Bad Sector
20th February 2011, 12:26 AM
حضرت امير المومنين عليه السلام در مجلس وارد شدند كه همگي لباسهايشان سفيد ، رنگ پوستشان صاف و زيبا ؛ زياد مي خنديدند و با انگشتانشان به كسي كه رد ميشد اشاره مي كردند .
وارد مجلس ديگري شدند و مشاهده فرمودند كه آن اجتماع مريض بودند و گردنهايشان از مريضي نازك شده بود و رنگهايشان پريده و زرد رنگ بودند .و كم حرف مي زدند و آرام حرف مي زدند .
حضرت خدمت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم وارد شدند و جريان آن دو مجلس را فرمودند و اشاره كردند كه هر دو گروه خودشان را مومن مي دانند .
فرمودند يا رسول الله (ص) صفات مومنين را بفرمائيد .
مرّ امير المومنين عليه السلام بمجلسٍ من قريشٍ فاذا هو بقوم ٍ بيضٍ ثيا بُهُم صافيةٍ الوانُهُم كثيرٍ ضِحكُهُم يُشيرون َ باصابعِهِم ْ الي مَنْ يَمُرّ بِهِمْ .
ثمّ مَرّ بمجلسٍ للاوسِ و الخزرج ِ فاذا قومٌ بُلِيَتْ منهم الابدان( ازشدت فقرمریض بودند)
و دقّتْ منهمٌ الّرِقابُ( گردن هایشان نازک شده بود) واصْفرَّتْ منهمٌ الالوانٌ( رنگ صورتشان زردشده بود) و قدْ تواضَعٌوا بالكلامِ( ارام وکم حرف می زدند) فتَعَّجَبَتْ .عليٌّ مِنْ ذالك َ و دخل َ علي رسولِ الله (ص)
فقالَ بابي انت و اميّ انيّ مرَرْ تُ بمَجْلِسٍ لِآلِ فلان ثمّ وَ صَفَهُمْ و مَرَرْتُ بمَجْلِسٍِ لاوسِ والخزرج فوَصَفَهُمْ ثمّ قال و جميعٌ مومنونَ قال عليه السلام اخِبرني بصفات المومنين . فنَكَسَ رسولُ الله (ص) ثمَّ رفعَ راسَهُ
فقال عشرونَ خصلَــهً في المومن فاِنْ لمْ تكُنْ فيهِ لمْ يكْمُلْ ايمانُهُ .
انَّ منْ اخلاقِالمومنين: يا علي (ع)
1- الحاضرونَ الصلاة
2- والمسارعُونَ الي الّزَكاة.
3- المُطْعِمونَ المسكين .
4- الماسِحون َ رَاْ سَ اليتيمْ
5- المُطَّهَرونَ اطْمارَهُمْ (رزقهايشان پاك است )
6- المُتَّزِرونَ علي اوْ ساطِهِمْ ( ميانه روي دارند در برخوردهاي اجتماعي خود )
7- الذين َ اِنْ حَدَّثواُ لمْ يَكْذِبواُ(اگرکسی برای او سخنی بگوید اورا محکوم به دروغگویی نمیکند)
8- و اذا وعَدوا لمْ يُخْلِفوا.(خلف وعده نمیکنند)
9- و اذ َ اعْتُمِنُوا لمْ يَخُونُوا ( خائن نیست)
10- واذا تَكَلّموا صَدَقُوا
11- رُهْبانٌ باليل (زاهدان شب)
12-ا َسُدٌ باالنهار( شيران روز)
13- صائِمونَ النّهار ( روزها روزه است)
14- قائمونَ اليل .
15- لايُوْ ذُونَ جاراً ( در اذيت كردن همسايه تعّمد ندارد
16- ولا يَتَآذّي بِهِمْ جارٌ (دربرابراذیت انان نیز اذیت نخواهدکرد)
17- مَشْيُهُمْ عَلَي الْاَرضِ هَوْنٌ(بی تکبر راه می روند)
18- . خُطاهُمْ الي بُيُوتِ الْاَرامِلْ ( منزل فقراء ميرود
19- و علي اَثَرِ الْجَنائِز ( تشييع جنازه حاضر مي شود )
وجعَلَنَا اللهُ و ايّاكُمْ منَ المُتَّقينْ .
حضرت امير المومنين عليه السلام در مجلس وارد شدند كه همگي لباسهايشان سفيد ، رنگ پوستشان صاف و زيبا ؛ زياد مي خنديدند و با انگشتانشان به كسي كه رد ميشد اشاره مي كردند .
وارد مجلس ديگري شدند و مشاهده فرمودند كه آن اجتماع مريض بودند و گردنهايشان از مريضي نازك شده بود و رنگهايشان پريده و زرد رنگ بودند .و كم حرف مي زدند و آرام حرف مي زدند .
حضرت خدمت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم وارد شدند و جريان آن دو مجلس را فرمودند و اشاره كردند كه هر دو گروه خودشان را مومن مي دانند .
فرمودند يا رسول الله (ص) صفات مومنين را بفرمائيد .
حضرت رسول كمي مكث كردند و سر مباركشان را به زير انداختند و بعد سر مبارك را با لا آوردند و فرمودند :
مومنين 20 صفت دارند واگر كسي اين صفات را نداشته باشد ايمان او كامل نيست .
( خطبه 233) گفتار آن حضرت (ع) است:
أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ- فَلَا يُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ- وَ لَا يُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ- وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ- وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ- الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ- وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ- وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ- أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَانِ- مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ- وَ شَائِبُهُمْ آثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ- وَ فَارِئُهُمْ قَارِنُهُمْ مُمَاذِقٌ لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ- وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُمْ
ترجمه
«بهوش باشيد كه زبان عضوى از اعضاى انسان مىباشد و هر گاه آدمى آماده سخن گفتن نباشد زبان نيز ياراى گفتن ندارد، و موقعى كه روح آدمى مايه و آمادگى گفتار داشته باشد به سخن در مىآيد و وى را مهلت سكوت نمىدهد، ليكن ما خود فرمانروايان سخنيم كه رشتههاى آن به دست ما و شاخههايش بر ما سايه افكنده است.
خداوند شما را غريق رحمت كند، هم اكنون در زمانى قرار گرفتهايد كه:
1- گوينده حق در آن اندك
2- و زبان از راستگويى ناتوان
3- و حق جو، خوار است،
4- مردمش به عصيان مشغول
5- و با بىتفاوتى و سازشكارى همراهند،
6- جوانهايش بدخو
7- و پيرهايش گنهكار،
8- دانشمندانش دورو و منافق
9- و سخنرانهايش چاپلوس،
10- كوچكشان به بزرگشان احترام نمىگذارد
11- و سرمايهدارشان بينوايان را دستگيرى نمىكند.»
شرح:
چنان كه نقل مىكنند امام (ع) اين سخن را در حادثهاى ايراد فرمود كه موقعيت چنان ايجاب مىكرد يك روز حضرت به خواهر زاده خود جعده بن هبيره مخزومى دستور داد كه براى مردم سخنرانى كند و او رفت بالاى منبر ولى نتوانست حرف بزند، در اين حال حضرت خود برخاست در عرشه منبر قرار گرفت و سخنرانى طولانى ايراد فرمود كه اين قسمت از آن را سيد رضى در اين جا به رشته تحرير در آورده است.
1- حق گويان در اين زمان اندكند، و علت آن هم شرورى است كه جامعه امروز را فرا گرفته است، و اين همان معنايى است كهدر خطبه شماره 31 ج 2 در شرح ايها الناس انا قد اصبحنا فى دهر عنود و زمن كنودبيان شد كه زمان چگونه سبب بدى و خوبى مىشود و بدى و خوبى زمان در حقيقت صفت اهل زمان است.
2- در اين روزگار، زبان انسان از بيان حقيقت ناتوان است، و علت آن دو چيز است،
يكى جهل و نادانى
و دومظلم و ستمىاست كه جامعه امروز را فرا گرفته است.
3- اهل حق در اين زمان خوارند:
زيرا همدر اقليتاندو هم نسبت به ديگرانضعيفند.
4- اكثريت مردم اين روزگار به گناه اشتغال دارند.
5- با زبان، با هم سازش دارند، ولى در دل توافق ندارند،
به احتمال ديگر معنايش چنين است كه مردم اين زمان در كارهاى خود غلّ و غش به كار مىبرند.
6- گروهها و اصناف مختلف داراى ويژگيهاى گوناگون مىباشند،
جوانانشان تندخو و بد اخلاقند، از آن رو كه با ادب اسلامى تربيت نشدهاند،
دانايانشان منافقند، بدين سبب كه هوشمندى خود را در جهت شرّ به كار مىبرند و از فرمانهاى الهى و راه آخرت چشم پوشيدهاند،
گويندگاندر اين زمان در دوستى با مردم ناخالصند با زبان اظهار محبت مىكنند ولى در دل با آنها دوست نيستند.
7- كوچكشانبزرگشان را احترام نمىكند، زيرا در محيطى رشد يافتهاند كه از نظر آداب شرعى دچار نقص بوده و توجّهى به آن نداشتهاند.
8- ثروتمندانشان به نيازمندان كمك نمىكنند، و اين خود دليل است بر اين كه اهل اين زمان مردمى جفاكار و فرومايه مىباشند. توفيق از خداوند است.
منبع (http://www.njavan.com/forum/www.daneshmand.name)
وارد مجلس ديگري شدند و مشاهده فرمودند كه آن اجتماع مريض بودند و گردنهايشان از مريضي نازك شده بود و رنگهايشان پريده و زرد رنگ بودند .و كم حرف مي زدند و آرام حرف مي زدند .
حضرت خدمت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم وارد شدند و جريان آن دو مجلس را فرمودند و اشاره كردند كه هر دو گروه خودشان را مومن مي دانند .
فرمودند يا رسول الله (ص) صفات مومنين را بفرمائيد .
مرّ امير المومنين عليه السلام بمجلسٍ من قريشٍ فاذا هو بقوم ٍ بيضٍ ثيا بُهُم صافيةٍ الوانُهُم كثيرٍ ضِحكُهُم يُشيرون َ باصابعِهِم ْ الي مَنْ يَمُرّ بِهِمْ .
ثمّ مَرّ بمجلسٍ للاوسِ و الخزرج ِ فاذا قومٌ بُلِيَتْ منهم الابدان( ازشدت فقرمریض بودند)
و دقّتْ منهمٌ الّرِقابُ( گردن هایشان نازک شده بود) واصْفرَّتْ منهمٌ الالوانٌ( رنگ صورتشان زردشده بود) و قدْ تواضَعٌوا بالكلامِ( ارام وکم حرف می زدند) فتَعَّجَبَتْ .عليٌّ مِنْ ذالك َ و دخل َ علي رسولِ الله (ص)
فقالَ بابي انت و اميّ انيّ مرَرْ تُ بمَجْلِسٍ لِآلِ فلان ثمّ وَ صَفَهُمْ و مَرَرْتُ بمَجْلِسٍِ لاوسِ والخزرج فوَصَفَهُمْ ثمّ قال و جميعٌ مومنونَ قال عليه السلام اخِبرني بصفات المومنين . فنَكَسَ رسولُ الله (ص) ثمَّ رفعَ راسَهُ
فقال عشرونَ خصلَــهً في المومن فاِنْ لمْ تكُنْ فيهِ لمْ يكْمُلْ ايمانُهُ .
انَّ منْ اخلاقِالمومنين: يا علي (ع)
1- الحاضرونَ الصلاة
2- والمسارعُونَ الي الّزَكاة.
3- المُطْعِمونَ المسكين .
4- الماسِحون َ رَاْ سَ اليتيمْ
5- المُطَّهَرونَ اطْمارَهُمْ (رزقهايشان پاك است )
6- المُتَّزِرونَ علي اوْ ساطِهِمْ ( ميانه روي دارند در برخوردهاي اجتماعي خود )
7- الذين َ اِنْ حَدَّثواُ لمْ يَكْذِبواُ(اگرکسی برای او سخنی بگوید اورا محکوم به دروغگویی نمیکند)
8- و اذا وعَدوا لمْ يُخْلِفوا.(خلف وعده نمیکنند)
9- و اذ َ اعْتُمِنُوا لمْ يَخُونُوا ( خائن نیست)
10- واذا تَكَلّموا صَدَقُوا
11- رُهْبانٌ باليل (زاهدان شب)
12-ا َسُدٌ باالنهار( شيران روز)
13- صائِمونَ النّهار ( روزها روزه است)
14- قائمونَ اليل .
15- لايُوْ ذُونَ جاراً ( در اذيت كردن همسايه تعّمد ندارد
16- ولا يَتَآذّي بِهِمْ جارٌ (دربرابراذیت انان نیز اذیت نخواهدکرد)
17- مَشْيُهُمْ عَلَي الْاَرضِ هَوْنٌ(بی تکبر راه می روند)
18- . خُطاهُمْ الي بُيُوتِ الْاَرامِلْ ( منزل فقراء ميرود
19- و علي اَثَرِ الْجَنائِز ( تشييع جنازه حاضر مي شود )
وجعَلَنَا اللهُ و ايّاكُمْ منَ المُتَّقينْ .
حضرت امير المومنين عليه السلام در مجلس وارد شدند كه همگي لباسهايشان سفيد ، رنگ پوستشان صاف و زيبا ؛ زياد مي خنديدند و با انگشتانشان به كسي كه رد ميشد اشاره مي كردند .
وارد مجلس ديگري شدند و مشاهده فرمودند كه آن اجتماع مريض بودند و گردنهايشان از مريضي نازك شده بود و رنگهايشان پريده و زرد رنگ بودند .و كم حرف مي زدند و آرام حرف مي زدند .
حضرت خدمت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم وارد شدند و جريان آن دو مجلس را فرمودند و اشاره كردند كه هر دو گروه خودشان را مومن مي دانند .
فرمودند يا رسول الله (ص) صفات مومنين را بفرمائيد .
حضرت رسول كمي مكث كردند و سر مباركشان را به زير انداختند و بعد سر مبارك را با لا آوردند و فرمودند :
مومنين 20 صفت دارند واگر كسي اين صفات را نداشته باشد ايمان او كامل نيست .
( خطبه 233) گفتار آن حضرت (ع) است:
أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ- فَلَا يُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ- وَ لَا يُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ- وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ- وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ- الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ- وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ- وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ- أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَانِ- مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ- وَ شَائِبُهُمْ آثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ- وَ فَارِئُهُمْ قَارِنُهُمْ مُمَاذِقٌ لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ- وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُمْ
ترجمه
«بهوش باشيد كه زبان عضوى از اعضاى انسان مىباشد و هر گاه آدمى آماده سخن گفتن نباشد زبان نيز ياراى گفتن ندارد، و موقعى كه روح آدمى مايه و آمادگى گفتار داشته باشد به سخن در مىآيد و وى را مهلت سكوت نمىدهد، ليكن ما خود فرمانروايان سخنيم كه رشتههاى آن به دست ما و شاخههايش بر ما سايه افكنده است.
خداوند شما را غريق رحمت كند، هم اكنون در زمانى قرار گرفتهايد كه:
1- گوينده حق در آن اندك
2- و زبان از راستگويى ناتوان
3- و حق جو، خوار است،
4- مردمش به عصيان مشغول
5- و با بىتفاوتى و سازشكارى همراهند،
6- جوانهايش بدخو
7- و پيرهايش گنهكار،
8- دانشمندانش دورو و منافق
9- و سخنرانهايش چاپلوس،
10- كوچكشان به بزرگشان احترام نمىگذارد
11- و سرمايهدارشان بينوايان را دستگيرى نمىكند.»
شرح:
چنان كه نقل مىكنند امام (ع) اين سخن را در حادثهاى ايراد فرمود كه موقعيت چنان ايجاب مىكرد يك روز حضرت به خواهر زاده خود جعده بن هبيره مخزومى دستور داد كه براى مردم سخنرانى كند و او رفت بالاى منبر ولى نتوانست حرف بزند، در اين حال حضرت خود برخاست در عرشه منبر قرار گرفت و سخنرانى طولانى ايراد فرمود كه اين قسمت از آن را سيد رضى در اين جا به رشته تحرير در آورده است.
1- حق گويان در اين زمان اندكند، و علت آن هم شرورى است كه جامعه امروز را فرا گرفته است، و اين همان معنايى است كهدر خطبه شماره 31 ج 2 در شرح ايها الناس انا قد اصبحنا فى دهر عنود و زمن كنودبيان شد كه زمان چگونه سبب بدى و خوبى مىشود و بدى و خوبى زمان در حقيقت صفت اهل زمان است.
2- در اين روزگار، زبان انسان از بيان حقيقت ناتوان است، و علت آن دو چيز است،
يكى جهل و نادانى
و دومظلم و ستمىاست كه جامعه امروز را فرا گرفته است.
3- اهل حق در اين زمان خوارند:
زيرا همدر اقليتاندو هم نسبت به ديگرانضعيفند.
4- اكثريت مردم اين روزگار به گناه اشتغال دارند.
5- با زبان، با هم سازش دارند، ولى در دل توافق ندارند،
به احتمال ديگر معنايش چنين است كه مردم اين زمان در كارهاى خود غلّ و غش به كار مىبرند.
6- گروهها و اصناف مختلف داراى ويژگيهاى گوناگون مىباشند،
جوانانشان تندخو و بد اخلاقند، از آن رو كه با ادب اسلامى تربيت نشدهاند،
دانايانشان منافقند، بدين سبب كه هوشمندى خود را در جهت شرّ به كار مىبرند و از فرمانهاى الهى و راه آخرت چشم پوشيدهاند،
گويندگاندر اين زمان در دوستى با مردم ناخالصند با زبان اظهار محبت مىكنند ولى در دل با آنها دوست نيستند.
7- كوچكشانبزرگشان را احترام نمىكند، زيرا در محيطى رشد يافتهاند كه از نظر آداب شرعى دچار نقص بوده و توجّهى به آن نداشتهاند.
8- ثروتمندانشان به نيازمندان كمك نمىكنند، و اين خود دليل است بر اين كه اهل اين زمان مردمى جفاكار و فرومايه مىباشند. توفيق از خداوند است.
منبع (http://www.njavan.com/forum/www.daneshmand.name)