن بود حالا بازم با بحران کمبود استاد مواجه شده . در این گیر و دار روی کارت دانشجویی ام رو خوندم بعد 2 سال .
وقتی شما ناپیوسته قبول شده باشید یعنی می تونید با یه شهریه متعادل باز هم صبببببببببببببببببببببببر کنید .
من صبر می کنم صبر تا جریان کد خوردن طرحم شاید تو گینس ثبت بشه و منم معروف !
بالاخره می گم مثبت نگر باش


چرا از استاد مشاور یا استاد راهنمای میهمان ( از سایر دانشگاه های مورد قبول دانشکده مبدا ) استفاده نمیکنی ؟

طلیعه طلا
29th August 2011, 08:22 AM
یکی از بهترین دورانه با همه استرس هاش با همه پروزه هاش که همش دقیقه نودی تموم میشه با طرح هایی که توی بیمارستان هایی ..که وای آدم کلافه میشه ولی خب به همه دنیا می ارزه وقتی که فارق التحصیل میشی یاد اون زمان میفتی میخندی که من چقدر حرص خوردما!!!چقدر سر عمل جراح به ما غر زد وای خدا یا واسه پروزه هات چقدر وقت کم میدن این استادا!!!

خدا کنه از این بلاها و مصیبت هایی که شما ها می گین، سر منم بیاد.

ساناز فرهیدوش
31st August 2011, 11:11 PM
سلام و علیک دوباره !
این دفعه به مناسبت عید می خوایم فاز مثبت خدمت شما مراجعن گرامی ارائه بدیم !
شکر خدا این سه روزه تعطیله ! برنامه ریزی هم که شکل لبنیات گرفته به خودش !
شعر معروف همه چیز آرومه ... کار هم تعطیله بریم کتابخونه..... بازم تعطیله....
خب میریم نت سرچ بزنیم ....... اونم دسترسی کتابخونه و نداره .... دانشگاه هم که تعطیله ....استاد جونم هم خارجه ..........
با با همه اینا دو تا جو رو به وجود می اورد موج اول تریپ بچه مثبتی و حرص .............
در ادامه میبنی چه قدر دلت برا خیلی چیزا تنگ شده ...
بنابراین میری مثل یک انشان واقعی بعد مدت ها طبق نظر تمام متخصصان 8 ساعت می خوابی . با لذت و بی دغدغه یه دل سیر و با ارامش غدا می خوری .
بی خیال همه چیز .......... امروز عید بود خیلی ها رفتند عید دیدنی راستی منم برا خودم دلم مدت ها بود تنگ شده بود .
عید همتون مبارک . شاد . سلامت و پایدار باشید .

طلیعه طلا
1st September 2011, 12:55 AM
سلام و علیک دوباره !
این دفعه به مناسبت عید می خوایم فاز مثبت خدمت شما مراجعن گرامی ارائه بدیم !
شکر خدا این سه روزه تعطیله ! برنامه ریزی هم که شکل لبنیات گرفته به خودش !
شعر معروف همه چیز آرومه ... کار هم تعطیله بریم کتابخونه..... بازم تعطیله....
خب میریم نت سرچ بزنیم ....... اونم دسترسی کتابخونه و نداره .... دانشگاه هم که تعطیله ....استاد جونم هم خارجه ..........
با با همه اینا دو تا جو رو به وجود می اورد موج اول تریپ بچه مثبتی و حرص .............
در ادامه میبنی چه قدر دلت برا خیلی چیزا تنگ شده ...
بنابراین میری مثل یک انشان واقعی بعد مدت ها طبق نظر تمام متخصصان 8 ساعت می خوابی . با لذت و بی دغدغه یه دل سیر و با ارامش غدا می خوری .
بی خیال همه چیز .......... امروز عید بود خیلی ها رفتند عید دیدنی راستی منم برا خودم دلم مدت ها بود تنگ شده بود .
عید همتون مبارک . شاد . سلامت و پایدار باشید .

عید شما هم پر از خیر و برکت .
میگما ،اگه تهرانی ، کتاب خونه ملی بازه .میتو نی استفاده منی . با مترو جلوی در پارگینگ حقانی نگه میداره و خیلی راحته .
خدا کنه خوابه بهت چسبیده باشه و غذا هه هم گوشت شده باشه به تنت .
تلاشتو بکن و توکلت به خدا باشه ،همه چی درست میشه .

ساناز فرهیدوش
1st September 2011, 10:35 PM
طلیعه جونم من الان تو فاز مثبتم گلم
فعطلن که تو تعطیلات کیف میکنیم .
اخه تو این تعطیلات چشم هامو شستم جور دیگر دارم میبینم .
یه دوست خوب با حرفاش می تونه جریان زندگی رو تغییر بده یا حدلقا با در شما می تونه حالت رو بهتر کنه .
امید وارم همه این طور باشیم . مهربان .و دلی بزرگگگگگگگگگگ برای درک یکدیگر

طلیعه طلا
2nd September 2011, 09:47 AM
چقدر خوبه که چشماتو شستی ! [khande] این طوری خوشگل ترم میشی . [khande]
خانمی منم داشتم اون انرژی مثبته رو سند میکردم ، اشتباهی شده ؟
واقعا اطرافیان در پیشبرد و رسیدن آدم به مقصد تاثیر گذارن . اما میگم اون انرژی اصلی رو از خود خدا بگیر که حریف همه است .
ایشالا به آرزوهای مهم و شیرینت زود تر برسی.

ساناز فرهیدوش
14th September 2011, 02:36 PM
بوی مهر میاد آدم دانشجو باشه کلاس نداشته باشه ای دلش تنگ میشه .! پارسال این موقع در حسرت الان و الان در حسرت ......
بوی مارکر می آید باز
بوی مهر
هفته هایی که نه و استاد و نه دانشجو حال درس دارند والی می آیند.
دوستان خوب پیر و جوان ..........
شاید روزی دلت برای حسابدار هم تنگ شود .
برای غذای فوق العاده ی سلف . برای طعم سوخته ی روغن .
برای دوستای خوب !!

طلیعه طلا
14th September 2011, 03:53 PM
چه قدر با احساس اون دوران رو وصف می کنین .
چرا ما آدم ها نمی تونیم در لحظه ، قدر داشته هامون رو بدونیم و از وجودشون حظ وافر ببریم .
همیشه یاد آوری خاطرات ولو اون هایی که با سختی هایی هم توام بوده برامون جذاب و شیرینه .
امیدوارم منم روزی اون غذاهای شبیه دمپایی ابری و ساچمه پلو و ... و دوندگ یتو امور مالی و اداری و ... رو تجربه کنم .

نارون1
14th September 2011, 03:54 PM
وااااااااااااااااای نگو نگو دیگه از گذشته .........چه دوران خوبی بود [golrooz]

دلم واسه دانشگاه یه ذره شده .............خیلی خوب بود

دوست دارم بازم برم دانشگاه درس بخونم .......

طلیعه طلا
14th September 2011, 04:11 PM
ایشالا روزیت بشه دکترا .
آدم وقتی برای به دست آوردن هدفی ،سختی ای رو متحل می شه ، موقع حصول مطلب ،لذتی دو چندان رو تجربه می کنه .
امیدوارم به زودی ،ارزوی قسمت دوم در موردت محقق بشه .
الهی آمین [golrooz]

ساناز فرهیدوش
19th September 2011, 09:28 PM
الان در نوزدهمین سال تحصیلی مهر ماه سال تحصیلی هستم . آن چه امروز دارم آرزوی دیروز من است . شاید و باید و اگر و اما ها را باید کنار گذاشت . عمر و زمان سال هاست که با یکدیگر دوست شده اند ............
در سا ل هایی که می آیند دوست دارم مهری باشد که از شاگردانم بنویسم !!!

ساناز فرهیدوش
3rd October 2011, 11:15 PM
با عرض خیر مقدم به مناسبت مهر ماه عزیز و بوی ماه مدرسه !

من و پروژم همواره دست در دست یکدیگر داریم به بازدید کتابخانه مختلف می رویم !!
برای جالب بود خیلی چیز ها ..........
بگم ؟
در دانشگا ه سراسری * پرسیدم کتابخانه دیجیتال دارید ؟
به هر کس کی گفتم نمی دونم چرا مبهوت نگاهم می کرد !
به مسئول کتابخانه گفتم این مجله ها تو کامپیوتر هست ؟
بازم فرمودند چی ؟ چه جوری ؟
-------------
رساله های دکتری که محتواش حتی کفایت پایان نامه ی من رو نمی کرد !
دانشجو هایی که کتابخانه رو با نا کجا اباد اشتباه گرفته بودند !
کتاب هایی که هر کام را بر می داشتم پر از خاک بودند .
----------
امروز با خود دعا کردم که تمام ترم اولی هایی که با قههه ی خود روی اعصابم دو میدانی رفتند یه سره قبول بشند بیان جای من ! ل لبخند رو بخوان از رو فرهنگ لغت پیدا کنند [nishkhand] تا دیگه تو بخش مرجع نخندند با صدای بلند !
دعا کردم ای کاش مردم بدون انکه بدانند طرف کیست و از کجا امده همیشه با احترام صحبت کنند .
با خود عهد کردم کتاب بخوانم و بدانم که هیچ ندانم !

ساناز فرهیدوش
23rd October 2011, 04:10 PM
نمیدونم چرا وقتی کارها داره درست هم انجام میشه بعضی ها ادم رو می خوان وادار کنند دروغ بگه !!!!
رفته بودم سازمان *** گفتند خوش امدی ولی خواستی بری واحد *** نگی دانشجویی ها بگو همکاری !!!!
منم رفتم و با افتخار گفتم پژوهشگر یک دانشجو !!!!!
و با افتخار بیشتری وارد شدم !!!!

ساناز فرهیدوش
27th October 2011, 09:25 PM
بعد از کلی مکاتبه و معارفه با جناب آقای منفی تا طبقه نهم اسکورت می شدم . مشا یعت با ایشان بسی مایه تفکر بود !!! در انتظار بودم و در آن لحظات که موج های منفی مرا با خستگی در مینورید اذان مرا به عالمی دیگر میبرد .................

با هزار سلام و صلوات داشتم باز _ باز میگشتم صبح رفته بودم و در راه بازگشت استاد خواسته بود مرا ببیند .....
چون کم استرس داشتم معرف مدام در گوشم آیه یاس می خواند : دکتر هر کسی رو جواب سلامشو نمیده تا اسم شما شنید خواست زنگ بزنم بر گردید حالا چی شده خدا میدونه ، اگر ردت کرد اگر و مگر شاید و باید ..........
و در این لحظات چه شیرین بود کوتاه ایاتی که در ذهن نمی گذاشت صدایش را بشونم .

معرف دوید . اآ« استاد بزرگوار را دیدم . اسلام دادم و از حالت خاصی که داشتم سرم پایین بود .

افرمودند سلام دخترم خوبی ؟ ........................ بهترین و مهربان ترین استادی که زیان تخصصی در کارشناسی درس میداد !!!! باورم نمیشد من رو هنوز در خاطر داشته باشد .
هدیه او برایم یک رساله و 6 مقاله ی سال بود .

نتیجه اخلاقی :
از کاه کوه نسازید -شانس خود رو همیشه امتحان کنید . با مردم مودب و مهربان باشیم تا در خاطرشان بمانیم .
خدا وند عالم انچنان گاهی دستمان را می گیرد که نمیدانیم چگونه شکر بگذاریم .
درهر مقام و منزلتی با تواضع خود را در خاطر مردم جاودان کنیم .

ساناز فرهیدوش
12th November 2011, 10:41 PM
این دغدغه ها دیگه داره به دق دقه تبدیل مبشه . تو دنیای مجازی سمتم از مدیر روان شناسی تغییر پیدا کرد . کاش می شداین سمت ذاتی رو خب از من جدا کرد . مشاوره که نه گاهی بعضی ها مشکلاتی را مطرح می کنند که ادم مشکلات اونم از نوع پژوهشیش رو فراموش می کنه !!!

احساس می کنم تو دریای دانش گم شدم . گاهی اوقات ادم هایی هم که حداقل فکر می کنن خیلی بلد هستن خسته می شن . خدا که همیشه مهربون بوده و هست دوستای خوب چه قدر این روز ها پر رنگ تر هستند .

hadi elec
13th November 2011, 02:15 AM
فرازی از یک مثنوی در رثای دانشجو

بیا بشین و بخوان در رثای دانشجو---------قصیده ای که سرودم برای دانشجو.....
.....
....
...
......
....به فکر وام و بسی فکر شهریه باشیم--------کجا بود دل درد آشنای دانشجو؟
همیشه در پی استاد خواهشی داریم---------که باشدش خبر از نمره های دانشجو؟
اگر که خوابگهی با صفا بود اکنون----------صفا گرفته فقط از صفای دانشجو
به هر کجا برسد جمله صوت ادمیان---------به نا کجا برسد بس صدای دانشجو......
....
...
...
....
....



فکر کنم همین چند بیت کاملا گویا باشه:((:((:((:((:((:((:((:((

hadi elec
13th November 2011, 11:21 PM
اصلا بذارید کاملشو بذارم اینجا
کاملش بیشتر حال میده

بیا بشین و بخوان در رثای دانشجو*******قصیده ای که سرودم برای دانشجو

به دور هم همه گردامدیم و میکوشیم****شکوفه ها بزند در سرای دانشجو

بدان تعالی فردا بدست ما باشد****و این بود همه شان و بهای دانشجو

همیشه در پی استاد خواهشی داریم****که باشدش خبر از نمره های دانشجو؟

به فکر وام و بسی فکر شهریه باشیم****کجا بود دل درد آشنای دانشجو؟

اگر که خوابگهی با صفا بود اکنون****صفا گرفته فقط از صفای دانشجو

به هر کجا چو رسد جمله صوت آدمیان****به نا کجا برسد بس صدای دانشجو

تمام مردم اگر معرفت بسی خواهند*****به گوششان برسان از وفای دانشجو

خدا موفقیت را نصیب ما گردان*******قرار ده همه نعمت برای دانشجو

ساناز فرهیدوش
27th November 2011, 01:51 AM
میگن عصر ، عصر انفجار اطلاعاته پس تا اطلاعاتتون منسوخ نشده بیاید با یکی از فناوری ها ی جدید به نقل از نخبگان نیوز آشنا بشید :

طی مشاهدات عینی انجام شده یک دانشجوی ارشد دریافت که استاد می تواند از روی کاور تشخیص دهد کار شما اشتباه است !!!

غنای مطالب ، مطالب به روز و سال و حتی ویرایش املایی اصلا مهم نیست بلکه این کاور ها اگر مورد تولید انبوه قرار بگیرد شما هم می توانید با صرف چند ثانیه کار افراد زیادی رو راه بیندازید !!!
ا
نتیجه ی این پژوهش که همینک تو همین جا داره به انتشار گسترده می رسه بدین نتایج دست یافته :

بین دید استاد و زیاد منضبط بودن دانشجو رابطه ی معکوس وجود دارد .یعنی :
بی خیال باش اموراتت بگذره .
کارات رو هر چی بهتر کنی دودش تو چشم خودت میره زیادی خوب نباش کپی کن .
اینا چالش نیست چاهه ------- از گهوار تا گور دانش می جوییی همینه دیگه .

حالا راهکار : همینی که هست !!!
از سوی یک نخبه ی جوان پیشنهاد شده همونا رو برو پس ان فردا بده ببینیم چه می شود !!!!
این راهکار جدید در دست برسی و اقدام هست ! نتیجه اش درنیو نخبگان متعاقبا اعلام خواهد شد .

yas-90
27th November 2011, 06:23 AM
خوب حالا که همه درد دلاشونو میگن منم میگم[gerye]
صبح شنبه تا صبح چهارشنبه و بعضی ترما(مثل ترم گذشته که داغون شدم)پنج شنبه از 8 صبح کلاس دارم تا ساعت 6 بعد از ظهر گاهی روزا صبح تا ساعت 12 کارآموزی و عصر دانشگاه
هر روز تکلیف مثل ترجمه مقاله و کار کلاسی مثل تحقیق واسه هم درس اختصاصی هم درس عمومی با همه اینا واسه روزی که کارآموزی داریم هم باید یکسرس مطالب آماده کنیم و راند بذاریم (استادامون اینقدر اشتهاشون زیاده که اگه بهشون اجازه بدی کل فصلای کتابای رفرنس رو ازت میخوان)
راه دانشگاه تا خونه هم یک ساعته در مواقع ترافیک 2 ساعته وقتی میرسم خونه مثل جنازه[khabalood][khabalood] میمونم
تازه هم برا شام باید یه چیزی درست کنم(البته گاهی اوقات بدون شام میرم تو رختخواب تا صبح روز بعد) باهمه اینا وقتی سوالات استاد رو خوب جواب نمیدیم میگه شما چقد تنبلید
آخه خداییش درسته این بلاها رو سر ما میارن
من نخوام اینجوری درس بخونم باید کی رو ببینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ smilee_new2 (16)smilee_new2 (16)

ساناز فرهیدوش
10th January 2012, 07:23 AM
الان حدود یکسال و اندی می گذرد ............
چالش های زیادی وجود داشت اما الان می بینم که مسائل مهم تری تو زندگی هست .
وقتی که احساس میکنی کم اودری خدا رو صدا می زنی یکی از در غیب کمکت می کنه ای کیف می ده .
اتوکل علی الله فهو حسبه .
نهضت هم چنان ادامه دارد ..............

ساناز فرهیدوش
13th May 2012, 08:39 PM
سالگرد پایان نامه ی عزیزم هست ...............
در سال گذشته در چنین روزهایی با عشق مشغول بود و سرچ می کردم منتظر بودم طرحم بعد نه ماه کد بخورممممممممم .

از او نروزهای شیرین دااره یک سال می گذره . تمام عید رو حمله کردیم به پروژه تموم شد رفت . کار رو اماده گذاشتیم ممممم !
حال ما مانده ایم و ویراستاری ! ما مانده ایم با یرگول ها و ان هایی که باید از هم سوا شوند !!!!
دیگر آن که ما مانده ایم و عشق ! ما تلاش کردیم و زحمت کشیدیم !
وامید وارم که روزی عمر کاغذ به پایان رسد !

ساناز فرهیدوش
13th May 2012, 10:37 PM
می دانم که در اقیانوش علم گامی به سزا برن نداشته ام . می دانم که اموزش بر عملکرد تاثیر گذاشته و می گذارد !
واینک می دانم که چرا خدا گفته ست با مردم به نیکی و خوش خلقی سخن بگویید .
همنیک ی دانم که چرا زکات علم ان نشر آن است !
این پژوهش نیست این فقط پاس کردن واحد و دفاع نیست . این دریچه ایست از پهنای زندگی !
شمایی از جایی که می خواهیم در آن چندی به سر بریم . ادم ها و ادم ها و ادم ها و خدایی که در همین نزدیکیست ! درو د بر او و افریدگان مهربانش

ساناز فرهیدوش
3rd June 2013, 11:02 PM
8 ماه و 14 روز ه که دفاع کردم ..........................

در اخرین روز ، عشق به چاپ مقاله با نمره 18 و تبدیل اون به نمره 20 زنده می شه . هزینه 4 میلیون تومانی 2000 دلاریبرای چاپ شاید برا بعضی ها چیزی نباشه . !!

هنوز در کتابخونم سه سال جونیم خاک می خوره !!!!!!!!! دانشجویی در کتابخانه ماند و روح علم در او پدیدار است !! !

دکتری شاید یه ارزو بود تو یه پستی نوشتم که سال ها بعد بیام بخونمش !!!

دو بار قبول شدم اما فکر کنم مثل زمانن انوشیروان علم از آن کسانی است که پول دارن نه ؟؟ 60 میلیون شهریه نمیدونم کی کجا می تونه تامین شه و کدوم اپول قرار تو 6 سال دکتری با زحمت خودمون هوا شه . انصراف می دهم و با سعه صدر در کنج عزلت درس می خوانیم !!!!

yas-90
4th June 2013, 12:06 AM
خوب بنده هم الان سه چهار ماهی میشه فارغ شدم از تحصیل.......یه مدت هم سرم گرم ارشد بود.........که میدونم نتیجه چیه........ان شالله سال دیگه[nishkhand]

بعضی دوستان الان طرح میرن........یا تو خونه بیکار میچرخن.....البته تسویه حساب هم کردن

اما من هنوز بعداز سه ماه فارغ التحصیلی تسویه هم نکردم اینجوری هم که بوش میاد تا پایان شهریور باید بچرخیم منو باش که فکر میکردم اردیبهشت کارم تمومه....تازه باید شروع کنم خوندن برای شکستن غول کنکور ولی اصلا حال ندارم فکر کنم تا آخر تابستون شروع نکنم....واقعا حس میکنم به استراحت نیاز دارم....یه یکی دو ماه برم سراغ کارای غیر درسی

5866
4th June 2013, 12:09 AM
کاش اینقدر ناراحت نبودی! امیدوارم زود به ارامش برسی[tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh]

سونای
4th June 2013, 12:33 AM
اوممممم!!!
برای جبران غیبت در تربیت بدنی گفتن باید یه کتاب بخری !! اینجا نیست باید سفارش میدادم از تهران بفرستن! گفتم خب نهایت دوروزه میاد دیگه!! همش دست دست کردم!! امروز متوجه شدم که چند روز آینده تعطیله!![nishkhand] استادمم اس ام اس دادن که عزیزم تا پنجشنبه اخرین فرصتته!!! منم گفتم چشم استاد شنبه میارم[nishkhand] ولی امیدی نیست!
خلاصه امروز با دوستم نشستیم حساب کتاب کردیم! که این ترم برا کدوممون بیشتر خرج شد!
من این کتاب برای جبران غیبت تربیت بدنی شد 23.000 تومن تک نفره
ترجمه آز باکتری2، ده صفحه دو ستونه! کلا شد 20 صفحه!! 20*5000 = 100.000!!! تک نفره
ترجمه باکتری1 جمع شدیم و دادیم شد نفری 20.000
ترجمه زبان تخصصی شد نفری 18.000
تایپ گزارش کارا و تحقیقا و پرینت عکسا و... کلا 60.000 اینم تک نفره
یسری صحافی و اینا هم هست هنو مشخص نیست!!!
موندم که مگه چقدر حقوق میگیریم !!! چرا استادا مارو درک نمیکنن!!!!
حالا دغدغه ی من دانشجو اینه که تا چه زمانی باید این هزینه رو جبران کنم[bamazegi][nishkhand]

sevda_sj
4th June 2013, 09:42 AM
همش درسته همه فکر کنم دلشون پره از دوران دانشجویی یا قبل اون کنکور و مسائلش

امیدوارم با همه این مشکلات همه بتونیم موفق شیم تا خودمون با دستای خودمون اینارو درست کنیم و یه قدم مثبت برای کشورمون باشم

[golrooz]

غزل بارون
4th June 2013, 10:50 AM
درسم که تموم شد اما دغدغه اصلیم گذروندن طرحم در کنار کارم و کمی هم درس برای ارشد هست

solinaz
4th June 2013, 11:54 AM
اخه گوگولیا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گریم گرفت[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
این دانشگاها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!برم بزنم تو دهنشون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!![daava][daava]
خودمم که باید برم دانشگاه ولی حتما میرم جایی مشغول به کار میشم همراش[gerye][gerye][gerye]

solinaz
4th June 2013, 11:58 AM
÷

ساناز فرهیدوش
4th June 2013, 01:06 PM
برو بچش گرامی :

زیر ارشد غر نزنین !! [nishkhand]

زیر 26 ساله ها مخصوصا !!!

تو هر مرحله ایی به توانایی تون و علاقتون احترام بذارین نه حرف مردم !!

همیشه برای بهترین تلاش کنید و لی از حداقل ها هم لذت ببرین .

شعا رم اینه که برای بهترین تلاش کنی تا به حداقل ها دست پیدا کنین .
[golrooz]

yas-90
4th June 2013, 01:27 PM
برو بچش گرامی :

زیر ارشد غر نزنین !! [nishkhand]

زیر 26 ساله ها مخصوصا !!!

تو هر مرحله ایی به توانایی تون و علاقتون احترام بذارین نه حرف مردم !!

همیشه برای بهترین تلاش کنید و لی از حداقل ها هم لذت ببرین .

شعا رم اینه که برای بهترین تلاش کنی تا به حداقل ها دست پیدا کنین .
[golrooz]

سلام[golrooz]
خانم اجازه ما رو مرزیم....یه جور برزخ بین کارشناسی و ارشد..ما میتونیم غُر بزنیم؟؟؟ sh_dokhtar15

نمیشه شرط سنی رو حذف کنید؟؟؟[cheshmak]

solinaz
4th June 2013, 04:16 PM
برو بچش گرامی :

زیر ارشد غر نزنین !! [nishkhand]

زیر 26 ساله ها مخصوصا !!!

تو هر مرحله ایی به توانایی تون و علاقتون احترام بذارین نه حرف مردم !!

همیشه برای بهترین تلاش کنید و لی از حداقل ها هم لذت ببرین .

شعا رم اینه که برای بهترین تلاش کنی تا به حداقل ها دست پیدا کنین .
[golrooz]
من میقام غر بزنم....[gerye][gerye]
من میقام دیپلم بگیرم......سیکلمو پارسال گرفتم....(هنر کردم)smilee_new2 (32)[nishkhand]
منم ادمم...!!!![nishkhand]
منم خرج مدرسه نمونه دارم و هزار دردو.....!!!!![nishkhand]

ساناز فرهیدوش
5th June 2013, 09:37 AM
من تسلیم بنویسن منتها غز زدن ها باید سر انجامش خوش باشه !!! من این همه غز زدم سرانجامش به خوشبی وخوشی تمومشد . بسم الله بنویسین با نتایج اموزشی و خوب !!

mamadshumakher
5th June 2013, 09:54 AM
جریان چیه؟[nishkhand]

نارون1
5th June 2013, 10:25 AM
سلاممممم

واااای من هنوز موضوع پایان نامه و استاد انتخاب نکردم [nadidan]

آخه خب استادها رو نمیشه پیداشون کنی

باورتون نمیشه برای صحبت راجع به همین مقاله این مسیر رو تو پله ها طی کردم ، 5 طبقه رفتیم بالا و اومدیم پایین

خواستم موضوع مقاله که دارم مینویسم و بذارم یهو موضوع پایان نامم قبول نکردن

حالا اگه ظرفیتها پر بشه ، من چیکار کنم [negaran]

تازه به قول رکساناجون نمره از 18 نمره هست و 2 نمره باید تو یک مجله ، پایان نامه رو به صورت مقاله چاپ کنی

ولی رکساناجون حتما نمیخاد مجله خارجی باشه با این هزینه بالا ، مجلات معتبر داخلی هم میشه ها [tafakor]

yas-90
5th June 2013, 02:00 PM
جریان چیه؟[nishkhand]

سلام

غُر بزنید....بنالید...گله کنید..... شکایت کنید.......از خوبیها هم اون وسط یه یادی کنید ..همین[shaad] ....البته همه شون هم باید به دوران دانشجویی یه ربطی داشته باشن[cheshmak]

shiny7
5th June 2013, 04:06 PM
چرا نباید یه دانشجوی رشته برق کلاسای مدارش که درس خیلی مهمی (و البته بیخودی!!!)واسش هست طوری برگزار بشه که کل ترم از درس هیچی نفهمه!!!
آخر ترمم با زور و به امید پاس شدن بره سر جلسه؟؟؟
چرا بچه های سراسری اینهمه امکانات از بابت استادا دارن(استادای خیلی خوب دارن)ولی بچه های آزاد باید همیشه گیر استادایی بیفتن که خود استاده هم نمی دونه داره چی بلغور می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟
توضیح:نکته مثبتی نیافتم که بگویم!!

mamadshumakher
5th June 2013, 04:29 PM
من با ورود به کارشناسی و گذراندن 2 ترم فهمیدم که ای وااااااااااااااااااااااای چقد ایراد داره این درس خوندن ما [nishkhand] (البته اینو خیلی وقته فهمیدم ولی این جنبه از قضیه مهم تره )

2سال کاردانی خوندیم هیچی یادم نیست اصلا.یکم جزوه این ترم.یکم جزوه اون ترم.هیچی هم سرهم نشد.اومدیم کارشناسی استاد میگفت فلان ما گفت چی؟گفت فلان دیگه.مگه تو کاردانی نخوندین؟یکی میگفت اره یکی میگفت نه

آخه چرا از اول دانشگاه کتاب از سبد خرید دانشجوها حذف میشه.اگر از اول بگن که ما این کتاب رو تا پایان کارشناسیتون باید تموم کنیم خب مشخص میشه که مدار تو کاردانی چقد باید خونده بشه تو کارشناسی چقد.از کجا تا کجا.که این وضع پیش نیاد.

خب اگه از اول کتاب پی سی سن رو واسه ماشین تجویز میکردن خب تا الان حالیمون میشد اصلا میدان چیه؟ماشین دی سی چیه؟ای سی چیه؟ موتور سنکرون چیه؟خب درس خوندنمون نظم پیدا میکرد دیگه.چیه همش جزوه جزوه جزوه.

کاردانی بودیم یه چیزایی از ریاضی گفتن.اومدیم کارشناسی میگن باید توماس بخونی.توماس رسید به دستمون دیدیم ای وااااای جلد یک توماس رو باید تو کاردانی بلد میبودیم [nishkhand] جلد 2 هم الان داریم میخونیم.خب ادم قشنگ میفهمه که اصلا مشتق چیه؟انتگرال چیه؟لیمیت چیه.

هی ییییییی [entezar2]

عرفان سلیم زاده
5th June 2013, 06:49 PM
دانشگاه تو ایران یعنی فاجعه.البته سیستم درسی رو میگم. من که حاضرم ته خونه بشینم مقاله بنویسم تا این که بخوام برم دانشگاه تحقیقی برای خاک خوردن کپی کنم.اگه بحث مدرکه من به همه ثابت می کنم که اعتبار رو از هزار روش میشه بدست آورد.تا آخر تابستون نتایج رو میگم. یا رو دست می برنم دانشگاه یا گوشه خونه میشینم و کیف دنیا رو می کنم.

- - - به روز رسانی شده - - -


دانشگاه تو ایران یعنی فاجعه.البته سیستم درسی رو میگم. من که حاضرم ته خونه بشینم مقاله بنویسم تا این که بخوام برم دانشگاه تحقیقی برای خاک خوردن کپی کنم.اگه بحث مدرکه من به همه ثابت می کنم که اعتبار رو از هزار روش میشه بدست آورد.تا آخر تابستون نتایج رو میگم. یا رو دست می برنم دانشگاه یا گوشه خونه میشینم و کیف دنیا رو می کنم.

ساناز فرهیدوش
2nd July 2013, 11:47 PM
دوران ئانشچویی بخشی از مدرسه ی زندگیه . ممکنه ادم خسته شه استرسداشته باشه و هزار تا چیز دیگه درسا یادت میره اما یه چیزهایی مثل درسه ایزندگییادت میمونه . دوستای خوب رو میتونی نگه داری و اینکه شاید یه روزییه وقتی به مشکلاتت بخندی !!!

یا انقدر از اون به ظاهر سختی هادرس یگیری که بشه پله های موفقیت برای مراحل بعدی زندگیت @@

Capitan Totti
3rd July 2013, 12:25 AM
من خودم دانشجو هستم منتها نه پول خوابگاه و غذا و این چیزا میدم نه چیز دیگه!! همه چیمم مجانیه! حقوق بخور نمیری رم میدن تازه!!!!! هزینه ی بهداشت و درمان و هزار تاچیز دیگه هم از خودم نمیدم[shaad]
پس یه بخش اعظم از مشکلات شما رو ندیدم
منتها بازم معتقدم بعد از سرباز دانشجو واقعا آسیب پذیرترینه!!

zoh_reh
3rd July 2013, 12:31 AM
دانشجو پیام نور اگه باشین که دیگه نور علی نوره
باید جای استاد درس بدی ، نظرشون اینه که دانشجو باید اجتماعی بشه براش خوبه کنفرانس بده
بعد درسهای عملی بدون هیچ مزایایی گرونتره تازه باید برای تهیه مقاله و تحقیق همین درس هم کلی دوباره خرج کنی.
اگه سوالهای امتحان غلطه و موقع امتحان اطلاع بدی میگن تو سایت اعتراض بنویس.

ساناز فرهیدوش
3rd July 2013, 06:34 AM
زهره خانم گرامی تو دوره ارشد که کلا درس دادن جای استاد خوراکه . کارشناسی کمی کمرنگ تر @@@

واحد های عملی هم که کار بیشتر از شما شهریه بیشتر از شما تازه التماسم کنی تو رو خدا بیام مجانی استثمار بشم !!

ساناز فرهیدوش
8th July 2013, 08:54 PM
با غرور خاصی وارددانشکده شدم خاطرات 7 سال برام می گذشت .برگه فارغ التحصیلی تو دساتم حکم زندانی ای روداشتکه میخواد ازاد شه .
دختر خانم تاه نفسی گفت اخه میشه ادم مقاله نده ؟

حتما موضوعت خوب نبوده انصراف دادی ؟ گفتم منم یه روزی مثل تو بودم . بعد استاد راهنما ازدر غیب رسید . یاد اون روزایی افتدم که با التماس دنبالش می گشتم باهاش قرار می ذاشتم تو دانشگاه بود می گفت همین الان رفتم. اون موع چلهتابستون تو تعطیلات دانشگاه جلو چشمم ظاهرشده بود. می گفت چرا مقاله نمیدی ؟ یه لحظه دانشگاه و محیط و جو منویادروز قیامت انداخته بود.............
احساس کسی رو داشتم که فقط می خواست بره نه از دانشگاه از دست خودش بره .......

شاید مهربان ترین ادم های روزگار رو دیدم همه لبخدن می زدند و کسایی از فارغ ا لتحصیلی ام ناراحت بودن که تصور نمی کردم . 8 سال یه عمر بود یه عمر دلم برا همشون تنگ میشه . درود به ادم های خوب و با معرفت .

دلم تنگ میشه حتی برا دغدغه های دانشجویی خاطراتی که هم بهشون میخندم هم گریه می کنم ...........

k.ahmadi
9th July 2013, 12:56 AM
تا وقتی دانشجویی هر ترم بالایی و استادی بهت میرسه میگه قدر این دورانو بدونین بعدا دلتون واسش تنگ میشه حتی برا سختیاش...تو هم میگی دلت خوشه ها!خرت از رو پل گذشته حالا اینجوری میگی جای ما بودی با این همه سختی و مشکلات دیگه این حرفو نمیزدی.
حالا کسایی هستن همه اون سختی ها وخوشی و ناخوشی هارو پشت سر گذاشتن و فقط خاطره با چندتا عکس و فیلم اون دوران مونده واسشون که هر وقت دلشون تنگ میشه میرن سراغ اونا.........و اون موقع هس که توام میخوای مثل اون استادا به هر بچه دانشجو رسیدی بگی قدر این دورانو بدون......

ساناز فرهیدوش
16th December 2014, 10:27 AM
سلام خوبین ؟

دانشجو بودن قفط و فغط مربوط به دوران دانشجویی و تحصیلات اکادمیک نیست ! شما می تونید هر جا هستید چیز تازه ایی یا د بگیرید !

شما می تونید برای کسی کار کیند اما با حقوق کم کلی چیز های تازه یاد بگیرید . !

من دو ساله فارغ التحصیل شدم اما تو دنیای امروز اگر اطلاعاتت رو به روز نکنی وایبه روزگارت !
ما ههمون همیشه در حال یادگیری هستیم از هر موجودی و هر چیزی که میبینیم !
اما وقتی این انتخاب اگاهانه می شه ما می شیم بازهم مشتاق و جویای علم ! یعنی دانشجو !
دغدغه یادگیری و به روز نگه داشتن خیلی زیاده مثل یادگیری زبان های خارجی ! من دانشجو ام شما چه طور !!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد