PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آن شب



تووت فرنگی
27th March 2011, 04:39 AM
لبریز بودم....لبریز....
کنار حاشیه های پشت بام، موهایم را به باد دادم.....
و دود می کردم مدام غصه هایم را....
لبریز بودم....لبریز...
و اصرار می ورزیدم بر دیدن ماه....
و همه چیز خوشحالم می کرد....حتی پنجره ی غمگین همسایه ی روبرو که بوی تند غربت می داد
می رقصیدم..... و پای می کوبیدم بر فکر هایی که مصرانه می آمد برای سرکوب آن لحظه های تهی بودن
لبریز بودم....لبریز.....
تا وقتی که سحر شد
تا وقتی که روبروی عکس تو نشستم....
و یک سااااااااااااااال تفاوت را با تمام وجودم حس کردم.
لبریز بودم...لبریز

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد