PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ســــــــــــــــــــــــ ــــــــوتی؟؟؟؟



تووت فرنگی
21st February 2011, 06:34 PM
سلام سلام...[esteghbal]

دوستان همه بگن تا حالا بدترین سوتی که دادین چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟[khanderiz][khanderiz]

تووت فرنگی
21st February 2011, 06:35 PM
بدترین سوتی من این بوده که تو کلاس درس به دبیر گفتم مامان[nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][khande][khande][khande][khanderiz][khanderiz]

UniverCell
21st February 2011, 07:01 PM
بعضي از سوتي ها رو نميشه گفت ......... چون دوباره سوتي مشن

ریپورتر
21st February 2011, 07:05 PM
والا بدترین سوتی اینه اولین با کارت اینترنت خریده بودم نمیدونستم چکارش کنم میخواستم در کیس رو باز کنم تا شاید جایی داشته باشه کارت رو بزارم[khande][khande][khande][khande][khande][khande]
که خدا رو شکر یکی به دادم رسید و سیستم از ترکیدن نجات پیدا کرد[nishkhand][nishkhand]

Bad Sector
21st February 2011, 07:07 PM
بدترين سوتيـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــم [soal]
يادم نيست [khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid]

Admin
21st February 2011, 07:09 PM
من سوتی زیاد میدم ولی هیچ کدوم رو به خاطر نمیسپارم.

چون فایده ای نداره ... ولی همیشه سعی می کنم کاری کنم که سوتی های قبل ضمن فراموشی تکرار نشه ...

البته دادن سوتی خیلی مفیده ... چون باعث بالا رفتن تجربه میشه و کسانی که به راحتی بپذیرن که سوتی دادن می تونن مدیران خوبی باشن.

نازخاتون
21st February 2011, 08:41 PM
يه سوتي كه امروز برام اتفاق افتاد:
امروز رفته بوديم مهماني خونه يكي از اقوام كه كمي هم باهاشون رودربايستي داريم.
وقتي ميوه تعارف كردند از بين ميوه ها نارنگي رو انتخاب كردم...
هوس كردم يه موز بخورم و يه موز خوشرنگ و تپل تو بشقابي كه بر حسب اتفاق جلوي من بود چشم نوازي مي كرد، بالاخره
تصميم گرفتم اون موز رو بخورم، بله سرتون رو درد نيارم. همين كه خواستم اونو بردارم ديدم دستم رفت تو... بله يكي اون موز رو خورده بود بدون اينكه پوستش خراب بشه ..
ديدم داره سه مي شه: سريع ژستي گرفتم كه بله مثلا مي خوام بشقابارو بردارم...
ولي الان كلي مي خندم...
ببخشيد اگر خنده دار نبود.

warrior
21st February 2011, 09:01 PM
آخریشو یادم نیست....
اما یکی رو یادمه که به کاور گفتم براک...

Karim1504
21st February 2011, 10:22 PM
سوتی های من مثل شما بی خطر نیست.من سوتی نمیدم و وقتی بدم دیگه یه عالمی بدبخت میشن...
یکی از سوتی های من..[nishkhand]

http://images.bbgsite.com/games/images/travians/s_travians_05.jpg

در بازی تراوین همانطور که میدونید در اخر بازی که رقم سربازان به 30 40 هزار نفر رسید برای نگهداریشون یک دهکده یا چند دهکده انتخاب میشه که 15 گندمی هستند و گندم کافی دارند و نامش هامر است...
پس هامر جای نگهداری کل سپاه یک اتحاد که از چندین بازیکن تشکیل شده اند می باشد..
خوب من اینقدر با نیروهام غارت کرده بودم دستم برای لشکرکشی همش میرفت روی غارت..

و حالا سوتی [nadidan]
من یه شب ماموریت پیدا کردم بعد از غارت دهکده های اطراف نیروهایی چند اکانت سطح بالای اتحادو بفرستم به یک هامر اصلیمون که بقول معروف سکرت بود..من از تمام اکانتها نیروها رو فرستادم ولی بی توجهی کردم و همه رو بجای اینکه بزنم نیروی کمکی زدم غارت...خلاصه شب خوابیدم و صبح تلفن پشت تلفن که ای مردک نادان چکار کردی!!!
وقتی رفتم امارو دیدم ...همه جا بنفش شد..کریم تو رختخواب و آب قند بالای سرش [nishkhand]

آخرش کل بچه ها با من قطع رابطه کردن و منو از یک انجمن با لگد انداختن بیرون و همه تراوین رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار[bamazegi]

amin_745
21st February 2011, 11:42 PM
چند شب پیش با استفاده از گت وی گوشی سونی اریکسون چندتا از بچه ها رو گذاشتم سر کار

که مثلا تو قرعه کشی ایرانسل یه زانتیا بردن هنوز اس ام اس ها نرسیده همه فهمیدن سرکاریه!!

فقط میگشتن ببینن کیه!!

از کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من بدبخت که تو عمرم ایرانسل نداشتم تا حالا هم تو سایتش نرفته بودم:


به جای irancell.ir نوشته بودم irancell.com حالا خودم شده بودم سوژه خنده همه بهم میگفتن .com

RezaOnlinE
21st February 2011, 11:43 PM
من یه بار سر کلاس به استاد گفتم آقا اجازه [khejalat]

*FATIMA*
22nd February 2011, 12:19 AM
منم تا دلتون میخواد سوتی میدم زیاد !
آخرین باری که سوتی دادم : به یکی از استادامون که آقا بود گفتم ، ببخشید خانم یه سؤال دارم [khande]

amin_745
22nd February 2011, 12:21 AM
والا بدترین سوتی اینه اولین با کارت اینترنت خریده بودم نمیدونستم چکارش کنم میخواستم در کیس رو باز کنم تا شاید جایی داشته باشه کارت رو بزارم[khande][khande][khande][khande][khande][khande]
که خدا رو شکر یکی به دادم رسید و سیستم از ترکیدن نجات پیدا کرد[nishkhand][nishkhand]



نه تو تنها نسیتی


منم این سوتی رو دادم ولی پیش یکی از دوستان که اونم هنوز یادش نرفته

[esteress][khande]

ساناز فرهیدوش
22nd February 2011, 01:28 AM
ترم اول بودم .برای اولین سخنرانی ام کلی تمرین کردم . خیلی خوب مطلب رو تمام کردم با رعایت اصول و فنون و.... بچه ها بعش شروع کردن سوال کردن همه رو جواب دادم اخر سر استاد گقت افرین خیلی عالی بود اسمتون چی بود ؟ گفتم نمی دونم ! کلاس منفجر شد !!!
الان بعد 6 سال هنوز دکتر علی اضغری من رو میبینه می خنده .

A M S E T I S
22nd February 2011, 10:43 AM
بچه ها سوتی هاتون خیلیییییییییییییییییییییی یییییی باحال بود..کلی خندیدم...مخصوصا رکسانا و دی جی مهدی....آخ دلمممممممممم[nishkhand][khande][khande][khande][khande][khande][khande]

یادم نمیاد چی سوتی دادم آخه خیلی تابلو نبوده

تووت فرنگی
22nd February 2011, 12:57 PM
ممنون ازززززز همه شرکت کردن همه باحال بود به خصوص رکسانا جون [nishkhand][nishkhand]

برای آقای مهدی هم جالب بوووووووووووووود[nishkhand]

همه بگن یکم بخندیم دور همممممممممممممم....[khanderiz][khanderiz][khanderiz]

البته سوتی های دبیر ها و استادا هم جالبه[khanderiz][khanderiz][nishkhand]

تووت فرنگی
22nd February 2011, 12:57 PM
[nishkhand]

محسن آزماینده
22nd February 2011, 01:57 PM
یه بار تو کلاس حرف ازد واج شد
من یه سوتی دادم
استاد هم جلوی بقیه بهم گفت:((آخه اگه دختر بودی با این سوتی با خودت ازدواج می کردی؟))
[nadidan][nadidan][nadidan]

تووت فرنگی
22nd February 2011, 01:59 PM
یه بار تو کلاس حرف ازد واج شد
من یه سوتی دادم
استاد هم جلوی بقیه بهم گفت:((آخه اگه دختر بودی با این سوتی با خودت ازدواج می کردی؟))
[nadidan][nadidan][nadidan]

آخیییییی اشکال ندارههههه ...باشه از این سوتی ها[nishkhand]

محسن آزماینده
22nd February 2011, 02:15 PM
یه سوتی از استاد
یه روز که حالم خوب نبود تو کلاس ردیف آخر تنها نشسته بودم(البته خوابیده بودم)
استاد به من گفت : ((شما 2ا بغل دستی خیلی حرف می زنید))
گفتم استاد من تنها هستم
بازم گفت : ((به هر حال من شما 2 نفر را دیدم که داشتین حرف میزدین))

نازخاتون
22nd February 2011, 03:54 PM
چند سال پيش سر زنگ فيزيك حالم خيلي بد بود و بشدت تب كرده بودم ولي بروي خودم نمي آوردم..
دبيرمون هم كه درس داد شروع كرد به مساله حل كردن، من هم از شدت تب هيچي متوجه نمي شدم، ناگهان به من گفت بيا پاي تخته بقيه رو تو حل كن.
رفتم و شروع به حل كردم ولي چه حل كردني نگو دارم راه حل يه مساله ديگه رو اينجا پياده مي كنم. متوجه نگاه سنگين و متعجب معلمم شدم وبا لحن خاصي گفت تو تب داري(از اون لحنهاكه موقع تعجب مي گن!) !!! گفتم بله خانم خيلي تب دارم... خلاصه كلاس همه و حتي خودم خندم گرفته بود...
و معلمم متوجه شد كه بله من واقعا تب كردم...

بانوثریا
23rd February 2011, 07:20 PM
السلام العلیکم[nishkhand]
یادمه یه بار استادمون داشت امتحان سخت افزار ازمون میگرفت
بهم گفت که رمز سیستم رو وردار منم انقد حول شده بودم که نگو
هی میخواستم کیس رو باز کنم استادم داد میزد منم تو دلم میگفت این چشه هی ....(فش می دادم)
بلاخره عصبانی شدم گفتم چیه هی داد میزنی
گفت سیستم روشنه میخوای همینجوری دستت رو بندازی تو کیس که برق بگیردت[nishkhand]
این یکیش
ادامه دارد...[nishkhand]

7raha7
24th February 2011, 06:00 AM
این سوتی پریروز تو کلاس زبان رخ داد... وقتی که من به جای she isگفتم she are خیلی ضایع شدم....
البته همیشه خودمم با دیگرون به سوتیام میخندم یه وقت 3 نشه...
مثل وقتی داشتم سر صف برای بچه ها اجرا میکردم(من زیاد مجری میشم.... با اجازه استادم عمو پورنگ!) به قالی شویی گفتم قالو شویی و همه با هم خندیدیم... البته بعضی از سوتی ها رو هم کسی متوجه نمیشد جز مدیر مدرسه...
مثل و قتی که میخواستم بگم :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
گفتم:
بیا تا می برافشانیم و گل در ساغر اندازیم
که فقط مدیر بهم چپ چپ نگاه کرررررررررررررررررررررررد ....

uody
24th February 2011, 08:31 AM
اومدم اینجا تا قشنگ ترین سوتی که خودم دیدم رو براتون تعریف کنم
درست 8ساله پیش بود عقد پسر عمه ام سره سفره عقد نشسته بودند عاقد خطبه رو خوندو رفت حالا نوبت حلقه ها بود تا عروس و دوماده ما براهم حلقه بزنن خوب انگشتر عروس خانوم رو داده بودن به آقا دوماد تا به انگشت عروس خانوم بزنه
پسر عمه جانه ما هم بی خبر از همه جا انگشتره رو زد واسه دسته خودش حالا همه با ایما اشاره به پسر عمه ام میگن بابا جان اشتباهه
قربونش برم میدونین چی کار کرد انگشتر ه رو از دست چپش انگشت 2 ومش به دست راست منتقل کرد
دیگه عروس خانومه ما هم کم کم داشت فک میکرد که شوهرش...............
خلاصه یکی از خواهرای داماد رفت و بهش گفت قضیه از چه قراره
این قشنگ ترین سوتی بود که من به عمرم دیدم

warrior
27th February 2011, 07:06 PM
سلام اومدم که یکی دیگه از سوتی هامو براتون بگم.
تقریبا یک و نیم سال پیش یک سخنرانی در مورد جامعه و مسایل اجتماعی داشتم . آخرای سخنرانی که رسیدم میخواستم که مردم رو خطاب قرار بدم.
گفتم:( ای مستمعین ، ای مجریان ، ای داوران ، ای خدمتگذاران ، ای همه و ای خودم....)
اینو گفتم و خودمم متوجه هیچی نشدم .
چند تا از دوستان هم اونجا بودن.
بعد از سخنرانی که از سن اومدم پایین بچه ها که بهم گفتن خودمم خندیدم... گویا دو کلمه آخر خیلی براشون جالب و سوژه بوده.
بعد از اون تا یک سال من به آقای ای خودم معروف بودم.

*yas*
30th June 2011, 10:20 PM
سوتی امروزم[nishkhand]

بیرون بودیم داشتیم دسته جمعی عکس میگرفتیم یه گاو وحشی هم اون طرفا بود هی نعره میزد [golrooz]

منم گفتم ای بابا عکسمون میره تو صدای گاوه اما میخواستم به شوخی بگم صدای گاوه میفته تو عکسمون به هر حال همه خندیدن

sheri khoshgele
1st July 2011, 01:12 PM
از سوتیایی ک معمولا زیاد تکرار میشه وقتیه ک تو کلاس زبان ب استاد اقا بگین خانوم کلیم پسر تو کلاس باشه...

7raha7
5th July 2011, 06:41 AM
هه هه هه... دیوز با خواهرکوچیک داشتم بازی میکردم... گذاشتم دنبالش. یهویی سفت گرفتمش بغلم(هیچوقت نمیتونه از دستم فرار کنه آخه من سریعترم![shaad]) اومدم بوسش کنم موهامو کشید... خنده ام گرفت... بعد گفت : ولم میکنی یا ولت کنم؟؟؟[nishkhand]
این خیلی باحال بود... چون همون موقع کلی خندیدم.......

*FATIMA*
9th July 2011, 10:56 PM
تو خونه ما جلسه قرآن بود ! برای اولین بار رفتم شیرینی فروشی !
به جای شیرینی پاپیونی گفتم : آقا میشه یک کیلو شیرینی پروانه ای بدید ![nishkhand]
آقاهه با تعجب گفت شیرینی پروانه ای ؟! منم گفتم : آره ، و با دست اشاره کردم به شیرینیها !
خب نمیشناختم شیرینیها رو ....[bamazegi]

7raha7
12th July 2011, 05:59 AM
گفتوگوی یکی از بروبچ فامیلمون با مامانش:
مامانه: ببینم داری با دمت گردو میشکنیاااااااااا
پسر: ای بابا... پس چی کار کنم؟ با دم تو بشکنممم؟؟؟
[khande][khande][khande]

sheri khoshgele
16th July 2011, 12:55 AM
یه سوتی بگم کلی بخندین.
دوست خواهرم سوار تاکسی های سر خط میشه و کنار در نشسته بوده که یکی از مسافرا میخاسته پیاده بشه این دوست خواهر منم پیاده میشه تا اون پیاده بشه بعد که باز سوار میشه دوباره بلند سلام میکنه[khande]
یه بار دیگه هم همون نفر قبلی سوار تاکسی میشه و کرایه رو حساب میکنه و بقیه پول رو میگیره بعد که میخاد پیاده بشه دوباره بقیه پول که تو دستش بوده میده ب راننده!!!
فکر کنم نسبت فامیلی با خانوم شیرزاد داشته!!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد