touraj atef
5th April 2011, 10:36 AM
سكوت فضاي دشت را در بر گرفته است و مردان نجوا كنان به دنبال يافتن راهي براي پيش روي مي گردند اما سنگيني قدمها بسيار زياد است زيرا هر قدم اشتباه مي تواند مرگي دلخراش را در پي داشته باشد و ناگهان صداي انفجاري مهيب بند دلها را پاره مي كند آري ميني توانسته است قرباني ديگر را به كام خود بكشد....
اين روزها سخن از اجراي برنامه هاي گوناگون براي روز جهاني پاك سازي زمين از مين است واژه مين يكي از ننگين ترين قصه هاي به اصطلاح آدميان است در سراسر هستي هيچ موجودي بجز انسان وجود ندارد كه اين گونه براي هم نوع خود دامي بهر مرگي دلخراش را پهن مي كند دامي كه مي تواند سالها در گوشه اي بياسايد تا ناگهان پس از دهه ها در ورزشگاه فوتبالي در برلين در هنگام بازي فوتبال كودكان كشف شود و يا عكاس هنرمندي چون كاوه گلستان را به كام مرگ بفرستد نام " مين " ناخود آگاه ذهن انسان را تحت فشار قرار مي دهد مين بذر مرگ است و اين بذر مرگ مي تواند تنها در دشتهاي نبرد و جنگلهاي پيكار و دره هاي ستيزه جوئي نباشد مين مي تواند در وجود هر انساني باشد بذر مرگ با مين هاي غير نظامي هم مي تواند كاشته شود نگاهي به كلمه " مين " مي كنم و ذهن بازيگوشم بازي به دنبال كلمات مي رود
م –ي- ن
براستي هيچ انديشيده ايم كه مين مي تواند چه معاني در زبان ما داشته باشد ؟آيا مين نمي تواند كوتاه شده مرگ يك نفس باشد آري نفسي كه بدون حضور به درون فرو رفته باشد؟آيا مين نمي تواند مرام يك نامرد باشد قصه مرد يا زن را نمي گويم حكايت من از نامردي و ناجوانمردي است جائي كه صداقت و اعتماد و ايمان و باور نيست را من يك نامردي گويم در كتاب هنر جنگ جمله اي زيبا وجود دارد كه مي گويد خطر همان بي اعتمادي است آري اين بي اعتمادي كه از نامردي و ناجوانمردي به دست مي آيد بازي را مي توان ادامه داد مين نمي تواند مشت يك نا به كار بر سر و صورت بي گناهي باشد كه باعث شود تخم كينه و جوانه انتقام در او رشد گيرد ؟ بيائيم كمي از دنياي تلخي ها فاصله بگيريم و به دنبال مين هاي با كلام زيبا بگرديم آيا مين نمي تواند "من يك ناميرا "باشد ؟آري اين ناميرا مي تواند يك خاطره باشد يك يادگار جاودانه باشد يك انفجار هميشگي در زندگي افراد باشد اين ناميرا مي تواند عاشق نام گيرد آيا نمي تواند بذر مين اين چنيني را در دلها كاشت ؟ آيا من يك ناميرا نمي تواند در همين امروز كه روز مين ها است را در دل كاشت اين ناميرائي مي تواند غم باشد و يا شادي يعني مي توان غمي به مردمان داد تا هيچگاه انفجار پليدي از ياد نرود و يا شادماني باشد و عمري خاطره اي دلپذير براي مردمان ساخت اين بذر مي توان نفرت و يا عشق باشد ترس و يا اميد باشد و ايمان يا سرخوردگي و...
آري انتخاب با ما است اين ما هستيم كه مي توانيم هر ميني را در دل و ذهن خود مدفون كنيم مين هائي كه مي توانند در همه اين حيات مادي همراه باشند مين هائي كه مي توانند اميد را چون بيغوله اي كنند و يا آن را ماوائي قابل اعتمادنمايند اين مين ها مي توانند در اين بهار زندگي ايمان به ادامه راه زندگي با انديشه اي ديگر را به ما ارزاني دهند اين مين ها مي توانند در همين لحظه ها زندگي ما را عوض كنند يعني چاشني مين تلخي هاي گذشته را خنثي و بجاي آن مين شادماني را بكارند اين مين مي تواند حتي به سادگي باز كردن گره بر پيشاني و جانشين كردن لبخندي بر روي لبها و رو به سوي ياري بشوند اين مين ها مي توانند حكايت پايان يك انفجار تلخي باشند مي توانند حتي به قيمت زيبائي خنثي كردن پاك كردن منطقه مين كاري شده باشند اين مين ها مي توانند چون آن نام فيلم سينمائي معروف " به نام پدر" باشند و يا حتي اگر ذهن را پرواز دهيم مي توانند " به نام مادر " و " به نام دختر " و " به نام پسر " و " به نام خواهر " و " به نام برادر " و " به نام همسر " و يا به هر نام ديگر باشند اما هر نامي كه باشند به طور حتم مي توانند " به نام يك انسان " نام گيرند انساني كه اگر انسان باشد از واژه مين يك عبارت مي سازد و آن " من يك ناميرا " هستم را بنا مي نهد و با آن زندگي مي كند و اين ناميرائي جز با عشق نمي تواند باشد و شايد چنين است كه بايد حافظ را هم يك متخصص مين گذاري نام نهاد كه گفت
از سخن عشق نشنيدم خوشتر يادگاري در اين گنبد دوار بماند
آري امروز تا آن سوي ابديت مي خواهم يك مين باشم
من يك ناميرا
من يك عاشق
من يك پر اميد
من يك ايمان دهنده ره مهر
آري آري
عشق اگر عشق باشد زمان مقوله بي معني است
اين روزها سخن از اجراي برنامه هاي گوناگون براي روز جهاني پاك سازي زمين از مين است واژه مين يكي از ننگين ترين قصه هاي به اصطلاح آدميان است در سراسر هستي هيچ موجودي بجز انسان وجود ندارد كه اين گونه براي هم نوع خود دامي بهر مرگي دلخراش را پهن مي كند دامي كه مي تواند سالها در گوشه اي بياسايد تا ناگهان پس از دهه ها در ورزشگاه فوتبالي در برلين در هنگام بازي فوتبال كودكان كشف شود و يا عكاس هنرمندي چون كاوه گلستان را به كام مرگ بفرستد نام " مين " ناخود آگاه ذهن انسان را تحت فشار قرار مي دهد مين بذر مرگ است و اين بذر مرگ مي تواند تنها در دشتهاي نبرد و جنگلهاي پيكار و دره هاي ستيزه جوئي نباشد مين مي تواند در وجود هر انساني باشد بذر مرگ با مين هاي غير نظامي هم مي تواند كاشته شود نگاهي به كلمه " مين " مي كنم و ذهن بازيگوشم بازي به دنبال كلمات مي رود
م –ي- ن
براستي هيچ انديشيده ايم كه مين مي تواند چه معاني در زبان ما داشته باشد ؟آيا مين نمي تواند كوتاه شده مرگ يك نفس باشد آري نفسي كه بدون حضور به درون فرو رفته باشد؟آيا مين نمي تواند مرام يك نامرد باشد قصه مرد يا زن را نمي گويم حكايت من از نامردي و ناجوانمردي است جائي كه صداقت و اعتماد و ايمان و باور نيست را من يك نامردي گويم در كتاب هنر جنگ جمله اي زيبا وجود دارد كه مي گويد خطر همان بي اعتمادي است آري اين بي اعتمادي كه از نامردي و ناجوانمردي به دست مي آيد بازي را مي توان ادامه داد مين نمي تواند مشت يك نا به كار بر سر و صورت بي گناهي باشد كه باعث شود تخم كينه و جوانه انتقام در او رشد گيرد ؟ بيائيم كمي از دنياي تلخي ها فاصله بگيريم و به دنبال مين هاي با كلام زيبا بگرديم آيا مين نمي تواند "من يك ناميرا "باشد ؟آري اين ناميرا مي تواند يك خاطره باشد يك يادگار جاودانه باشد يك انفجار هميشگي در زندگي افراد باشد اين ناميرا مي تواند عاشق نام گيرد آيا نمي تواند بذر مين اين چنيني را در دلها كاشت ؟ آيا من يك ناميرا نمي تواند در همين امروز كه روز مين ها است را در دل كاشت اين ناميرائي مي تواند غم باشد و يا شادي يعني مي توان غمي به مردمان داد تا هيچگاه انفجار پليدي از ياد نرود و يا شادماني باشد و عمري خاطره اي دلپذير براي مردمان ساخت اين بذر مي توان نفرت و يا عشق باشد ترس و يا اميد باشد و ايمان يا سرخوردگي و...
آري انتخاب با ما است اين ما هستيم كه مي توانيم هر ميني را در دل و ذهن خود مدفون كنيم مين هائي كه مي توانند در همه اين حيات مادي همراه باشند مين هائي كه مي توانند اميد را چون بيغوله اي كنند و يا آن را ماوائي قابل اعتمادنمايند اين مين ها مي توانند در اين بهار زندگي ايمان به ادامه راه زندگي با انديشه اي ديگر را به ما ارزاني دهند اين مين ها مي توانند در همين لحظه ها زندگي ما را عوض كنند يعني چاشني مين تلخي هاي گذشته را خنثي و بجاي آن مين شادماني را بكارند اين مين مي تواند حتي به سادگي باز كردن گره بر پيشاني و جانشين كردن لبخندي بر روي لبها و رو به سوي ياري بشوند اين مين ها مي توانند حكايت پايان يك انفجار تلخي باشند مي توانند حتي به قيمت زيبائي خنثي كردن پاك كردن منطقه مين كاري شده باشند اين مين ها مي توانند چون آن نام فيلم سينمائي معروف " به نام پدر" باشند و يا حتي اگر ذهن را پرواز دهيم مي توانند " به نام مادر " و " به نام دختر " و " به نام پسر " و " به نام خواهر " و " به نام برادر " و " به نام همسر " و يا به هر نام ديگر باشند اما هر نامي كه باشند به طور حتم مي توانند " به نام يك انسان " نام گيرند انساني كه اگر انسان باشد از واژه مين يك عبارت مي سازد و آن " من يك ناميرا " هستم را بنا مي نهد و با آن زندگي مي كند و اين ناميرائي جز با عشق نمي تواند باشد و شايد چنين است كه بايد حافظ را هم يك متخصص مين گذاري نام نهاد كه گفت
از سخن عشق نشنيدم خوشتر يادگاري در اين گنبد دوار بماند
آري امروز تا آن سوي ابديت مي خواهم يك مين باشم
من يك ناميرا
من يك عاشق
من يك پر اميد
من يك ايمان دهنده ره مهر
آري آري
عشق اگر عشق باشد زمان مقوله بي معني است