PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : « به یک منشی ترجيحا خانم نیازمندیم !»مطلب



سارا58
11th April 2011, 06:43 PM
روزگاریست که صداها فریاد تساوی سر می دهند .سالهاست که شعارها دوش به دوش " یک با یک برابر است "قدم می زنند. همه از تساوی حقوق زن و مرد دم می زنند و فقط دم می زنند. اما، آنچه مي بينيم شهادت مي دهند که یک با یک برا بر نیست و فاصله ای به اندازه امروز ودیروز بینشان است.
« یک با یک مثل چپ و راست ، شب و روز ،ياس و اميد ، راست و دروغ و مرگ و زندگی ست.»
هر زمان که می گفتند دختران دانشگاه رفته ، با فرهنگ شده ، کمال یافته و اجتماعی بیش از پسران است ما دختران خیلی ذوق می كرديم و شادی را با غرور گره می زدیم که ما فاتح قله این اجتماعیم. اينجا بود كه "مساوی "را مغلوب به "علامت بزرگتر" مي ديديم و به انتظار آن "برابرمان" مي مانديم. و اما اكنون ...!
چهار سال امیدمان را بسط می دهیم و اراده مان را هم آغوش مي كنيم با شب زنده داریها و رنج ها و نداشته های دانشجویی مان و پایان می دهیم این روزگار بد و خوب را . و آن زمان كه نوبت به میدان آمدن می رسد ، نوبت حاضر شدن و " من هستم " گفتن ، این موقع تازه یادمان می افتد که در روزگار" به من چه " زنده مانی می کنیم ، روزگاری که اول شخص جمع برای همیشه پر كشيده به آن دور دست ها جايي كه بيشتر صرف مي شود . منتظر آگهی های استخدام اداره های دولتی می مانیم و تنها برای یک یا اگر هم لطفی باشد چند نفر یا نهایت سه ، هم ردیف چندین برابر نياز به صف می ایستیم با هزاران امید بی امید . و اینجا بيشتر از جاهاي ديگر تلاش برای پس زدن و کنار کشیدن را می آموزیم و به پایان راه رقابت می رسیم که حسادت نامیدند و کسی هم فکر نمی کند که« کوزه ما خالیست و ما برای آب آمده ایم از کوزه خالی ما آب مي نوشند با وعده دریا».
و اینگونه می شود که ما بر خود تهي و بر ديگران سرشار مي شويم.و از آنجايي كه انسان در لحظه اي كه احساس مي كند همه چيزش را از دست داده روزنه اي پيدا مي كند ما نيز سرخورده اما با اندکی امید می خواهیم راهی دیگر را امتحان کنیم ،غبار مدرکمان را پاک می کنیم و با ته مانده غرورمان به خیابان می رویم نگاهمان را از همه جا و همه کس می گیریم و حواسمان را از پستوهای وجودمان بیرون می کشیم و می بینیم « به یک منشی ترجيحا خانم نیازمندیم » ،« به چند کارگر ساده ترجیحا دوشیزه نیازمندیم » ، « به یک فروشنده خانم نیازمندیم » و ، و ، و ،خوشحال با نمی استرس زودتر می رویم که کسی جلوتر از ما نرسد « همیشه کسی هست که صبح زودتر از ما از خواب بیدار شود » و غافلیم از اینکه « گرگها همیشه در شب نیست که زوزه می کشند » همان لحظه اول جامه حقارت تنمان می کنند و با جسارت تمام می گویند – جسارت در سایه همین شعار دهندگان است که شکل مي گيرد - مدرک برایمان مهم نیست فقط کار و کار و کار، و كمي بيشتر ازكمي آراستگي . از صبح تا عصر40 تومان ، البته شاید بیشتر شود و این حرف ، آخرین تیر است برای میخکوب کردن ما .
صدای شکستنمان تا آن سوی آرزوهایمان می رسد. در یک لحظه چهار سال را با تمام تلاشها و امیدها و خیلی وقتها هم با نیازهای بی جوابمان مرورو می کنیم. اما کاری نمی توان کرد . روزگار روزگار قایم با شک بازیست که "نیاز " چشم بگذارد و شخصیت و غرور قایم شوند و دیگر پیدا نشوند.
می خواهیم از همان راهی که آمدیم برگردیم .به یادمان می اندازند که پشت سرمان چندین نفر هستند وما اولین نیستیم و آخرین هم نخواهیم بود . می گویند خیلی ها منتظرند که جایت را بگیرند رفتن و ماندن شما بی اهمیت تر از دل شکستن است ! خدارا شکر چیزی که بیشتره لیسانس دختر، تونباشی کسی دیگر .
می خواهند دلداریمان دهند هر چه باشد با انسانها هم سفره اند! نه ، این هم نوعی موذیانه گریست .می گویند درعوض همه شما را می بینند ،حوصلتان هم سر نمی رود ، غصه بیکار بودنتان را هم نمی خورید ، و مهمتر دستتان به جيب خودتان است . صدای خواسته ها و شاید هم نیازهایمان در می آید که قبول کنیم . دیگر نمی توانیم یدک کش " لیسانس بیکار باشیم " و دیگر از پول تو جیبی خواستن خسته شدیم .می خواهیم خودمان با حاصل زحمت خودمان شارژ ایرانسل! بخریم . می خواهیم با درآمد خودمان به دهن کجی دوستان وفامیلهایمان پاسخ دهیم ؛آن هم دندان شکن! اما غافلیم از آنکه این جواب به دندان ، نگاه چپ هم نمی کند چه برسد به شکستن. می خواهیم از خانه دور شویم و در جامعه باشیم که بهتر بشنایم و همین مارا لو می دهد حتی اگر دروغ گفته باشیم .
آرام آرام می شویم عروسک کوک شده و گاه هم عروسک خیمه شب بازی . به شکلی در می آییم که آنها می خواهند . گاه مانکن هایی می شویم که جان گرفته و خودنمایی می کنند که مشتری جلب کنند . گاهی همه توان و انرژیمان را با آنچه که زمانی عزت و احترامی داشت – صداقت – سنجاق می کنیم و کار می کنیم . انيگونه است كه برای دیگران پول می ماند و برای ما فقط کار ، و البته لبخند مایل به نیشخند ظفرمندانه کار فرما واينجا ديگر می شویم برده مدرن و امروزی.
دیگر خبری از آن حرفها نیست ، کسی از تساوی حرف نمی زند . کسی از هوش سرشار دختران و از آمار بالای تحصیلكرده شان حرف نمی زد.
همه شخصیتمان را گرو می گذاریم و خیلی وقتها هویت اصلی خودمان را پشت ساختگیهایمان پنهان مي كنيم . ما کار می کنیم و دیگران می خورند .ما اضافه کار می کنیم که آنها اضافه بخورند ، اما نه ، ميل كنند .ما عوض می شویم چون دیگران می خواهند ما مجبور می شویم چون خودمان را مجبور می کنیم و گاهی وانمود می کنیم که مجبوریم و اینگونه اولین بذر مزرعه سوءاستفاده کاشته می شود.
و بدعادت می کنیم دیگران را و عادت می دهیم آنها را به اینکه ما آنی هستیم که آنها می خواهند .
ما قدر ومنزلت خود را به قیمت خودشیرینی و شارژ ایرانسل و لوازم آراستن خودمان و خیلی ساده تر از آن می فروشیم و بدنام می کنیم آنهایی را که به کار خود ، به شخصیت خود ، و به وجود خود بها می دهند. و حاضر نمی شوند ارزشمند تر از طلایی که دارند را به سادگی از دست بدهند .
«كاش راه تقدير را از اراده جدا مي كرديم و كاش آن كس بود كه حرفش با عملش رفاقت كند. و ما به ارزش واقعي خودمان دست مي يافتيم . و نمي شنيديم"چيزي كه زياده ليسانس دختر"!»

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد