ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بی خود



تووت فرنگی
27th March 2011, 04:41 AM
تو از خودم بی خود ترم کردی زمانی که....



می خواستم "من" باشم، آن فارغ از "آنی" که...



آنم شود، جانم شود،آنقدر که حتی -



می شد تصور کرد او را در مکانی که....



می خواستم...می باختم....حتی خودم را هم



به دست های داغ او، مثل زنانی که...!



بیخود شدم ، بی خود شدم ، دیگر نمی گنجید



روحم در این بند و ببند پادگانی که...



هر روز من یک اتفاق تازه ام انگار



مانند ابرم ، ابر توی آسمانی که-



یک روز می خواهد بنوشاند عطش ها را



یک روز دیگر بخل می ورزد به نانی که....



از دست تو دلگیرم و دلگیری از دستم



همیشه می گفتم که تف بر میزبانی که....



غیر از خودش از هر چه دارد مایه بگذارد!



جز از خودش ، جز از نگاه مهربانی که....

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد