ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فوتبال زوركي



touraj atef
26th February 2011, 12:07 PM
فوتبال حكايت غريبي دارد ورزشي كه حتي اگر از آن بعنوان تجارت و صنعت هم ياد شود همواره لذت بخش و منبع توليد تفريح و نشاط است حالا در ديار ما نه صنعت و نه تجارت و نه مايه حيات و تفريح است فوتبال ايراني كه به نوعي به آن فوتبالفارسي نيز مي گويند اين روزها تنها تبديل به يك واژه شده است " فوتبال دستوري " آري فوتبال دولتي حالا فوتبال زوري است فوتبالي كه همه چيز آن بر پايه زور و آويزان شدن به ريسمانهاي ناعدالتي است امروز شاهديم مديريت زوري فوتبال كار را به جائي رسانده است كه براي بازي تيم ملي اميد كشور مان تعداد تماشاچي كمتر از تعداد تماشاچي بازي بين كلاسي يك مدرسه راهنمائي است فوتبال دستوري باعث شده است كه بر جايگاه مرداني چون حسن حبيبي مردي كه آخرين سر مربي تيم ملي ما بود كه جواز حضور در المپيك را گرفت و كسي بود كه روزگاري سر مربي تيم اميد شروع شد مرداني نشسته اند كه خود هم مي دانند چقدر قباي مربيگري بر قامت آنها گشاد است و اگر فوتبال زوري نبود اگر كلاسهاي فله اي آموزشي و دستوري فدراسيون فوتبال نبود و به اصطلاح مدرسين فوتبالي كه كاري جز مدح غير فوتبالي ها بهر دوامي چند نبود شايد بايد خود يكي از آن 50 تماشاچي بود آري فوتبال زوري اين آقايان باعث شده است كه تماشاچي خسته باشد نه از فوتبال كه از ورزش و بسياري از وقايعي كه در آن مي گذرد در حاليكه عنوان مي شد كه هدف گزاري براي دومي بازيهاي آسيائي 2014 كره جنوبي است و سخن از دادن امكانات و اردوها و تامين ورزشكار ها و آوردن بهترين مربيان و... بوده است همه ديده اند كه در كميته المپيك ديگ رسوائي بي پولي و بي مديري بر زمين افتاده است و صدايش را همه مي شنوند جز آنهائي كه بايد بشنوند زيرا آنهائي كه قرار بود اين صداها را بشنوند تنها دل به فوتبال دستوري و زوري داده اند آري فوتبال ما آنقدر زوري شده است كه حتي ليدر آن ها مي خواهد به زور بوقچي نه تيم كه اربابانش باشد كه جيره خوار آنها است ليدري كه يادش رفته است مرداني چون محمد بوقي در اين ديار بودند كه اگر پول نداشتند در عوض دلي چون طلا داشتند كه نه به تيمسارها و نه به پولدارها سر خم مي كردند حالا ليدر زور كار را به جائي رسانده كه تماشاچي خسته از فوتبالي كه رئيسش و كميته فني اش و كميته هاي ديگر زير مجموعه اش و سر مربي تيمهاي مختلفش كه همه زوري و اجباري و آويزان به اين فوتبال هستند مجبور است بغض را فرو خورد اما با تمامي اين بغض ها باز فرياد مي زند ليدر زوري نمي خواهيم زيرا مي داند نخواستن ليدر زوري يعني نخواستن مدير اجباري و مسئول اجباري كه فوتبال را به روزي در آورده است كه براي تيم اميدش تنها 50 نفر مي روند و نشان مي دهند كه نه تنها از تيم اميد كه از فوتبال و ورزش سخت نا اميد هستند فوتبال زوري و دستوري و دست مايه دولتمندان رو به سراشيبي نهاده است سراشيبي كه هيچ رهي جز به نا بودي ندارد و در اين بين لطيفه بامزه اينجا است كه مدير زوري به دنبال زردك حق پخش تلويزيوني است در حالي كه يادش مي رود اين فوتبال بي نوا در حال مرگ است و شايد مرده است و حقا كه به نظر مي آيد بايد بميرد اما در اين بين در ميان اين همه اجباري ها اعم از مدير و مربي و بازيكن و ليدر ... وعده رسيدن به رتبه دوم بازي هاي آسيائي ئ كسب مقام پانزدهم المپيك هم حكايتي چون همان قصه مديران اجباري دارد كه قرار بوده به اجبار مدير باشند و براستي هيچگاه نشدند زيرا زور و اجبار و تحميل نمي تواند هيچگاه مقام آور باشد كه تا به امروز نبوده و پس از اين هم نخواهد بود اما اجباري ها همچنان مجبورمان مي كنند كه حضورشان و حرفهايشان و وعده هايش و توهماتشان و ليدرشان و مدريتشان و ناكاررائيهايش و... را تحمل كنيم و پنبه بزرگي در گوش خود كردند گوئي از ياد مي برند دير يا زود بايد بشنوند و باور كنند كه نجواي " نمي خواهيم,نمي خواهيم " روزي قدرت اجرائي مي گيرد اما تا آن روزها كر هستند و كور هستند و كلام شعار گونه آنها ناقوسي شومي دارد افسوس و صد افسوس تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد