تووت فرنگی
27th March 2011, 04:40 AM
از سایه روشن می رود، تا سخت باشد دیدنش
آنقدر بالا می رود، آسان نباشد چیدنش
آری، زنی که بر تنش، زخم زبان است و نگاه
دارد به خود می آید از، احساس های مبهمش
****
سر به سرم نذار عزیزم، که خسته ام
این روزها پُر از پَر و لب های بسته ام
انگار دور...دور تنم تااااااار می تنند
انگار بر مزار عزیزی نشسته ام
****
من عاشقت بودم...ولی خب...همسرت چه؟!
این آب....آبی که گذشته از سرت چه
می خواستم تنها در آغوشت بگیرم
این بوسه های مرگبار آخرت چه.....
****
من دوست دارم بشنوم حرف دلت را
حتی سخن های بد و بی منطقت را
تو .... روبرویم بشکنی دائم سکوت و...
قلب و غرور و بغض های عاشقت را
****
آنقدر بالا می رود، آسان نباشد چیدنش
آری، زنی که بر تنش، زخم زبان است و نگاه
دارد به خود می آید از، احساس های مبهمش
****
سر به سرم نذار عزیزم، که خسته ام
این روزها پُر از پَر و لب های بسته ام
انگار دور...دور تنم تااااااار می تنند
انگار بر مزار عزیزی نشسته ام
****
من عاشقت بودم...ولی خب...همسرت چه؟!
این آب....آبی که گذشته از سرت چه
می خواستم تنها در آغوشت بگیرم
این بوسه های مرگبار آخرت چه.....
****
من دوست دارم بشنوم حرف دلت را
حتی سخن های بد و بی منطقت را
تو .... روبرویم بشکنی دائم سکوت و...
قلب و غرور و بغض های عاشقت را
****