PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟؟؟



7raha7
31st March 2011, 07:46 AM
عشق یکطرفه: کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟


وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟ با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد، اما بهترین راهکار این است که واقعیت را بپذیرید و سعی کنید آن فرد را فراموش کنید.

"اگر ندیده بودمت، دوستت نمی داشتم. اگر دوستت نداشتم، عاشقت نمی‌شدم. اگر عاشقت نشده بودم، دلم برایت تنگ نمی‌شد. اما همه این کارها را کردم، می‌کنم و خواهم کرد."

درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقه‌ای در قلبش به شما احساس نمی‌کند، نابودتان می‌کند. شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می‌خواهید، این احساسات قوی‌تر هم می‌شوند. بیشتر آدم‌ها با امید اینکه روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند روزگار می‌گذرانند اما این امیدها هیچ‌وقت به واقعیت بدل نمی‌شوند و آنها را با چشمانی گریان و دلی پردرد بر جای می‌گذارند. عشق نافرجام را همه ما احتمالاً تجربه کرده ‌ایم. منتظر وصال یک عشق شدن ممکن است شکستن قلبتان را به دنبال داشته باشد. با اینکه به نظر دشوار می‌آید اما فراموش کردن و ادامه زندگی بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید.

وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟

واقعیت را بپذیرید: وقتی عاشق کسی هستیم احساس می‌کنیم که آن فرد تنها کسی است که می‌تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی‌توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی‌توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می‌توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می‌شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.

فراموش کنید: برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت‌ترین قسمت است. تا می‌توانید گریه کنید، بعد همه عکس‌ها و یادگاری هایی که او و زمانهای خوشی که با او داشتید را به یادتان می‌آورد، بیرون بریزید و از چیزها و جاهایی که شما را به یاد او می‌اندازد دوری کنید. درعوض رو به کارهایی بیاورید که مشغولتان می‌کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می‌برید. این کار باعث می‌شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه‌ های دیگر زندگی هم نگاه کنید.

عاشق شوید: اگر کسی دوستتان ندارد ولی باز هم با شما مانده است مطمئناً خیلی از خودش مایه نمی‌گذارد. به ‌جای آویزان شدن برای با او بودن، دست از عذاب دادن خودتان بردارید، دست از او کشیده و به زندگی خودتان برسید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می‌گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید.

عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. پس اگر به کسی ابراز عشق کرده‌اید و به نظر می‌رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می‌شوید که می‌تواند شاد و خوشبختتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.

Rez@ee
31st March 2011, 08:04 AM
من کاملا موافقم .
ببخشید دوستان دیشب تا دیر وقت پای نت بودن الان خوابن .بیدار بشن نظرات دیگران رو هم می بینیم.

RezaOnlinE
31st March 2011, 08:12 AM
منم موافقم . عشق یه طرفه فقط فرد عاشق رو نابود میکنه و به هلاکت میرسونه . خدا نصیب گرگ بیابون نکنه [nadidan]

غزل بارون
31st March 2011, 09:57 AM
موافقم ولی آدم باید خودشو کنترل کنه تا هیچ وقت عاشق نشه طرفو دوست داشته باشه ولی عاشق نشه چون عشق آدم رو کور میکنه و بدی های طرف مقابل رو نمیبینه برای فراموش کردن او نباید حتما دوباره عاشق شد باید با کارهایی که عقب افتاده تو زندگیش خودشو سرگرم کنه از نظر من عشق چیزی بدی هست و کسی عاشق شده راه اشتباهی رو پیش گرفته.دوست داشته باش ولی عاشق نشو[labkhand][golrooz]

تووت فرنگی
31st March 2011, 10:13 AM
منم موافقم.عشق يكطرفه خيلي زود از بين ميره و اوني كه واقعا عاشقشه رو ميكشه!
ولي الان عشق هاي ادما به دردخودشون هم نميخوره.

محسن آزماینده
1st April 2011, 06:04 PM
من قبلا هم گفتم
عشق دو طرفه هم خوب نیست یکطرفه که دیگه هیچی
راه حل های بالا هم واقعا درستن

Rez@ee
13th April 2011, 09:35 AM
نمی‌تونی هیچ کس را "مجبور" به انجام کاری کنی


"مجبور" به داشتن حسی.


در ‌‌نهایت به جایی می‌رسی که می‌فهمی هرکس دلیل خودش را دارد


و فقط می‌توانی امیدوار باشی تا دلیل کسی شوی


و دلیل کسی بمانی.

rangin kaman
30th April 2011, 10:57 AM
حالا فرض رو بر این بزارید که عشق (یا دوست داشتن)دو طرفه بوده و حالا یک طرفه شده.میشه رابطه رو ترک کرد وقتی عمیق شده؟[soal]

*yas*
30th April 2011, 11:12 AM
حالا فرض رو بر این بزارید که عشق (یا دوست داشتن)دو طرفه بوده و حالا یک طرفه شده.میشه رابطه رو ترک کرد وقتی عمیق شده؟[soal]

نه من قبول ندارم رابطه رو ترک کنن
وقتی قبلا عاشقانه هم دیگر رو دوست داشتن الان لابد یه چیزی یه دلیل داره که نسبت به هم سرد شدن و اون حس قبل رو ندارن باهم بگردن اون دلیل رو پیدا کنن و او ن مشکل رو حل کنن تا دوباره زندگیشون یا بهتره بگم عشقشون ادامه دار بشه همیشه یه چیزی این وسط هست که دو طرف به هم نمیگن شاید میگن مهم نیست ولی بدونین همین مهم نیستاست که یه رابطه ایی رو خراب میکنه
اگه عاشقانه دوسش داشتین و الان یکم یه حسی براتون ایجاد شده که فکر میکنین نسبت به قبل اون همه دوسش ندارین
تمرین کنیم دوباره دوست داشتن رو تمرین کنیم چرا برا هر چیزی تمرین میکنیم الا این دوست داشتن
وتمرین کنیم که چطور به طرف مقابلمون بگیم دوسش داریم و از همه چیز و همه کس برامون مهم تره
تمرین کنیم که چطور زندگیمون رو عاشقانه بسازیم

rangin kaman
30th April 2011, 01:54 PM
نه من قبول ندارم رابطه رو ترک کنن
وقتی قبلا عاشقانه هم دیگر رو دوست داشتن الان لابد یه چیزی یه دلیل داره که نسبت به هم سرد شدن و اون حس قبل رو ندارن باهم بگردن اون دلیل رو پیدا کنن و او ن مشکل رو حل کنن تا دوباره زندگیشون یا بهتره بگم عشقشون ادامه دار بشه همیشه یه چیزی این وسط هست که دو طرف به هم نمیگن شاید میگن مهم نیست ولی بدونین همین مهم نیستاست که یه رابطه ایی رو خراب میکنه
اگه عاشقانه دوسش داشتین و الان یکم یه حسی براتون ایجاد شده که فکر میکنین نسبت به قبل اون همه دوسش ندارین
تمرین کنیم دوباره دوست داشتن رو تمرین کنیم چرا برا هر چیزی تمرین میکنیم الا این دوست داشتن
وتمرین کنیم که چطور به طرف مقابلمون بگیم دوسش داریم و از همه چیز و همه کس برامون مهم تره
تمرین کنیم که چطور زندگیمون رو عاشقانه بسازیم
اگه کسی رو دوست داشته باشی میتونی برای ابراز دوستی ات وبهترین روش انجام اینکار تلاش کنی و تمرین کنی.ولی تو اصل دوست داشتن چی؟من کسانی رو میشناسم که دوست داشتنشون به بی تفاوتی،عادت،وگاهی نفرت تبدیل شده.حالا تو چنین وضعیتی تکلیف طرف مقابل چیه که مثل همیشه اونو دوست داره؟[tafakor]

ساناز فرهیدوش
2nd May 2011, 11:02 PM
بایدی نیست که بتوان ان را تعمیم داد .با تشکر از تمام نظرات بزرگواران ، عشق مقام والایی داره و اگر فردی به هر دلیل راهش رو از دیگری جدا کنه فرد مقابل می تون با بزرگواری تمام براش آرزوی خوشبختی کنه و گرنه جاش رو نفرت یا زخم عمیقی می گیره .

saeid vesimher
2nd May 2011, 11:12 PM
موافقم ولی آدم باید خودشو کنترل کنه تا هیچ وقت عاشق نشه طرفو دوست داشته باشه ولی عاشق نشه چون عشق آدم رو کور میکنه و بدی های طرف مقابل رو نمیبینه برای فراموش کردن او نباید حتما دوباره عاشق شد باید با کارهایی که عقب افتاده تو زندگیش خودشو سرگرم کنه از نظر من عشق چیزی بدی هست و کسی عاشق شده راه اشتباهی رو پیش گرفته.دوست داشته باش ولی عاشق نشو[labkhand][golrooz]



سلام
دوست عزیز عشق آدم رو کور نمیکنه عشق آدم رو به زندگی امیدوار ، به خدا نزدیک ،
متفاوت و آروم میکنه
[cheshmak]

نارون1
3rd May 2011, 10:25 AM
منم با نظر دوستمون موافقم انسانها میتونن با عشق زمینی به عشق الهی برسن ولی عشقی که درست و به موقع و از روی عقل و احساس انتخاب بشه نه عشقای آبکی که فقط نتیجه اش ضربه دیدن یکی از طرفینه . عشق اگه واقعا عشق باشه هیچوقت رنگ کهنگی به خود نمی گیره و دوطرف ست . به نظر من از دوست داشتن و شناخت عمیق به عشق برسی خیلی بهتر از عشق در یک نگاهه .

alicowboy
27th May 2011, 12:45 PM
سلام.راستش من خودم تجربه عشق يكطرفه را داشته ام (يا لا اقل اينجوري فكر ميكنم).اونهم از چهار سال پيش.يعني هنوز هم با اينكه نمي بينمش با فكر كردن به اون شوق و هيجان تمام وجودمو ميگيره.عشق من با اينكه يكطرفه بود ولي هنوز هم پابرجاست. پس نميشه گفت عشق يكطرفه خيلي زود از بين ميره.به قول نادر ابراهيمي"عاشق شدن مسئله اي نيست. عاشق ماندن مسئله ماست. بقاي عشق نه بروز عشق.هر نوجواني هم گرفتار هيجانات عاشقانه ميشود.اما آيا عاشق هم مي ماند.عشق به اعتبار مقدار دوامش است نه شدت ظهورش".قبول دارم كه عشق يكطرفه خيلي سخته(نميگم بده) و ميتونه شخص رو به ورطه نابودي بكشونه. به طور كلي عشق ورزيدن خيلي سخته و اگه يكطرفه باشه سختي هاش چند برابر ميشه. ولي به قول حافظ "نازپرود تنعم نبرد راه به دوست - عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد".
من اينكه گفته شده عشق چيز بديه رو اصلا قبول ندارم.براي خود من لذت بخش ترين تجربه زندگيم عشق بوده و هست. قدرت عشق اينقدر زياده كه ميتونه تو رو به مرحله اي برسونه كه از همه تعلقات اين دنيا رها بشي.در ضمن اگه عشق بده چرا مولانا ميگه"هرچه گويم عشق را شرح و بيان – چون به عشق آيم خجل باشم از آن" و چرا حافظ و سعدي و عطار و همه شاعران ما از گذشته تا حال عشق را سرچشمه حيات ميدونن. شايد همه عشق رو تو رابطه بين زن ومرد تعريف ميكنن.ولي عشق فراتر از اين حرفهاست. آدم ميتونه عاشق كارش باشه ، عاشق زندگي باشه، عاشق زيبايي باشه، عاشق خوبي باشه، عاشق خداوند و ... .
اين عشق تجربه اي شاهانه است كه هميشه تورو به هيجان مياره و باعث نشاط و سرزندگي تو ميشه.
حقيقتا عاشقي مسير بسيار خطرناكي داره و خيلي سخته بتوني عشق رو در مسير صحيح هدايت كني. مخصوصا عشق يكطرفه. شايد به همين دليله كه نتايج عشق ورزي گاهي اوقات به نتايج تلخ و غمباري مانند خودكشي، اسيد پاشي ، قتل و هزاران درد و بلا منجر ميشه.ولي عشق از هر نوعي كه باشه ،اگه در مسير درست قرار بگيره قطعا آدمي رو به سوي كمال هدايت ميكنه.اين رو من نمي گم ، عين گفته مولاناست"عاشقي گر زين سر و گر زان سر است- عاقبت ما را بدان سر رهبر است".ضمنا من گفته دكتر شريعتي رو هم قبول ندارم كه ميگه دوست داشتن از عشق برتر است.عشق شايد آدم رو كور بكنه ولي اين به خودي خود بد نيست.در عين حال كه ممكنه بد باشه.هيچ وقت هيجان وتكاپويي كه تو عشق هست ، تو دوست داشتن نيست.
يك چيز ديگه اي كه لازم ميدونم بگم اينه كه هميشه بايد عشق ورزيد ولي هيچ وقت نبايد عشق رو گدايي كرد.
فكر كنم خيلي رمانتيك شد.اميدوارم تا حدي قانع شده باشيد كه عشق خوبه ، چه عشق يكطرفه ، چه دوطرفه.البته همونطوريكه گفتم به شرطي كه درست هدايت بشه و عاشق ظرفيت تحمل سختي هاشو داشته باشه.

نارون1
27th May 2011, 04:00 PM
من دو تا سوال از شما دارم :( البته من خودم با عشق به معنای واقعی معتقدم )
ایا شما با عشق یک طرفه به نتیجه ای رسیدین .؟
ایا میتونین بدون فراموش کردن عشقتان ازدواج موفقی داشته باشین ؟

*پدر بزرگ
27th May 2011, 04:45 PM
سلام عليكم
نبايد بازندگي مردم بازي كرد اگر احتمال نرسيدن دو نفر بهم كمبود نبايد باهم رابطه داشته باشند دخترها در اين مورد بيشتر احساسي هستند گرچه آقايون دراين موارد بيشتر خطا ميكنند
اما درمورد سوال شما بايد گفت بشر فراموشكار است اگر به موضوع فكر نكند بهتر ميشود
بدون فراموش كردن زندگي شخص موفق نمي شود
والله اعلم

alicowboy
28th May 2011, 09:42 PM
من دو تا سوال از شما دارم :( البته من خودم با عشق به معنای واقعی معتقدم )
ایا شما با عشق یک طرفه به نتیجه ای رسیدین .؟
ایا میتونین بدون فراموش کردن عشقتان ازدواج موفقی داشته باشین ؟


قبل از جواب دادن به سوالاتتون بايد بگم من كه نفهميدم چرا شما ناراحتند.(شكلك رو ميگم)[tafakor]
شايد شما فكر ميكنيد چون من تو عشقم ظاهرا شكست خوردم بايد خيلي ناراحت و غمگين باشم.در صورتي كه اصلا اينجوري نيست.(شايد قبلا اينجوري بود) . من با اين مسئله كنار اومدم و حداقل خيلي خوشحالم كه تونستم همه عواطف و احساساتمو بهش منتقل كنم.
در مورد سوال اول، راستش بستگي داره منظورتون از نتيجه گرفتن چيه. اگه منظورتون رسيدنه كه خب ميشه گفت من نتيجه اي نگرفتم. ولي من نتيجه گرفتن تو عشق رو رسيدن به معشوق نمي دونم ( حداقل تو اين مورد).عشق به من كمك كرده خودم رو بشناسم.كمكم كرده خيلي از پيش فرض هاي غلط ذهنمو پاك كنم. كمك كرده به خدا نزديك تر شم.كمكم كرده بر ترس هام غلبه كنم. بهم شهامت داده ، بهم قدرت داده.كمك كرده زيباييهاي زندگي رو ببينم.كمك كرده تاحدي از زشتي هاا فاصله بگيرم.آيا به نظر شما اين دستاورد كميه؟ در ضمن من از اول هم ميدونستم ما به درد هم نميخوريم.اون از يه دنياي ديگه بود و من از يه دنياي ديگه و مسلم بود نميتونيم خوب حرف همديگه رو بفهميم.متاسفانه من فقط عاشق ظاهرش شده بودم. به هر حال عشق تو نگاه اول اين مشكلات رو هم داره ديگه.اما حالا مطمئنم كه ديگه هيچ وقت عاشق ظاهر كسي نخواهم شد.نه به خاطر اينكه شكست خوردم.من فكر ميكنم عشق تو نگاه اول فقط يك بار تو زندگي پيش مياد . فقط يكبار.
در مورد سوال دومتون ميتونم قاطعانه بگم ازدواج موفقي خواهم داشت. چون حتما عاشق همسرم خواهم بود. و اينبار عشق من ظاهري نخواهد بود و عشقيه كه بر پايه شناخت شكل ميگيره و مسلما اين عشق پايدارتره .
همونطور كه بايد فهميده باشيد من پيش از اينكه عاشق معشوقم باشم ، عاشق عشقم.
به قول يه بنده خدايي "حيات انسان عاشق به عشق وابسته است ، وگرنه معشوق بهانه اي بيش نيست."

نارون1
28th May 2011, 11:34 PM
نسبت به سوال اول شما باید بگم که هیچ مشکلی نمی بینم که برای من جای نگرانی داشته باشه و شما میتونین اونو یک کلیک اشتباه تلقی کنید .

اگه به نوشته های قبلی من توجه کنید می بینین که شما در حقیقت به جواب من اشاره کردید که انسان میتونه از عشق زمینی به عشق الهی دست پیدا کنه . و می بینید که من هم با این موافقم ولی عشق باید واقعی باشد خیلی از عشقای طاهری بوده که به این نتایج دست پیدا نکردن (که خیلی خوشحالم شما نتایج مثبتی ازش گرفتین )، پس نمیشه هرجایی از این کلمه استفاده کرد . عشق یک چیز مقدسه .

عشق زمینی تنها در صورتی می‌تواند انسان را به عشق حقیقی و برتر راهنمایی کند که انسان به ضعف های عشق زمین واقف گردد و بداند اینها همه مجاز عشق‌اند، نه حقیقت عشق، و بداند که هیچ چیز غیر خدا نمی‌تواند متعلق عشق واقعی انسان قرار گیرد. این معرفت و آگاهی گاهی با شکست در عشق زمینی، گاهی با آگاهی از حقیقت برتر وجود خود که در دام موجود زمینی اسیر گشته وگاهی… به دست می‌آید. به همین خاطر اهل ذوق گفته‌اند: المجاز قنطره الحقیقه؛ عشق مجازی پلی است برای رسیدن به حقیقت.
همیشه یک عشق با یک معشوق همراه میشه در عشق الهی معشوق ما خداست ، ما وقتی خدا را دوست داریم و عاشق خدا هستیم عشق به او را در قلبمان جا داده ایم . و در این هنگام از عشق لبریز میشیم .

در اخر ، خیلی خوشحالم که شما عنوان کردید ازدواج موفقی خواهید داشت .

موفق باشید .[golrooz]

7raha7
29th May 2011, 01:48 PM
قبل از جواب دادن به سوالاتتون بايد بگم من كه نفهميدم چرا شما ناراحتند.(شكلك رو ميگم)[tafakor]
شايد شما فكر ميكنيد چون من تو عشقم ظاهرا شكست خوردم بايد خيلي ناراحت و غمگين باشم.در صورتي كه اصلا اينجوري نيست.(شايد قبلا اينجوري بود) . من با اين مسئله كنار اومدم و حداقل خيلي خوشحالم كه تونستم همه عواطف و احساساتمو بهش منتقل كنم.
در مورد سوال اول، راستش بستگي داره منظورتون از نتيجه گرفتن چيه. اگه منظورتون رسيدنه كه خب ميشه گفت من نتيجه اي نگرفتم. ولي من نتيجه گرفتن تو عشق رو رسيدن به معشوق نمي دونم ( حداقل تو اين مورد).عشق به من كمك كرده خودم رو بشناسم.كمكم كرده خيلي از پيش فرض هاي غلط ذهنمو پاك كنم. كمك كرده به خدا نزديك تر شم.كمكم كرده بر ترس هام غلبه كنم. بهم شهامت داده ، بهم قدرت داده.كمك كرده زيباييهاي زندگي رو ببينم.كمك كرده تاحدي از زشتي هاا فاصله بگيرم.آيا به نظر شما اين دستاورد كميه؟ در ضمن من از اول هم ميدونستم ما به درد هم نميخوريم.اون از يه دنياي ديگه بود و من از يه دنياي ديگه و مسلم بود نميتونيم خوب حرف همديگه رو بفهميم.متاسفانه من فقط عاشق ظاهرش شده بودم. به هر حال عشق تو نگاه اول اين مشكلات رو هم داره ديگه.اما حالا مطمئنم كه ديگه هيچ وقت عاشق ظاهر كسي نخواهم شد.نه به خاطر اينكه شكست خوردم.من فكر ميكنم عشق تو نگاه اول فقط يك بار تو زندگي پيش مياد . فقط يكبار.
در مورد سوال دومتون ميتونم قاطعانه بگم ازدواج موفقي خواهم داشت. چون حتما عاشق همسرم خواهم بود. و اينبار عشق من ظاهري نخواهد بود و عشقيه كه بر پايه شناخت شكل ميگيره و مسلما اين عشق پايدارتره .
همونطور كه بايد فهميده باشيد من پيش از اينكه عاشق معشوقم باشم ، عاشق عشقم.
به قول يه بنده خدايي "حيات انسان عاشق به عشق وابسته است ، وگرنه معشوق بهانه اي بيش نيست."

سلام دوست عزیززززز... ببخشید من متوجه یه تیکه از منظورتون نشدم... یعنی شما دیگه عاشقش نیستید؟؟؟ و... فراموشش کردید؟؟؟[tafakor][tafakor][tafakor]

alicowboy
30th May 2011, 12:17 AM
نسبت به سوال اول شما باید بگم که هیچ مشکلی نمی بینم که برای من جای نگرانی داشته باشه و شما میتونین اونو یک کلیک اشتباه تلقی کنید .

اگه به نوشته های قبلی من توجه کنید می بینین که شما در حقیقت به جواب من اشاره کردید که انسان میتونه از عشق زمینی به عشق الهی دست پیدا کنه . و می بینید که من هم با این موافقم ولی عشق باید واقعی باشد خیلی از عشقای طاهری بوده که به این نتایج دست پیدا نکردن (که خیلی خوشحالم شما نتایج مثبتی ازش گرفتین )، پس نمیشه هرجایی از این کلمه استفاده کرد . عشق یک چیز مقدسه .

من كاملا با حرفهاي شما موافقم. ولي گفته بوديد عشق بايد واقعي باشه. بايدي وجود نداره . من هم هميشه طالب عشق واقعي بوده و هستم. اما وقتي عاشق ميشي ديگه هيچي دست خودت نيست و اين تو نيستي كه تصميم ميگيري، دلت به جاي عقلت حكمراني ميكنه.
ديگه اينكه به تعبير من عشق به زبون ساده محبت شديد و بي اندازه است. حالا مي خواد اين محبت شديد به خاطر ظاهر ايجاد شده باشه يا به هر دليل ديگه. به عقيده من عشق هم انواع مختلف داره هم درجات متفاوت. ولي در نهايت همه اينها عشق ناميده ميشن. اون عشقي كه شما ميگين مقدسه و همه شعرا ازش ياد ميكنن عشق نابه. وگرنه عشق آب دوغ خياري هم داريم.عشقي كه با تلنگري نابود ميشه. واسه همين من معتقدم همه انسانها بدون قيد و شرط عشق رو آگاهانه يا ناخودآگاه تجربه كردن. و به قول جامي، كسي كه عشق رو تجربه نكرده با چهارپا تفاوتي نداره





سلام دوست عزیززززز... ببخشید من متوجه یه تیکه از منظورتون نشدم... یعنی شما دیگه عاشقش نیستید؟؟؟ و... فراموشش کردید؟؟؟[tafakor][tafakor][tafakor]

راستش بايد عرض كنم متاسفانه هنوز هم عاشقش هستم و خيلي وقته كه دارم سعي ميكنم فراموشش كنم، ولي از اونجايي كه من كمابيش رومانتيك هستم، فكر ميكنم تا سر و كله عشق جديدي پيدا نشه من نميتونم به طور كامل فراموشش كنم.البته همونطور كه گفتم من با اين موضوع كنار اومدم و مشكلي نيست.

ساناز فرهیدوش
30th May 2011, 12:20 AM
می تونید بگید که چرا دوستش دارید ؟
در سنین جوانی جذب نیروی جنس مخالف شدن طبیعیع اما برای داشتم ارتباط پایداری مثل ازدواج به نظرتون کافیه ؟

alicowboy
30th May 2011, 11:38 PM
چرا دوستش دارم؟؟؟؟ سوال عجيبيه !!! مگه دوست داشتن حتما دليل ميخواد! راستي چرا شيخ صنعان عاشق دختر ترسا شد؟ چرا مجنون عاشق ليلي بود؟ چرا فرهاد اينقدر دلبسته شيرين بود؟ اين سوال رو نه شما ميتونيد جواب بدين و مطمئنا خودشون هم جوابي نخواهند داشت.
البته من به هيچ وجه قصد ندارم عشق خودم رو با اونها مقايسه كنم.ولي همونطور كه گفتم هيچ جوابي براي سوالتون ندارم. درضمن من نه قصد ارتباط ناسالم رو داشتم و نه قصد ازدواج ( چون همونطور كه گفتم ما حرف هم رو نمي فهميديم). راستش من دقيقا نميدونستم ازش چي ميخوام.فقط ميدونستم دوستش دارم. بهتون حق ميدم حرف منو نفهميد چون يه كم عجيبه.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد