PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لطفا نقد كنين.



thoya
29th April 2011, 10:47 AM
دوستان عزيز اگه اين شعرو نقد كنين كمك بزرگي بهم ميكنين.


به دنبالش ميگشتم
ندانستم كه مي آيد چونان آني
مثال زادن كودك
كه خواهد برد از دل رنگ و آيينه
كه خواهد برد رنگ از رخ
بكردم من نقاب تيرگي بر رخ
ندانستم كه اين آتش برون آيد ز هر پوشش
و ضايع گشت اين كوشش
زدم سرخاب و گلگونه
كه باشد زرديم در پشت آن پنهان
دلا اين زردي عشق است
پنهان كي توان كردن
كه اين زردي عياري بس عيان دارد
نمايان گشت عاجز گشتن غازه
پس از يك لحظه ديدارش
قلب سرخ گشته زرد
و بي پروا برون مي آيد از سينه
دلم بگرفت از درد و فغان هر دم
دلا اين درد و آه و محنت و زيبايي عشق است
بكش اين سوزش جان را
بكش اين درد و درمان را
كه مردن به بود كز عشق ماندن بي خبر يارا...

ساناز فرهیدوش
29th April 2011, 08:22 PM
این شعر درد حقیقت گفتگوئ با خداوند است .
عشق واقعی خداست . ما توسط او خلق شدیم و خداوند از روح خود بر ما دمیده است .بازگشت همه ما به روح جاویدان خداوند است .
در این زندگی فنا پذیر ما از یاد خداوند غافل می شویم و این فراق و دوری سبب ایجاد ناخوشی در روح و جسم ما می گردد .و ما متوجه نمی شویم و سعی می کنیم ین نا خشنودی را به طرق مختلف مرتفع کنیم . اما غافل از اینکه از راه عشق و خداوند باز مانده ایم ..
ما خداوند را می خوانیم و فکر می کنیم از ما خیلی دور است چرا که ود از او دور شده ایم اما او از رگ گردن به ما نزدیک تر است . خداوند همیشه هست و ما ییم که به او بی توجه شده ایم.
در این وادی که از خداوند یسیار دور شده ام شاید مرگ مرا به خداوند دوباره متصل نماید .

thoya
29th April 2011, 08:29 PM
این شعر درد حقیقت گفتگوئ با خداوند است .
عشق واقعی خداست . ما توسط او خلق شدیم و خداوند از روح خود بر ما دمیده است .بازگشت همه ما به روح جاویدان خداوند است .
در این زندگی فنا پذیر ما از یاد خداوند غافل می شویم و این فراق و دوری سبب ایجاد ناخوشی در روح و جسم ما می گردد .و ما متوجه نمی شویم و سعی می کنیم ین نا خشنودی را به طرق مختلف مرتفع کنیم . اما غافل از اینکه از راه عشق و خداوند باز مانده ایم ..
ما خداوند را می خوانیم و فکر می کنیم از ما خیلی دور است چرا که ود از او دور شده ایم اما او از رگ گردن به ما نزدیک تر است . خداوند همیشه هست و ما ییم که به او بی توجه شده ایم.
در این وادی که از خداوند یسیار دور شده ام شاید مرگ مرا به خداوند دوباره متصل نماید .
ممنون.ولی من میخوام این شعرو نقد کنین.عیب و ایرادشو میخوام بدونم.خیلی برام مهمه .

ساناز فرهیدوش
29th April 2011, 08:36 PM
ببینید مفهمومش خیلی خوبه ولی کلمات بیشتر شبیه نثر هستند .
شما خواستید در کمترین کلمات بیشترین مفهوم رو به کار ببرید ..
چند بار بخونیدش خیلی خوبه .روی وسطاش بیشتر روی ترتیب و ارتباط با قافیه نیاز به ظریف کاری داره .

Sookoot
29th April 2011, 09:11 PM
به دنبالش ميگشتم
ندانستم كه مي آيد چونان آني
مثال زادن كودك
كه خواهد برد از دل رنگ و آيينه
كه خواهد برد رنگ از رخ
بكردم من نقاب تيرگي بر رخ
ندانستم كه اين آتش برون آيد ز هر پوشش
و ضايع گشت اين كوشش
زدم سرخاب و گلگونه
كه باشد زرديم در پشت آن پنهان
دلا اين زردي عشق است
پنهان كي توان كردن
كه اين زردي عياري بس عيان دارد
نمايان گشت عاجز گشتن غازه
پس از يك لحظه ديدارش
قلب سرخ گشته زرد
و بي پروا برون مي آيد از سينه
دلم بگرفت از درد و فغان هر دم
دلا اين درد و آه و محنت و زيبايي عشق است
بكش اين سوزش جان را
بكش اين درد و درمان را
كه مردن به بود كز عشق ماندن بي خبر يارا...
با اجازه /

قصیده ای با مضمون زیبا که با کنایه از سبک شعر نو سروده اید/ بدیهی است واژگان انتهای مصرع و ابیات الزاما ضروری نیست هم قافیه باشد

ترکیب کلی کلمات در قالب یک شعر یکپارچه ترجیح عاشق دلباخته ای را میرساند که مرگ را سهل تر از بی خبری از یار و دلدار میپندارداما بنظرم لازم است اندکی شادی عاشق از وصال وباخبری از یار نیز درانتهای شعرتان نمایان شود

با اوردن : كه مردن به بود كز عشق ماندن بي خبر يارا...در رساندن منظور خود و انتقال ان به مخاطب موفق عمل نمودید

اما بنظر میرسد بعض از کلمات نیاز به جایگزین مناسبتری داشته باشند برای مثال در اینجا:

ندانستم كه مي آيد چونان آني/ آن تعریفی از زمان است و صفت تفضیلی مانند چونان بعنوان پیشوند آنی مناسب نیست مثلا : ندانستم که می اید به یک آنی و یا ندانستم که می اید چونان بادی .....

و اینجا :

بكردم من نقاب تيرگي بر رخ/ اگر منظورتان بکندم نیست کلمه کشیدم من نقاب تیرگی بررخ /مناسب تراست چرا که روشن نیست نقاب تیرگی بر رخ رابکردم یعنی چه ؟؟؟؟
گاهی یک کلمه کل مصرع را فلج میکند ....

پوزش[golrooz]

thoya
30th April 2011, 09:07 PM
قصیده ای با مضمون زیبا که با کنایه از سبک شعر نو سروده اید/ بدیهی است واژگان انتهای مصرع و ابیات الزاما ضروری نیست هم قافیه باشد


ترکیب کلی کلمات در قالب یک شعر یکپارچه ترجیح عاشق دلباخته ای را میرساند که مرگ را سهل تر از بی خبری از یار و دلدار میپندارداما بنظرم لازم است اندکی شادی عاشق از وصال وباخبری از یار نیز درانتهای شعرتان نمایان شود

با اوردن : كه مردن به بود كز عشق ماندن بي خبر يارا...در رساندن منظور خود و انتقال ان به مخاطب موفق عمل نمودید

اما بنظر میرسد بعض از کلمات نیاز به جایگزین مناسبتری داشته باشند برای مثال در اینجا:

ندانستم كه مي آيد چونان آني/ آن تعریفی از زمان است و صفت تفضیلی مانند چونان بعنوان پیشوند آنی مناسب نیست مثلا : ندانستم که می اید به یک آنی و یا ندانستم که می اید چونان بادی .....

و اینجا :

بكردم من نقاب تيرگي بر رخ/ اگر منظورتان بکندم نیست کلمه کشیدم من نقاب تیرگی بررخ /مناسب تراست چرا که روشن نیست نقاب تیرگی بر رخ رابکردم یعنی چه ؟؟؟؟
گاهی یک کلمه کل مصرع را فلج میکند ....


پوزش[golrooz][/QUOTE]
بله منظورم همون بکردمه.یعنی نقاب تیرگی بر رخ گذاشتم.حق با شماست میتونستم از عبارات خیلی بهتری استفاده کنم.

خواهش میکنم.خیلی استفاده کردم.ممنون از شما[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد