PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ✿ای وای مادرم!✿



*yas*
16th May 2011, 07:14 PM
زیباترین شعری که از مادر می‌شناسم!

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/68141.jpg
ای وای مادرم!
آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر كار خویش بود
بیچاره مادرم

هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل كوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
كفش چروك خورده و جوراب وصله دار
او فكر بچه هاست
هرجا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن، همه برف است كوچه ها

او از میان كلفت و نوكر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد
آمد كه پیت نفت گرفته به زیر بال
هر شب در آید از در یك خانه فقیر
روشن كند چراغ یكی عشق نیمه جان

او را گذشته ای است، سزاوار احترام :
تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یكی دادگستری است
اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
اینجا كفیل خرج موكل بود وكیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در باز و سفره پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
یك زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است

انصاف می دهم كه پدر رادمرد بود
با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
روزی كه مرد، روزی یكسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود

تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ

نه، او نمرده، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و كله می زند
ناهید، لال شو
بیژن، برو كنار
كفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش می پزد

او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود
بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرفها برای تو مادر نمی شود.

پس این كه بود؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من كشید
لیوان آب از بغل من كنار زد،
در نصفه های شب.
یك خواب سهمناك و پریدم به حال تب
نزدیك های صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا،‌
راز و نیاز داشت
نه، او نمرده است.

نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
كانون مهر و ماه مگر می شود خموش
آن شیرزن بمیرد؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق

او با ترانه های محلی كه می سرود
با قصه های دلكش و زیبا كه یاد داشت
از عهد گاهواره كه بندش كشید و بست
اعصاب من بساز و نوا كوك كرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده كاشت
وانگه به اشك های خود آن كشته آب داد
لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی

او پنج سال كرد پرستاری مریض
در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه كرد برای تو؟ هیچ، هیچ
تنها مریض خانه، به امید دیگران
یك روز هم خبر: كه بیا او تمام كرد.

در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یكی نماز
یك اشك هم به سوره یاسین من چكید
مادر به خاك رفت.

آنشب پدر به خواب من آمد، صداش كرد
او هم جواب داد
یك دود هم گرفت به دور چراغ ماه
معلوم شد كه مادره از دست رفتنی است
اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
شاید كه جان او به جهان بلند برد
آنجا كه زندگی،‌ ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر، كه بدرقه اش می كند به گور
یك قطره اشك، مزد همه زخم های او
اما خلاص می شود از سرنوشت من
مادر بخواب، خوش
منزل مباركت.

آینده بود و قصه بی مادری من
ناگاه ضجه ای كه بهم زد سكوت مرگ
من می دویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاك
خود را به ضعف از پی من باز می كشید
دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان كوشش و تلاش
چشمان نیمه باز:
از من جدا مشو

می آمدیم و كله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می كنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
خاموش و خوفناك همه می گریختند
می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه
وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد
یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید:
تنها شدی پسر.

باز آمدم به خانه چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود:
بردی مرا بخاك كردی و آمدی؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم

سروده استاد محمد حسین شهریار

*yas*
17th May 2011, 04:16 PM
تاج از فرق فلک برداشتن ،

جاودان آن تاج بر سرداشتن :

در بهشت آرزو ره یافتن،

هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

روز در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

صبح از بام جهان چون آفتاب ،

روی گیتی را منور داشتن ،

شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،

ملک هستی را مسخر داشتن،

برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !
http://www.irangolden.com/uploads/r/rasoole-eshgh-nasim/2663.jpg

*yas*
18th May 2011, 09:53 AM
http://img.tebyan.net/big/1388/03/16316122214416417816552252189189103240109211254.jp g
آسمان
را گفتم

می توانی آیا

بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه

روح مادر گردی

صاحب رفعت دیگر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

کهکشان کم دارم

نوریان کم دارم

مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم


http://img.tebyan.net/big/1388/03/19614411822259191246151972254525522822319149.jpg
خاک
را پرسیدم

می توانی آیا

دل مادر گردی

آسمانی شوی وخرمن اخترگردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بوستان کم دارم

در دلم گنج نهان کم دارم



http://img.tebyan.net/big/1388/03/232331772331213674118661461883734240786.jpg



این جهان را گفتم

هستی کون ومکان را گفتم

می توانی آیا

لفظ مادر گردی

همه ی رفعت را

همه ی عزت را

همه ی شوکت را

بهر یک ثانیه بستر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

آسمان کم دارم

اختران کم دارم

رفعت وشوکت وشان کم دارم

عزت ونام ونشان کم دارم
http://img.tebyan.net/big/1388/03/12795772502221315717359912412509143245189.jpg
آنجهان راگفتم

می توانی آیا

لحظه یی دامن مادر باشی

مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

باغ رنگین جنان کم دارم

آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/24633164104176991411667023919923053721391.jpg

روی کردم با بحر

گفتم اورا آیا

می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه

پای تا سر همه مادر گردی

عشق را موج شوی

مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بیکران بودن را

بیکران کم دارم

ناقص ومحدودم

بهر این کار بزرگ

قطره یی بیش نیم

طاقت وتاب وتوان کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/1537610623810823110212720121121139241181203.jpg

صبحدم را گفتم

می توانی آیا

لب مادر گردی

عسل وقند بریزد از تو

لحظه ی حرف زدن

جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی

گفت نی نی هرگز

گل لبخند که روید زلبان مادر

به بهار دگری نتوان یافت

دربهشت دگری نتوان جست

من ازان آب حیات

من ازان لذت جان

که بود خنده ی اوچشمه ی آن

من ازان محرومم

خنده ی من خالیست

زان سپیده که دمد از افق خنده ی او

خنده ی او روح است

خنده ی او جان است

جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم

روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/1142551891801721261479916211624721972347477.jpg

کردم از علم سوال

می توانی آیا

معنی مادر را

بهر من شرح دهی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم

قدرت شرح وبیان کم دارم

http://www.sabdullah.net/mother_long.jpg

درپی عشق شدم

تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم

دیدم او مادر بود

دیدم او در دل عطر

دیدم او در تن گل

دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم

دیدم او درپرش نبض سحر

دیدم او درتپش قلب چمن

دیدم او لحظه ی روئیدن باغ

از دل سبزترین فصل بهار

لحظه ی پر زدن پروانه

در چمنزار دل انگیزترین زیبایی

بلکه او درهمه ی زیبایی

بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی

همه جا پیدا بود

همه جا پیدا بود

*yas*
18th May 2011, 10:03 AM
عـزيز و مـهربان ناياب iiمادر
كـه بودم دربرت شاداب iiمادر

نبودم،دادي جان ازهستي خويش
بـخوردي ازغمم خوناب iiمادر

نگشـتي لـحظهء غافل iiزحالم
مـكيدم سـينه ات سيراب iiمادر

نهادي بر زبانم حرف و iiگرديد
زشـادي ديـده ات پرآب iiمادر

بـبردي پا بـه پا دستم iiگرفتي
شگفـتي چون گل گلاب iiمـادر

نـخفتي يـكدمي از خاطر iiمن
حرام كردي سرخود خواب iiمادر

بـراي راحـت و خرسندي iiمن
كـشيدي رنـج بي حساب iiمادر

بسي روزها رسيدم ديربه iiخانه
نـشستي در كـنار بـاب iiمادر

http://ehsan-kalantar.persiangig.com/image/Mother12.jpg

Rez@ee
18th May 2011, 10:23 AM
مادر! مرا ببخش .

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر! حلال كن كه سرا پا نامت است

با چشم اشكبار، ز پيشم چو ميروي

سر تا بپاي من

غرق ملامت است.

***

هر لحظه در برابر من اشك ريختي

از چشم پر ملال تو خواندم شكايتي

بيچاره من، كه به همه ي اشكهاي تو

هرگز نداشت راه گناهم نهايتي

***

تو گوهري كه در كف طفلي فتاده اي

من، ساده لوح كودك گوهر نديده ام

گاهي بسنگ جهل، گهر را شكسته ام

گاهي بدست خشم بخاكش كشيده ام

***

مادر! مرا ببخش.

صد بار از خطاي پسر اشك ريختي

اما لبت به شكوه ي من آشنا نبود

بودم در اين هراس كه نفرين كني ولي ــ

كار تو از براي پسر جز دعا نبود.

***

بعد از خدا ، خداي دل و جان من توئي

من،بنده اي كه بار گنه مي كشم به دوش

تو، آن فرشته اي كه زمهرت سرشته اند

چشم از گناهكاري فرزند خود بپوش.

***

اي بس شبان تيره كه در انتظار من ـــ

فانوس چشم خويش ــ به ره ، بر فروختي

بس شامهاي تلخ كه من سوختم زه تب ـــ
تو در كنار بستر من دست بر دعا ـــ

بر ديدگان مات پسر ديده دوختي

تا كاروان رنج مرا همرهي كني ـــ

با چشم خواب سوز ـــ

چون شمع دير پاي ـــ

هر شب، گريستيئ ـــ

تا صبح ، سو ختي.

***

شبهاي بس دراز نخفتي كه با پسر ـــ

خوابد به ناز بر اثر لاي لاي تو.

رفتي به آستانه مرگ از براي من

اي تن به مرگ داده، بميرم براي تو.

***

اين قامت خميده ي در هم شكسته ات ـــ

گوياي داستان ملال گذشته هاست

رخسار رنگ رفته و چشمان خسته ات ـــ

ويرانه اي ز كاخ جمال گذشته هاست.

***

در چهره تو مهرو صفا موج مي زند

اي شهره در وفا و صفا! مي پرستمت

در هم شكسته چهره تو، معبد خداست

اي بارگاه قدس خدا! مي پرستمت.

***

مادر!من از كشاكش اين عمر رنج زاي ـــ

بيمار خسته جان به پناه تو آمده ام

دور از تو هر چه هست، سياهيست ، نور نيست

من در پناه روي چو ماه تو آمده ام

مادر ! مرا ببخش

فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

مادر ،حلال كن كه سرا پا ندامت است

با چشم اشكبار ز پيشم چو مي روي ـــ

سر تا به پاي من ـــ
غرق ملامت است

*yas*
18th May 2011, 01:16 PM
از تو که می‏گویم...
چشم‏های مهربانت را رشک می‏برم و بر دستانت بوسه می‏زنم. از تو که می‏گویم، دهان دریاهای زمین، لبریز مروارید می‏شود.
از تو که می‏گویم، شمارش معکوس ثانیه‏های رنج، آغاز می‏شود و زمستان‏های تشویش، بهار آرامش را مژده م یدهند.
خدا تو را از ن فس‏های کوه تراشیده است که اینچنین صبور، به تحمل ناملایمات برخاسته‏ای.
جانت، سپیده دمی بارانی است؛ شب‏های بلند پربهانه‏ام را. تو می‏آیی و بهشت، فرش راه پیامبرانه‏ات می‏شود.
http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/22b6254b3c4548e196d9.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:19 PM
چگونه سپاست بگویم؟
گیسوان بلند عشق را شانه می‏زنی در هیاهوی بی‏عاطفه زمان.
تو، منتشر شده‏ای در رگ‏های آبی ایثار و خون مترنم‏ات، حنجره بشریت را مادری می‏کند.
شب‏های دراز رنجم را به بیداری می‏نشینی؛ پرطاقت و مهربان و روزهای خاکستری‏ام را وجب به وجب، خورشید می‏کاری.
چگونه سپاست گویم؛ که وسعت شاعرانه‏ات را هیچ واژه‏ای توانا نیست؟
قلب پرطنینت، موسیقی آبشاران بلند از خودگذشتگی است. ای خوب! تقویم‏ها، ستایش بزرگی‏ات را به شوی نشسته‏اند.

http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/securedownloadCA2IF03B-394x512.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:21 PM
الهی بمانی!
در جست‏وجوی نشانی‏ات، کوه‏های بسیار را فروریخته می‏بینم و دریاهای بی‏شمار را از سکه افتاده. کلید دروازه‏های روشن دور، در دستان تو است؛ آن‏گاه که بر اندیشه‏های نوباوه و جوان، جاده‏های بی‏تردید را لبخند می‏زنی.
از دامن برکت خیز تو است که مردان آفتاب و زنان رود، سمت افق‏های آسمانی را پی می‏گیرند.
خاطره‏ات، استوای مهربانی را در زمهریر فاصله‏ها، شعر می‏شود. آینده، دستان با کفایت تو را بر شانه‏های نونهال، به یاری می‏طلبد.
باش تا تلاقی نگاه‏هامان، مزارع آفتابگردان را به بار بنشاند.

http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/securedownload-512x371.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:22 PM
به یاد لالایی‏های تو
تو روشنی روزهای آفتابی من هستی. من، ماهی کوچکی هستم که لحظه‏ای نمی‏توانم دور از دریای وجود تو زندگی کنم. دست‏های تو، امن‏ترین آشیانه بوسه‏های من‏اند. شانه‏هایت، بهترین تکیه‏گاه‏اند برای روزهای ابری چشمان من.
عطر بودن توست که مرا زنده نگاه می‏دارد.
لالایی تو برای کودکی‏ام، آوازهای داوود علیه‏السلام بود که در دامنه دشت‏های بهاری، پرنده‏های مشتاق خواندن را لال نگه می‏داشت.

http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/2-512x252.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:24 PM
با تو، همیشه آبی‏ام
سیب‏های جهان، با لبخند تو شکوفه می‏کنند و ابرهای جهان، با بغض‏های تو گریان می‏شود.
با بوی ایمان تو، همچون بابونه‏های وحشی، عطر نفس‏هایم فراگیر می‏شود.
در سایه تو، به خورشید نزدیک‏تر می‏شوم و آسمان رویایم، آبی‏تر از تمام آسمان‏ها می‏شود.
با تو، از هر پرنده‏ای به خداوند نزدیک‏تر خواهم شد.
تمام درخت‏ها، به من غبطه می‏خورند، در کنار تو که جاری می‏شوم، چون رود.
خدا تو را به تنهایی من ببخشد تا همیشه.

http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/securedownloadCAOQ4OKH-369x512.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:25 PM
عاشقانه‏ترین شعر
تو همچون آرامشی هستی که در سایه روشن مهتاب، از پنجره اتاقم سرازیر می‏شود.
تو زیبایی شمعدانی‏هایی هستی که در نم‏نم باران، با پنجره اتاقم به نجوا می‏نشینند.
تو، عاشقانه‏ترین ترانه‏ای هستی که شاعران جهان، از بر کرده‏اند.
برای از تو سرودن، باید کلمات تازه‏ای بیافرینم. هیچ کلمه‏ای، قدرت بیان مهربانی‏های بی‏پایان تو را ندارد.
صدف‏ها، برای تو آوازهای مهربانی دریا را به ارمغان می‏آورند.
آغوش تو، تمام خاطره‏های کودکی من است.

http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/securedownloadCAMMRN1C-512x432.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:31 PM
مادر
انسان، در بستری از محنت‏ها، تعب‏ها و دشواری‏ها آفریده می‏شود و مادر، در همهمه‏ای از رنج‏ها، انسان می‏آفریند و زندگی می‏زاید.
مادر، از هستی خاموش مانده، در نهانی‏ترین دره‏های نیستی، صدای خنده و گریه نوزاد را خلق می‏کند و پابه‏پای این فرآورده محبت، تا پیچ و تاب‏های نفس‏گیر و واحه‏های روح‏بخش زیستن، می‏آید و می‏ماند.
پیشانی مادر شاید پُر از چین‏های سختی‏ها شده باشد، اما از این خطوط منحنی، پیام‏های حمایت و مهر و عشق خوانده می‏شود.

http://www.blog.baghaee.com/wp-content/uploads/2010/08/gallery3_mother_baby-200x300.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:37 PM
عهد می‏بندیم
در روز مادر، عهد می‏بندیم که حرفی از اهانت و کم‏حرمتی به ساحت والایش روا نداریم و با بوسه بر دست و بازویش، نشان دهیم که ارزش‏گذار واهمه‏ها و دغدغه‏هایش هستیم. با او اوج می‏گیریم و به اندوخته جایزه‏های الهی او، روزاروز، افزون می‏کنیم.
به یاد می‏آوریم سخن امام سجاد علیه‏السلام را در حق‏شناسی او که فرمود: «حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ‏کس دیگری را حمل نمی‏کند و از میوه دلش آن به تو داد که هیچ‏کس به دیگری نمی‏دهد».
آنان که شمارش‏گر پیش‏کش‏های مُنعمند، بدانند که از نیکویی به مادر، فریضه‏ای عظیم‏تر نیست.
روی پرچم ستایش مادر، یک آیه قرآن نوشته است: «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً».

http://koochegard.persiangig.com/image/mother/mother-child-photo-2.jpg

*yas*
18th May 2011, 01:40 PM
عطر مادر
تمام کلماتم را نذر می‏کنم تا شعر کنم برای تو.
من، تمام حرف‏های لالم را برای تو آواز می‏کنم. نمی‏دانم اگر سایه مهربانی دستان تو نبود، چقدر می‏توانستم روبه‏روی خورشید، قد بکشم. دست‏های تو، پراند از بوی پونه‏های وحشی؛ پر از عطر بابونه‏ها، تو، بوی دامنه‏های بکر بهار را می‏دهی. لبخند تو، تمام آرامش‏های جهان را یکپارچه در پیراهن تنهایی‏ام می‏ریزد.
اگر تو در کنارم نبودی، سال‏ها پیش، در رویاهایم غرق می‏شدم.

http://sweetkiss.persiangig.com/image/Love/Lovely%20-%20Mother_%20baby_nice_black%20(www.sweetkiss.coo. ir).jpg

*yas*
18th May 2011, 01:46 PM
از وسعت بی‏انتهای تو
نگاه مهربانت، آب دارد می‏کند، دل را
نوازش روی دستان تو می‏لغزد، به چشمان تو می‏ریزد، دلم پَر می‏زند تا باز در آغوش مهرت، کودکی باشم.
ولی از خود خجالت می‏کشم؛ از ناسپاسی‏های دستانم که پیش وسعت بی‏انتهای تو، هنوزم دیر می‏آیم سراغت، مادر خوبم.
ولی این را بدان ای گل، تمام روزهای من، برای توست ای مادر!

http://hasha.persiangig.com/mother_and_daughter_by_PB_HASS.jpg

اميروسوسن
18th May 2011, 02:48 PM
[QUOTE=*yas*;231586]http://img.tebyan.net/big/1388/03/16316122214416417816552252189189103240109211254.jp g
آسمان
را گفتم

می توانی آیا

بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه

روح مادر گردی

صاحب رفعت دیگر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

کهکشان کم دارم

نوریان کم دارم

مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم


http://img.tebyan.net/big/1388/03/19614411822259191246151972254525522822319149.jpg
خاک
را پرسیدم

می توانی آیا

دل مادر گردی

آسمانی شوی وخرمن اخترگردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بوستان کم دارم

در دلم گنج نهان کم دارم



http://img.tebyan.net/big/1388/03/232331772331213674118661461883734240786.jpg



این جهان را گفتم

هستی کون ومکان را گفتم

می توانی آیا

لفظ مادر گردی

همه ی رفعت را

همه ی عزت را

همه ی شوکت را

بهر یک ثانیه بستر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

آسمان کم دارم

اختران کم دارم

رفعت وشوکت وشان کم دارم

عزت ونام ونشان کم دارم
http://img.tebyan.net/big/1388/03/12795772502221315717359912412509143245189.jpg
آنجهان راگفتم

می توانی آیا

لحظه یی دامن مادر باشی

مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

باغ رنگین جنان کم دارم

آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/24633164104176991411667023919923053721391.jpg

روی کردم با بحر

گفتم اورا آیا

می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه

پای تا سر همه مادر گردی

عشق را موج شوی

مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بیکران بودن را

بیکران کم دارم

ناقص ومحدودم

بهر این کار بزرگ

قطره یی بیش نیم

طاقت وتاب وتوان کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/1537610623810823110212720121121139241181203.jpg

صبحدم را گفتم

می توانی آیا

لب مادر گردی

عسل وقند بریزد از تو

لحظه ی حرف زدن

جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی

گفت نی نی هرگز

گل لبخند که روید زلبان مادر

به بهار دگری نتوان یافت

دربهشت دگری نتوان جست

من ازان آب حیات

من ازان لذت جان

که بود خنده ی اوچشمه ی آن

من ازان محرومم

خنده ی من خالیست

زان سپیده که دمد از افق خنده ی او

خنده ی او روح است

خنده ی او جان است

جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم

روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم

http://img.tebyan.net/big/1388/03/1142551891801721261479916211624721972347477.jpg

کردم از علم سوال

می توانی آیا

معنی مادر را

بهر من شرح دهی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم

قدرت شرح وبیان کم دارم

http://www.sabdullah.net/mother_long.jpg

درپی عشق شدم

تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم

دیدم او مادر بود

دیدم او در دل عطر

دیدم او در تن گل

دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم

دیدم او درپرش نبض سحر

دیدم او درتپش قلب چمن

دیدم او لحظه ی روئیدن باغ

از دل سبزترین فصل بهار

لحظه ی پر زدن پروانه

در چمنزار دل انگیزترین زیبایی

بلکه او درهمه ی زیبایی

بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی

همه جا پیدا بود

همه جا پیدا بود واقعا عاليhttp://www.kolobok.us/smiles/artists/just_cuz/JC_cupidgirl.gif

*yas*
18th May 2011, 05:21 PM
جز تو ، گر گیرم کسی یارم شود

کی چو تو بی باک غمخوارم شود

ما همه جوییم یاری مهربان

کی شود یاری که چون مادر شود

هرکه میخواهد بفهمد عشق تو

هیچ راهی نیست مگر مادر شود

http://www.rbmsport.com/uploads/MotherHealth-Robimax_6220.gif

*yas*
19th May 2011, 10:31 AM
ما در ای والاترین رویا ی عشق


ما در ای دلوا پس فردای عشق


ما در ای غمخوار بی همتا ی من


اولین و آخرین معنای عشق


زندگی بی تو سراسر محنت است


زیر پای توست تنها جای عشق


ما در ای چشم و چراغ زندگی


قلب رنجور تو شد دریای زندگی


تکیه گا ه خستگی ها یم توئی


ما در ای تنها نرین ما وای عشق


یا د تو آرام می سا زد مرا


از تو آهنگی گرفته نا ی عشق

صوت لالائی تو اعجا ز کرد


ما در ای " پیغمبر زیبای عشق "


ما ه من پشت و پنا ه من توئی


جا ن من ای گوهر یکتا ی عشق


دوستت دارم تو را دیوانه وار


از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق


ای ا نیس لحظه های بی کسی


در دلم برپا شده غوغای عشق


تشنه آغوش گرم تومنم


من که مجنونم توئی لیلای عشق

http://www.loo3.com/loo3/167/loo3-6.jpg

*yas*
19th May 2011, 12:41 PM
کاشکی می شد بهت بگم چه قدر صداتو دوست دارم

چه قدر مثل بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم

سادگی هاتو دوست دارم

خستگیاتو دوست دارم

چادر نماز و زیر لب خدا خدا تو دوست دارم

کاشکی رو طاقچه دلت اینه وشمعدون می شدم

تو دشت ابری چشات یه قطره بارون می شدم

کاشکی می شد یه دشت گل برات لالایی بخونم

یه اسمون نرگس و یاس تو باغ دستهات بشونم

لالایی لالایی لا لا لا

بخواب که می خوام تو چشات ستاره هامو بشمرم

لا لایی لالایی لا لا لا

پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم

دنیا اگه خوب اگه بد ... با تو برام دیدنیه

باغ گلای اطلسی با تو برام چیدنیه

مادر

می خوام بهت بگم چه قدر صداتو دوست دارم

لالایی هاتو دوست دارم بغض صداتو دوست دارم

http://www.dastanekootah.in/wp-content/uploads/2010/08/mother-Optimized-150x150.jpg

*yas*
19th May 2011, 12:48 PM
مادر اي يگانه ام

خوبي ومستانه ام

دوريت باشد غمم

مي كند ديوانه ام

اي كه تو بعد از خدا

عشق صادق در زمين

تا كه دل تنگ مي شوم

تو هستي و همين

از شقايق گل تري

كعبه ي عشق مني

من طوافت مي كنم

تو ز هرحج بهتري

آن بهشت در پاي تو

خود بگير زيرت مرا

تا كه مستانه روم

ماه در شب هاي تو

http://www.hamkelasi.com/UserFiles/Image/nozad%20va%20madar.jpg

*yas*
19th May 2011, 12:54 PM
مادر

ای مادرم چه پاکست

آغوش پر زمهرت

تو چون فرشته پاکی همچون خدا مقدس

آغوش پر زنازت

گهوارهء جهانست بس نرم و مهربانست

آغوش تو مکانيست زيبا تر از دو. گيتی

مادر مرا به ياد است

هر ناز و هر گپ تو

آن رنج هر شب تو

http://www.hamkelasi.com/UserFiles/Image/nozad.jpg

*yas*
21st May 2011, 01:16 AM
همه اون چيزي كه بودم

به دنيا كه اومدم تا دو سال همه دنيام شير مادر بود
چه دنياي كوچيكي نه؟؟
ولي چه دنياي پاكي بود
يه روز ميخواستم برم دنبال دنياي خودم كه ديدم واي اين دنيا چقدر تلخ شده
اره واسه اينكه مادرم منو از دنياي كوچيكم بياره بيرون دنيامو تلخ كرد كه ديگه طرفش نرم
جالب ابنجا بود كه ديگه هم نرفتم طرفش گشتم دنبال يه دنياي شيرين تر
بزرگ شدم... بزرگ شدم... بزرگ شدم
انقدز بزرگ شدم كه تونستم بنويسم
مادر
واي مادر كاشكي بزرگ نميشم
دنيام هر روز بزرگتر ميشد و خواسته هام بزرگتر
و من چي بودم هنوز يه بچه بودم كه دنياش مادر بود خداش مادر بود سنگ صبورش مادر بود
مادر
يادم مياد اولين روز كه ميخواستم برم مدرسه مادرم يه 5 تومني داد بهم گفت ديگه مرد شدي خودت هرچي ميخواي بخر
نميدوني چقدر اين حرف برام با ارزش بود
يه كم فكر كردم به خودم گفتم مرد حالا چي ميخواي بخري؟
خودم جواب دادم ماشين
يه ماشين ميخرم باهاش كار ميكنم پول دار ميشم مامانو ميبرم گردش خوش حالش ميكنم
انقدر ارزوم پاك بودو صادق كه رفتم با 5تومني كه مادرم داده بود ماشين بخرم
اما هر چي گشتم ماشين 5 تومني پيدا نكردم
سرخورده و ناراحت راه افتادم طرف مدرسه وقتي رسيدم ديدم كسي تو حياط نيست
همه رفته بودن سر كلاس و منو جا گذاشته بودن
........
بزرگتر كه شدم فهميدم بايد اندازه بابا بزرگ بشم تا بتونم ماشين بخرم و مادرو خوش حال كنم
هر روز ميرفتم پيش يايا وا ميسادم ببينم كي هم قدش ميشم
........
سالها گذشت من بزرگ و بزرگتر شدم پول نداشتم ولي ارزو داشتم
ارزوي تمام نداشته هامو
.......
مادر
بهم گفتي واسه ارزوهام سقف نداشته باشم
بهم گفتي مرد باشم
بهم گفتي همه رو دوست داشته باشم
اما يادم ندادي چه طوري
بهم گفتي عاشق باشم
اما نگفتي چه جوري
مادر
عاشق شدم. يعني فكر ميكنم عاشق شدم
.......
انقدر نداشته و ندونسته داشتم كه باهاش تونستم كلي خاطره بخرم
خاطره تنها شدن
خاطره ترك شدن
خاطره دوم شدن
خاطره هيچي نشدن
.......
مادر
كاشكي هنوز دنيام شير بود
كاشكي هنوز يه 5 تومني خوشحالم ميكرد
كاشكي هنوز پاك بودم
كاش كاشكي تو زندگيم نبود
من هيچي نيستم
خواستم خيلي باشم. نتونستم
خواستم شرمنده نشم. خجالت زده شدم
خواستم خار نشم تيغ شدم
خواستم عاشق بشم بلد نبودم
خواستم گريه كنم يادم اومد مرد كه گريه نميكنه
گريه نكردم.تنها شدم
مادر
يادم ندادي مرد چه شكليه
مگه وقتي اون 5 تومني رو بهم دادي نگفتي ديگه مرد شدي؟؟؟؟
نكنه خواستي دلم نشكنه اره؟
مادر
دلم شكسته
نه.نه كسي نشكسته خودم شكستم ميخواستم به يكي ديگه بسپارمش بلد نبودم شكستمش
هنوز همون علي كوچولوام
مادر علي كوچولوت خيلي تنهاست
ببين داره گريه ميكنه
چه حسه خوبيه اشك ميريزم پر ميزنم چقر سبك شدم
.......
هميشه ميخواستم نداشته هامو داشته باشم
بلد نبودم يادم ندادي
ميخوام ياد بگيرم داشته باشم
ببخشم. بخندم.بگذرم.گريه كنم.داشته باشم تا بتونم چيزي رو كه ميخوام نگه دارم.
.....
رفتي؟؟؟؟
خدا نگهدارت
اين من بودم كه انقدر از نداشته ها پر بودم كه هيچ وقت نخواستي ازم كمك بگيري
ازم دور شدي دور و دورتر
لياقت نداشتم!!!!
از خدا ميخوام بهت همه نداشته هامو بده تا حد اقل تو داشته باشي
ميدونم ديگه همديگرو نميبينيم
دوست دارم اما بلد نبودم
منو با تمام نداشته هام ببخش

http://www.ehsaaan.com/ax/ni7.jpg

محسن آزماینده
21st May 2011, 09:06 AM
گویند مرا چو زاد مادر
.
.
.
چون هستی من زهستی اوست
تا هستم وهست دارمش دوست
(ایرج میرزا)

من تو این تاپیک هنگ کردم
محبت مادرا را نمیتونیم با چند سطر یا چندتا شعر جبران کنیم
برای همین ...

نارون1
21st May 2011, 12:19 PM
http://www.jokblog.com/wp-content/uploads/2011/05/ba473106.jpg





تاج از فرق فلک برداشتن ،

جاودان آن تاج بر سرداشتن :

در بهشت آرزو ره یافتن،

هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

روز در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

صبح از بام جهان چون آفتاب ،

روی گیتی را منور داشتن ،

شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،

ملک هستی را مسخر داشتن،

برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !

*yas*
21st May 2011, 01:36 PM
مادر:

تویه شبها و روزهای قصه زندگیم تویی تنها تک ستاره
برای رسیدن به خدا تو میدی امید برای فردای دوباره
وقتی که با من کسی نموند تو با مهربونی پیشم موندی
تویه بازیهای زندگی حرف من رو نگفته از دلم خوندی
وقتی از غربت دلگیر شبها خسته میشدم تو بیدار بودی
برای نشوندن گل علاقه در باغ قلبم تو موندگار بودی
لحظه ای که گریه میکردم در شبهای گم شدن ستاره ها
تو به من خنده هدیه رو میکردی با همه ایما و اشاره ها
ماه قصه های بارون در میون شبهای پریشون تو بودی
پناهم در رسوندن به مسیر جاده آرزو در خزون تو بودی
از دلهره ی خواب و ترس شبها مونده اشک چشمانت
فرش سرخ کوچه پس کوچه های کودکیم نگاه مهربانت
تو رو چه بخونم تو که همیشه بودی درمون دل مجنونم
از بیقراریهای دلت چی بگم که فکر نکنی من دیوونم
دوست دارم سر رو پات بزارم و گریه کنم باز دوباره
شبهای دلواپسی این عاشقت هیچ وقت تمومی نداره
اگه شد میخام که من پروانه بشم و به دور سرت بگردم
دست کشیدنت روی سر من بشه تسکین برای دردم
تویه خواب و خیال قصه های کودکیم با تو سفر میکنم
با شیپور دوست دارم تورو ز راز دل خود با خبر میکنم
دو سه بیت غزل عاشقونه برای خاطراتت که میمونه
خوندنش من رو آروم میکنه تویه دلتنگی های پر بهونه
عطر و بو گلهای عاشقی من و لحظه ای راحت نمیزاره
برق نگاه مهربونت برای تنهایی هام فرصت نمیزاره
هیچ یادم نمیره دیروز دستای گرمت تویه دستم بود
تو دوران کودکی حرفای قشنگت درمون دل خستم بود
وقتیکه تویه آسمون ها شب موج میزنه تو نور چشامی
تموم اسمها فراموشن اما تو تنها اسم مونده رو لبامی

http://www.mohammadkhazab.com/my/archGnrl/y2008m05/d07h01_mother.jpg

Sookoot
21st May 2011, 05:12 PM
شعر مادر به گویش شیرازی...



او که عشقش تــــو دلُم قـــدّ خـــــــدامه ننمه
او که هر جُو مـن باشم پشت و پنــــــامه ننمه

او که اَی باکیـــم بشــــــه قـــــرار و آروم نداره
میشینه بالوی ســـــــرُم فکـــــــــر دوامه ننمه

او که من هر چی بخوام واسم تدارک می بینه
نَمی پُرسَتــــــم ازُم بَــــرِی کجـــــــــامه ننمه


او که هر موقع نگاهُم می کنــــــــه با یی نظر
میخونه هــــر بد و خـــــوبــــــی تو نگامه ننمه

او که اَی دیر بُکُنــم اَی همه نصف شب بشه
میشینه گوشــــه ی اتاق و چش برامه ننمه


او که اَی از رو جــــــوونی به او پرخاش بکنم
اِنگـو که تشنه ی حـــــــــــــرف نابجامه ننمه


او که با همـــــه ی بدیم ازُم شکــــایت نداره
به کسی نَمیگــــــه که محتــــاج وفامه ننمه


او که مـن تو زندگیم هر چـی دارم از او دارم
بخدا بعــــد خــــــــدا او هــــم خدامه ، ننمه
..............................

باستان شناس
22nd May 2011, 09:23 AM
پدر و مادرم عزيز تا هميشه عاشقتون هستم ...[golrooz]
هر چي هستم در هر مكاني از موفقيت قرار دارم فقط و فقط مرهمون زحمات مادر و صد البته پدرم هستم [esteghbal]
دست هر دو شما رو مي بوسم چون هر دو فرشته هستيد !![labkhand]
هيچ كلامي هيچ وازه اي شما رو نمي تونه توصيف كنه !!
تمامي واز هاي مهربوني دنيا نثار وجود مبارك شما باشه !!

باستان شناس
22nd May 2011, 09:41 AM
درود به دوستان عزيزي

ي خواهش

لطفا در اين تاپيك تصوير اونم با حجم بالا نزاريد چون باعث دير لود شدن صفحه ميشه.
اگه متن يا شعر هر چيزي كه صلاح ميدونيد بزاريد ولي تصوير نه !

اگه هر تصويري باعث دير لود شدن صفحه باشه مطمنا ويرايش ميكنم تا همه عزيزان بتونن وارد تاپيك بشوند!

*yas*
24th May 2011, 04:01 PM
مادر سر چشمه گیتی...
غنچه ای در سبزه زار زیبای طبیعت شکفت و کلمه ی مادر ، در پهنه گلبرگان سرخ آن او که همچون خون مادر است ، بیرون جهید و خود را در آسمان بیکران آبی سوار بر بال پرنده محبت دید.
آری! به راستی مادر کیست که گیسوانش هم چون گیسوان فرشته طلایی است؟ مادر کیست که زمزمه محبتش لالایی اوست؟
مادر آنست که گهواره چوبین فرزندش را از لابلای صخره ها و از میان آبشارها و صدها گل زیبای یاسمن بیرون می کشد و با دستان مهرآمیزش آن را تکان می دهد...
مادر آنست که اشکش همچون شبنم بر قلب گلبرگ ، گل عشق است، صدایش هم چون مرغ غزل خوان در طبیعت است و بوسه اش همچون نور خورشید بر سبزه زار است و استواریش همچون کوهی بر دل خاک... بوسه میزنم بر جای پایت.

http://pix2pix.org/my_unzip/1214225992qwee.jpg

اميروسوسن
26th May 2011, 12:48 AM
اي واي مادرم تمام تمام هستيش فدا شده براي من . اما دريغ از يك روزم كه نگاه دلم سمت وجود بي انتهايش باشد او غرق در من و من غرق در غير .او عاشق فدايي و من غايب فراري .مادر .....

*yas*
27th May 2011, 10:40 PM
با كدامين واژه تو را ستايش كنم كه هر چه مي گردم جمله اي نمي يابم
كه خوبيهاي تو را معني كند و بيانگر همهً خوبيهاي تو باشد
تو يي كه بر كوير زندگيم يك باره باران مهر مي شوي و غمهايم را مي شويي
تو يي كه هر وقت دلتنگ مي شوم آغوش پر مهرت را بر رويم مي گشايي وبا
دستان نوا ز ش گر ت غبار غم از چهره ا م مي زدايي هر گاه تو را استوار بر سجا ده
نمازت مي بينم اشك در چشمانم حلقه مي بندد و آ ن گاه هست كه مي خواهم با
يك بغل گل سرخ تو را در آغوش بگيرم و بگوييم دوستت دارم اي مادر.
http://ghalbe6eii.persiangig.com/image/zibasaz/animation32/0009.gif

اميروسوسن
28th May 2011, 12:02 PM
http://www.cinetmag.com/Photo/News/Larg/Mim_mesle_Madar2_754666.jpgعشق بي پايان مادر
http://manitanha.persiangig.com/image/sms/%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1.jpg

Artmis.
8th June 2011, 11:25 AM
ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند.
گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لبریز از عظمتی؛ تو را سپاس می گویم و می ستایمت.



http://mo-kh.com/wp-content/uploads/2010/06/22b6254b3c4548e196d9.jpg


دست همه مادرای گل رو می بوسم [golrooz]





پ.ن: مامان جون بابت همه خوبیایی که بهم کردی و با بدی جوابتو دادم معذرت می خوام [narahat]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد