ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله شیطان پرستی از ابتدا تا کنون



Bad Sector
20th February 2011, 12:45 AM
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/10.jpg
شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت اول یزیدیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)
الف : شيطان پرستان قديم ( يزيديان)
عقائدشان مشتمل بر 4 مذهب است. ( زرتشت - يهود - مسيحيت – اسلام)
ب: شيطان پرستان جديد :
1- معمولا اعضاي اي فرقه ها: دلبسته تر ؛ پاي بندتر؛ متعصب تر، از كساني هستند كه به اديان رسمي معتقدند.
2- عضويت در اين گروه ها در جامعه ؛ غير مآنوس و غیر طبيعي است.
....

شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت اول یزیدیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)


http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/10.jpg

دانستني هاي شيطان پرستي:
الف : شيطان پرستان قديم ( يزيديان)
عقائدشان مشتمل بر 4 مذهب است. ( زرتشت - يهود - مسيحيت – اسلام)
ب: شيطان پرستان جديد :
1- معمولا اعضاي اي فرقه ها: دلبسته تر ؛ پاي بندتر؛ متعصب تر، از كساني هستند كه به اديان رسمي معتقدند.
2- عضويت در اين گروه ها در جامعه ؛ غير مآنوس و غیر طبيعي است.
3- وجود رهبر مورد پذيرش و غير معتقد به دين سنتي كه تمام جوانب زندگي مريدان اعم از غذا؛ مسكن ؛ همسر؛ لباس وحتي حق حيات را تعيين مي كند .
4- ادعا دارند كه دسترسي به حقيقت بهتر و بيشتر از اديان گذشته دارند.
5- تفاوت روشن بين ما (مسلمانان) و شيطان پرستان اين است كه آنان خودشان را خوب و الهي مي دانند و ما را به طور هماهنگ بد و شيطاني مي دانند.
6- مدعي هستند كه راهي سريع و مرحله بندي شده و قابل اجرا براي رسيدن به حقيقت دارند.
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/5.jpg
عوامل جذب به اين فرقه ها:
برخي از جوانان و افراد ديگر به علل مختلف مانند:
الف: مشكلات خانوادگي .
ب: كمبود محبت
پ: عدم اطلاع كافي از آموزه هاي اصيل دين اسلام
ت: نارسايي ها واسيب هاي اجتماعي وفرهنگي
ث: مشكلات سياسي
به آيين هاي جديد گرايش پيدا ميكنند.
6- نشرياتي كه بطور مخفي و بي سر و صدا فعاليت و تبليغ مي كنند مانند:
الف: راجينش يا اوشو .
ب: ساتيا ساي بابا .
پ: خوزه سيلوا .
ت: پپائولو كوئيلو.
ث: رام الله .
ج: مِهِربابا.
چ: اِكِنكار
7- گسترش كلاس هاي خصوصي ونيمه خصوصي براي تحول معنوي وشستشوي مغزي
با موضوعاتي جذاب مانند:
الف: ارامش
ب: روحيه شاد
ت: ارتباط موثر
ث: موفقيت شغلي
ج: موفقيت مال و اجتماعي
چ: انرژي درماني
ح: مديتيشِن
خ: يوگا
د: تمركز و مراقبه
ذ: تسلط برخويشتن در 10 روز
ر: مراقبه در 20 جلسه .
جالب اين است كه اساتيد در اين كلاس ها به ابتدايي ترين دستورهاي ديني و اخلاقي عامل نيستند ولي شاگردان انان سخنان استاد را مثل وحي منزل مي پذيرند.
ضررهاي فرقه گرايي و شيطان پرستي :
1- تعدد و تكثر اديان جديد وافزايش پيروان آن ها موجب كاهش اعضاء و تضعيف جبهه دين حق ميشود.
2- ضرررساندن به امنيت جامعه
3- ضرررساندن به امنيت اقتصاد
4- ضرررساندن به امنيت فرهنگي
5- ضرررساندن به امنيت اخلاقي
6- توسعه فحشاء و اعتياد .
7- ضرررساندن به امنيت اعتقادي و مذهبي
8- افزايش خودكشي.
9- افزايش خشونت وتقابل گروه ها.
10- ترور و آدم كشي .
11- خودكشي هاي دستجمعي
12- كاهش امنيت واستحكام خانواده ها
13- جداسازي جوانان از خانواده هاشون .
14- ايجاد جنگ و جدال و رودرويي جوانان با والدين خود.
15- بي ميلي به ازدواج رسمي و تشكيل خانوادگي
16- ايجاد ميل براي ازدواج با فرقه هاي شيطان پرستي.
17- ضررهاي جسمي وروحي به افراد از راه ترويج زهد افراطي و شستشوي مغزي .
18- رژيم هاي غذايي خاص .ومن دراوردي
19- استفاده از الكل و ترويج شاربخواري
20- استفاده از قرص هاي اكستازي و نيروزا و روانگردان .
21- تغييرظواهر ورفتارهاي افراد.
22- استفاده از ابزارها ولباس ها ومدل هايي كه توسط از اين گروهها به صورت نماد و سبك ارائه ميشود.
راه هاي مبارزه و مقابله با اين امواج چيست؟
اولين گام : شناخت دقيق اين فرقه ها از راه تهيه گزارش ها از كميت و كيفيت رشد ان ها و شناخت عضوگيري وتبليغات و شعارها واموزه ها انان در خفا و ظاهر است .
دومين گام : تحليل يافته ها و شمارش نقاط ضعف وقوت ها ويافتن معادل وبرابر آموزه هاي مثبت آنان در ميان مفاهيم غني دين اسلام است.
سومين گام : بسط و ارائه آن نقاط مثبت ونشان دادن ضعف وزشتي نقاط منفي است. مشكلات ؛ خلاها ونقص هاي نسل جديد را بايد با استفاده ازشيوه ها و ابزارهاي روز برطرف كرد تا بايك برنامه ريزي اساسي و منسجم زمينه هاي هدايت ودوري از گمراهي جوانان را فراهم نمود.
معرفي يزيديان قديم يا شيطان پرستان امروز:
كوه سنجار به طول 60مايل وارتفاع حدود 4914 پا در دل صحراء درفاصله 80كيلومتري غرب شهر موصل عراق است .
دامنه كوه محل اصلي زندگي يزيديان يا شيطان پرستان قديمي است . ( سنجار به تركي به معناي عقاب يا باز شكاري است . سنجار از سنجر گرفته شده )
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/1.jpg
رئيس و فرقه اين طائقه :
شيخ شرف الدين ابوالفضائلي بن مسافر بن اسماعيل بن موسي بن عمران بن حسن به مروان است.
او مرشد طريقه صوفيه معروف به فرقه عدوانيه كه در سال 467 ه ق در روستاي بيت فار در جنوب بعلبك لبنان به دنيا امده و معاصر و دوست عبدالقادر گيلاني موسس طريقه صوفيه قادريه است .
او در روستاي لالش در 36 مايلي شمال شرقي موصل به گوشه نشيني و رياضت پرداخت . او به فضل و زهد معروف بود ودر حدود سال 557 ه ق در سن 90 سالگي در گذشت و در هكاريه در منطقه كردستان عراق ونزديك به موصل در خانقاه خودش دفن شد .
شيخ عبدالقادر گيلاني در وصف او مي گويد : اگر مقام پيامبري با تلاش و مجاهدت بدست مي امد ؛ عدي بن مسافر ان را بدست مي آورد.
عقائد شيخ عدي بن مسافر:
شاگردانش را از سواد و كسب علم نهي مي كرد و اجازه نميداد كسي به كتاب نزديك شود . ولذا اكثر يزيديان بي سواد هستند وعقائد انان سينه به سينه منتقل ميشود .
به همين دليل ( بي سوادي وانتقال سينه به سينه )
1- عقائد انها مخفي ماند
2- برخي از انديشه هاي انان تغيير پيدا كرد.
الف : بعداز مرگ عدي ؛ اين فرقه به انحرافات بيشتري دچار شد و جانشينان او نيمچه خداياني شدند كه دراساطير يزيديه نام انان به همراه فرشتگان و ملك طاووس در افرينش جهان برده شده است.
ب: انان پس از اينكه به ظاهر مسلمان شدند معتقد به امامت يزيد و سپس به الوهيت او هستند .
وشيخ عدي را از بالاترين رتبه خدايي بعداز يزيد مي دانند.

پ: اعتقادات يزيديان مشتمل بر اعتقادات يهودي ؛ مسيحي ؛ عقائد كهن مثل زرتشت؛ اسلام است .
ث: يزيديان گرچه اكثر كرد هستند اما درميانترك ها و عرب ها و هندي ها نيز وجود دارند.
ج: دوكتاب مقدس دارند 1- جلوه 2- مصحف رَش كردي شمالي است .
( نامگذاري اين طائفه به كرديزيدي از كلمه ايزد است كه اصلش فارسي است و معناي ان آفريننده عبادت و ايجاد كننده پرستش است و آن اطلاق مي شود بر فرشتگاني كه ميان خدا و آدمي واسطه اند ويزيدي ها اعتقاد دارند كه ايشان از پيروان آن فرشتگانند ازاينرو يزيدي خوانده اند يعني ايزدي . يزيد يعني ايزد )
عقائد يزيديان :
1- يزيديان لباس آبي نميپوشند وانرا حرام ميدانند.
2- لبا س سفيد لباس اهل بهشت مي دانند .ولذا از اين رنگ بيشتر استفاده مي كنند
3- ( رهبر انها غالبا لباس سياه مي پوشد)
4- مردها خرقه اي از پشم سياه روي پيراهن مي پوشند كه انرا مقدس ميدانند.
5- انها شغل خاصي ندارند ولي اكثر به كشاورزي و دام پروري اشتغال دارند .
6- تقويم انها شمسي وآغاز سال انها روز چهارشنبه هفته اول ماه آوريل است .
7- در شب چهارشنبه قرباني ميكنند و انرا مي پزند وبايد تا سپيده دم صبح انرا بخورند .
8- كردهاي يزيدي زبان كردي را زبان خدا وانبياء
مي دانند و آن را مقدس مي شمارند.
اصول اعتقادي و آداب و احكام يزيديان به صورت فشرده به شرح زير است:
اعتقادات مذهبي :
1- اعتقاد به خداي يگانه وناظم آسمان ها و زمين و آفرينش هفت فرشته براي ياري خداوند .
2- خلق عزرائيل يا ملك طاووس در روز يكشنبه
3- دردائيل يا شيخ حسن روز دوشنبه
4- اسرافيل يا شيخ شمس الدين روز سه شنبه
5- ميكائيل يا شيخ ابوبكر روز چهارشنبه .
6- جبرائيل يا شيخ سجادين در روز پنج شنبه
7- شمنائيل يا شيخ ناصرالدين در روز جمعه
8- مَلك نورائيل يا شيخ فخرالدين روز شنبه . خداوند به كمك اين شيوخ جهان را افريد و سپس با كشتي آمد به روستاي لالش و زمين و آسمان را به صورت كنوني در اورد .
9- ادم و حوا را خداوند خلق كرد وكار آن ها را به مَلَك طاووس سپرد و به وسيله شيطان ان ها را از بهشت بيرون كرد .
10- يزيديان همگي از نسل حضرت آدم هستند و بقيه بشر از نسل مشترك آدم و حوا. لذا ازدواج و اختلاط با فرزندان آدم و حواّ را جايز نميدانندچون آدم و فرزندانش از آتش جهنم رهايي يافته اند .
11- دشنام و نفرين به شيطان را حرام ميدانند و شيطان را اله مي پندارند و همه فرشتگاني كه به آدم سجده كردند را مشرك مي دانند مگر ابليس كه سجده نكرد.
12- ما جز خداي عالميان مَلَك طاووس را از آن رو گرامي ميداريم كه او منشا همه پليدي هاست و بايد او راراضي نگه داريم تا از انتقام او خلاص شويم وبه سعادت دنيا و اخرت برسيم.
13- خداوند عاقبت با ملك طاووس آشتي مي كند و لعن كنندگان اوهلاك خواهند شد.
14- براي ملك طاووس شمائيلي كشيده اند و انرا زيارت مي كنند و زيارت شمائيل او را زيارت خود ملك طاووس ميدانند و اين زيارت را موجب پاكي از گناهان و قبولي عبادات مي دانند.
15- به دو طوفان معتقدند 1- طوفان نوح با جزئياتي خاص . 2- طوفاني كه مي ايد و دشمنان يزيديان را هلاك مي كند
16- به تاسخ و حلول روح در مكان معين و انتقال روح از كالبدهاي پست به عالي بر اساس استحقاق و يا لطف معتقدند.
تكاليف يزيديان :
1- اولين تكليف انان كتمان عقائد خويش است .
2- اركان ديانت يزيديان چهار عمل است : نماز و روزه زكات و حج .
3- روزه خصوصي و روزه عمومي :
روزه خصوصي : 80 روز است . نيمي از ان را در بيستم ماه دسامبرشرقي و نيم ديگررا دربيستم ماه جولاي شرقي اغاز مي كنند.
روزه عمومي : سه روز روزه در روزهاي سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه اول ماه دسامبر يعني كوتاه ترين روزهاي سال ( ايام زمستان خودمون )
4- نماز به اين كيفيت :
هنگام طلوع خورشيد از خواب برخاسته و پابرهنه رو به خورشيد مي ايستند و چهار بار سجده مي كنند. و دعاي مخصوصي را به زبان عربي ؛ كردي و فارسي مي خوانند.
5- مراسم حج : 18روز طول ميكشد.
الف: يزيديان مرقد شيخ عدي ( نزديك موصل عراق) را كعبه خودشان مي دانند .
ب: مراسم خودشان را در روز 15 ماه سپتامبر شرقي ( مطابق روز28 سپتامير غربي)( نيمه دوم شهريور) آغاز ميكنندودرروز 20 سپتامبر شرقي ( مطابق با سوم اكتبرغربي) ( اوايل مهر) تمام ميكنند.
پ: برهريزيدي در هرسني كه باشد واجب است سالي يك بار حج انجام دهد.
ت: شراب مي خورند وشادي ميكنند.
ث: بايد درحضور تصوير ملك طاووس هديه اي بدهند ويا مبلغي را براي كمك به عبادتكده خود به شيوخشان و روحانيونشان مي پردازند.
ج: قوال ها: ( روحانيون) با خاك مرقد شيخ قرص هايي درست كرده و مي فروشند . اين قرص ها براي تبرك و حفظ سلامتي جسم وجان و خوردن هنگام مريضي مفيد است .
6- زكات :
برهر يزيدي دادن زكات واجب است . كه يكدهم محصول خود را به شيخ و نصف سهم شيخ را به پير و نصف سهم پير را به مربي و سه چهارم سهم مربي را به فقير و يك چهارم سهم را به كوچك ( طبيب در عبادتكه شيخ عدي است) بپردازد . علاوه براين ماليات هاي ديگري نيز هست
7- ازدواج :
عقد با تقسيم يك نان از خانه پيشوايان دين بين عروس وداماد و خوردن آن دومحقق مي شود . طلاق نيز با پرتاب يك سنگ ريزه از طرف شوهر به سوي زن انجام ميشود .
8- مراسم كفن و دفن :
آنها شبيه مسيحيان يا مسلمانان ميت دفن ميكنند.
9- آداب ورسوم:
1- پوشيدن لباس آبي حرام است.
2- برخي از درختان بزرگ قديمي را تقديس مي كنندوباپارچه انرا مي پوشانند يا رنگ ميزنند.
3- اگر كودكي ابله يا حصبه گرفت از خاك قبر عدي در اب حل مي كنند و به او ميدهند و بدن كودك را با گل آن خاك مي پوشانند تا شفا يابد .
4- رعد و برق و ابر و آتش و خورشيد و ماه و ستارگان را گرامي مي دارند و به نان و چراغ احترام ويژه مي گذارند.
5- كرافه ( يعني برادرخواندگي) را مقدس ميدارند. نحوه ان به اينگونه است كه طفل را در هنگام ختنه كردن در دامان آن شخص ميگذارند واگر قطره خوني چكيد آن شخص كريف كودك ( برادرخوانده) او وحامي خواهد بود.
6- لباس پشمينه مي پوشند و از خاك و سنگ بستر مي سازند.
7- ختنه كردن قبل از ازدواج واجب است .
8- غسل تعمييد دارند كه در رودخانه (شمس) انجام ميدهند و كفن هاي خود را در اين رودخانه مي شويند.
9- آموختن سواد حرام است . سزايي آن در دنيا قتل و در آخرت غذاب است . آموختن عربي ممنوع است .فقط يك نفر ازنسل شيخ عدي حق دارد عربي و قرآن ياد بگيرد ولي بايد نام شيطان را از نسخه قران پاك كند چرا كه كسي حق ندارد نام شيطان را به زبان بياورد .
10- نماز جماعت حرام است.
11- آب دهان انداختن توهين به ملك طاووس وحرام است.
12- پس از غسل ؛ در حالت ايستادع حرام است كه شلوار به پاكنند.
13- قضاي حاجت در مستراح حرام است ونيز حمام كردن زيرسقف حرام است.
14- گوشت خوك و تمام ماهي ها و گوشت آهو حرام است .خروس نيز بر مشايخ و رهبران حرام است.
15- كاهو ؛ كلم پيچ ؛ لوبيا ؛ وكدو حرام است.
16- خوردن اب از مشك وكوزه اي كه بق بق كند حرام است .
17- تراشيدن و چيدن سبيل حرام است؛ ريش تراشيدن بهتر است ولي باي رهبران ديني ممنوع است.
18- شركت در نماز جماعت مسلمانان حرام است.
19- استفاده از اسب براي باربري حرام است.
20- كوتاه كردن ناخن حرام است.
21- غسل جنابت حرام است.
22- بعداز قضاي حاجت ؛ طهارت و استنجا جايز نيست .
23- در حضور غير يزيدي وبا تيغ آن ؛ تراشيدن ريش ممنوع است .
24- ترك وطن بيش از يكسال حرام و موجب جدايي زن از شوهر مي شود.
25- نگاه به زن غير يزيدي و شوخي با ان حرام است.
26- ازدواج وخانه سازي در ماه آوريل ممنوع است.
27- خبر دادن ديگران از دوكتاب مقدس يزيديان ( رش،‌جلوه) حرام است.
28- گوشت ذبح شده ديگران وآشاميدن از ظرف اب ديگران ممنوع است .
البته نسل جديد و تحصيل كرده انان يا مسلمان ميشوند ويا ترك دين مي كنند و اين قوانين را قبول ندارند .

10- رياست ديني و دنيوي يزيديان :
رياست دنيوي و سياسي طايفه بر عهده امير است كه وكيل شيخ عدي شمرده مي شود. از طرف طايفه انتخاب ميشود و بايد از نسل خاندان حاكم باشد . اميرمعصوم و غير مسئول است وميگويند جزيي از خداوند در او حلول كرده و حق فرمانروايي مطلق بر رعيت دارد . اميرواجب الاطاعه است و كسي جرئت و حق تغيير دادن يا عزل اورا ندارد.

رياست ديني و روحانيت در ميان يزيديان 7طبقه ودسته است:
1- باب شيخ كه رئيس ديني طائفه واز نسل شيخ فخرالدين است ( حلال و حرام و تقديم و تأخر و وظايف ديني و برخي امور ديگر به دست اوست )
2- شيخ : اصل و نسب مشايخ به يزيدبن معاويه مي رسد . جزيي از خدا دران ها حلول كرده و لذا مي توانند در شئون عالم دخالت كنند. مقام ا ارثي است و هرشيخي در درمان بيماري معيني و دفع بلدي معين تخصص دارد .( مسئوليت آمرزش گناهان مريدان ودفن آن ها بر عهده اوست )
3- پير: يا كهنسال كه اجازه برپايي مراسم ازدواج و تدوين پيمان ها و رفت و آمد به روستاها به او داده شده است . منصب آن ها نيز ارثي است .
4- فقير: يا افراد پارسا كه ترك دنيا كرده اند .ورود به اين گروه آزاد است ولي معمولا وراثتي است .در غيبت شيخ كارهاي او را انجام ميدهد و به كودكان علوم ديني مي اموزد.
5- قوال : يا افرادي كه سرودهاي ديني مي خوانند . صدقات و نذورات را از روستاها جمع مي كنند . زيارت گاه ها راتمييز ميكنند. حافظان رسمي كتاب مقدس يزيديان بوده و اخيرا تنها كساني بودند كه اجازه خواندن و نوشتن داشتند.
6- كوچك: بالاترين رده ديانت يزيدي است كه به منزله پيامبر هستند و كار طبيب را هم انجام ميدهند . رسيدگي به زائران شيخ عدي ؛ تجهييز ميت ؛ كشف عاقبت ميت و ارتباط با عالم غيب از جمله وظائف ان هاشت.
7- مريد: كه عامه مردم هستند وبي چون و چرا از رهبران ديني اطاعت مي كنند و دخالت در امور ديني را روانيمدارند.

يزيديان سنجق ها( پرچم ها) يي دارند كه آن ها را علامت 7ملكي كه در خلق عالم شركت داشته اند مي دانند.( سنجق ان ها مانند مجسمه اي از شكل ملك طاووس است كه به ستوني مي چسبانند همانند ستون شمعدان )
هرمنطقه اي سنجق( پرچم) خاصي دارد كه معوملا قوال ها به همراه پرچم خاص هر منطقه اي براي جمع اوري نذورات و صدقات و هداياي مردمي وارد منطقه مي شوند.واين كار سالي چندبار تكرار ميشود.
يزيديان گرايش زيادي به رقص واواز دارند.
طواف هاي متعددي دارند كه مهمترين طواف ها . طواف به دور قبر شيخ عدي مي باشد.

اشكالات اين فرقه ضاله و منحرف چيست؟
1- آيين يزيديان يا ايزديان يا فرقه عدوانيه يا عدويه وشيطان پرستان داراي اصل و اساس روشني نيست . زمان پيدايش ؛ موسس ؛ نام دقيق ؛ پيشينه ودين اصلي و قديمي ان ها معلوم نيست جايگاه ونقش يزيد دقيقا معلوم نيست . يزيد مورد احترام انان آيا در اصل يزيدبن معاويه لعنه اله عليه است يا يزيدبن انيسه از خوارج نهروان يا فرد ديگري است . مشخص نيست.
2- اين فرقه يك انديشه التقاطي و غير منسجم دارد . اسماعيل بيك چول ؛ يكي از امراي يزيد يه ؛تاثير اديان ديگر بر عقايد قوم خود را چنين خلاصه ميكند:
آنان روزه و نصيحت و غسل تعمييد را از مسيحيان گرفته اند.
فهم را از مسلمانان .
سجود را از دوگانه پرستان .
مخالفت را از شيعيان
سربريدن اشخاص را از سني هاي سلفي و خوارج و جاهليت .
بخشيدن گناه كار ا از شيوخ و شاهزادگان گرفته اند. ( كتاب اسماعيل بيك چول : اليزيديه قديما و حديثا ص 94 - يا كتاب يزيديان يا شيطان پرستان از اقاي محمد تونجي ص 79 الي 80)
3- باور آن ها به خداوند يگانه از يك سو و توجه فراوان به ملك طاووس يا شيطان و بعداربابان ديگر . واز سوي ديگر واحترام به خورشيد وماه و ديگر امور طبيعي است ؛ رگه هايي از شرك و تاثير ايين هاي ثنوي را بران ها نشان ميدهد والبته شرك چه در خالقيت وچه درربوبيت و چه شئون ديگر عقلا مردود است.
4- مركزي ترين نقطه انحرافي در اين ايين بحث شيطان است . شيطان ايا عصيان امر خدا وند را كرد يا نه ؟ اگر عاصي است احترام به او با تكريم خداوند جمع نمي شود.اگر سجده ملائكه بر آدم شرك است چنان كه مي گوييد آيا مي توان پذيرفت كه خداوند دستور به شرك داده ؟؟
اگر شيطان اولين موحد است و عاصي نيست پس چرا ميگوئيد ما به او احترام يم گذاريم تا از شرّ او در امان باشيم .!
يا مي گوئيد نهايتا خداوند شيطان را خواهد بخشيد وبا او آشتي خواهد كرد ؟! به علاوه در اكثر امور نظام عالم و كارها را به ملك طاووس كه همان شيطان است واگزار كرده ايد ؟ گويا خداوند يگانه در حال استراحت و چرت و خواب بسرمي برد و همه كاه جناب شيطان است؟!
5- انديشه ان ها در مرد ملائكه مقرب و نحوه وجود آن ها و رابطه آن ها با شيوخ اين فرقه دقيقا مشخص نشده است .
آيا ملائكه انسان هستند؟ آيا جسم يا جسماني هستند يا مجردند؟
شيخ حسن و شيخ شمس الدين يا فخرالدين آيا تجسم ملك هستند؟
ايا حقيقت اين افراد جزو مخلوقات اوليه عالم بوده اند؟ ( نظير ان چه ما در باره حقيقت انوار اهل بيت عليهم صلوات الله مي گوئيم؟)پس قبل از وجود زميني در دنيا چه مي كردند؟ و پرسش هايي ديگر كه بي پاسخ مانده اند.
6- سنجق ها كه در اين انديشه جايگاه خاصي دارند. تداعي بت هاي مقدس مشركان را ميكنند. اساس اسن مجسمه ها وتأثير آن ها روشن نشده است . در هر صورت جنس ونفس اين سنجق هاي فلزات يا چوبي اثر مستقلي در عالم نيم تواننند داشته باشند.
7- تناسخ و حلول روح مجددا در بدني ديگر در همين دنيا ؛ مخالف انديشه معقول معاد است وبا صراحت اديان آسماني متنافي است.
از هرنظرتناسخ رد شده چه تناسخ نامحدود؛ تناسخ محدود و نزولي ؛ چه تناسخ محدود و صعودي ؛ چه تناسخ مطلق يا نامحدود همه با معاد تضاد دارد و نامعقول است .
در يك گلام معتقدين به تناسخ مي گويند: اگر شما امروز كارگر ويا برده هستيد بايد بدانيد كه يك روزي برده دار بوده ايد . اگر انوقت ظالم بوده باشيد امروز هم برده اي مظلوم خواهيد بود واگر برده داري شما انروز عادلانه باشد شما نيز امروز عادلانه باشما برخورد خواهند كرد.
اين حرف ها جز حدس و گمان معتقدان به تناسخ نيست و هيچ مدرك و ادله محكم عقلي ندارد .
8- اگر انديشه منطقي و معقول و صحيح است كتمان عقيده و جلوگيري از پخش شدن و بيان ان چه توجيهي دارد؟ ( چرا يزيديان واجب است برانها كتمان عقيده كنند؟)
9- چنين باورها و احكام و آداب و دسته بندي مردم بگونه اي است كه در جوامع پيشرفته علمي امروز قابل پذيرش ودفاع نيست و اصلا چنين زندگي كردن عملي نخواهد بود .
10- خدايي كه اين گروه معرفي مي كنند در عالم گردش مي كند و كشتي دارد و سوارش مي شود . پا دارد و بالاو پايين مي رود و مي نويسد . اكنون اگر اين افعال بصورت رمزي ذكر شده باشد حرفي نيست ولي انها براي خدا جسميت قائلند و تركيب و جسم بودن ونياز به اسباب و وسائل با غناي الهي سازگار نيست.
11- تاكيد بر بي سوادي و جهل وترويج ان هيچ توجيح عالمانه ندارد ودر هيچ عصري قابل پذيرش و قبول نخواهد بود.
12- نظام طبقاتي و شغلي و تاكيد بر اين كه يزيديان قوم برگزيده ونسل برترند نشان دهنده تبعيض نژادي و ظالمانه و غير منطقي انهاست.( اين نوع عقيده را از يهود وصهيونيسم گرفته اند)
13- احكام و آداب ذكر شده از شيطان پرستان پشتوانه ديني ياعقلي ندارد . مانند حرمت سواد اموزي يا حرمت قضاي حاجت در مستراح ؛ يا حرمت پوشيدن لباس آبي . يا حرمت خوردن گوشت ماهي ها و حرمت كاهو و كلم و كدو ولوبيا. يا حرمت غسل جنابت !
14- موسيقي مطرب و خوردن شراب ورقص هم از امور حرام است كه در برنامه هاي اين گروه جايگاه بسيار مهم و ويژه اي دارد.
15- دراين ايين به حضرت حوا و زنان بي احترامي شده و نسل غير يزيدي را به آدم و حوا برمي گردانند و نسل يزيدي هار از نسل آدم فقط مي دانند. اين عقيده و سخن با تساوي زن و مرد در افرينش و دخالت هردو در توليد مثل كه سخني حق و منطقي است منافات دارد.
16- در اين فرقه سه انديشه محوري يعني ( خدا؛ معاد؛ نبوت) دچار اشكال است .
راجع به خداشناسي و معاد كه عرض كرديم ودر مورد نبوت هم اين آيين مشخص نيست كه پيامبر اصلي اينها كيست؟ وديدگاهش در مورد ساير فرستادگان خداوند چيست؟

محقق: استاد مهدی دانشمند
منبع (http://www.daneshmand.name/)

Bad Sector
20th February 2011, 12:46 AM
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/13.jpg
شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت دوم شیطان دوستی در بین صوفیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)
شب 27 ماه رمضان
مطلب اول:
تفاوت اعتقادي شيطان پرستان غرب با شيطان پرستان و دوستان ابليس در ايران:
شيطان پرستان غربي شيطان را دشمن خدا و در مقابل خدا مي دانند و خنجر را از رو بسته اند. ولي شيطان پرستان و ابليس دوستان ايراني، شيطان را بهترين موحد و عابد زمانه مي دانند!

شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت دوم

شیطان دوستی در بین صوفیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)
شب 27 ماه رمضان
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/13.jpg
مطلب اول:
تفاوت اعتقادي شيطان پرستان غرب با شيطان پرستان و دوستان ابليس در ايران:
شيطان پرستان غربي شيطان را دشمن خدا و در مقابل خدا مي دانند و خنجر را از رو بسته اند. ولي شيطان پرستان و ابليس دوستان ايراني، شيطان را بهترين موحد و عابد زمانه مي دانند!

مطلب دوم:
و نتيجه ارادت به احمد غزالي و عطار نيشابوري و مولوي ملاي رومي وامثالهم مي شود دکتر سروش و امثالهم :

مطلب سوم:
(کتاب آثار فارسي احمد غزالي عارف متوفاي 520 هـ . ق) نوشته دکتر احمد مجاهد

امام محمدغزالي ابليس را سيد الموحدين ناميده است.
(ابن ابي الحديد درشرح نهج البلاغه ج1/53) امام محمد غزالي در باره ابليس مي گويد:
شيطان گر چه ملعون و سرافکنده شد ولي باز هم درفداکاري و از خود گذشتگي سرور عاشقان بود.
اوميگويد:
تو چه داني که ابليس کيست؟
آنجا که ابليس هست ترا راه نيست!
او ميگويد:

هم جورکشم بتا و هم بستيزم
با مهرتو مهر دگري ناميزم
مطلب چهارم:
شيخ ابوالقاسم گرگاني درباره ابليس ميگويد:
آن خوجه خواجگان و سرور مَهتران و مهجوران است
و پير و قطب احمد غزالي شيخ ابوالقاسم گرگاني است و احمد غزالي هم مانند پير وقطب خود بر ابليس بسيار متعصب بوده است و او بر شاگردش (عين القضاة) نيز تاثير گذاشته است .

مطلب پنجم:
احمد غزالي جبري مسلک بوده است.
احمد غزالي مي گويد : هرکس از ابليس تعلم نگيرد زنديق است. يعني بايد در يگانگي و موحد بودن بار ملامت را مثل ابليس برداشت و مردود خاص و عام گرديد.
( حسنات العارفين /181)
مطلب ششم:
احمد غزالي متاثر از حلاج هم بوده است چرا که قصه ملاقات موسي با ابليس عينا در کتاب ( طواسين حلاج ) امده است. ( کتاب مجالس احمد غزالي /11 و12)
احمد غزالي و منصور حلاج هردوعقيده دارند که: دربين آسمان و زمين موحدي مثل ابليس نيست . (الطواسين/42)
ابن جوزي مي گويد احمد غزالي عقيده دارد که وقتي ابليس از درگاه خدا رانده شد چيزي از خدمتش و محبت و ذکرش نسبت به خدا کم نگشت. ( القَصّاص والمُذّکِرين/104)
ابن جوزي از قول احمد غزالي حکايت موسي و ابليس را نقل ميکندکه در عقبه کوه طور اين دو به هم رسييدند . موسي به ابليس گفت چرا آدم را سجده نکردي ؟
ابليس جواب داد حاشا و کَلّا .که من با دعوي توحيد سجده بشري را بنمايم . واما تو اي موسي ! گفتي خدايا خودت را به من بنما ! سپس به کوه نگريستي ! اما من در توحيد از تو صادقترم زيرا خداوند خطاب کرد که به غير من سجده کن و نکردم .
موسي گفت : جامه فرشته ات را به شيطنت تغيير دادي .گفت : آن حالي است که مي گردد و به زودي نيز تغيير خواهد کرد.اي موسي هرقدر او محبت را به غير زياد کند من عشقم را به او زياد کنم
.موسي گفت : الحال او را ياد مي کني؟
ابليس گفت : اکنون من مذکورم و او ذاکر که مي گويد : و همانا لعنت من بر توباد ! ايا اين براي من کافي نيست که مرا به ( کاف ) و (ياء ) مخصوص کرده است ؟

مطلب هفتم:
( لعين در نزد عرفاي صوفي يعني مرحوم )
شيخ عطار نيز پيرو حلاج و احمد غزالي است واو نيز درالهي نامه خود موردملاقات ابليس با موسي در عقبه طور چنين عقيده اي دارد.

شبي موسي مگر مي رفت بر طور
به پيش او رسيد ابليس از دور

چنين گفتآن لعين را کاي همه دم
چرا سجده نکردي پيش آدم؟

لعينش گفت اي مقبول حضرت
شدم بي علّتي مردود قدرت

اگر بودي درآن سجده مرا راه
کليمي بودمي همچون تو آنگاه

ولي چون حق تعالي اين چنين خواست
که کژ گويم نيامد جز چنين راست

کليمش گفت اي افتاده در بند
بُوَد هرگز تورا ياد خداوند؟

لعينش گفت چون من ؛ مهرباني
فراموشش کند هرگز زماني؟

که همچو نا نک او را کينه اي نيست
مرا مهرش درون سينه اي نيست

همي چندانکه او را کينه بيش است
مرا مهرش درون سينه بيش است

به لعنت گر چه از درگاه دور است
ولي از قول موسي در حضور است

اگر چه کرد لعنت دل فروزش
از آن لعنت زيادت گشت سوزش .( الهي نامه/11)

(درسته که با لعنت کردنش دل مرا سوزاند ولي اتش عشق مرا سوزانتر کرد)

شيخ عطار در مدح ابليس در ( مصيبت نامه /242)
چنين مي گويد:

گرچه هستم رانده درگاه او
سرنپيچم ذرّ اي از راه او

تا نهادستم قدم درکوي يار
ننگرستم هيچ سو جز سوي يار

چون شدم با سّر معني همنفس
ننگرم هرگز سر مويي به کس

و باز شيخ عطار در(الهي نامه/105) خود مي نويسد:

برو اوّل چو مردان ؛ مرد ره شو
پس آنگه جان فشان ؛ درپيش شه شو

دمي ابليس خالي نيست زين سوز
زابليس لعين مردي بياموز ( لعين به عقيده او مرحوم است)

چودر ميدانِ دعوِي مرد آمد
همه چيزش زحق؛ در خورد آمد
(درخورد يعني شايسته آمد)

و باز شيخ عطار در (الهي نامه/107) خود مي نويسد:

اگر چه لعنتي از پي درآرم
به پيش غير او کِي سر درآرم

به غيري گرمرا بودي نگاهي
نبود ي حکمم از مَه تا به ماهي

و باز شيخ عطار در (الهي نامه/108) مي گويد:

درآن ساعت که ملعون گشت ابليس
زبان بگشاد در تسبيح و تقديس

که لعنت خوشتر ايد از توصدبار
که سرپيچيدن از تو, سوي اغيار

مطلب هشتم:
شبستري درکتاب ( کنزالحقائق /126) در مدح ابليس مي گويد:

چنان هستيِ خود در عشق او باخت
کزو بر سجده آدم نپرداخت
مطلب نهم:
باز عطار از قول سهل بن عبدالله تستَري مي گويد: (تذکرة الالياء /311)
ابليس را ديدم در ميان قومي به همتش بند کردم . چون ان قوم برفتند گفتم اي ابليس رهايت نميکنم تا از توحيد برايم بگويي! گفت : درميان آمد و در باب توحيد فصلي بگفت که اگر عارفان وقت حاضر گردند همه انگشت به دندان ميگرفتند و مدهوش مي شدند!
مطلب دهم:
شيخ عطار در ( مصيبت نامه /242 تا 244 ) از ابليس دفاع ميکند و ميگويد: علت سجده نکردن او به غير خدارا چنين مي داند:
حکايتي را ذکر ميکند که مردي از ابليس پرسيد چرا آدم را سجده نکردي ؟ ابليس جواب خود را ضمن داستاني به اين صورت براي مرد بيان ميکند : صوفي به سفر مي رفت و دختر پادشاه نيز با وي بود . در راه ناگهان باده پرده محمل را کنار مي زند و چشم صوفي بر جمال او مي افتد و عاشق او مي شود . دختر از عشق صوفي اگاه شد و سبب حيراني او را جويا شد . صوفي مي گويد که عاشق او ده . دختر پادشاه گفت : از خواهر من خبر نداري که اگر او ببيني عاشق او مي شوي نه من ! و الان خواهرم پشت سر تو ايستاده . صوفي بدبخت بي درنگ به پشت سر خود نگاه مي کند ! دختر پادشاه نيز دستور مي دهد صوفي را بيرون برده گردنش را بزنند! که اين عاشق من نبود . اگر عاشق من مي بود نظر بر غيرمن نمي کرد! وشيخ عطار مي نويسد قصه ابليس هم با همين داستان يکي است.
شيخ عطار مي گويد:

آن شِنودي تو که مردي از رجال
کرداز ابليسِ سرگردان سئوال

گفت فرمودت خداوند وَدود
از چه آدم را نکردي آن سجود

گفت مي شد صوفيي در منزلي
بود در مهد به زهر سنگين دلي

ماه رويي دختر سلطان عهد
برفتاد از باد ناگه پيش مَهد

چشم صوفي بر جمال او فتاد
آتشي در پرّ و بال او فتاد


دختر القصه ازو آگاه شد
پيش مهدش خواند؛ تا همراه شد

گفت اي صوفي چرا حيران شدي
اين چه افتادت که سرگردان شدي؟

گفت صوفي را نباشد جز دلي
دل تو بردي اينت مشکل مشکلي

دخترش گفتا که چنديني مگوي
وصل من درپرده چنديني مجوي

گرببيني خواهرم را يکزمان
تيرمژگانش کند پشتت کمان


بنگراکنون گر نداري باورم
کز پسم مي آيد اينک خواهرم

بنگرست آخر زپس آن سست عهد
تا فرو افکند دختر پيش مهد


گفت اگر عاشق بدي يک ذره او
کي شدي هرگز به غيري غَرّه او

خادمي را خواند و گفتا تن بزن
زود صوفي را ببر گردن بزن

تاکسي در عشق چون من دلنواز
ننگرد هرگزبه سوي هيچ باز

قصه ابليس و اين قصه يکيست
مي ندانم تا کرااينجا شکيست

مطلب یازدهم:
مولوي ( ملاي رومي ) نيز از شيفتگان توحيد ابليس و شيطان است:
او نيز حکايت ملاقات و مصاحبه ابليس با معاويه را نقل مي کند: ابليس روزي معاويه را براي نماز صبح بيدار مي کندو معاويه از کار او تعجب ميکند
ابليس در جواب معاويه ميگويد:

گفت ما اول فرشته بوده ايم
راه طاعت را به جان پيموده ايم

سالکان راه را مَحرم بُديم
ساکنان عرش را همدم بُديم

پيشهء اول کجا از دل رود
مِراوّل کي زدل زائل شود

درسفرگر روم بيني يا خُتَن
از دل تو کي رود حُبُ الوطن

ما هم از مستان اين مِي بوده ايم
عاشقان ِ درگه وِي بوده ايم

ناف ما بر مِهر او ببريده اند
عشق او درجان ما کاريده ايند

روز نيکو ديده ايم از روزگار
اب رحمت خورده ايم از جويبار

نِي که ما را دست فضلش کاشتست
از عدم ما را نه او بر داشتست


اي بسا کز وي نوازش ديده ايم
درگلستان رضا گرديده ايم

بر سرما دست رحمت مي نهاد
چشمهاي لطف بر ما مي گشاد

درگه طفلي که بودم شير جو
گاهوارم را که جنبانيد؟ او

از که خوردم شير غير شير او
که مرا پرورد جز تدبير او

خوي کان با شير رفت اندر وجود
کي توان آن را ز مردم واگشود

گرعتابي کرد درياي کرم
بسته کي کردند درهاي کرم

اصل نقدش لطف داد و بخشش است
قهر بر وي چون غباري از غش است

از براي لطفف عالَم را بساخت
ذرّه ها را آفتاب وي نواخت


فُرقت از قهرش اگر آبستن است
بهر قدروصل او دانستن است

ميدهد جان را فراقش گوشمال
تا بداند قدرايام وصال

گفت پيغمبر که حق فرموده است
قصدمن از خلق احسان بوده است

آفريدم تا ز من سودي کنند
تا زشهدم دست آلودي کنند

ني براي انکه من سودي کنم
وز برهنه من قبايي برکنم

چند روزي که زپيشم رانده است
چشم من در روي خوبش مانده است

کز چنين رويي چنين قهر ؛ اي عجب
هرکسي مشغول گشته در سبب

من سبب را ننگرم کان حادث است
زانکه حادث حادثي را باعث است


لطف سابق را نظاره مي کنم
هرچه ان حادث ؛ دوباره ميکنم

(يعني اگر باز بگه به آدم سجده کن نمي کنم ! چون مي خوام لطف بيشتري از او به من برسه )

ترک سجده از حسد گيرم که بود
آن حسد از عشق خيزد نز جُمُود!
هرحسداز دوستي خيزد چنين
که شود با دوست غيري همنشين

هست شرط دوستي غيرت پزي
همچو شرط عطسه ؛ گفتن دير زِِ ي

چونکه برنطعش جز اين بازي نبود
گفت بازي کن چه دانم در فزود

آن يکي بازي که بُد من باختم
خويشتن را در بلا انداختم

در بلا هم م يچشم لذات او
مات اويم مات اويم مات او

چون رهاند خويشتن را اي سَرَه
هيچ کس درشش چهت زين شش دَرَه

جزوِ شش از کُلِّ شش چون وارَهَد
خاصّه که بي چون مر او را کژ نهد

هرکه درشش او درون اتش است
اوش بِرهانَد که خلّاق شش است

خوداگر کفر است و گر ايمان او
دست باف حضرتست و آنِ او

(مولوي نيز اعتقاد به جبر دارد)

مطلب دوازدهم:
شيخ محمود شبستري متوفاي 720 ( کنز الحقائق /131و132)
ملاقات موسي با ابليس را چنين نقل مي کند:

چو موسي باز مي گرديد از طور
درآن وادي سياهي ديد از دور

چو نزديکش بيامد بود شيطان
که ناليدي زبُعد و لعن عصيان

به شيطان گفت موسي اي تبه کار
چرا سجده نکردي تا شدي خوار؟

بگفتا زآن سبب سجده نکردم
که ترسيدم مبادا چون تو گردم

بگفتا من چه شد با شأن نبوت
بگفتا اوفتادي از فتوت

بگفتا چون فتادستم بيان کن؟
عيانم نيست اين بر من عيان کن


بگفتا خواستي از دوست ديدار
چرا ئيگر نظر کردي به کُهسار

چو روي از وي بگرداني نداني
بماني در جواب لن تراني

چو خود بودم به عشق او يگانه
چنانم آزمود اين بد بهانه

گنون گر از همه سر نااميدم
ولي زين امتحان من رو سپيدم

سيه رويم وگر بي آبرويم
نجستم غير او را و نجويم

زعشقش سجدهء آدم نکردم
که تا او، سوس ديگر کس نکردم

به غير او دگر چيزي ندانم
اگر نزديک ؛ اگر دورم ؛ همانم

بگفت اين را و از موسي جدا شد
ندانستش چه افتاد و کجاشد؟

(يعني موسي راهش را گم کرد و گيج شد و نفهميد و مات و متحير از عشق ابليس انگشت بدندان مات ماند)



محقق : استاد مهدی دانشمند
منبع (http://www.daneshmand.name/)

Bad Sector
20th February 2011, 12:47 AM
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/11.jpg
شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت سوم شیطان دوستی در بین صوفیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)
شب 27 ماه رمضان


بزرگترين سوداگري در قرن 21 سوداگري در دين است،خطر عرفا، تصوّف، و سراب عرفان كمتر از بمب اتم نيست!...



گذري، گذرا بر عقائد عرفا و صوفيه



شیطان پرستی از ابتدا تا کنون (قسمت سوم

شیطان دوستی در بین صوفیان)
موضوع سخنرانی استاد دانشمند در هیئت عشاق الحسین (ع)
شب 27 ماه رمضان
http://www.daneshmand.name/pic1/sheitan/11.jpg


بزرگترين سوداگري در قرن 21 سوداگري در دين استست،خطر عرفا، تصوّف، و سراب عرفان كمتر از بمب اتم نيست!...



گذري، گذرا بر عقائد عرفا و صوفيه



1- ترويج بت پرستي



حافظ:



گفتم صنم، پرست، مشو با صمد نشين
گفتا به كوي عشق، هم اين و هم آن كنند



لاهيجي:



بدان خوبي، رُخ بُت را كه آراست
که گشتی بت پرست ؛ اَر حق نمی خواست !



(یعنی اگر خدا نمی خواست احدی بت پرست نمی شد)



محمد لاهيجي:



بت پرست ارادة الله است
پس كسي را از آن چه اكراه است



شبستري: يكي از مخالفان سرسخت آل نبوت



مسلمان گر بدانستي كه بُت چيست
بدانستي كه دين در بُت پرستي است



‎فرمايد:در حالیکه قرآن می فرماید:



بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ



قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ



‎>‎ قرآنمی فرماید:(صافات/95)5)
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ




آیا انچه خود می تراشید عبادت و پرستش می کنید؟



رجوع شود به آيات : (انبياء/67 و 98 - انعام/56 - يونس/104 - يوسف/40 - مائده/76 - عنكبوت/17 - توبه/31- مريم/82)



2- اعتقاد به الوهيت و وحدت وجود



شمس تبريزي: (ديوان شمس) و مولوي



آنها كه طلبكار خدائيد، خدائيد
بيرون ز شما نيست، شمائيد، شمائيد
ذاتيد و صفاتيد، گهي عرش و گهي فرش
در عين بقائيد و منزّه ز فنائيد



حافظ، مولوي، شمس، عطار، شبستري، سعدي، ابن عربي.....



عطار سیمرغ مجازی را مطرح کرده و آدمی را تا مرتبه خدایی بالا می برد و او را رسما خدا می خواند :

حافظ





سالها دل طلب جام جَم از ما ميکرد‎
آنچه خود داشت ز بيگانه تمنّا ميکرد



سعدي



سالها از پيِ مقصود به جان گرديديم
يار در خانه و ما گرد جهان گرديديم



همه کس و همه چیز و همه مذاهب را یکی میداند و اعتقاد به حق و باطل ندارد:



حافظ



در عشق، خانقاه و خرابات فرق نيست
هر جا كه هست، ؛ پرستو رويِ حبيب هست



سنائي



كُفْر و دين ، هـــــر دو رهت پويان
وحدَه لا شريك لَهُ، گويـــــــان



ديوان شمس



مؤمن و كافر مگوي، محسن و فاسق مجوي
جمله اسير تواند، دست كَرَم برفشان
كيست كه مستِ تو نيست، جرعه پرست تو نيست
مُهره دستِ تونيست، بر همه افسون بخوان



نعمت الله ولي



زيدُ و عَمر و بَكر و خالد، هر چهــــار
چهار باشد، نزد ما ايشان يكي است
عقل اگر گويد خلافِ ايـــــن سخن
حرف او مشنو كه اَبله مَردكي است



در حاليكه قرآن می فرمايد



(بقره/257)7){اَفَمَنْ كانَ مُؤمِناً كَمَنْ كَانَ فاسِقاً لاَيَسْتَوُن}



(روم/44){اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ}



{مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ}



‎ (فصلت/34) {وَلاَ تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ}



(مائده/100) { قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ}

(حشر/20){

محقق : استاد مهدی دانشمند
منبع (http://www.daneshmand.name/)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد