PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق خیالی



شقایق خالدی
14th May 2011, 08:16 AM
تقدیم به او
همه حدس می زنند که دوستم نداری ؛می گویند چقد عین هم می نویسی لحنی ؛لهجه ای ؛ دلیلی لااقل عوض کن.بگذار ندانند برای عوض کردن لحن و رنگ چشم وبغض شعر و اشک هایی که مثل مه روی کاغذ هایم میغلتند باید معشوق را عوض کرد.دلم می خواهد جوری که به گوش تمام دنیا برسد فریاد بزنم او را نه عوض می کنم و نه عوض می شود گلایه ای نیست بارها درد کشیدم و گفتم که در مسیر عشق حتی اگر به بهانه ی نگاه کردن به پشت سرت هم برگردی عاشقیت تا دنیا دنیاس زیر یه سوال پر رنگ و بی جواب می رود عشق مامله نیست که اگر قیمت مناسب بود به اندازه کافی هدیه بدهی بمانی و اگر ربان نقره ایی رنگ جبعه هدیه اش یه تای اضافی داشت زیر همه چیز بزنی و بروی نازنین دیروز و بی مهر امروز و بی وفای فردای همیشه عزیز و تا ابد دوس داشتنی من عوضت نمی کنم با هیچکس و هیچ چیز برای هضم لحظه ایی که اغازش از تو نوشتن است دس کم باید چند نفس عمیق کشید و به تمام قد در برابر خاطره ات ایستاد تعظیم کرد و شکست و نوشت تمام این کارها رو کردم تا حالا واجد شرایطم برای از تو نوشتن......
گیرم که سلام ؛بفرض که حالت را بپرسم ؛سراغت را بگیرم؛شعرت کنم ؛آبت کنم ,کتابت کنم ؛وقتی انگونه که نباید باشی هستی چه فرقی می کند نامم با نامت دو حرف و هزار دنیای مشترک دارد ؛مشترک تازه گی های دور از دسترس و همیشه نزدیک من دس از سرت برداشتم تا دیگران نفهمند دستم بر چشمان توست تنها ثروت فرداهای نیامده مانده تا حالم انجوری بشود که بتوانم راستش را برایت بنویسم اگر هم لابه لای حرفهایم طعم خوشی را حس کردی بدان ناخواسته از قلمم در رفته است نه فک کنی دلم برای کسی تنگ شده؟ نه!دیگر دلم برای کسی تنگ نمیشود دلم خسته هست حوصله خودش رو هم ندارد دلم تنهاست عین سپیدار بلند کوچه خاطره هایمان ؛عین خدا ؛عین اسمان ؛عین قوی بی جفت در حال مرگ؛عین سیمرغ و شاید عین همه....
حتی انهایی که فکرش را هم نمیکنی تنها باشند اما هستند ؛شبی در یک رقمی های مردار از این آوای آسمانی ندا آمد که کسی که دو رو دارد برای جستجو یکرنگ نیست وهیچ دفاعیه ایی برایت نیافتم دروغ چرا تمام تلاشم را هم نکردم ؛خیال هم نبافتم وگرنه می شد مثل همه نوشته
ها حق رو به تو داد اما نکردم چون نخاستم ؛چون گاهی وقتی به اخر یه خط میرسی بازگشت از ان دیوانگیست از ان دیوانگی ها که اسمش حماقت است و این دیوانگی با ان دیوانگی هایی که جای بسی افتخار دارد هفت اسمان فرق می کند گاه این اخر خط است که به ادم یاد می دهد اول یه خط درست کجاست و شاید این اخر هم از همان هاست نه اشتباه نکن جا نزدم و پشیمان نشدم !من تورو با حاکم رویا هایم ؛ با قاضی تقدیرم ؛و با مهر کننده سند بزرگ سرنوشت پر از خط و نقشم اشتباه گرفتم ...
اشتباهی فراتر از نام یه کوچه و خیابان یا پلاکی که رقم دومش کمرنگ شده است .اشتباهی به قیمت یه دنیا عمر ؛چند فنجان زهر وکلی تنفس به هدر رفته بی بازدم ؛یه کوله بار درد و ؛هزار غصه و کرور کرور شب پر گریه بی ستاره تاریک ؛چند یلدا و عید و چهارشنبه سوری از گیر کردن دلم در شاخه نگاهت می گذرد ؛حسابش از دست ستاره هایی که همه می شمارند تا خوابشان ببرد هم در رفته است .دیوانه ام با یک اشتباه بزرگ ؛دیوانه کسی ست که معشوق رو در مجاورت اغوش دیگری می بیند و باز برایش می نویسد و من اگر دیوانه نبودم اینجا نبودم میان این همه دل سنگ مثل تو........


این اولین بار نیست که بدون شنیدن صدایت می روم سر وقت پنجره یک دل باران بگیرم و باران بشنوم و باران بگریم .اسمان چه رعد و برقی می زند می دانم او هم تا ته ترین نقطه دلش اتش گرفته است .اما علتش با خداست......
مزاحم شدم برای خداحافظی ؛حالم شبیه انها نیست که فقط خودشان تولدشان را می دانند و از امسال تصمیم گرفتن خودشان از قصد ان را فراموش کنند یا وا نمود کنند که یادشان نیست که بدنیا امده اند برمودای جنون است دل سپردن به تو ؛غیر قابل دسترس ترین مشترک دوست داشتنی ام؛دنیا کرکریه ی خوشبختی را پایین کشید است و به من گفته اند که دیگر بر نمیگردی ......
بچه که بودم مدام دستم را از دستان نگران مادرم که مراقبم بود رها می کردم و ارزویم بود که یکبار هم که شده تنها از خیابان زندگی رد شوم حالا که دیگر نمی شود بچه بود و نه می شود عاشق بود از سر بچگی !هرچه وسط خیابان زندگی سر به هوا می دوم هیچکس حاضر نمی شود دستم را هم بگیرد
اری انکه در رویاهای من بود ؛برای همیشه در رویاهای من ماند و از ان جلوتر نیامد من باختم و او ماند.
فکری برای فردا که چه عرض کنم برای بی فرداییت بکن ؛روی من اصلا هیچ جور و با هیچ عنوان حتی غریبه ام حساب نکن من شاید باشم موقت پر از سکوت و ابهام و تردیدی خاکستری اما یقین کن ! هیچ جا هیچ وقت و هیچ جور دیگر نه با تو و نه برای تو ؛نمیدانم با که برای که!اما تاکید می کنم اگر باشم نه با توام و نه برای تو.
سکوت اشتباه نمی کند انگار الهامی اسمانی به من میگوید صبور باشم تا اینده ایی شاید و من اینگونه میکنم تا فرمانی بعد .
دیگر ملالی نیست جز نداشتنت؛نخواستنت؛رفتنت؛نم اندنت؛بدون مکث پاسخ منفی دادنت و
عشقی نسیت جز عشق به چشمان تو.


از طرف شقایق


[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد