ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر تو رفته ای و مرا در غمم رها کردی



hadi elec
24th May 2011, 09:07 PM
سلام من به تو که رفته ای ز شهر و دیار

سلام من به تو که بوده ای مرا بکنار

کنون که از گذر این زمان عبورت شد

ندانی و همه دانند کآمدم شب تار

دگر ستاره ی امید من نمیبینم

بیا تو همره من ابر غصه ها تو ببار

به صاعقه تو بگو که تلاطمی فکند

زمین بلرزد و بادم برد مرا به شکار

شکار آن دل سنگی که رنج من را دید

خزان نموده مرا خود برفته سوی بهار

به کوه و دشت و دمن آتشی چنان فکنم

دگر بهار ننشیند به این زمین و دیار

تو رفته ای و مرا در غمم رها کردی

بدان کزین دم و لحظه گذارمت بکنار

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد