MR_Jentelman
24th February 2011, 06:17 PM
بررسي مجموعه شعر "ما نبايد بميريم روياها بيمادر ميشوند" علي صالحي
http://img.tebyan.net/big/1389/12/1624177816823484122232127232217624829128.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/12/502001991409141782724122518220616440190.jpg)
"عشق ... خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه ي روشن ِ راه دعوت کردم ، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمي دهد اندوه ِ ديگران را تحمل کنيم ، شعر اجازه نمي دهد بي تفاوت از کنار تاريکي ها بگذريم. من به فهم فانوس ايمان دارم. قرار بود من همراه ِ بودا زاده شوم ، اما مادران ِ مقرب يادشان رفت اسم ساده ي مرا در دفتر رسولان بنويسند ، قرار بود باران باشم ، انار ، آب ، بوته ي گل ِ سرخ ... ، اما شاعران ِ کهن به سرزمين ِ هيلانيا اشاره کردند . هنوز نوبت ميلاد ِ من نرسيده بود . من گفتم اميد خوب است ، و اعتماد و علاقه ي بي سؤال ، و دانايي ِ بي دليل ، سرشار شدن از شادماني ، رفتن به خواب رويا ، و رسيدن به رضايت ِ روشنايي ، تا طلوع ِ کامل ِ پرنده ." (از مقدمه ي کتاب)
اين کتاب که از سه دفتر به نامهاي "فرستاده شفا نويس ارديبهشت"، "گفتگو در محراب" و "خوشباشان عهد کيميافروش" تشکيل شده است،112 شعر از صالحي را دربر ميگيرد.
صالحي: "مجموعه شعرهاي «رد پاي برف تا بلوغ کامل گل سرخ»، «ما نبايد بميريم، روياها بي مادر ميشوند» و «انيس... آخر همين هفته ميآيد» بيش از هزار صفحه هستند و سرودههاي منتشر نشده من طي سالهاي 1384 تا اوايل 1387 را شامل ميشوند."
عناوين برخي از اشعار اين مجموعه عبارتند از : در غياب تو، جنگ و صلح، آب، برات، کبريت، در کتابها، سفر در برف سرخ، عبادت، پارههاي بريده بريده باد و پيادگان يک روز پاييزي.
عشق ... خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه ي روشن ِ راه دعوت کردم ، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمي دهد اندوه ِ ديگران را تحمل کنيم ، شعر اجازه نمي دهد بي تفاوت از کنار تاريکي ها بگذريم.
مجموعهاي که پيش روست بيش از پيش دست مخاطب را ميگيرد و با خود به ديدن واژهها ميبرد.گويي شاعر روبروي مخاطب نشسته، دستاش را دردست گرفته و حرفهايش را آرام ساده برايش روايت ميکند.
روايت سادهاي از دلتنگي اميدوارانهاي که با همان زبان خاص سيد علي صالحي ،- روايت گفتاري شاعرانه - که از بستر باران و شعر و ارديبهشت ميگذرد ، بيان ميشود.
شاعر در اين مجموعه تجربهاي ديگر را پيش روي ما ميگذارد. لابيرنتهاي تو در توي معجزه گر در کتاب " سمفوني سپيده دم " و تصوير در تصوير کتاب " انيس آخر هفته ميآيند " تبديل ميشوند به دردلي دوستانه (من از راهي دور / براي خواندن خوابهاي تو آمده ام. / من از راهي دور / براي گفتن از گريههاي خويش ) ، و نصيحتي پيامبر گونه که با زبان ساده بيان شدهاند.
و گاه شاعر پدري است دلتنگ که از مخاطبش اميد به روشني را ميخواهد و او را به اين نويد ميدهد که راه شفا در همين نزديکي است، که شعر است. که باران است . که زنده ماندن است .
و گاه در انتظار است همان که انيس است و راه بلد.
آنچه در اين مجموعه تفاوتي با دو مجموعهي قبل دارد، داشتن گذارههاي کوتاه و حتي يک کلمه در يک بيت است و واژههايي که شبيه اوراد هستند در کلام شاعر. آيه از پس آيهاي ديگر است که هر کدام ما را دنياي بزرگي روبرو ميکند. ديگر توصيف ميکند ، تصوير را نشانمان ميدهد. " الف " راهي را ميگويد که خودش دستمان را ميگيرد و براي يافتنش همراهيمان ميکند. ( ني، نوشتن، آهو، نافه، / حرف، / حضور، / کانون، / کافه. / من، گريه، تو، ترانه، او، / کوه، / راه، / کلمه، گفت و گو./ ...)
در همين حال است که تجربهاي بسيار موفق را ميبينيم، از روايت وردگونهاي که ما را تا دواير شعرهاي مولانا ميبرد. شاعر با همان دنياي ماورايي و زبان وردگونهي مولانا، داستاني را روايت ميکند ، که پيش روست، که از آن امروز است و ما خود نيز بخشي از آن هستيم. ويژگي ديگر اين شعر نثر گونهگي است که شعر با آن شروع و تمام ميشود. اتفاقي که وقتي در بسياري از شعرها ميافتد باعث ميشود از قدرت کلامي شعر کاسته شود. اين اتفاق نه تنها اينجا نيفتاده و بلکه خود باعث نقطهي اوجي در شروع و پايان شعر شده است. (هي تو نهان به ناي ني، / ميبزنم بريده پي؟ / واژه به واژه / وي به وي، / مست و خراب عطر خي، / و خا، که خاسته ي توام هنوز / و بي، که بيا، به عيش با ... بيا / ... / و هيلانيا آوازم داد: بنويس، که مبتلاي واژه را جز نوشتن، / مزمور ديگري مقرر نکرده اند. / هي فرستادهي شفا نويس ارديبهشت!/)
شعرهاي اين دفتر بسيار ساده نوشته شدهاند . نه سهل انگارانه ؛ - که اين روزگار به اشتباه گرفته ميشوند-، ساده اند شبيه همين واژههايي که ميشنويم که با کلام شاعرانهي شاعر بيان شده اند، شبيه باراني که در تمام متن ميشنويش.
اين کتاب شامل سه دفتر ميشود. که از نظر روايت سه بخش مجزا هستند. آنچه در شعرهاي اين سه دفتر قابل توجه است، اين است که با اينکه هر شعر، خود روايت جداگانه و غيروابستهاي را دارد ، اما در مجموع از شعرهاي هر بخش ميتوان به داستاني ادامه دار رسيد . اتفاقي که در هر شعر بخشي از آن روايت ميشود.
دفتر يکم : فرستادهي شفا نويس ارديبهشت ( من / هر شب خواب ميبينم / نجات دهندهي بزرگ / از گور باران و بنفشه بر خاسته / به خانهي من و خيال خستگان آمده است. / ميگويد نترس!/...)
دفتر دوم : گفت و گو در محراب (ما مسافريم / افترا نزنيد. / اين شماييد که براي بدنامي دريا / ماه را آلوده کرده ايد. / خداوند از شما نخواهد گذشت !/...)
دفتر سوم : خوشباشان عهد کيميا فروش ( برف / رد پاي ما را پاک کرده بود / ما ميترسيديم / به رخسار يکديگر خيره شويم. / تاخير نور در خاموشي سفر / تنفس تشنگان را تندتر کرده بود. / ... )
و در يک کلام مخاطب با شعر سادهي شريفي روبه روست که او را مجبور به همراه شدن و فکر کردن ميکند.
سيدعلي صالحي؛ شاعري است که کمترين دستاوردش امضاي مشخص خودش پاي کارش است. مي توان شعري را خواند و با اطمينان گفت سروده ي سيدعلي صالحي است. واژه هاي نرم خوي شعر صالحي، زبان غنايي و تلاش براي نزديکي به جهان روزمره ي انسان امروز، اگرچه ذهنيت تجربه گرا را همواره راضي نگه نمي دارد، ابعاد دنياي شعري صالحي را خودبسنده و متکي به خود حفظ مي کند.
صالحي برنده جوايز مختلفي از جمله جايزهي شعر فروغ در سال 1356، جايزهي اتحاديهي نويسندگان عرب تحت عنوان مدال ابداع در سال 1382و جايزهي جشنواره گلاويژ از سليمانيه کردستان عراق در سال 1384، شده است.
سيد علي صالحي متولد 1 فروردين 1334 در روستاي مرغاب از توابع ايذه است. نخستين شعرهاي او در سال 1350 به اهتمام ابوالقاسم حالت در مجله محلي شرکت نفت منتشر شد. وي پايه گذار جريان موج ناب و جنبش شعر گفتار در شعر معاصر ايران است.
دفترهاي شعر او شامل کتابهاي «ليالي ِلا»، «يوماآنادا – 1384»، «پيشگو و پياده شطرنج»، «مثلثات و اشراقها»، «عاشق شدن در ديماه، مردن به وقت شهريور»، «ديرآمدي ريرا... نامهها»، «نشانيها»، «سفر بخير مسافر غمگين پاييز پنجاه و هشت»، «آسمانيها»، «روياهاي قاصدک غمگيني که از جنوب آمده بود»، «ساده بودم، تو نبودي، باران بود»، «آخرين عاشقانههاي ري را»، «دعاي زني در راه که تنها ميرفت»، «چيدن محبوبههاي شب را تنها به باد ياد خواهد داد»، «دريغا ملا عمر...»، «از آوازهاي کوليان اهوازي» (شعرهاي دوران جواني، 1357-1350) و «سمفوني سپيدهدم» ميشوند.
اين شاعر همچنين دو گزينه اشعار را در سال 1383 و 1384 منتشر کرده است و در ميان آثارش ميتوان به رمان «علو» نيز اشاره کرد.
منابع: خبرگزاري مهر
http://img.tebyan.net/big/1389/12/1624177816823484122232127232217624829128.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/12/502001991409141782724122518220616440190.jpg)
"عشق ... خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه ي روشن ِ راه دعوت کردم ، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمي دهد اندوه ِ ديگران را تحمل کنيم ، شعر اجازه نمي دهد بي تفاوت از کنار تاريکي ها بگذريم. من به فهم فانوس ايمان دارم. قرار بود من همراه ِ بودا زاده شوم ، اما مادران ِ مقرب يادشان رفت اسم ساده ي مرا در دفتر رسولان بنويسند ، قرار بود باران باشم ، انار ، آب ، بوته ي گل ِ سرخ ... ، اما شاعران ِ کهن به سرزمين ِ هيلانيا اشاره کردند . هنوز نوبت ميلاد ِ من نرسيده بود . من گفتم اميد خوب است ، و اعتماد و علاقه ي بي سؤال ، و دانايي ِ بي دليل ، سرشار شدن از شادماني ، رفتن به خواب رويا ، و رسيدن به رضايت ِ روشنايي ، تا طلوع ِ کامل ِ پرنده ." (از مقدمه ي کتاب)
اين کتاب که از سه دفتر به نامهاي "فرستاده شفا نويس ارديبهشت"، "گفتگو در محراب" و "خوشباشان عهد کيميافروش" تشکيل شده است،112 شعر از صالحي را دربر ميگيرد.
صالحي: "مجموعه شعرهاي «رد پاي برف تا بلوغ کامل گل سرخ»، «ما نبايد بميريم، روياها بي مادر ميشوند» و «انيس... آخر همين هفته ميآيد» بيش از هزار صفحه هستند و سرودههاي منتشر نشده من طي سالهاي 1384 تا اوايل 1387 را شامل ميشوند."
عناوين برخي از اشعار اين مجموعه عبارتند از : در غياب تو، جنگ و صلح، آب، برات، کبريت، در کتابها، سفر در برف سرخ، عبادت، پارههاي بريده بريده باد و پيادگان يک روز پاييزي.
عشق ... خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه ي روشن ِ راه دعوت کردم ، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمي دهد اندوه ِ ديگران را تحمل کنيم ، شعر اجازه نمي دهد بي تفاوت از کنار تاريکي ها بگذريم.
مجموعهاي که پيش روست بيش از پيش دست مخاطب را ميگيرد و با خود به ديدن واژهها ميبرد.گويي شاعر روبروي مخاطب نشسته، دستاش را دردست گرفته و حرفهايش را آرام ساده برايش روايت ميکند.
روايت سادهاي از دلتنگي اميدوارانهاي که با همان زبان خاص سيد علي صالحي ،- روايت گفتاري شاعرانه - که از بستر باران و شعر و ارديبهشت ميگذرد ، بيان ميشود.
شاعر در اين مجموعه تجربهاي ديگر را پيش روي ما ميگذارد. لابيرنتهاي تو در توي معجزه گر در کتاب " سمفوني سپيده دم " و تصوير در تصوير کتاب " انيس آخر هفته ميآيند " تبديل ميشوند به دردلي دوستانه (من از راهي دور / براي خواندن خوابهاي تو آمده ام. / من از راهي دور / براي گفتن از گريههاي خويش ) ، و نصيحتي پيامبر گونه که با زبان ساده بيان شدهاند.
و گاه شاعر پدري است دلتنگ که از مخاطبش اميد به روشني را ميخواهد و او را به اين نويد ميدهد که راه شفا در همين نزديکي است، که شعر است. که باران است . که زنده ماندن است .
و گاه در انتظار است همان که انيس است و راه بلد.
آنچه در اين مجموعه تفاوتي با دو مجموعهي قبل دارد، داشتن گذارههاي کوتاه و حتي يک کلمه در يک بيت است و واژههايي که شبيه اوراد هستند در کلام شاعر. آيه از پس آيهاي ديگر است که هر کدام ما را دنياي بزرگي روبرو ميکند. ديگر توصيف ميکند ، تصوير را نشانمان ميدهد. " الف " راهي را ميگويد که خودش دستمان را ميگيرد و براي يافتنش همراهيمان ميکند. ( ني، نوشتن، آهو، نافه، / حرف، / حضور، / کانون، / کافه. / من، گريه، تو، ترانه، او، / کوه، / راه، / کلمه، گفت و گو./ ...)
در همين حال است که تجربهاي بسيار موفق را ميبينيم، از روايت وردگونهاي که ما را تا دواير شعرهاي مولانا ميبرد. شاعر با همان دنياي ماورايي و زبان وردگونهي مولانا، داستاني را روايت ميکند ، که پيش روست، که از آن امروز است و ما خود نيز بخشي از آن هستيم. ويژگي ديگر اين شعر نثر گونهگي است که شعر با آن شروع و تمام ميشود. اتفاقي که وقتي در بسياري از شعرها ميافتد باعث ميشود از قدرت کلامي شعر کاسته شود. اين اتفاق نه تنها اينجا نيفتاده و بلکه خود باعث نقطهي اوجي در شروع و پايان شعر شده است. (هي تو نهان به ناي ني، / ميبزنم بريده پي؟ / واژه به واژه / وي به وي، / مست و خراب عطر خي، / و خا، که خاسته ي توام هنوز / و بي، که بيا، به عيش با ... بيا / ... / و هيلانيا آوازم داد: بنويس، که مبتلاي واژه را جز نوشتن، / مزمور ديگري مقرر نکرده اند. / هي فرستادهي شفا نويس ارديبهشت!/)
شعرهاي اين دفتر بسيار ساده نوشته شدهاند . نه سهل انگارانه ؛ - که اين روزگار به اشتباه گرفته ميشوند-، ساده اند شبيه همين واژههايي که ميشنويم که با کلام شاعرانهي شاعر بيان شده اند، شبيه باراني که در تمام متن ميشنويش.
اين کتاب شامل سه دفتر ميشود. که از نظر روايت سه بخش مجزا هستند. آنچه در شعرهاي اين سه دفتر قابل توجه است، اين است که با اينکه هر شعر، خود روايت جداگانه و غيروابستهاي را دارد ، اما در مجموع از شعرهاي هر بخش ميتوان به داستاني ادامه دار رسيد . اتفاقي که در هر شعر بخشي از آن روايت ميشود.
دفتر يکم : فرستادهي شفا نويس ارديبهشت ( من / هر شب خواب ميبينم / نجات دهندهي بزرگ / از گور باران و بنفشه بر خاسته / به خانهي من و خيال خستگان آمده است. / ميگويد نترس!/...)
دفتر دوم : گفت و گو در محراب (ما مسافريم / افترا نزنيد. / اين شماييد که براي بدنامي دريا / ماه را آلوده کرده ايد. / خداوند از شما نخواهد گذشت !/...)
دفتر سوم : خوشباشان عهد کيميا فروش ( برف / رد پاي ما را پاک کرده بود / ما ميترسيديم / به رخسار يکديگر خيره شويم. / تاخير نور در خاموشي سفر / تنفس تشنگان را تندتر کرده بود. / ... )
و در يک کلام مخاطب با شعر سادهي شريفي روبه روست که او را مجبور به همراه شدن و فکر کردن ميکند.
سيدعلي صالحي؛ شاعري است که کمترين دستاوردش امضاي مشخص خودش پاي کارش است. مي توان شعري را خواند و با اطمينان گفت سروده ي سيدعلي صالحي است. واژه هاي نرم خوي شعر صالحي، زبان غنايي و تلاش براي نزديکي به جهان روزمره ي انسان امروز، اگرچه ذهنيت تجربه گرا را همواره راضي نگه نمي دارد، ابعاد دنياي شعري صالحي را خودبسنده و متکي به خود حفظ مي کند.
صالحي برنده جوايز مختلفي از جمله جايزهي شعر فروغ در سال 1356، جايزهي اتحاديهي نويسندگان عرب تحت عنوان مدال ابداع در سال 1382و جايزهي جشنواره گلاويژ از سليمانيه کردستان عراق در سال 1384، شده است.
سيد علي صالحي متولد 1 فروردين 1334 در روستاي مرغاب از توابع ايذه است. نخستين شعرهاي او در سال 1350 به اهتمام ابوالقاسم حالت در مجله محلي شرکت نفت منتشر شد. وي پايه گذار جريان موج ناب و جنبش شعر گفتار در شعر معاصر ايران است.
دفترهاي شعر او شامل کتابهاي «ليالي ِلا»، «يوماآنادا – 1384»، «پيشگو و پياده شطرنج»، «مثلثات و اشراقها»، «عاشق شدن در ديماه، مردن به وقت شهريور»، «ديرآمدي ريرا... نامهها»، «نشانيها»، «سفر بخير مسافر غمگين پاييز پنجاه و هشت»، «آسمانيها»، «روياهاي قاصدک غمگيني که از جنوب آمده بود»، «ساده بودم، تو نبودي، باران بود»، «آخرين عاشقانههاي ري را»، «دعاي زني در راه که تنها ميرفت»، «چيدن محبوبههاي شب را تنها به باد ياد خواهد داد»، «دريغا ملا عمر...»، «از آوازهاي کوليان اهوازي» (شعرهاي دوران جواني، 1357-1350) و «سمفوني سپيدهدم» ميشوند.
اين شاعر همچنين دو گزينه اشعار را در سال 1383 و 1384 منتشر کرده است و در ميان آثارش ميتوان به رمان «علو» نيز اشاره کرد.
منابع: خبرگزاري مهر