touraj atef
19th March 2011, 11:35 AM
به شنبه آخر رسیدیم
این شنبه آغازین هفته ای است كه در دو گانه سالها و دهه ها می رود
می گویند كه خداوند جهان را در هفت شبانه روز آفرید اما نمی دانم كه چرا بین همگان, روزهای خدا را فرق نهاده اند در بین مسلمانها آدینه را روز ویژه ای دانستند یهودیان به شنبه آویختند و روز شنبه را روز رهائی از كار دنیا نامیدند و مسیحیان نیز به یكشنبه الهی اعتقاد داشته و دارند و نمی دانم در بین پیروان دیگر مذاهب و فرقه های متفاوت باز هم این گونه قصه ها وجود دارد یا نه ؟اما دوست دارم امروز را چون روزهای دیگر خدا یك روز ویژه بنامم این شنبه آخرین شنبه از سال خواهد بود قصه شنبه آخر برای من و تو و همه ما می تواند قصه آغازی ز آخرین هفته سال باشد آری پنجاه و یك هفته گذشت تا به شنبه آخر رسیدیم و شاید اكنون كه اینجا رسیدیم به 51 هفته پیش می اندیشیم جائی كه سفره هفت سین بود و رفیق و دوست و قوم و خویش و بزرگتر و كوچك تر بودند و از همه مهمتر این بود كه امید به آغازسالی دیگر وجود داشت كه امید كه بسیار متفاوت باشد و نمی دانم كه آیا چنین بود و یا نه ؟ اما می دانم تفاوتهائی بود برگ و یا كوچكش را نمی دانم شاید در سال جدید تولدی بود تولد عشق و بازگشت عشق و یافتن عشق و یا بدرود با آشنای دور و نزدیكی كه نمی دانستی امسال نخواهی داشت نمی دانم در این آخرین سال دهه 80 چه بر ما گذشت اما هر چه بود گذشت و حال اگر همه ما در اندرون خود به درستی به آن بنگریم بی تردید قصه متفاوتی برایمان خواهد داشت شنبه ای كه یزدان مهر به ما ارزانی دهد سال پیش در چنین زمانی ,روزهای سال را مزین به پسوند ” سوری ” كردم و دوست دارم امسال هم با ” سوری ” ها سال را به شمارش معكوس رسانم سالی كه حكایتهای دلدادگی و دلشكستگی و غم و شادی و مهر و بی مهری و… همه آمدند و برفتند تا بدانیم كه هیچ چیزی تا به انتها باقی نمی ماند پس چه بجا است كه یادگاری ز آنها بنهیم سوری هائی كه از دو شنبه آخرین آغاز شده است و حال باز به شنبه دیگری رسیدیم و می دانیم دیگر شنبه ای در سال 1389 خورشیدی را نخواهیم داشت دوست دارم شنبه سوری را كه آغاز یكمی است را با پیشوندش یعنی ” یك ” شروع كنم یكی كه برای شنبه كه یكمین روز از هفته است و برای بسیاری از كلمات آید یكی كه یگانگی اولین آن است آری در شنبه سوری به ” یك ” اندیشم به یگانگی كه هر كدام از ما داریم بیائیم با این امید به سراغ حضور در شنبه سوری رویم كه هر كدام از ما ” یك ” هستیم آری یك و منحصر به فرد با رفتارهائی كه در اندرون ما است و نباید این تصور را داشته باشیم كه باید بسوزیم چون فردی معمولی و بی ارزشی ,چون میلیاردها انسان دیگری كه در جهان وجود دارد,بوده و خواهیم بودیم نمی خواهیم سخن از غرور نمایم از خود خواهی و نخوت هم صحبت نمی كنم از كشیدن حصار ها به دور خویشتن هم حكایت ندارم می خواهم از ” یك” شدن خویشتن با خود سخن رانم بیائیم در چنین روزی با آشتی با خود سخن گوئیم آشتی كه می گوید این گونه خودت را تحقیر نكن به خود سخت نگیر و به دنبال سر كوب خویشتن مباش تو یگانه موجود خدائی پس بیا یگانگی را با خود تجربه كن زندگی ما هم به یكدیگر وابسته و هم فارغ از همدیگر است پس نیائیم برای همدیگر و خوشبختی و عشق ورزیهایمان شرط بگذاریم بیائیم بپذیریم كه با تمامی به هم وابسته بودن ها در نوع خود ” یگانه ” هستیم و صاحب ارزشی كه ارجی در حد ” انسان بودن ” دارد پس بهر این انسان بودن و انسان ماندن و مهر بانی و عشق ورزی و شجاعت .. را در گروی دیگری قرار ندهیم بیائیم یگانگی را خود تجربه كنیم با بخشش, آری بیائیم بی بهانه بخشیم و نخستین بخشش ما عشق باشد عشق بخشیم بهر عهدی كه در این شنبه می بندیم كه ما ” یگانه ایم ” پس باید یگانگی را با بی بهانه عشق ورزیدن یاد دهیم یعنی می بخشم عشق را و مهر را نه بهر یار كه یار او است چه ترا یار خواند و چه در پشت دیوار فراموشی و خاطره دور و بی توجهی و..از یارخواندن تو شود پشیمان
بیائیم یگانگی را بیاموزیم نه تنهابا بخشش كه با جوشش عشق ز اندرون جوششی به اندازه تمامی عشقی كه دروجودمان هست بیائیم در این شنبه سوری آخر به یار پیام دهیم یگانه ای و بهر یگانگی تو من یك تنه عشق دهم بی بهانه تا تو با من و من با تو یگانه شوم شنبه سوری را سوری دیگر است این جشن و سرور بر همگان شادمانه
جشن یگانگی را می توان همین دم برقرار كرد
جشن یگانگی مه می تواند یگانگی با یار باشد
جشن یگانگی كه می تواند با امید باشد
جشن یگانگی كه می تواند با بدرود با جدائی باشد
جشن یگانگی كه می تواند سر شك غمها را به اشك شوق تبدیل نماید
جشن یگانگی كه می تواند با من و تو باشد
جشن ” یك ” بر ای همه شما شادمانه
این شنبه آغازین هفته ای است كه در دو گانه سالها و دهه ها می رود
می گویند كه خداوند جهان را در هفت شبانه روز آفرید اما نمی دانم كه چرا بین همگان, روزهای خدا را فرق نهاده اند در بین مسلمانها آدینه را روز ویژه ای دانستند یهودیان به شنبه آویختند و روز شنبه را روز رهائی از كار دنیا نامیدند و مسیحیان نیز به یكشنبه الهی اعتقاد داشته و دارند و نمی دانم در بین پیروان دیگر مذاهب و فرقه های متفاوت باز هم این گونه قصه ها وجود دارد یا نه ؟اما دوست دارم امروز را چون روزهای دیگر خدا یك روز ویژه بنامم این شنبه آخرین شنبه از سال خواهد بود قصه شنبه آخر برای من و تو و همه ما می تواند قصه آغازی ز آخرین هفته سال باشد آری پنجاه و یك هفته گذشت تا به شنبه آخر رسیدیم و شاید اكنون كه اینجا رسیدیم به 51 هفته پیش می اندیشیم جائی كه سفره هفت سین بود و رفیق و دوست و قوم و خویش و بزرگتر و كوچك تر بودند و از همه مهمتر این بود كه امید به آغازسالی دیگر وجود داشت كه امید كه بسیار متفاوت باشد و نمی دانم كه آیا چنین بود و یا نه ؟ اما می دانم تفاوتهائی بود برگ و یا كوچكش را نمی دانم شاید در سال جدید تولدی بود تولد عشق و بازگشت عشق و یافتن عشق و یا بدرود با آشنای دور و نزدیكی كه نمی دانستی امسال نخواهی داشت نمی دانم در این آخرین سال دهه 80 چه بر ما گذشت اما هر چه بود گذشت و حال اگر همه ما در اندرون خود به درستی به آن بنگریم بی تردید قصه متفاوتی برایمان خواهد داشت شنبه ای كه یزدان مهر به ما ارزانی دهد سال پیش در چنین زمانی ,روزهای سال را مزین به پسوند ” سوری ” كردم و دوست دارم امسال هم با ” سوری ” ها سال را به شمارش معكوس رسانم سالی كه حكایتهای دلدادگی و دلشكستگی و غم و شادی و مهر و بی مهری و… همه آمدند و برفتند تا بدانیم كه هیچ چیزی تا به انتها باقی نمی ماند پس چه بجا است كه یادگاری ز آنها بنهیم سوری هائی كه از دو شنبه آخرین آغاز شده است و حال باز به شنبه دیگری رسیدیم و می دانیم دیگر شنبه ای در سال 1389 خورشیدی را نخواهیم داشت دوست دارم شنبه سوری را كه آغاز یكمی است را با پیشوندش یعنی ” یك ” شروع كنم یكی كه برای شنبه كه یكمین روز از هفته است و برای بسیاری از كلمات آید یكی كه یگانگی اولین آن است آری در شنبه سوری به ” یك ” اندیشم به یگانگی كه هر كدام از ما داریم بیائیم با این امید به سراغ حضور در شنبه سوری رویم كه هر كدام از ما ” یك ” هستیم آری یك و منحصر به فرد با رفتارهائی كه در اندرون ما است و نباید این تصور را داشته باشیم كه باید بسوزیم چون فردی معمولی و بی ارزشی ,چون میلیاردها انسان دیگری كه در جهان وجود دارد,بوده و خواهیم بودیم نمی خواهیم سخن از غرور نمایم از خود خواهی و نخوت هم صحبت نمی كنم از كشیدن حصار ها به دور خویشتن هم حكایت ندارم می خواهم از ” یك” شدن خویشتن با خود سخن رانم بیائیم در چنین روزی با آشتی با خود سخن گوئیم آشتی كه می گوید این گونه خودت را تحقیر نكن به خود سخت نگیر و به دنبال سر كوب خویشتن مباش تو یگانه موجود خدائی پس بیا یگانگی را با خود تجربه كن زندگی ما هم به یكدیگر وابسته و هم فارغ از همدیگر است پس نیائیم برای همدیگر و خوشبختی و عشق ورزیهایمان شرط بگذاریم بیائیم بپذیریم كه با تمامی به هم وابسته بودن ها در نوع خود ” یگانه ” هستیم و صاحب ارزشی كه ارجی در حد ” انسان بودن ” دارد پس بهر این انسان بودن و انسان ماندن و مهر بانی و عشق ورزی و شجاعت .. را در گروی دیگری قرار ندهیم بیائیم یگانگی را خود تجربه كنیم با بخشش, آری بیائیم بی بهانه بخشیم و نخستین بخشش ما عشق باشد عشق بخشیم بهر عهدی كه در این شنبه می بندیم كه ما ” یگانه ایم ” پس باید یگانگی را با بی بهانه عشق ورزیدن یاد دهیم یعنی می بخشم عشق را و مهر را نه بهر یار كه یار او است چه ترا یار خواند و چه در پشت دیوار فراموشی و خاطره دور و بی توجهی و..از یارخواندن تو شود پشیمان
بیائیم یگانگی را بیاموزیم نه تنهابا بخشش كه با جوشش عشق ز اندرون جوششی به اندازه تمامی عشقی كه دروجودمان هست بیائیم در این شنبه سوری آخر به یار پیام دهیم یگانه ای و بهر یگانگی تو من یك تنه عشق دهم بی بهانه تا تو با من و من با تو یگانه شوم شنبه سوری را سوری دیگر است این جشن و سرور بر همگان شادمانه
جشن یگانگی را می توان همین دم برقرار كرد
جشن یگانگی مه می تواند یگانگی با یار باشد
جشن یگانگی كه می تواند با امید باشد
جشن یگانگی كه می تواند با بدرود با جدائی باشد
جشن یگانگی كه می تواند سر شك غمها را به اشك شوق تبدیل نماید
جشن یگانگی كه می تواند با من و تو باشد
جشن ” یك ” بر ای همه شما شادمانه