ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مولانا: تو خود اویی به خود آی



B a R a N
11th April 2011, 10:03 PM
نه مرادم نه مریدم
نه پیامم نه کلامم
نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم


نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی


نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته ام و برده دینم

نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستاده پیرم

نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم


این سخن را من از امروز نه گفتم نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...

گر به این نقطه رسیدی
به تو سربسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را


آنچه گفتند و سرودند ... تو آنی !
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی

تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی


به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی

نه که جزئی
نه که چون آب در اندام سبوئی

"تو خود اویی به خود آی"

تا در خانه متروکه هر کس ننشینی
و به جز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی
و گل وصل بچینی ...

مولانا

payam_ahmadvand
6th January 2013, 10:06 PM
سلام
این شعر از مولانا نیست . آخه مولانا کی با این وزن شعر گفته که دفعه دومش باشه. این شعر شبیه بحر طويل است که از 4 قرن بعد از مولانا به وجود آمد
اگر چه در دیوان شمس چندین غزل با این سبک وجود دارد نه ... نه ... (نه سماعست نه بازي كه كمنديست الهي) و مضمون نزدیکی به بعضی غرلیات مولانا دارد ولی این شعر در دیوان شمس نیست. از لحاظ مضمون اگرچه به افکار مولانا شبیه است اما کمکی تفاوت وجود دارد . من فکر میکنم شاعر بسیار از مولانا الهام گرفته است و البته کمی هم از یک سبک های غربی. اونجور که مشخصه شعر از فريدون حلمی است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد