PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : .::زنگ انشاء سایت نخبگان ::.



تووت فرنگی
8th April 2011, 10:47 AM
ســــلام [golrooz]ســـلام[golrooz]

اینجا زنگ انشاست که دوستان بهترین انشاهایی که نوشتن [shaad] یا خوندن یا . . . هرچی میزارن ...!![nishkhand]
شما میتونید اینجا یک موضوع رو مشخص کنید و بقیه دوستان انشا کوتاهی بنویسن [cheshmak] و همه بهره مند شَن !!![sootzadan]
پس لطفا شرکت کنــــید بهترین انشایی که نوشتین یا خوندین رو اینجا مطرح کنیـــد[esteghbal]

منتظرتون هستـــم[labkhand]

(شاید مدیرسایت ی هدیه ایی برای بهترین انشا در نظر گرفت [nishkhand])

با تشکر فراوان . . . :x[golrooz][nishkhand]

RezaOnlinE
8th April 2011, 10:58 AM
در مورد درخت بنویسید [golrooz]

تووت فرنگی
8th April 2011, 11:12 AM
http://www.setare-baran.com/wp-content/uploads/ensha-bahal-.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.m0ri.com%2F)


یادشون بخیر [nadanestan]

warrior
8th April 2011, 11:31 AM
سلام.
خوبی؟
تاپیک جالبیه.
منو برد به زمان های قدیم.
قبلنا فکر میکنم سال دوم یا سوم راهنمایی یک انشایی نوشتم که کف خودم برید.
امتحانای خرداد بود و موضوع انشا رو هم آزاد گذاشته بودن.
منم تازه کتاب عطیه برتر پائولو رو تموم کرده بودم و تو جو اون کتاب بودم.
انشامم در مورد عشق نوشتم.
یعنی حقیقتا خودم وقتی تمومش کردم 5،6 بار خوندمش.دلم نمیومد برگه امتحانیمو بدم. چون اولن متن ادبیم بود.
اگه تونستم دوباره گیرش بیارم براتون میذارم.

azarbara
8th April 2011, 12:10 PM
http://www.setare-baran.com/wp-content/uploads/ensha-bahal-.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3a%2f%2fwww.m0ri.com%2f)


یادشون بخیر [nadanestan]

















مرسی از این تایپک زیبا
منو پرت کرد به ده دوازده سال پیش

AtIsHpArE
8th April 2011, 12:20 PM
راستش اگه خدا توفیق داد و کتابم چاپ شد یه قطعه در مورد درخت توشه که بعد از چاپ میذارمش اینجا اما در مورد صبر و پایداری:


انها تنها درگیر میکنند مارا با انچه میدانیم و نمیدانیم! لحظه ها !
و میگذرند تا به ناکجا اباد خود برسند و یا چون موج دریا را معنا کنند!
دستهای ما میلرزد در این ثانیه های گاه ، حجیم که مشکلی برای ما به ارمغان میاورند!
اما چاره چیست؟چه میتوانیم بکنیم جز صبر و پایداری و تعقل و کیاست تا از این پل صراط دنیا به سلامتی عبور کنیم؟!
قلب ما جایگاه دردهای ماست و مغز ما جایگاه درایت ما
و
رخسار ما باید نشان شادیهای ما باشد که در کلام معصوم امده است:"شادی مومن در رخسار و اندوهش در دل است"
ایا به عنوان اشرف مخلوقات تا کنون این مسیر را درست رفته ایم؟و از ثانیه ها درست بهره جسته ایم و با کیمیای صبر از مشکلاتمان گوهر پیروزی و بهروزی ساخته ایم؟؟؟!!!
19/1/1390
(شیرین)

*مینا*
8th April 2011, 12:46 PM
ســــلام [golrooz]ســـلام[golrooz]

اینجا زنگ انشاست که دوستان بهترین انشاهایی که نوشتن [shaad] یا خوندن یا . . . هرچی میزارن ...!![nishkhand]
شما میتونید اینجا یک موضوع رو مشخص کنید و بقیه دوستان انشا کوتاهی بنویسن [cheshmak] و همه بهره مند شَن !!![sootzadan]
پس لطفا شرکت کنــــید بهترین انشایی که نوشتین یا خوندین رو اینجا مطرح کنیـــد[esteghbal]

منتظرتون هستـــم[labkhand]

(شاید مدیرسایت ی هدیه ایی برای بهترین انشا در نظر گرفت [nishkhand])

با تشکر فراوان . . . :x[golrooz][nishkhand]

سلام
والا انشا های دوران راهنماییم که یادم نمیاد...
ولی تو دبیرستان ، معلممون دو بار انشام و قابل تشویق دونست ، یکیش طنز بود ، طنز مدرسه مون رو نوشته بودم [nishkhand] یکیشم ، گفته بودن در مورد عکسی که تو کتاب کشیده چیزی که ازش می فهمید رو بنویسید ، همه رفته بودن از رو گام به گام کپی کرده بودن ، منم گام به گام رو خونده بودم ، خوشم نیاومده بود ، یه چیز خنده دار از خودم نوشته بودم که توش از اصطلاحات درسای دیگه هم استفاده کرده بودم ، واسه همین برا همه شیرین بودش [nishkhand]

خوب الانم اگه یه موضوع تعیین کنید ، پاییم که انشای یه پاراگرافی بنویسم [nishkhand]

غزل بارون
8th April 2011, 12:59 PM
یه انشا درباره زندگی های قدیم

NeshaNi
8th April 2011, 04:21 PM
سلام ب همگی نیدونم والا انشا چی حالا یه زمانی انشامون خوب بود نمیشه جمله بسازیم[nishkhand]

خاطرات عید بنویسیم همیشه بعد عید موضوع انشامون بود[nishkhand]

mehran_7418
8th April 2011, 05:29 PM
بکوش گذر زندگیت سرگذشت در گذشت آرزوهایت نباشد[esteghbal]

سجاد عابدی
8th April 2011, 06:43 PM
يك روز انشاء داشتيم معلم صدايم زد
ولي اون روز انشاء ننوشته بودم از حفظ موضوع رو خوندم معلم 20 را بهم داد ولي گفت دفتر بيا امضائ كنم ..........

ساناز فرهیدوش
8th April 2011, 07:04 PM
سال اول دبیرستان قرار بود در مورد ارزش های دفاع مقدس بنویسیم ...................
من هم نوشتم از کسی که عشق واقعی چشمانش را کور کرده بود از کسی که اشک مادر را ندیدی ، بی تابی همسر را و لبخند غنچه ی زیبایش را .
او می دید و هیچ نمی دید ....................
معلمون گفت از رو چه کسی کپی کردی ؟
باورش نشد تا دوباره از روسش رو کاغذ سفید نوشتم دادم .

Amir
8th April 2011, 09:17 PM
http://www.setare-baran.com/wp-content/uploads/ensha-bahal-.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3a%2f%2fwww.m0ri.com%2f)




یادشون بخیر [nadanestan]

















جالبه که چقد کلمه صبر و پایداری رو به کار رفته یعنی به معلم ثابت بش که که این انشائ حتمان در مورد صبر و پایداریه .. تاپیک زیباییه ...یاد قدیم و دوران مدرسه افتادم ..یادش بخیر

*FATIMA*
8th April 2011, 09:50 PM
http://www.setare-baran.com/wp-content/uploads/ensha-bahal-.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.m0ri.com%2F)




یادشون بخیر [nadanestan]
















وای ، چه انشای جالبیه [tashvigh]آفرین به شما [golrooz]
و ام در مورد انشا ، من هیچ وقت انشام خوب نبود ، همیشه میدادم بابام مینوشت [nishkhand][khejalat]
ولی یه بار خودم نوشتم ، درباره "از زبان یک اشیا بنویس" منم در مورد دفتر نوشتم .
دقیقاً یادم نمیاد چی بود ولی 20 شدم ...جدی میگم[shademani2]

7raha7
9th April 2011, 04:59 AM
بابا خب اینقدر نظراتتونو میذارید یکیتونم انشاشو بذاره...[nishkhand]
متن ادبی هم زیاد مینویسم... حتما واستون میذارم!
کوتاه کوتاهن...

Only Math
9th April 2011, 08:53 AM
من هنوزم بعضي از انشاهام رو دارم ولی اکثرا خیلی طولانین [khejalat] اگه کوتاه پیدا کردم حتما میذارم [cheshmak]

محسن آزماینده
9th April 2011, 09:06 AM
من موضوع انشا میذارم

دوست ناباب را چه کسی ناباب کرد؟

مسلم لله
9th April 2011, 12:36 PM
الله اکبر


یه انشا در مورد مردم در عصر جدید

warrior
9th April 2011, 01:20 PM
همه که دارن همینظور موضوع میدن...
کدومشو بنویسم؟؟؟!!!؟؟
هنگ کردم....
اصلا ننوشتم تا یه موضوع ثابت بگید بعد بنویسم.[bamazegi]

تووت فرنگی
9th April 2011, 02:32 PM
سلام مرسي از اونايي که شرکت کردن :!: همه شرکت کنيد ديگه مگه تاحالا انشا ننوشتيد؟ [gerye]
علم بهتر است يا ثروت ؟ [nishkhand]

Karim1504
9th April 2011, 02:37 PM
سلام مرسي از اونايي که شرکت کردن :!: همه شرکت کنيد ديگه مگه تاحالا انشا ننوشتيد؟ [gerye]
علم بهتر است يا ثروت ؟ [nishkhand]

ثروت نباشه علمی در کار نیست و علمایی هم بوده اند که یه پاپا سیاه هم از علمشون در نیاوردند..ثروت بهتر است[cheshmak]

محسن آزماینده
9th April 2011, 02:55 PM
این موضوع انشا واسه من عقده شده
یه بارم یه بحث تو کلاس کردیم که معلم منو از کلاس انداخت بیرون

دوست باباب راچه کسی ناباب کرد؟

Karim1504
9th April 2011, 03:01 PM
این موضوع انشا واسه من عقده شده
یه بارم یه بحث تو کلاس کردیم که معلم منو از کلاس انداخت بیرون

دوست باباب راچه کسی ناباب کرد؟
دوست ناباب وجود نداره... هر کس هر خلافی میکنه میگه دوست ناباب..
من دوستی دارم که اطرافشو کلی ادم خبیث گرفتند ولی اصلا نتونستند روش تغییری ایجاد کنند و انسانیتشو از بین ببرند بخاطر اینکه خودش نخواسته...

بنظر من دوست ناباب وجود نداره و این موضوع فقط یک توجیه برای کارهای بد انسانهاست که میخوان همیشه کارهای بدشونو بندازند گردن یک نفر دیگه و از مجازات فرار کنند [nishkhand]

ریپورتر
9th April 2011, 05:06 PM
من که همیشه انشا و ادبیاتم افتضاح بود .اخرش من نفهمیدم نهاد و گزاره کدومه[nishkhand]

warrior
11th April 2011, 05:41 PM
اصلا حوصله انشام در مورد یه موضوع خاص نمیاد!!1

Only Math
11th April 2011, 07:58 PM
سلام مرسي از اونايي که شرکت کردن :!: همه شرکت کنيد ديگه مگه تاحالا انشا ننوشتيد؟ [gerye]
علم بهتر است يا ثروت ؟ [nishkhand]
یه تقریبا انشا کوتاه [nishkhand] از اول راهنماییم برای این موضوع پیدا کردم كه خلاصه شده رو ميذارم : (عکس واضح نبود تایپپش کردم)
علم بهتر است یا ثروت ؟
در نگاه اول این هم یک سوال است مانند بقیه سوالها که البته یک تفاوت اساسی با بقیه دارد و ان، این است که به این سوال هرطور که پاسخ دهیم یک صفت ناخوشایند را به ما نسبت میدهند : اگر بگوییم علم بهتر است میگویند دروغگو است و میخواهد خودش را مثبت جلوه بده، اگر هم بگوییم ثروت میگویند پول دوست است!
ولی به نظر من علم و ثروت در کنار هم مفیدند و به تنهایی نمیتوانند به دنیا کمکی کنند! چرا که ما باید پول و ثروت داشته باشیم تا بتوانیم وسایل و امکانات مورد نیاز به اموختن علم را تهیه کنیم و باید علم داشته باشیم تا بتوانیم از ثروت خود استفاده کنیم و یا ثروتی را بدست اوریم. پس این دو به هم وابسته اند و در کنار هم موجب رفاه و اسایش میشوند. علم بدون ثروت مانند ثروت بدون علم جدایی و بدبختی ایجاد میکند و بین افراد فاصله و تفرقه میندازد.
پپس بیاییم به معنای واقعی این سوال پی ببریم و بدانیم که این دو در کنار هم موجب شادی، پیشرفت و اسایش هستند و جدا از هم مانعی برای اینها.

انریکه
14th April 2011, 03:10 PM
http://www.setare-baran.com/wp-content/uploads/ensha-bahal-.jpg (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.m0ri.com%2F)


یادشون بخیر [nadanestan]

















املا یا انشا؟؟؟؟؟؟؟

شیمیدان کوچولو
14th April 2011, 07:29 PM
خوب معلومه ثروت که با ثروت صندلی/ مدرکم/کتاب/ثبتنام کلاس/شهریه دانشگاه/... همه حله علم واسه قدیما بود
مثلا قدیما میگفتن
از فضل پدر تورا چه حاصل
حالا شده
از کسب پدر تورا چه حاصل
دوست ناباب به نظرم کلمه ای هست واسه اثبات بیگناهی و برای وجود نداشتن عقل و خردو اختیار به کار میره
یادمه یه موضوع تو کتاب سوم راهنمایی بود که (هرچه میخواهد دل تنگت بگو)
ما همه قرار گذاشتیم معلمارو به حیوان تشبیه کنیم که وقتی سر کلاس خوندیم معلم دفترمونو گرفت برد دفترو مامانمونو خواستن خلاصه که حرف دل تنگم باعث دردسر شد از همون روزا دیگه از انشاء نفرت پیدا کردم
شماهم اگه نمیخواهید مدیرسایت مامانتونو صداکنه انشاء ننویسید و این خاطره بشه درس عبرت

*FATIMA*
15th April 2011, 02:31 PM
سلام مرسي از اونايي که شرکت کردن :!: همه شرکت کنيد ديگه مگه تاحالا انشا ننوشتيد؟ [gerye]
علم بهتر است يا ثروت ؟ [nishkhand]
من که گفتم انشام خوب نیست !!! چرا موضوع به این سختی انتخاب کردی آخه ؟!
علم بهتر است یا ثروت ؟! بذار چند لحظه فک کنم ، الانه میگم ... آخه بابام هم نیست که ازش کمک بگیرم که ...!
علم خوبه برای اینکه از جهان اطرافمون اطلاع پیدا میکنیم ، ولی ثروت هم خوبه چون اگه نباشه که زندگی نمیچرخه که ... فک کنم دوتاش در کنار هم لازم باشه .
یکی نیست منو در نوشتن این انشا سخت کمک کنه ؟![sootzadan][sootzadan][sootzadan]

AtIsHpArE
16th April 2011, 11:30 AM
علم بهتر است یا ثروت؟
علمی که ثروت واقعی یعنی فهم و شعور به همراه داشته باشه از دنیا دنیا ثروتی که نشه باهاش یک کلمه علم یاد گرفت بهتره!
اما دوست ناباب:
بد ترین دوست ناباب نفس اماره است که تک تک ما هر روز و هر روز با هاش درگیریم!
میتونیم تن به هوی و هوس بسپریم و یا در مبارزه حدی غلیه خودمون پیروز بشیم و ره به مهمات بریم با پیروی از بزرگان و الگو قرار دادن اونها!
حالا از این موضوعای تکراری یه گریز بزنیم؟
یه انشا راجع به موج:

AtIsHpArE
16th April 2011, 11:39 AM
موج دریایی است برای چشمهایی که عمیق مینگرند و ارزویی برای اناکه خود را فانی میدانند!
میاید و میرود!
غریبانه ،
اما در خود هزاران راز بزرگ دارد!
این موج است که دریا رنگ میدهد و زنده نگه میدارد!
بی ان دریا برکه ای بیش نیست و غروری ندارد!
صدایش صدای خاموش فریادی عظیم است!
گوش کن!
میشنوی؟!
میگوید که ای انسان!تو هم مانند من فانی هستی!
میایی برای لحظه ای و میروی تا به دریا بپیوندی و در او فانی شوی!
پس پاک باش و پر خروش تا عبورت چشم نواز باشد!!!

تاری
17th April 2011, 06:39 PM
ســــلام [golrooz]ســـلام[golrooz]

اینجا زنگ انشاست که دوستان بهترین انشاهایی که نوشتن [shaad] یا خوندن یا . . . هرچی میزارن ...!![nishkhand]
شما میتونید اینجا یک موضوع رو مشخص کنید و بقیه دوستان انشا کوتاهی بنویسن [cheshmak] و همه بهره مند شَن !!![sootzadan]
پس لطفا شرکت کنــــید بهترین انشایی که نوشتین یا خوندین رو اینجا مطرح کنیـــد[esteghbal]

منتظرتون هستـــم[labkhand]

(شاید مدیرسایت ی هدیه ایی برای بهترین انشا در نظر گرفت [nishkhand])

با تشکر فراوان . . . [golrooz][nishkhand]

یارب
با سلام و تشکر :x

چون دعوت شدیم پس بشنوید این حکایت زیبا را

روزی که از انشاء نمره ی بد گرفتم و 12 بود دوم راهنمایی و بلد نبودم . برادرم به کمکم آمد که خدا حفظش کناد که همیشه در کمک رسانی به ما ....

از بس بد خط بود که نتونستم بخونم ، تازه تموم هم نمی شد و خدا انصاف معلم بده نمی گفت دیگه بسه و منو خلاص ...
معلم فهمید کار خودم نیست و یه نمر ه ی 12 بهم هدیه کرد و منو شرمنده ی محبتش . از اون شرمندگی چنان درس عبرتی گرفتم که بعد اون همه ی تکالیف ریاضی و هندسه و شیمی و مکانیک و ... هم با انشاء تموم می شد .
حالا هم شیمی هام ... و آزمایشگاهها ....................
چه خبره
انشاهای چند صفحه ای ...

یاعلی

ssoal
17th April 2011, 06:58 PM
پس اون نوشته تون هم از برادرتونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Amir
22nd April 2011, 08:13 PM
یاد زنگ انشا بخیر .. دوره ما که با عبارتا جالب و مثل همی شروع میشد ...
با سلام و درود بر روح شهیدان که درخت اسلام را ابیاری کردند و ... یادش بخیر خیلی زنگ انشا رو دوس داشتم

تووت فرنگی
22nd April 2011, 08:47 PM
سلام به همه [esteghbal]
مرسي از فاطيما عزيزم،اميرجان،آتيشباره نازنين،محسن بزركوار،و همه دوستان خوبم ! نوشته هاتون عالي بود:-*:x
يادش بخير من ي انشا نوشتم(البته خواهرم [nishkhand])خيلي باحال بود انقد خنده دار !جاتون خيلي همه مردن از خنده;)

*میشا*
23rd April 2011, 11:58 AM
سلام

من انشایی از قدیم ندارم که بذارم، خیلی هم ذوق و قریحه نوشتن ندارم و کلا به خودم جرات جدی نوشتن ندادم تا حالا [nishkhand]

انشاهام شاید خیلی تک و خوشگل نبودن که به یاد موندنی باشن ولی خب دوسشون داشتم، چون همیشه خودم مینوشتم و وقتی آب و تاب میدادم و از یه صفحه بیشتر میشد خیلی کیف میکردم
ولی امان از وقتی که چیزی برای گفتن نداری [nadidan] اونوقت میشه قضیه این انشای صبر و پایداری که عکسشو گذاشتن [nishkhand]

بیشتر هم خاطره ای نوشتن رو دوست میداشتم و میدارم، یعنی از زبون یه شخص، یه شئ و ...

اون موقعا هم قبل از شروع اصل انشا یه متن کوتاه مد شده بود که البته اکثرا تکرار میکردن ولی دقیقا یادم نیست

مثلا اینکه:

کنار چشمه ای خوابیده بودم که ناگهان کبوتری کنارم نشست و من پشتش سوار شدم
مرا به فراز آسمان ها برد و ...
آخرشم اینجوری بود که روی کاغذی که به من داد نوشته بود موضوع انشا: ...

خداییش خیلی یه جوری بود [bamazegi] من از این مقدمه ها نمینوشتماا، آخه دیگه خیلی تکراری بود تو کلاس [nishkhand]




ولی یه بار خودم نوشتم ، درباره "از زبان یک اشیا بنویس" منم در مورد دفتر نوشتم .
دقیقاً یادم نمیاد چی بود ولی 20 شدم ...جدی میگم[shademani2]

چه جالب، ما هم یه همچین موضوعی داشتیم، من از زبون میز و نیمکت نوشتم، که چطوری بوده و چی بوده و در اثر چه اتفاقاتی تبدیل شده به نیمکت که بچه ها روش درس بخونن و ... [labkhand]

AtIsHpArE
23rd April 2011, 07:36 PM
دوستان من میخوام یه اعتراف صادقانه بکنم:
اگه من الان شدم نویسنده ولی بچه که بودم اصلا استعداد نویسندگی نداشتم!
دنبال مامانم گریه میکردم که ای فردا انشا داریم کمک !مامانم بهم خط میداد موضوع رو برام میشکافت راجع بهش باهام صحبت میکرد تا ذهن من باز شه و بتونم بنویسم!
از پشت همین صفحات مجازی ازش تشکر میکنم و بهش افتخار میکنم و به دستانش بوسه میزنم!

SaSaMc2
24th April 2011, 11:50 AM
والله من مشق هامم میدادم دیگرون بنویسن. [nadidan]

ولی چشم.[esteghbal]

sheri khoshgele
27th April 2011, 04:42 PM
اون نشا اولی همش یه جمله بودا.اونم این بود که باید صبر داشته باشیم.به انواع مختلف گفته شده بود[nishkhand]!!ولی من اگه انشام خوب بود مینوشتم!

SaSaMc2
8th June 2011, 11:58 AM
بهترین انشاء یی که خوندم...

از چشمان تو بود...

هرکه نوشته بود...

زیبا سرشته بود...

*FATIMA*
24th November 2011, 05:20 PM
موضوعات زیاد بود : بعضی هاش هر سال تکرار میشد مثل : تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید ، علم بهتر است یا ثروت و ...
یه بار معلممون یه داستان از حضرت سلیمان خوند ازمون خواست هرآنچه که در ذهنمون ازش مونده هفته بعد به صورت انشا تحویلش بدیم !
همسایه ما یک کتاب داشت اتفاقاً درباره زندگی نامه حضرت سلیمان !
ما هم فرصت رو غنیمت شمردیم و ازش استفاده کردیم به بهترین نحو ! ولی خب ، هیچ وقت خونده نشد !

*FATIMA*
4th June 2012, 05:06 PM
زمان امتحانات فرا رسیده است .
من که لای کتابی رو باز نکرده ام ، اصلاً نمیدونم امتحاناتم کی شروع میشه .
حسابی امسال تنبل بازی دراوردم
کلاس پیچوندم به اندازه کافی
امتحانات میان ترم رو دقیقه 90 از طریق بچه ها متوجه شدم
منم که نخونده می رفتم سر جلسه
اما دم همه بچه ها گرم
نذاشتن دست خالی بمونم مخصوصاً آزمایشگاه ها
و الان در تعطیلات درگیر درس خوندن هستم
میدونم جبران نمیشه ولی بدتر هم نمیشه
همیشه تلاش در هر زمانی مفنی میده
امیدوارم این ترم با موفقیت به پایان برسه
انشام خوب بود [sootzadan]

محسن آزماینده
4th June 2012, 05:30 PM
15 روز دیگر فصل تابستان شروع میشود

فصل تابستان دومین فصل سال است

من فصل تابستان را دوست دارم

فصل تابستان 3 ماه دارد

تیر،مرداد و شهریور ماههای آن هستند

همه در فصل تابستان به مسافرت یروند[nishkhand]

*FATIMA*
25th July 2012, 07:41 PM
بیاین یک انشاء درباره ماه رمضان بنویسیم
امروز پنجمین روز ماه رمضونه. ساعت 3:45 دقیقه از خواب بیدار شدیم به سختی ! آخه تا 2 صبح بیدار بودیم داشتیم یه مسابقه امریکایی به نام god talent میدیدیم . یه مسابقه پرهیجان .
یکی نگفت آخه شما که تا الان بیدار بودید 1:30 دیگه هم روش !
خلاصه سحری رو میل کردیم و خوابیدیم .
ساعت 7:30 که ساعت زنگ زد اینقدر زور داشت بیدار شدن که نگو ! خاموشش کردم گذاشتم رو 7:45 دقیقه ! آخرش 15 دقیقه دیر به سرکار رسیدم . به این میگن کارمند خوب .
امروز کارم زود تموم شد و ساعت 3:30 رسیدیم خونه !
وای موقعی که آدم تو خونه هست زمان دیر میگذره .
الان ساعت 8:15 دقیقه هست یعنی نزدیکای 30 دقیقه به افطار ! آخ جون ، بازم نون و پنیر و گردو و سبزی با یک چایی داغ

ماه آفرید
25th July 2012, 09:28 PM
انشایی که در ذهنم مانده است نامه ای است که به معلم خواهر کوچکترم نوشتم در دفتر خواهرم و گفتم که مرا اذیت می کند و به او بگویید که به حرف من گوش کند و مرا ادیت نکند و... خب نمره خوبی نداشت چون یک هفته نازش را کشیدم تا اشتی کند....[nishkhand]

*elman*
30th July 2012, 02:14 AM
می خواهم از تعطیلات بنویسم
من همه چیز را باختم
الان ته ته یک باتلاقم زندگی من ترس دارد درد دارد تقصیر خودم بود
اما نه همه اش
میخواهم دستم را بلند کنم
خدایا میگیریش؟!
من سردم است
اگر دستم را گرفته ای حسش نمیکنم
مرا ببخش که این را میگویم
التماست میکنم محکم تر دستم را بگیر

*FATIMA*
5th December 2012, 01:10 PM
وای که چقدر موقعی که انشاء داشتیم چقدر بد بود
واقعاً نمیدونستم چی بنویسم .
یادم میات همش می گفتم بابا !!!!!!!!!!!!! دوباره انشاء !
بابا رو مجبور می کردم برام انشاء بنویسه ! دست بابا هم درد نکنه همیشه برام میگفت منم می نوشتم [sootzadan]
یه بار موضوع انشاء این بود : " درباره پدرتان بنویسید "
دیگه این یکی رو نمیشد داد بابا بنویسه که
خلاصه دست به کار شدیم . ولی به جای انشاء یک نوشته طنز آمیز نوشته شد . [nishkhand]
ولی معلمم خیلی خوشش اومد .

*FATIMA*
1st July 2013, 09:42 PM
دوباره فصل قشنگ تابستون
یادش بخیر قبلنا تعطیلات بود برامون ولی الان تعطیلات برامون معنی نداره
ذهنمون خسته خسته است !!!!!!!!!!!!!!!! از بس کار کرده بنده خدا [nishkhand]
یه روز از خدا خواستم بهم حتی شده به مقدار کم به دهنم استراحت بده
گوش کرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 3 روز استراحت کامل !
ذهنم از همه چی رها بود !!!!!!!!!!!!!!!!! از فکر و خیال ، از بازیگوشی ....
در اون موقع بود که گفتم کاش یه نفر همراهم بود ! حوصلم سر رفت [golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد