poune
22nd April 2011, 04:34 PM
http://fa.parsiteb.com/images/normall/221420.jpg
شايد براي برخي از ما بديهي بهنظر برسد،كه هر بيمار مبتلا به افسردگي، اسكيزوفرني يا بيماريهاي ديگر روانپزشكي، حتما كودكي پرتنش و مشكلداري داشته و تا در خاطرات كودكي او به مشكلي برنخوريم، بيماري او برايمان توجيهي نداشته باشد.
با اين حال، اين موضوع آنقدرها كه بهنظر ما بديهي ميرسد، در دنياي علم پزشكي ثابتشده و بديهي انگاشته نميشود و تاكنون تحقيقات زيادي در مورد نقش محيط و عوامل خارجي در ابتلاي فرد به انواع بيماريهاي رواني، انجام شده است.
تحقيقات گوناگون نشان ميدهد كه برخي بيماريها، از برخي عوامل محيطي بيشتر تاثير ميپذيرند و برخي كمتر. البته در همه اين تحقيقات، عوامل محيطي، تنها يك عامل مؤثر در ابتلاي فرد شناخته ميشوند و به نقش آنها، در كنار عوامل ژنتيك و خانوادگي نيز توجه ميشود.
در تازهترين اين مطالعات، تاثير استرسها و تنشهاي رواني دوران كودكي، بر بروز بيماري روانپزشكي در بزرگسالي، بررسي شده است و مشخص شده است كه اين تاثير، واقعي و حساس است.
به گزارش رويترز، اين مطالعه كه در دانشگاه كنساتنس آلمان انجام شده و نتايج آن در شماره جولاي نشريه روانپزشكي بريتانيا چاپ شده، از تاثير استرسهاي دوران كودكي، بر ابتلاي فرد به چند بيماري، شامل افسردگي شديد، اسكيزوفرني، اعتياد به موادمخدر و اختلال شخصيتي خبر ميدهد.
در اين مطالعه، از آزمونهاي استاندارد تشخيص تجربيات منفي، در گروهي از كودكان زير 6 سال، استفاده شد. آزمونها، در2 نوبت ديگر هم تكرار شد؛ يك بار درست قبل از بلوغ كودكان و بار ديگر در دوران بزرگسالي.
پيگيري اين افراد از لحاظ ابتلا به بيماريهاي روانپزشكي در دوران بزرگسالي نشان داد كه دوران كودكي و پس از آن دوران قبل از بلوغ، دورانهاي حساسي به شمار ميروند؛ چرا كه داشتن تجربيات ناگوار و پرتنش در اين دورانها، ميتواند احتمال ابتلاي فرد را به اين بيماريها به شدت افزايش دهد.
اين در حالي است كه داشتن زندگي پراسترس و تنش در دوران بزرگسالي، رابطه مشخصي با ابتلا به بيماريهاي روانپزشكي نشان نداد. اين محققان دريافتهاند كه هرچه ميزان تنش رواني در دوران كودكي بيشتر شود، به همان نسبت هم احتمال ابتلا بالاتر ميرود.
البته همانطور كه اشاره شد، عوملي مانند استرس تنها يكي از عوامل محيطي و عوامل محيطي نيز تنها يك دسته از عوامل تاثيرگذار بر بيماريهاي رواني هستند. ممكن است كودكي در يك محيط پر از تجربههاي ناگوار متولد و بزرگ شود، اما از حمايت رواني خوبي برخوردار باشد و بتواند اين تجربهها را با كمترين عوارض پشت سر بگذارد.
در اين حال، ممكن است ميزان ابتلاي او به اين بيماريها چندان افزايش نداشته باشد يا به اشكال خفيفتر آنها دچار شود. همچنين ممكن است يك زمينه ژنتيك خاص، يا يك عامل بيولوژيك مختلشده در بدن فرد، او را مستعد تاثيرپذيري از عوامل محيطي مانند استرس كند و سبب افزايش احتمال ابتلاي او به بيماريهاي روانپزشكي شود.
بهدليل همين ملاحظات و پيچيدگيهاي سازوكار شكلگيري بيماريهاي رواني است كه هماكنون محققان از اظهارنظر يكطرفه در مورد علت اصلي بروز اين بيماريها، خودداري ميكنند و اين بيماريها را «چندعاملي» معرفي ميكنند؛
يعني متاثر از چندين عامل بهطور همزمان. اما از نتيجه همين تحقيقات هم ميتوان استفاده كافي كرد. اين نتايج نشان ميدهد كه گذراندن يك دوران شاد و كمدغدغه براي كودكان تا چه اندازه اهميت دارد و محروميت آنها از چنين دوراني، تا چه حد ميتواند زندگي آنها را دستخوش مشكلات و بيماريها كند.
شايد نتيجه مطالعات بيشتر نشان دهد كه كودكاني كه دوران كودكي پرتنشي گذراندهاند كمتر به سلامتشان اهميت ميدهند و بيشتر احتمال دارد كه به بيماريهاي مزمن و رفتاري دچار شوند. اين، مسئوليت ما بزرگترها را در حمايت و تربيت كودكان چندين برابر ميكند.
شايد براي برخي از ما بديهي بهنظر برسد،كه هر بيمار مبتلا به افسردگي، اسكيزوفرني يا بيماريهاي ديگر روانپزشكي، حتما كودكي پرتنش و مشكلداري داشته و تا در خاطرات كودكي او به مشكلي برنخوريم، بيماري او برايمان توجيهي نداشته باشد.
با اين حال، اين موضوع آنقدرها كه بهنظر ما بديهي ميرسد، در دنياي علم پزشكي ثابتشده و بديهي انگاشته نميشود و تاكنون تحقيقات زيادي در مورد نقش محيط و عوامل خارجي در ابتلاي فرد به انواع بيماريهاي رواني، انجام شده است.
تحقيقات گوناگون نشان ميدهد كه برخي بيماريها، از برخي عوامل محيطي بيشتر تاثير ميپذيرند و برخي كمتر. البته در همه اين تحقيقات، عوامل محيطي، تنها يك عامل مؤثر در ابتلاي فرد شناخته ميشوند و به نقش آنها، در كنار عوامل ژنتيك و خانوادگي نيز توجه ميشود.
در تازهترين اين مطالعات، تاثير استرسها و تنشهاي رواني دوران كودكي، بر بروز بيماري روانپزشكي در بزرگسالي، بررسي شده است و مشخص شده است كه اين تاثير، واقعي و حساس است.
به گزارش رويترز، اين مطالعه كه در دانشگاه كنساتنس آلمان انجام شده و نتايج آن در شماره جولاي نشريه روانپزشكي بريتانيا چاپ شده، از تاثير استرسهاي دوران كودكي، بر ابتلاي فرد به چند بيماري، شامل افسردگي شديد، اسكيزوفرني، اعتياد به موادمخدر و اختلال شخصيتي خبر ميدهد.
در اين مطالعه، از آزمونهاي استاندارد تشخيص تجربيات منفي، در گروهي از كودكان زير 6 سال، استفاده شد. آزمونها، در2 نوبت ديگر هم تكرار شد؛ يك بار درست قبل از بلوغ كودكان و بار ديگر در دوران بزرگسالي.
پيگيري اين افراد از لحاظ ابتلا به بيماريهاي روانپزشكي در دوران بزرگسالي نشان داد كه دوران كودكي و پس از آن دوران قبل از بلوغ، دورانهاي حساسي به شمار ميروند؛ چرا كه داشتن تجربيات ناگوار و پرتنش در اين دورانها، ميتواند احتمال ابتلاي فرد را به اين بيماريها به شدت افزايش دهد.
اين در حالي است كه داشتن زندگي پراسترس و تنش در دوران بزرگسالي، رابطه مشخصي با ابتلا به بيماريهاي روانپزشكي نشان نداد. اين محققان دريافتهاند كه هرچه ميزان تنش رواني در دوران كودكي بيشتر شود، به همان نسبت هم احتمال ابتلا بالاتر ميرود.
البته همانطور كه اشاره شد، عوملي مانند استرس تنها يكي از عوامل محيطي و عوامل محيطي نيز تنها يك دسته از عوامل تاثيرگذار بر بيماريهاي رواني هستند. ممكن است كودكي در يك محيط پر از تجربههاي ناگوار متولد و بزرگ شود، اما از حمايت رواني خوبي برخوردار باشد و بتواند اين تجربهها را با كمترين عوارض پشت سر بگذارد.
در اين حال، ممكن است ميزان ابتلاي او به اين بيماريها چندان افزايش نداشته باشد يا به اشكال خفيفتر آنها دچار شود. همچنين ممكن است يك زمينه ژنتيك خاص، يا يك عامل بيولوژيك مختلشده در بدن فرد، او را مستعد تاثيرپذيري از عوامل محيطي مانند استرس كند و سبب افزايش احتمال ابتلاي او به بيماريهاي روانپزشكي شود.
بهدليل همين ملاحظات و پيچيدگيهاي سازوكار شكلگيري بيماريهاي رواني است كه هماكنون محققان از اظهارنظر يكطرفه در مورد علت اصلي بروز اين بيماريها، خودداري ميكنند و اين بيماريها را «چندعاملي» معرفي ميكنند؛
يعني متاثر از چندين عامل بهطور همزمان. اما از نتيجه همين تحقيقات هم ميتوان استفاده كافي كرد. اين نتايج نشان ميدهد كه گذراندن يك دوران شاد و كمدغدغه براي كودكان تا چه اندازه اهميت دارد و محروميت آنها از چنين دوراني، تا چه حد ميتواند زندگي آنها را دستخوش مشكلات و بيماريها كند.
شايد نتيجه مطالعات بيشتر نشان دهد كه كودكاني كه دوران كودكي پرتنشي گذراندهاند كمتر به سلامتشان اهميت ميدهند و بيشتر احتمال دارد كه به بيماريهاي مزمن و رفتاري دچار شوند. اين، مسئوليت ما بزرگترها را در حمايت و تربيت كودكان چندين برابر ميكند.