ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شش شعر از محمدرضا عبدالملكیان



تووت فرنگی
3rd May 2011, 05:58 PM
آپارتمانی چهل متری
در كوچه حمام

نه كولر داشتیم، نه تلفن، نه شوفاژ

من از دانشگاه برمی‌گشتم

پسرم

شیر می‌خورد

من شعر می‌نوشتم

او شاعر می‌شد

تووت فرنگی
3rd May 2011, 05:59 PM
به همین دلخوشم

روزی كه

دیوارها كوتاه و كوتاه‌تر شوند

روزی كه

همین كوچه در دشت‌ها

گم شود...

تووت فرنگی
3rd May 2011, 05:59 PM
تیر می‌كشد شقیقه‌های این كوچه

با همین زوزه بیمناك

نكند پلنگی پیر

ماه و مهتاب را

یكجا بلعیده است

در این تاریكی غمناك

تووت فرنگی
3rd May 2011, 05:59 PM
غافلگیرم می‌كند این كوچه

درست مثل شعری

كه در صف نانوایی

به سراغم می‌آید

تووت فرنگی
3rd May 2011, 06:00 PM
اگر تو نبودی

این كوچه

با كدام بهانه بیدار می‌شد

و این شب

با كدام قصه می‌خوابید

تووت فرنگی
3rd May 2011, 06:00 PM
با یك بغل گل داوودی

به دیدنت می‌آیم

در همان كوچه

كه برای اولین بار
خودم را گم كردم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد