توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوبیتی های زیبا
Artmis.
28th May 2011, 12:49 PM
در اینجا می تونین دوبیتی های زیبایی که شنیدین رو بنویسین
Artmis.
28th May 2011, 12:50 PM
يا رب نگهي که از گنه پاک شوم
چون ابر ز فيض گريه نمناک شوم
بالي بزنم به کوچه باغ ملکوت
در پيش علي ساکن افلاک شوم
Artmis.
28th May 2011, 12:51 PM
وا فریادا ز عشق، وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا، دادا
ور نه من و عشق، هر چه بادا بادا
Artmis.
28th May 2011, 12:52 PM
به دریا بنگرُم دریا تِ بینُم
به صحرا بنگرُم صحرا تِ بینُم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت
نشان از قامت رعناتِ بینُم
Artmis.
28th May 2011, 12:53 PM
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که نکنی یا نکنی
این من بودم که بی قرارت کردم
Artmis.
28th May 2011, 12:54 PM
چشمي ستـــاره باران دارم زداغ ياران
دردي نهفته در دل ازهجــــرت هزاران
بازآ كه در هوايت گـــل ديده برگشايد
اي صبح پر ستاره آواي چشمه ساران
Artmis.
28th May 2011, 12:56 PM
این واژه ی «خیس پیرهن» ، باران است
این ساحره ی «لطیف تن» ، باران است
اویی که مضامین فراوان آموخت
با نم نم خویشتن به من ، باران است
Artmis.
28th May 2011, 12:58 PM
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
و ز دست و زبان و حرف گیران رستند
Artmis.
28th May 2011, 12:59 PM
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
Artmis.
28th May 2011, 12:59 PM
دیشب غزلی سرود عاشق شده بود
با دست و دلی کبود عاشق شده بود
افتاد و شکست و زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود عاشق شده بود
Artmis.
28th May 2011, 01:00 PM
ز مردم دل بگردان ، يا خدا كن
خدا را وقت تنهايي صدا كن
در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم
غنيمت دان و ياران را دعا كن
Artmis.
28th May 2011, 01:01 PM
هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره دل نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
[sootzadan][khanderiz]
Artmis.
28th May 2011, 01:02 PM
خوب دیگه من یه صفحه رو پر کردم حالا نوبت شما کاربر گرامیه که اگر دوبیتی زیبایی شنیدین بنویسین تا ما هم لذت ببریم
[golrooz]
Artmis.
29th May 2011, 08:42 PM
چشمی دارم همه پر از دیدن دوست
با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نتوان
یا دوست درون دیده یا دیده خود اوست
omega
29th May 2011, 10:33 PM
دگر درمان دردش دیر شد دل
چه زود از سیر عالم سیر شد دل
دل پیران جوان دیدم,ولی من
جوان بودم که ناگه پیر شد دل
نارون1
30th May 2011, 12:00 AM
الله به فریاد من بی کس رس
فضل و کرمت یار من بی کس بس
هر کسی به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
Artmis.
3rd June 2011, 10:53 AM
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
عقل می باید نه ملبوس فرنگ
[nishkhand]
*FATIMA*
4th June 2011, 12:23 AM
خوشا آنان که الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
tarannom101
4th June 2011, 02:05 AM
يارب تو چنان كن كه پريشان نشوم[golrooz]
محتاج به بيگانه و خويشان نشوم[golrooz]
بي منت خلق خود مرا روزي ده[golrooz]
تا از در تو بر در ايشان نشوم[golrooz][golrooz][golrooz]
Artmis.
6th June 2011, 02:03 PM
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
Thanks for Narvan[golrooz]
*FATIMA*
7th June 2011, 02:55 AM
دلم مبل گل باغ ته دیره
درون سینه ام داغ ته دیره
بشم آلاله زاران لاله چینم
وینم آلاله هم داغ ته دیره
*FATIMA*
7th June 2011, 02:56 AM
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم
*WIZARD*
8th June 2011, 06:27 PM
بنــگر ز صبـا دامن گـل چاک شده
بـلبـل ز جمـال گل طربنـاک شـده
در سایه ی گل نشین که بسیار این گل
در خـــــاک فـــــرو ریــزد و ما خــاک شده
*WIZARD*
8th June 2011, 06:30 PM
قـومـی مـتـفـکرانـد انــدر ره دیـن
قومی به گمان فتاده در راه یقین
مـی تـرسم از آنـکه بـانـگ آیـد روزی
کای بیخبران راه نا آن است و نه این
*WIZARD*
8th June 2011, 06:32 PM
آنـانـکه مـحیط فضـل و آداب شـدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زیـن شـب تـاریـک نـبـردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
*WIZARD*
8th June 2011, 06:34 PM
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شـد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کــاحـوال مـسـافـران دنـیـا چـون شـد
*WIZARD*
8th June 2011, 06:40 PM
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بـنـیـاد مـکن تـو حـیلـه و دسـتـان را
تـو غـره بـدان مشـو کـه می می نـخوری
صد لقمه خوری که می غلام است آن را
*yas*
8th June 2011, 10:04 PM
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت
هر کسی غصه ی اینکه چه می کرد نداشت
چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید
خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت
0014
8th June 2011, 10:14 PM
مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت
یاقوت بگویم لب شیرین تو یاقوت
قربان وفاتم گذری کن به وفاتم
تابوت بشنوم مگر از رخنه ی تابوت
[golrooz][golrooz][golrooz]
نارون1
8th June 2011, 10:34 PM
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
ستاره کویر
8th June 2011, 10:48 PM
قدیمی و طلا چاپی تو ای دل
میان عاشقان تاپی تو ای دل
صدایت رونق تالار عشق است
مگر موسیقی پاپی تو ای دل
[khanderiz]
---------------------------------
غم من رنگ دوران را عوض کرد
لباس نوبهاران را عوض کرد
ببین توفان آهم را که امشب
مسیر باد وباران را عوض کرد
[negaran]
*FATIMA*
9th June 2011, 01:40 AM
مرا عشقت ز جان آذر برآره
ز پیکر مشت خاکستر برآوره
نهال مهرت از دل گر ببرند
هزاران شاخه دیگر برآره
*yas*
9th June 2011, 01:56 AM
غم عالم نصیب جان ما بی
بدور ما فراغت کیمیا بی
رسد اخر بدرمان ، درد هر کس
دل ما بی که دردش بی دوا بی
Artmis.
9th June 2011, 11:08 AM
گر شوم با خسته ي پيكر ،غريق
مركب رندي ، مجويم در طريق
مذهبم گر مستي و ميخوارگيست
شرب و خمرم خود گواه بندگيست
Artmis.
9th June 2011, 11:10 AM
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
*yas*
9th June 2011, 02:47 PM
امشب ای ناز ، چه دلتنگ نگاهت شده ام ، باز ای مونس جان چشم براهت شده ام
برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید ، چونکه دیوانه ی آن چهره ی ماهت شده ام .
*yas*
9th June 2011, 08:25 PM
آنقدر قشنگ دلنوازی کردی ، تا قلب مرا به عشق راضی کردی
این قلب تمام هستی ام بود بگو ، با هستی من چه شد که بازی کردی
*FATIMA*
10th June 2011, 02:18 AM
دائم برای دیدن هم دیر میکنیم
وقت قرارها همه تأخیر میکنیم
اول برای عشق همه تند میدویم
اما اواسطش همه گیر میکنیم
*yas*
10th June 2011, 03:53 AM
مهربانی نقش هر نقاش نیست ، هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا میدهد ، مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست
0014
10th June 2011, 12:52 PM
بازآ بازآ هرآنچه هستي بازآ
گر كافر و گبر و بت پرستي بازآ
اين درگه ما درگه نواميدي نيست
صد بار اگر توبه شكستي بازآ
*WIZARD*
11th June 2011, 10:15 AM
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
*yas*
11th June 2011, 05:52 PM
عشق يعني تا ابد با من بمان ، عشق يعني هم نفس با من بخوان.
عشق يعني با مني دستم بگير ، بی توقع در ره جانم بمير
*FATIMA*
13th June 2011, 01:16 AM
بیا گل شدن را رعایت کنیم
ز پروانه ماندن حمایت کنیم
اگر باد غم شاخه ای را شکست
ز دست هجومش شکایت کنیم
Artmis.
18th June 2011, 11:39 AM
روزی که تو آمدی به دنیا عریان
جمعی به تو خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای دوست به وقت رفتن
جمعی به تو گریان و تو باشی خندان
Artmis.
25th June 2011, 01:07 PM
گر بر سر نفس خود امیری مردی
ور بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
*FATIMA*
26th June 2011, 11:15 PM
الهی سوز عشقت بیشتر کن
دل ریشم ز دردت ریشتر کن
ازین غم گر دمی فارغ نشینم
بجانم صد هزاران نیشتر کن
*FATIMA*
26th June 2011, 11:23 PM
عزیزان از غم و درد و جدایی
بچشمانم نمانده روشنایی
بدرد غربت و هجرم کز تار
نه یار و همدمی نه آشنایی
*yas*
29th June 2011, 02:12 PM
من در این کلبه خوشم ،
تو در آن اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر که هستی خوش باش
parichehr
29th June 2011, 05:58 PM
در دایره ای که آمدن ، رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این عالم راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
*yas*
30th June 2011, 10:21 PM
در شب تردید من برگ نگاه! ، می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب ، من کجا خاک فراموشی کجا.
I♥Mathematics
30th June 2011, 10:42 PM
از بیم رقیب طوف کویت نکنم / وز طعنه خلق گفتگویت نکم
لب بستم و از پای نشستم اما / این نتوانم که آرزویت نکنم
Artmis.
30th June 2011, 11:57 PM
افسوس كه رفت عمر بر بيهوده
هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرموده ناكرده سيه رويم كرد
فرياد ز كرده هاي نا فرموده
*yas*
2nd July 2011, 02:31 AM
اگرمن شاعرم شعرم توهستی ، اگر من عاشقم عشقم توهستی
اگرمن یك كتاب كهنه هستم ، بدان زیباترین برگش توهستی .
*yas*
3rd July 2011, 04:40 PM
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی ، من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری ، در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
*yas*
4th July 2011, 06:18 PM
دلم با عشق تو عاشق ترین شد ، تمام لحظه هایم بهترین شد
ولی بی مهریت كار دلم ساخت ، دل تنهای من تنها ترین شد...
*FATIMA*
9th July 2011, 11:59 PM
دلا خوبان دل خونین پسندند / دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست / گروهی آن گروهی این پسندند
*FATIMA*
10th July 2011, 12:01 AM
به والله و به الله و به تاالله / قسم بر آیه ی نصر من الله
که دست از دامنت من برندارم / اگر کشته شوم الحکم لله
*yas*
14th July 2011, 03:27 AM
روز ها رفت ولی یاد تو کمرنگ نگشت
سال ها رفت و دل ساده ی من سنگ نگشت
ذهن من بستر صد خاطره با یاد تو بود
یادت از صفحه ی این خاطره کم رنگ نگشت
*yas*
14th July 2011, 03:38 AM
من بلد نیستم از عاطفه خالی باشم
بگذار که مجنون و خیالی باشم !
تو به نو بودن خود فکر کن و راحت باش
دوست دارم که قدیمی و خیالی باشم …!
*yas*
15th July 2011, 11:37 AM
آن كه دستور زبان عشق را
بي گزاره در نهاد ما نهاد
خوب مي دانست تيغ تيز را
در كف مستي نمي بايست داد
*FATIMA*
5th August 2011, 01:28 AM
غم عشقت بیابان پرورم کرد
فراقت مرغ بی بال و پرم کرد
بمو واجی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
*FATIMA*
5th August 2011, 01:29 AM
دگر شو شد که مو جانم بسوزد
گریبان تابد امانم بسوزد
برای کفر زلفت ای پریرخ
همی ترسم که ایمانم بسوزد
*FATIMA*
5th August 2011, 01:31 AM
نمیدانم دلم دیوانه کیست
کجا آواره و در خانه کیست
نمیدونم دل سرگشته مو
اسیر نرگس مستانه ی کیست
*FATIMA*
25th November 2011, 10:40 PM
دل شاد از دل زارش خبر نی
تن سالم ز بیمارش خبر نی
نه تقصیره که این رسم قدیمه
که آزاد از گرفتارش خبر نی
LEILA1979
12th December 2011, 07:00 PM
به دو زلف يار دادم دل بيقرار خود را
چه كنم سياه كردم همه روزگار خود را
شبي ار بدستم افتد سرزلف يار باز
همه مو به مو شمارم غم بيشمار خود را
Arash_tanha
12th December 2011, 09:35 PM
هر سو که نگاه میکنی دیوار است
مزد همه در آخر خط آوار است
پیدایش زندگی ما از آغاز
بر پایه ی رنج بردن و تکرار است
Arash_tanha
12th December 2011, 09:39 PM
به قلبم سوره کوثر نوشتند
دلم را بنده قنبر نوشتند
به کوی عاشقی، در لوح سینه
صد و ده مرتبه حیدر نوشتند
Arash_tanha
12th December 2011, 09:39 PM
رها کردی غم بی رنگی ام را
دل ساحل نشين سنگی ام را
دوبيتی هم اگر باشی از امشب
نمی بخشم به تو دلتنگی ام را
Arash_tanha
12th December 2011, 09:39 PM
ه نسیمی همه ی راه به هم میریزد
کی دل سنگ تورا اه به هم میریزد
سنگ در برکه میاندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد
Arash_tanha
12th December 2011, 09:40 PM
ه روی دلبری گر مایلستم
مکن منعم گرفتار دلستم
خدارا ساربان آهسته میران
که مو وامانده این قافلستم
Arash_tanha
12th December 2011, 09:41 PM
با چشم سیاه آمد و رنگم کرد
با رنگ نگاه خود هماهنگم کرد
وقتی که به چشم های من زل زده بود
دل فکر بدی کرد و خدا سنگم کرد
Arash_tanha
12th December 2011, 09:41 PM
امروز برای من شرابی ای عشق
هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی
یک عمر برای دل عذابی ای عشق
طلیعه طلا
12th December 2011, 10:04 PM
فقط گفتی به ما پرواز ، پرواز!
در زندان غیبت کی شود باز ؟
بدون تو چگونه پرگشاییم؟
برای هر عمل هستی سر آغاز . . .
طلیعه طلا
12th December 2011, 10:05 PM
خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد
خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم
که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد . . .
Arash_tanha
13th December 2011, 03:28 AM
به چشم كم مبين بر آه من در خسته جاني هم
فلك را مي توانم زد بهم در ناتواني همه
شدم رنجور و خونين دل ندانم عاقبت با من
چه خواهد كرد اشك سرخ و رنگ زعفراني هم
Arash_tanha
13th December 2011, 03:28 AM
چون غنچه ء گل قرا به پرداز شود
نرگس به هواى مى قدح ساز شود
فارغ دل آن كسى كه ماند حباب
هم در سر میخانه سر انداز شود
Arash_tanha
13th December 2011, 03:29 AM
چنان عاشق چنان ديوونه حالم
که مي خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همين ديوونه حاليم
يه رنگم، صادقم، صافم، زلالم
Arash_tanha
13th December 2011, 03:30 AM
رفيقان يك به يك در خاك رفتند
بسا شاد و بسا غمناك رفتند
چو بايد عاقبت رفتن از اين دشت
خوشا آنان كه چون گل پاك رفتند
طلیعه طلا
13th December 2011, 08:58 AM
يارب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گريه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بي خود کن
بي خود چو شدم ز خود به خود راهم ده
Arash_tanha
17th December 2011, 03:55 AM
دست دیده و دل هر دو فریاد ----- هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد-------------زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
Arash_tanha
17th December 2011, 03:56 AM
جوونی هم بهاری بود و گذشت ----- به ما یک اعتباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود. ------ که آن هم نوبهاری بود و گذشت
Arash_tanha
17th December 2011, 03:56 AM
دل عاشق به پیغامی بسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد
Arash_tanha
17th December 2011, 03:57 AM
از ین بیغوله ها جز شب نروید
حدیث روشنی بر لب نروید
دل آئیه ها آتش گرفته
که اینجا غیر رنگ تب نروید
Arash_tanha
17th December 2011, 04:00 AM
بگو تا کی کباب دیگرانیم
صفای نان و آب دیگرانیم
من و تو گرچه دریانوش بودیم
کنون غرق سراب دیگرانیم
Arash_tanha
17th December 2011, 04:00 AM
به آمو رنگ و بار تازۀ بخش
بخارا را بخار تازۀ بخش
بیا سامان رود رودکی شو
هوس را رود بار تازۀ بخش
Arash_tanha
17th December 2011, 04:01 AM
نشااط سرو وشور یاسمن شو
سرود نرگس و یاس و سمن شو
دمی از درۀ دی سر بر آور
صدای سبز احساس وطن شو
Arash_tanha
17th December 2011, 04:02 AM
تو از دشت وفا یاد مرا گیر
سراغ داغ فریاد مرا گیر
قدم نه در کویر دیدگانم
ازین نامردمان داد مرا گیر
Arash_tanha
17th December 2011, 04:03 AM
سحر رنگ صدای تو کجا شد
نشان جای پای توکجا شد
شدم غرق غروب دجلۀ شب
طلوع جانفزای تو کجا شد
Arash_tanha
17th December 2011, 04:03 AM
بجان پابست پابست شمائیم
گدای گُشنۀ مست شمائیم
طلایی زلفکان ما را ببخشید
که آخر کشتۀ دست شمائیم
Arash_tanha
17th December 2011, 04:04 AM
به دوشم کوله باری از جدایی است
مرا با کوی هجران آشنایی است
بگوش من هنوز از دور و نزدیک
صدای گفتگو های جدایی است
Arash_tanha
17th December 2011, 04:05 AM
به هرسویی صدایی بی صدایی است
دل درد آشنای من هوایی است
درین ویرانه رستای نگاهم
جهانی را هوای کد خدایی است
Arash_tanha
17th December 2011, 04:05 AM
دود حیران بهرسو گشت هوشم
تعجب میوزد از دشت هوشم
شود ایا نگاه غنچه ی او
نهد پا برسر گلگشت هوشم
Arash_tanha
17th December 2011, 04:08 AM
چنان گوش دلم را تاب دادی
که بر خاک سیاهش خواب دادی
ببین اورا چسان در کوره ی عشق
میان کاسه ی سر آب دادی
Arash_tanha
17th December 2011, 04:09 AM
دگر از خندۀ دلها خبر نیست
لبی از چشمه ای احساس تر نیست
مگر جز کوچۀ بُن بست این شهر
بسوی زندگی راه دگر نیست
LEILA1979
25th February 2012, 04:32 PM
هر روز دلم به زير پاي دگر است
در ديده من ز هجر خاري دگر است
من جهد كنم همي قضا مي گويد
بيرون زكفايت تو كاري دگر دگر است
اول به وفا مي وصالم در داد
چون مست شدم جام جفا را سر داد
پر آب دو ديده و پر از آتش دل
خاك ره او شدم به بادم بر داد
*FATIMA*
5th June 2012, 10:12 PM
دردا که نگشت هرکسی محرم ما
آگاه نشد به دل ز بیش و کم ما
آنی که نشاندمش سخن ها در گوش
دیدم که ز دور خنده زد بر غم ما
*FATIMA*
22nd July 2012, 01:33 AM
با کوه غمت چون به سر سنگ نشستم
هرجا که نشستم به دل تنگ نشستم
از بار غم و ضعف تن و آبله پای
در راه تو فرسنگ به فرسنگ نشستم
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.