PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی عشق بزرگترین راهزن زمان



diamonds55
25th December 2008, 01:37 PM
خسته و دلزده از این روزگار بود..می گفت:چرا خدا منو افریده؟مگه نمی گن خدا مهربون و داناست..مگه نمی گن دوس نداره بندش اذیت بشه...پس چرا اینقدر من اذیت می کنه؟چرا من مهره اصلی بازی های سخت و وحشتناک خودش می کنه؟اخه من که همیشه یه بازنده ام..چرا؟واقعا به نهایت جنون و نابودی کشیده شده بود..دیگه هیچ چی واسش رنگی نداشت..همه چی خاکستری و سیاه بود...همه چی رنگ شب بود...اینقدر از خدا دلگیر و دلسرد شده بود که دیگه حتی حرف خدا رو هم گوش نمی کرد..
کارایی می کرد که می دونست اشتباهه ولی می خواست اشتباهی اشتباهی خودش نابود کنه.....فقط به مرگ فکر می کرد..فقط به دادن تقاص گناه های نکردش فکر می کرد..می خواست خودش نابود کنه تا به دیگران بفهمونه که خودش بهترین قاضی و بهترین جلاد روزگار واسه مرگ خودشه.............
می گفت:همون جوری که خدا تو این دنیا مهربونی هام با خشونت جواب داد حتما تو مجازاتشم عدالتی وجود نداره پس بذار خودم دست به کار بشم..خودم به همه بفهمونم که خودم هم خدای خودم و هم عزراییل خودم هستم..........
همه دور و بریاش فریاد می زدن و می خواستن اونو از توی این چاه عمیق بیرون بکشن..می خواستن از تو سیاهی اونو نجات بدن ولی نمی دونستن که...نمی دونستن که داره جزئی از سیاهی میشه.. داره نابود میشه و تنها خودش از این نابودی لذت می بره..می دونست که با نابودیش داره خیلی هارم نابود می کنه..امید زندگی رو از خیلی ها می گیره ولی...ولی فقط به خودش فکر می کرد و نابودی و مجازات خودش...دیگه تو لب پرتگاه بود..به پایین نگاه می کرد...به سرنوشت و زندگی خودش فکر می کرد ولی هنوزم به ظاهر از این مجازات پشیمون نبود خیلی هم خوشحال بود ..می گفت:خدایا دیدی چه جوری جلوت موندم؟
چه جوری بهت ثابت کردم که تو هم اشتباه می کنی؟
تو لحظه اخر یه لحظه به کاراش فکر کرد..........یه لحظه همه کاراش واسش خنده دار اومد و عجیب...حس کرد داره پشیمونی هم سراغش میاد ولی دیگه دیر بود...........دیگه داشت به هدف خودش می رسید ولی هرچی به هدفش نزدیکتر میشد پشیمونی داغونش می کرد.......تو لحظه اخر خدا دستش گرفت .........نذاشت تو ته دره بیفته.........
یه لحظه همه اتفاقا تو ذهنش مرور شد.........واقعا پشیمون بود..........واقعا بسوی خدا رفت و گفت:خدایا بازم عدالت حتی تو اخرین لحظه تو زندگیم اجرا نکردی.....!!!!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد