PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دل سرگردان



touraj atef
23rd May 2011, 10:30 AM
سر گشته است در ميان دو راهي مانده است به ياد آن ترانه قديمي مي خوانديك دلم مي گه برم برم
يك دلم مي گه نرم نرم
در ميان دو دنيا مانده است دنيائي كه پر از شعار است و تجربه هاي آنهائي كه هيچگاه جز پند چيزي نگفتند و در سوي ديگر هستي خود را دارد همان جهاني كه در آن مي زيسته است ولي از بي پروائي هايش و دلدادگيهاش مي هرساد هرچند اگر هر چيزي كه دارد مربوط به هما ن ديوانگي ها است پندهائي كه سالها از آن گريزان بوده به سراغش آمده است
امنيت
دلخوشي به ذهن نه دل
اما باز سر گردان است دلش بي پروائي مي خواهد شجاعتش را گم كرده است آغوشي ديوانه وار او را مي خواند از آغوش گريزان است اين آغوش درد داشته است اما درمانگر بوده و يادش رفته اين حكايت وصل و وصال است
يادش رفته است كه مهر زيستن همان انساني بودن است كه سالها در كنج خلوت دلشكستگي هايش در ميان شاكهايش و ناله هايش باز روياي آن را مي ديده است رويايش از ياد رفته است؟
شايد از ياد برده است ؟ خيلي بزرگ شده و اين كودك ديوانه اندرون را از ياد برده است
به قو ل آن عاشق بزر گ "اشو "ر ا می گو یم در عشق ز ند گی کنیم که انسان در عشق به او ج می ر سد که او ج انسانیت همان انسن عاشق است و شاید این گو نه هست که کمتر کسی به انسانیت و اقعی می ر سد ز یرا جر ات عاشق شد ن را ند ارد که عاشق شد ن یعنی تعهد یعنی پر و از کر د ن و یعنی آزادی و این اهد اف آنقدر بزر گ است که اهر یمن نفس و خو د پر ستی این اجاز ه را به همه نخو اهد داد به قو ل حافظ
در ر ه عشق و سو سه اهر من بسی است
پیش آی و گو ش دل به پیغام سر وش کن
بر هو شمند سلسه ننهاد د ست عشق
خو اهی ز لف یار کشی تر ک هو ش کن
حال با تو است که اگر شاخه نبات عشق را می خو اهی اگر خو اهی در در یای عشق غر ق شو ی سر و دل و جان گر و گذاری بخاطر لبخند او حتی اگر بی مهری نصیبت شو د حتی اگر یار از تو گر یز د حتی اگر خلاف و عده کند و حتی تو را به منجلاب فر امو شی و خاطر ات گذشته انداز د تو آمده ای که در در یای عشق غبار تن بشو ئی همان در یائی که حافظ می گو ید
بحر یست بحر عشق و هیچش کرانه نیست
آنجا جز آن که سر بسپاری چاره نیست
آماده ای ؟آمده ای قلب خو نبار ت را آماده بی اعتنائی کنی ؟آمده ای فقط عشق ببخشی حتی اگر به تو هجر بخشد حتی اگر به تو جفا کند ؟آمده ای بگو ئی عشق یعنی دل داد ن به آن که دو ستش دار م و عاشقش شدم حتی اگر بی و فائی کر د آمده ای غم هجران را بکشی ؟آمده ای بگو ئی
منم شهره شهر م به عشق و ر زیدن
آر ی آماده ای ؟آماده ای هر چه از دست یار بنو شی ؟آماده ای تنها او را ببینی و به عشق شنیدن تر نم صدایش شبهای هجرت به صبح امید دیدار یار ر سانی ؟آماد ه ای در کو ی او گدائی بر خسر وی هر اقلیم و دیار دیگری بر گز ینی ؟آمده ای که با تمام و جو د عشق را ز مز مه کنی که عشق را نتو ان به ز بان تنها گفتن که
سخن عشق نه آن است که آید به ز بان
ساقیا می ده و کو تاه کن این گفت و شنو د
آری آماد ه ای ؟ بس بر خیز و پیاله را ز می عشق پر کن و فر یاد ز ن
سلام آشناي دور و نزديكم
جان فداي تصور طعم بوسه تو...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد