kamanabroo
16th February 2011, 04:43 AM
عبادت (14) عبادت
در محبث اخلاق الهی به آن دسته از اعمال اختیاری میپردازیم که رابطه انسان و خدا را تنظیم میکند و زمینه کمال و سعادت انسان را فراهم میکند. در گذشته یادآور شدیم که همه افعال و رفتارهای انسان به نوعی مربوط به رابطه او و خداست. رفتار انسان با دیگران، طبیعت و... اگر مطابق با دستورات شریعت الهی باشد، رابطه او با دیگران و طبیعت را ارتباطی سالم و ثمر بخش میکند و علاوه بر آن رابطه او با خدا را نیز تحکیم میکند و ارتقاء میبخشد. بنابراین همه افعال و افکار انسان در ارتباط با خود و محیط در رابطه او با خدای جهان نیز هست. از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی،
اگر با انگیزه پاک و خدایی باشد، عبادت است. ولی رابطهای اختصاصی میان بندگان و خدا نیز وجود دارد که آن را عبادت به معنای خاص مینامیم. انسان در نیایش و تضرع و عبادت مستقیما با خدای خود سخن میگوید. طرفین این رابطه بنده و خداوند است و واسطهای در میان نیست. عبادت بدون ایمان به خدا و اسماء حسنای او امکانپذیر نیست.
کسی میتواند خدا را عبادت کند و با او راز و نیاز نماید که او را بر احوال خود آگاه و بر اجابت خواستههایش توانا بداند. کسی میتواند با خداوند رابطه عبادت برقرار کند، که خداوند را دانا و توانا و بر بندگان خود مهربان بداند.
اکنون مناسب است در معنای عبادت بیشتر دقت کنیم عبادت از لحاظ لغوی به معنای بندگی است رابطه بندگی میان عبد و مولا برقرار است. بنده در برابر مولای خویش فرمانبردار و خاضع است، فقط به او خدمت میکند و امید پاداش را فقط از او دارد. اگر نافرمانی از بنده سر زند، امید بخشایش از مولای خویش دارد، مولایش را بزرگ میدارد و با دشمنان او دوستی نمیکند.
اینها همه ویژگیهای بنده خوب است. اصلیترین شرط بندگی فرمانبرداری است اگر بندهای ترک اطاعت کند، بنده عاصی شمرده میشود و توبیخ و تنبیه خواهد شد. بندگی گاه از روی رغبت است و گاه با اکراه همراه است. بندگی گاه از ترس شلاق و زندان است و گاه به امید پاداش، و زمانی از سر محبت و دوستی و اخلاص.
عبادت خداوند نیز به معنای فرمانبرداری خالصانه از اوست این معنای عام عبادت است معنای خاص عبادت اظهار بندگی و ثناگویی در قالب اعمال و مناسکی خاص در برابر پروردگار عالم است برای آن که او شایسته پرستش دانسته شده است. نماز، روزه و حج از جمله این عبادات است. انسان آفریده شده است تا خدای خویش را عبادت کند. عبادت خداوند غایت خلقت بشر است.
و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛
جن و انس را نیافریدیم جز برای آن که مرا بپرستند؛ (77)
غرض از آفرینش انسان عبادت است و چون در خداوند نقص و کمبودی نیست غرض او از آفریدن انسان، نمیتواند جلب فایدهای برای خویش باشد. پس مقصود او از افرینش جن و انس آن است که به رتبه و مقام عبودیت برسند و در حقیقت فایده آفرینش به جن و انس میرسد، نه به آفریننده آنها جن و انس با رسیدن به مقام عبودیت خود را در برابر خداوند ذلیل و بنده میبینند و به اختیار خویش از خود منقطع و به خدای خویش متوجه میشدند.
توجه به خداوند و انقطاع از ما سوی اللَّه، حالتی است که برای بندگان مخلص و اولیاء خداوند در هر زمان رخ میدهد ولی عباداتی همچون نماز و روزه و حج فرصت و محل مناسبی است که توجه بنده فقط به خداوند باشد و از هر آن چه جز اوست جدا شود.
برای رسیدن به چنین درجهای از عبادت، بندگان خدا باید با نفس خویش مجاهدت کنند و در نماز به حضور قلب دست یابند. تمرین حضور قلب و توجه به خداوند، باعث میشود که رتبه عبادت بالا رود و انسان به غرض خلقت خویش نزدیکتر شود. برای ارتقاء رتبه عبادت باید نخست نیت را خالص کرد زیرا عبادت بدون نیت خالص شرک است و شرک مایه دوری انسان از سعادت و رستگاری است.
اقسام عبادت
امیرالمومنین(ع) عبادت عابدان را بر اساس نیت آنها به سه دسته تقسیم کردهاند: عبادت بازرگانان، عبادت بردگان، عبادت آزادگان:
ان قوما عبدوا اللَّه رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوا اللَّه رهبه، فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا اللَّه شکراً فتلک عباده الاحرار (78)
گروهی خدا را به انگیزه پاداش میپرستند، این عبادت بازرگانان است و گروهی خدا را از ترس میپرستند، این عبادت بردگان است و گروهی خدا را برای سپاسگزاری به درگاهش میپرستند این عبادت آزادگان است.
هر یک از این سه گروه، عبادت خداوند را به انگیزه و نیتی انجام میدهد؛ اما آن چه که عبادت راستین و برآورنده غرض آفرینش انسان است عبادت آزادگان است.
امیرالمومنین(ع) خود بزرگترین و خالصترین عابدان است. او خطاب به خدای خویش چنین میگوید:
الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعاً فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ (79)
معبودا! تو را از بیم آتش دوزخت و یا به طمع بهشت نمیپرستم، بلکه تو را شایسته پرستش یافتم پس میپرستمت.
انجام اعمال عبادی به نیت خالص، آثار عبادت را برای عابد پدید میآورد. آثاری همچون معرفت بیشتر و یقین افزونتر و قرب خداوند درباره نیت در در محبث اخلاص مطالب بیشتری خواهد آمد، فقط در این جا یادآور میشویم که توحید در عبادت، مستلزم نیت خالص و از میان بردن شائبه شرک به هنگام انجام اعمال عبادی است.
عبادات توقیفی هستند
عبادت به معنای خاص را این گونه تعریف کردیم: اظهار بندگی و ثناگویی پروردگار در قالب اعمال و مناسک خاص.
اکنون لازم است توضیح دهیم که چرا اعمال و مناسک عبادی، قالب و محتوایی معین و غیر قابل تغییر دارند و به اصطلاح توقیفی هستند. عبادت، آشکار ساختن بندگی در برابر مولایی نامتناهی و ثناگویی به آن ذات بیکرانه است. اظهار بندگی در برابر همه موالی و مخدومان، متناسب با بزرگی و عظمت آنهاست. اما آیا ما میتوانیم شناختی در خور عظمت پروردگار به دست آوریم آیا میتوانیم فاصله عظیمی را که میان ما و خداست پر نماییم.
ثنا گفتن بدون شک نیازمند معرفت است. موجودی را که از اوصاف او بیخبریم نمیتوانیم بستائیم. انسانها به عقل و اندیشه محدود خویش تنها به معرفتی اجمالی و بسیار ضعیف از برخی صفات خداوند دست مییابند و هرگز عظمت صفات پروردگار را نمیشناسند. عبادات، هر یک ثناگویی پروردگار به صفتی از صفات اوست و نماز که جامعترین عبادت است، ثناگویی حق به جمیع صفات است. انسان ضعیف چگونه میتواند این اوصاف را بشناسد تا بتواند خداوند را به جهت این اوصاف ثنا گوید. پس چگونگی ثنای ذات مقدس پروردگار را نمیتوان شناخت؛ مگر به یاری وحی و آموزش پروردگار که او خود بر صفات خویش آن چنان که هست آگاه است. انسان خاکی قادر به شناخت خدای متعال نیست. امیرالمومنین(ع) خطاب به پروردگار خود میگوید:
الحمدللَّه... الذی لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن. الذی لیس لصفته حد محدود. و لا نعت موجود...؛ (80)
سپاس خدایی را... که بلندی همتها او را نمییابد و ژرفی اندیشهها به او نمیرسد آن که صفاتی بیکرانه است و در وصف نمیآید.
عقول از درک صفات او عاجزند لم یطلع العقول علی تحدید صفته؛ خردها را بر چگونگی صفات خود آگاه نساخته است (81) و این البته با شناخت فطری انسانها نسبت به خداوند منافات ندارد.
این اراده خداوند بوده است که چنین شناخت اجمالیای را به مخلوقات خویش ارزانی دارد، چنان که در روایات آمده است خداوند در نزد هر جاهلی شناخته شده است. حتی شکاکان و منکران نیز بیآن که بدانند بر وجود خدای خویش آگاهند: معروف عند کل جاهل (82) در نزد هر جاهلی شناخته شده است.
خداوند همان طور که شناخت فطری را این گونه به بندگان خویش ارزانی داشته است، مراتب بالاتر آگاهی را خود به بندگانش هدیه میکند و آنان را به معرفت بالاترین و برترین معروف مشرف میسازد؛ معرفتی خود آگاهانه که مقدمه حرکت انسان به سوی کمال است در روایات آمده است که:
لا یدرک مخلوق شیئاً الا باللَّه و لا تدرک معرفه اللَّه الا باللَّه؛ (83)
هیچ آفریدهای به چیزی آگاه نمیشود مگر به واسطه خدا و معرفت خدا جز به سبب خدا به دست نمیآید.
خداوند راه بر شناخت خویش مسدود نکرده است و عقول انسانها را به قدر شناخت واجب پروردگار قدرت بخشیده است: «و لم یحجبها عن واجب معرفته» (84) معبود عالم به لطف خویش انبیاء و اولیاء را در طریق معرفت به بالاترین مراتب ارتقاء داده است به خواست خداوند برترین حد معرفت را معصومین دارا هستند، ولی باز هم آن انسانهای پاک خود معترفند که: «ما عرفناک حق معرفتک» پس طبیعی است که عبادت پروردگار، آن چنان که شایسته اوست حتی در توان انبیاء و اولیاء هم نیست، چنان که خود اعتراف کردهاند: «ما عبدناک حق عبادتک». پس چگونه انسانی که از شناخت خداوند عاجز و در عبادت او ناتوان است میتواند ثنای او بگوید؟ او ناگزیر است که عجز خود از ثنای پروردگار را اعتراف کند و با این بیان خدا را بستاید که:
انت کما اثنیت علی نفسک؛ (85)
تو آن چنانی که خود خویش را ستودهای.
با وجود چنین عجز بزرگی چگونه است که خداوند بندگان خویش را به عبادت و ثنای خود تکلیف کرده است. اگر او خود دستگیر انسانها نباشد آنان هرگز به انجام این تکلیف قادر نخواهد بود. بنابراین او خود اراده فرموده است که از طریق برگزیدگان درگاه خویش، چگونگی ثناگویی به آستانش را تعلیم فرماید. از این روست که عبادت را باید آن گونه که تعلیم شده است انجام داد و تنها در محدودهای گام نهاد که خداوند معلوم و مقرر داشته است.
حضور قلب
اجازه عبادت و اظهار بندگی در قالب الفاظ و حرکاتی که خداوند به آن امر فرموده شرافتی است که خداوند به انسان هدیه داده است. این الفاظ و حرکات دارای ظاهر و باطنی هستند. تنها کسانی آثار مبارک عبادت را درک میکنند که به ظاهر و باطن عبادت اهتمام داشته باشند. یعنی افزون بر انجام اعمال ظاهری، به معانی گفتهها و حرکات خود توجه کنند و بدانند که در مقام مناجات با که هستند. کسی دارای حضور قلب است که در هنگام عبادت متوجه عظمت خداوند باشد و به معنای گفتار و اعمال خود آگاه باشد و نیز از هر خیال و اندیشهای جز عبادت، قلب خود را خالی نمایدو جز به پروردگار خود نیاندیشد و عبادت خود را آن گونه که شایسته معبود عظیم هستی است به جا آورد. حضور قلب به هنگام عبادت، مراتبی دارد طی کردن این مراحل و بالا رفتن از این مراتب کاری دشوار و نیازمند مراقبت از نفس و مجاهدت با آن است. ذکر این مراتب نیز مباحث دشواری را در بر دارد.
اهمیت حضور قلب در عبادت به اندازهای است که پذیرش عبادت وابسته به آن است. پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
اعبداللَّه کانک تراه و ان لم تکن تراه فانه یراک؛
خدا را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او حتما تو را میبیند.
به راستی اگر عبادت کننده، خود را حقیقتا در محضر پروردگار ببیند نمیتواند به چیزی جز او بیاندیشد و در قلب خود یاری به جز یاد حق را جای دهد. هنگامی که به حضور انسان بزرگ و یا قدرتمندی میرسیم، سعی میکنیم متناسب با مقام آن فرد بزرگ و قدرتمند قادر کنیم. همه حواس خود را متوجه او میکنیم و هر خیال و خاطره دیگری از ذهن و دل ما خارج میشود. علت این توجه و اجتماع حواس، درک بزرگی مقام آن فرد است و چون به مقام و قدرت او آگاهیم ذهن و زبان و رفتار خود را مخصوص او میکنیم. حال اگر واقعا باور کنیم در محضر خداوند علیم قادر هستیم خداوندی که از همه خیالات و خاطرات ما آگاه است و بر پاداش و عقاب اعمال ما تواناست، بدون شک همه یادها جز یاد او از دل ما خارج میشود. پس اگر تفرقه حواس و یاد امور دیگر در قلب ما راه مییابد به سبب غفلت از جلال و عظمت محضر پروردگار است. امام خمینی که خود عاشق خداوند و عابد خالص محضر ربوبی بودند درباره اهمیت حضور قلب چنین فرمودهاند:
بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت و طهارت پوشیده نیست که روح عبادات و کمال و تمام آن به حضور قلب و اقبال آن است که هیچ عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت او نشود و از درجه اعتبار ساقط است. (86)
اگر عبادت بدون حضور قلب پذیرفته نیست و اگر خلقت انسان برای عبادت بوده است، تحصیل حضور قلب به معنای تلاش برای تحقق غایت خلقت انسان است. هر کس میخواهد به غایت وجودی خویش برسد و زندگی او بیحاصل و بیهوده نباشد باید حضور قلب را تحصیل کند و عبادات را به نحوی که شایسته معبود یگانه و بیهمتای اوست انجام دهد.
راه تحصیل حضور قلب
چنان که گفتیم علت غفلت از یاد خدا و پریشانی خاطر در هنگام عبادت، غفلت از عظمت معبودی است که در برابر او مشغول عبادت هستیم. بنابراین مهمترین کار برای یافتن حضور قلب، توجه به مقام و موقعی است که در حال عبادت در آن قرار داریم. باید همواره پیش از شروع به عبادت به یاد خود آوریم که به محضر خالق قادر علیم میرویم و اجازه سخن گفتن با چنین خداوندی را یافتهایم. پس از آن باید بکوشیم که عوامل غفلت را از میان برداریم و عوامل پریشانی حواس را برطرف کنیم. عوامل غفلت دو دستهاند: عوامل خارجی و عوامل داخلی. برای از میان بردن عوامل خارجی باید زمان و مکان عبادت را طوری قرار دهیم که عوامل تفرق خاطر وجود نداشته باشد. مثلا زمان انجام عبادت، باید به عبادت اختصاص داشته باشد و با کارهای روزمره تداخل نداشته باشد. کسی که نماز خود را در بین کارهای روزانه انجام میدهد و نگران وظایف شغلی خود است، نمیتواند حضور قلب داشته باشد.
پس باید وقتی کافی و زمانی مناسب را به عبادت اختصاص داد و در آن زمان به هیچ وجه به کارهای دیگر نپرداخت.
مکان عبادت نیز این گونه است. به هنگام نماز و دعا باید مکانی را برگزید که رفت و آمد و سرو صدا نباشد در چشم انداز عبادت کننده نباید چیزهایی باشد که ذهن او را از توجه به خدا منصرف کند و یا خدای نکرده صحنههای گناه و غفلت را در برابرش قرار دهد.
عامل داخلی پریشانی خاطر و غفلت، تعلقات قلبی ماست. آن چه غیر خداست دنیای مذموم است. اگر دل متوجه امور دنیای باشد علاقه و شیفتگی او به امور دنیای مانع از توجه به معبود است. کسی که همت خود را دستیابی به ثروت و مقام و قدرت دنیای قرار دهد و بالاتر از تحصیل دنیا چیزی برای خود نشناسد در همه لحظات عمر به دنیا که معبود دروغین اوست متوجه میشود و از معبود حقیقی و قبله واقعی دلها غافل میشود و از این غافل خواهد بود که میل او به کسب ثروت و قدرت و مقام به خاطر گرایش فطری او به کمال مطلق است. پس چه بهتر که از این معبودهای زوالپذیر رو گرداند و به کمال مطلق که تنها حقیقت زوالناپذیر است متوجه شود. برای تحصیل حضور قلب باید به ناپایداری و اندکی دنیا و مطاع دنیا توجه نمود و این حقیقت را همواره در گوش قلب خود خواند که همه هستی تحت اراده خداوند است و رسیدن به دنیا هم بدون اراده و رضایت پروردگار ناممکن است. دنیا فانی است و اعمال و نیات ما باقی است. ما با اعمال خود محشور خواهیم شد و اعمالی موجب سعادت اخروی است که به انگیزه الهی صورت گیرد، نه آن چه به انگیزه دنیاطلبی است.
پس از پیراستن محیط و دل از عوامل خارجی و داخلی پریشانی ذهن باید کوشید معنای آن چه را بر زبان جاری میکنیم و یا با اعضاء و جوارح خود انجام میدهیم در قلب حاضر کنیم مثلا در نماز به معنای کلمات و جملاتی که میگوییم متوجه باشیم و مقصود از اعمالی را که انجام میدهیم بدانیم.
معنای کلی همه سخنان و رفتارهایی که در عبادت انجام میدهیم ثناگویی پروردگار است. در هر لحظه از لحظات عبادت مشغول ثنای خداوند قادر متعال هستیم. هیچ گاه نمیتوان ثنای کسی را در حال غفلت از او گفت. حتی اگر معنای دقیق کلماتی را که بر زبان میآوریم ندانیم باز هم اگر متوجه باشیم که این کلمات در هر صورت ثنای پروردگارند قلب ما متوجه ممدوح مهربان و بینظیرمان خواهد شد و چون با او سخن میگوییم و او را ستایش میکنیم از چیزهای دیگر غافل خواهیم شد و به مرتبهای از مراتب حضور قلب خواهیم رسید.
حفظ حضور قلب در حالی که معنای تفصیلی سخنان واعمال خود را ندانیم دشوار است. پس برای حفاظمت از حضور قلب باید معنای اجزاء عبادت را آموخت و به قلب خود القاء نمود تا زمینه لازم برای مراقبت از حضور قلب فراهم آید و توجه به حالت ستایش در انسان ماندگار شود. هر چه آگاهی و توجه به معنای اجزاء عبادت بیشتر و عمیقتر باشد. مرتبه حضور قلب برتر و ثمر بخشتر است.
مراتب حضور قلب
مراتب حضور قلب متناسب با مراتب معرفت عابد است. هر چه معرفت قلبی او افزونتر باشد رتبه حضور قلب او نیز برتر است. بحث از مراتب حضور قلب، نیازمند آگاهی از مقدماتی است که در این جا امکان ذکر آن نیست؛ ولی به طور مختصر مراتب حضور قلب از این قرار است:
اول توجه به آن که عبادت، ستایشگری و ثناگویی پروردگار است بدون آن که عابد معنای تفصیلی اقوال و اعمالی را که انجام میدهد بداند؛ ولی از آن جا که خداوند خود به گفتن و انجام این الفاظ و اعمال امر فرموده است، عابد میداند که بهترین شیوه ثنای معبود همین است.
دوم توجه به معانی الفاظ است. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
من صلی رکعتین یعلم ما یقول فیهما، انصرف و لیس بینه و بین اللَّه ذنب الا غفرله؛ (87)
کسی که دو رکعت نماز بخواند در حالی که معنای آن چه را میگوید میداند پس از نماز همه گناهانش بخشوده میشود.
سوم شناخت و توجه به اسرار عبادت و معنای هر یک از رفتارها همچون رکوع و سجود و... است.
چهارم آگاهی و توجه به این که همه هستی مخلوق خداست و در محضر او حاضر است و همه عبادات و اعمال ما هم در محضر خداست.
مراتب برتر و بالاتری نیز وجود دارد که عالمان عارف با استفاده از معارف اهل بیت عصمت و طهارت آن مراتب را معرفی کردهاند، ولی تصور و درک آنها بسیار دشوار و شاید جز برای کسانی که به آن مراتب دست یافتهاند، تصور آن ممکن نباشد.
آثار عبادت
عبادتهای خاص در اسلام اصالتاً برای تنظیم رابطه انسان و خداوند هستند، ولی آثار دیگری نیز بر این عبادات مترتب است. آثار عبادت در اسلام متنوع است. آثار تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و عرفانی در عبادات قابل شناسایی است. برای هر یک از این آثار میتوان نمونههایی را برشمرد.
نماز به عنوان مهمترین عبادت در اسلام، علاوه بر تاثیری که بر رابطه فرد با خالق خویش دارد، موجب پدید آمدن نظم در زندگی فردی و اجتماعی است ایجاد روحیه نظم و نظم پذیری را میتوان اثر تربیتی نماز دانست.
روزه انسان را مسلط بر خویشتن و قادر به مخالفت با شهوات میسازد. خویشتن داری اثر تربیتی روزه است. خویشتن داری را اثری تربیتی میدانیم، زیرا به خودی خود دارای ارزش مثبت اخلاقی نیست. چه بسا افراد خویشتن دار که از این توانایی خود برای رسیدن به اهداف نادرست اخلاقی بهره میگیرند. مثلا فرد منافقی که برای مقبولیت یافتن در جماعت مومنان، از ارضاء شهوات خود چشم پوشی میکند خویشتن دار است ولی از نظر اخلاقی دچار انحطاط است.
نماز دارای آثار اخلاقی نیز هست. کسی که به نماز میایستد به ملاقات خدا رفته است. چنین فردی باید بکوشد در برابر خدای خود حجل و شرمنده نباشد. پس تلاش میکند که از گناهان پرهیز میکند و اعضاء و جوارح خود را به ارتکاب دروغ و غیبت و... که اعمالی خلاف اخلاق هستند آلوده نسازد.
روزه داران واقعی قبولی روزه خود را در ترک خوردن و آشامیدن نمیدانند؛ چرا که خودداری از این امور آسانترین بخش روزه داری است. از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که فرمودند:
ان ایسر ما افترض علی الصائم فی صیامه ترک الطعام و الشراب؛ (88)
آسانترین چیزی که خداوند بر روزهداران واجب کرده است ترک خوردن و آشامیدن است.
برای پذیرش روزه، شرطهای دشوارتری وجود دارد. روزه دار باید همه اعضاء و جوارح خود را از گناه باز دارد. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
لیس الصیام من الطعام و الشراب ان لا یاکل الانسان و لا یشرب فقط و لکن اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و بطنک و فرجک و احفظ یدک و فرجک، و اکثر السکوت الا من خیر وارفق بخادمک؛ (89)
روزه خودداری از خوردن و آشامیدن نیست که انسان فقط نخورد و نیاشامد بلکه چون روزه گرفتی باید گوش و چشم و زبان و شکم و فرج تو روزه باشد و دست و فرجت را نگاهدار و سکوتت را بیافزای، مگر به گفتن خیر و با خادم خود مهربانی کن.
در روایات آمده است که روزه دار کسی است که از همه منکرات اجتناب کند و در آشکار و نهان از آن چه خداوند نهی فرموده است پرهیز کند. با توجه به این که احکام الهی مجموعهای اخلاقی، اجتماعی، عبادی و... است، این گونه روایات نشان دهنده آثار همه جانبه اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و عرفانی روزهاند.
نیز از جمله آثار اجتماعی نماز آن است که محل نماز نمازگزار محل گرفتن وضو، آب وضو و... همه باید مباح باشد و مستلزم تجاوز به حقوق دیگران نباشد. نماز جماعت و جمعه نیز دارای آثار اجتماعی هستند. در این عبادات همدلی جماعت مومنان افزوده میشود و روح جمعی در جامعه اسلامی تقویت میشود.
نمازهای جمعه و جماعت و حج، آثار سیاسی ارزشمندی به همراه دارند. اتحاد و یکدلی مسلمانان و هماهنگی و هم پیمانی مسلمین در این گونه عبادات شکل میگیرد و فرصت مناسب برای تبادل افکار و چاره جویی برای معضلات جوامع اسلامی فراهم میآید. همایش بزرگی همچون حج، عده مسلمین را در چشم دشمنان به نمایش میگذارد و تاثیر مسلمین در جامعه جهانی را تقویت و تثبیت میکند.
تمامی این آثار در پیوند با اثر اصیل عبادات، یعنی اثر عرفانی و معنوی آنهاست. هر چه عبادت به حقیقت خود که ستایش پروردگار است نزدیکتر شود و درجه حضور قلب در آن بالاتر باشد، این آثار نیز قویتر و آشکارتر خواهد بود. نماز همه منکرات اخلاقی و اجتماعی را از نمازگزار دور میکند:
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر؛
همانا نماز از زشتی و بدکاری باز میدارد.
مشروط بر آن که نماز با حضور قلب و به قصد تقرب به خداوند انجام شود.اگر نماز را چنین به پا داریم، آن گاه آثار ارزشمندی همچون مواردی که امیرالمومنین(ع) در خطبه 199نهجالبلاغه بر میشمارند به دست خواهد آمد.
ایشان در خطبهای بلیغ به اصحاب خود سفارش میکند که به نماز اهمیت دهند و شرایط و اوقات آن را محافظت کنند و نماز را بسیار به پا دارند که نماز بر مومنان در اوقات مشخصی واجب شده است. آن گاه میفرمایند: آیا جواب اهل آتش را نمیشنوید آن گاه که پرسیده میشوند: چه چیز شما را در آتش در آورد؟ و آنان پاسخ میدهند که: ما از نمازگزاران نبودیم در این بخش از خطبه، امیرالمومنین(ع) تاثیر نماز را در دوری انسان از عذاب جهنم بیان فرمودهاند. در ادامه آثار دیگری را مطرح میفرمایند که بخشی از آن را نقل میکنیم:
نماز گناهان را مانند برگ درخت میریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد میکند. پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرمی که در خانه شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود. آیا با چنین شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی میماند؟ (90)
در این بخش از خطبه، امیرالمومنین(ع) بر آثار گسترده نماز تاکید میکنند. زیرا گناهان در همه ابعاد زندگی انسان وجود دارند و دوری از آنها به معنای اصلاح همه ابعاد زندگی است و سرانجام پاکی از گناه، بعد بندگی و رابطه انسان با خالق جهان را اصلاح و بنده را در مسیر کمال حقیقی قرار میدهد.
سوالات
1 - چرا در علم اخلاق به مسئله عبادت پرداخته میشود؟
2 - معنای عام و خاص عبادت را بیان کنید؟
3 - غایت خلقت بشر را از دیدگاه قرآن بیان کنید؟
4 - با توجه به این که خداوند از هر نقصی مبراست غرض آفرینش انسان چه بوده است؟
5 - برای ارتقاء رتبه عبادت چه باید کرد؟
6 - اقسام عبادت را طبق تقسیم بندی امیرالمومنین(ع) بیان نمایید؟
7 - برخی از آثار عبادات را ذکر کنید؟
8 - چرا اعمال عبادی توقیفی هستند؟ یعنی قالب معین و ثابتی دارند؟
9 - با این که انسان نمیتواند خدا را آن گونه که شایسته اوست عبادت کند پس چرا خدا او را مکلف به عبادت کرده است؟
10 - چه کسانی آثار عبادت را درک میکنند؟
11 - علت عدم حضور قلب در عبادت چیست؟
12 - چرا تحصیل حضور قلب در عبادت امری مهم و شایسته است؟
13 - مهمترین امر برای یافتن حضور قلب در عبادات چیست؟
14 - عوامل خارجی و داخلی عدم حضور قلب کدامند؟
15 - چه امری موجب بالا رفتن حضور قلب میگردد؟
16 - برخی از مراتب حضور قلب را ذکر نمایید؟
17 - برخی از آثار نماز، روزه و حج را ذکر کنید.
18 - چگونه نماز بر همه ابعاد زندگی و روابط انسان اثر میگذارد؟
پینوشتها
77 - ذاریات، 56.
78 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 237.
79 - بحارالانوار، ج 70، ص 197.
80 -نهجالبلاغه، خطبه 1.
81 -نهجالبلاغه، خطبه 49.
82 - تحریر تمهید القواعد، ص 783 به نقل از التوحید و نفی التشبیه، حدیث 15.
83 - همان، به نقل از التوحید، باب صفات الذات و الافعال، حدیث 7.
84 -نهجالبلاغه، خطبه 49.
85 - شرح چهل حدیث، ص 224، به نقل از: فروع کافی ج 3، کتاب الصلاه.
86 - سرالصلوه، ص 36.
87 - شرح چهل حدیث، ص 432، به نقل از ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 67.
88 - وسائل الشیعه، ج 7، ص 118.
89 - همان.
90 -نهجالبلاغه، خطبه 199.
http://marefat.epage.ir/fa/module.content_Page.23-02-08-14.html
در محبث اخلاق الهی به آن دسته از اعمال اختیاری میپردازیم که رابطه انسان و خدا را تنظیم میکند و زمینه کمال و سعادت انسان را فراهم میکند. در گذشته یادآور شدیم که همه افعال و رفتارهای انسان به نوعی مربوط به رابطه او و خداست. رفتار انسان با دیگران، طبیعت و... اگر مطابق با دستورات شریعت الهی باشد، رابطه او با دیگران و طبیعت را ارتباطی سالم و ثمر بخش میکند و علاوه بر آن رابطه او با خدا را نیز تحکیم میکند و ارتقاء میبخشد. بنابراین همه افعال و افکار انسان در ارتباط با خود و محیط در رابطه او با خدای جهان نیز هست. از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی،
اگر با انگیزه پاک و خدایی باشد، عبادت است. ولی رابطهای اختصاصی میان بندگان و خدا نیز وجود دارد که آن را عبادت به معنای خاص مینامیم. انسان در نیایش و تضرع و عبادت مستقیما با خدای خود سخن میگوید. طرفین این رابطه بنده و خداوند است و واسطهای در میان نیست. عبادت بدون ایمان به خدا و اسماء حسنای او امکانپذیر نیست.
کسی میتواند خدا را عبادت کند و با او راز و نیاز نماید که او را بر احوال خود آگاه و بر اجابت خواستههایش توانا بداند. کسی میتواند با خداوند رابطه عبادت برقرار کند، که خداوند را دانا و توانا و بر بندگان خود مهربان بداند.
اکنون مناسب است در معنای عبادت بیشتر دقت کنیم عبادت از لحاظ لغوی به معنای بندگی است رابطه بندگی میان عبد و مولا برقرار است. بنده در برابر مولای خویش فرمانبردار و خاضع است، فقط به او خدمت میکند و امید پاداش را فقط از او دارد. اگر نافرمانی از بنده سر زند، امید بخشایش از مولای خویش دارد، مولایش را بزرگ میدارد و با دشمنان او دوستی نمیکند.
اینها همه ویژگیهای بنده خوب است. اصلیترین شرط بندگی فرمانبرداری است اگر بندهای ترک اطاعت کند، بنده عاصی شمرده میشود و توبیخ و تنبیه خواهد شد. بندگی گاه از روی رغبت است و گاه با اکراه همراه است. بندگی گاه از ترس شلاق و زندان است و گاه به امید پاداش، و زمانی از سر محبت و دوستی و اخلاص.
عبادت خداوند نیز به معنای فرمانبرداری خالصانه از اوست این معنای عام عبادت است معنای خاص عبادت اظهار بندگی و ثناگویی در قالب اعمال و مناسکی خاص در برابر پروردگار عالم است برای آن که او شایسته پرستش دانسته شده است. نماز، روزه و حج از جمله این عبادات است. انسان آفریده شده است تا خدای خویش را عبادت کند. عبادت خداوند غایت خلقت بشر است.
و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛
جن و انس را نیافریدیم جز برای آن که مرا بپرستند؛ (77)
غرض از آفرینش انسان عبادت است و چون در خداوند نقص و کمبودی نیست غرض او از آفریدن انسان، نمیتواند جلب فایدهای برای خویش باشد. پس مقصود او از افرینش جن و انس آن است که به رتبه و مقام عبودیت برسند و در حقیقت فایده آفرینش به جن و انس میرسد، نه به آفریننده آنها جن و انس با رسیدن به مقام عبودیت خود را در برابر خداوند ذلیل و بنده میبینند و به اختیار خویش از خود منقطع و به خدای خویش متوجه میشدند.
توجه به خداوند و انقطاع از ما سوی اللَّه، حالتی است که برای بندگان مخلص و اولیاء خداوند در هر زمان رخ میدهد ولی عباداتی همچون نماز و روزه و حج فرصت و محل مناسبی است که توجه بنده فقط به خداوند باشد و از هر آن چه جز اوست جدا شود.
برای رسیدن به چنین درجهای از عبادت، بندگان خدا باید با نفس خویش مجاهدت کنند و در نماز به حضور قلب دست یابند. تمرین حضور قلب و توجه به خداوند، باعث میشود که رتبه عبادت بالا رود و انسان به غرض خلقت خویش نزدیکتر شود. برای ارتقاء رتبه عبادت باید نخست نیت را خالص کرد زیرا عبادت بدون نیت خالص شرک است و شرک مایه دوری انسان از سعادت و رستگاری است.
اقسام عبادت
امیرالمومنین(ع) عبادت عابدان را بر اساس نیت آنها به سه دسته تقسیم کردهاند: عبادت بازرگانان، عبادت بردگان، عبادت آزادگان:
ان قوما عبدوا اللَّه رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوا اللَّه رهبه، فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا اللَّه شکراً فتلک عباده الاحرار (78)
گروهی خدا را به انگیزه پاداش میپرستند، این عبادت بازرگانان است و گروهی خدا را از ترس میپرستند، این عبادت بردگان است و گروهی خدا را برای سپاسگزاری به درگاهش میپرستند این عبادت آزادگان است.
هر یک از این سه گروه، عبادت خداوند را به انگیزه و نیتی انجام میدهد؛ اما آن چه که عبادت راستین و برآورنده غرض آفرینش انسان است عبادت آزادگان است.
امیرالمومنین(ع) خود بزرگترین و خالصترین عابدان است. او خطاب به خدای خویش چنین میگوید:
الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعاً فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ (79)
معبودا! تو را از بیم آتش دوزخت و یا به طمع بهشت نمیپرستم، بلکه تو را شایسته پرستش یافتم پس میپرستمت.
انجام اعمال عبادی به نیت خالص، آثار عبادت را برای عابد پدید میآورد. آثاری همچون معرفت بیشتر و یقین افزونتر و قرب خداوند درباره نیت در در محبث اخلاص مطالب بیشتری خواهد آمد، فقط در این جا یادآور میشویم که توحید در عبادت، مستلزم نیت خالص و از میان بردن شائبه شرک به هنگام انجام اعمال عبادی است.
عبادات توقیفی هستند
عبادت به معنای خاص را این گونه تعریف کردیم: اظهار بندگی و ثناگویی پروردگار در قالب اعمال و مناسک خاص.
اکنون لازم است توضیح دهیم که چرا اعمال و مناسک عبادی، قالب و محتوایی معین و غیر قابل تغییر دارند و به اصطلاح توقیفی هستند. عبادت، آشکار ساختن بندگی در برابر مولایی نامتناهی و ثناگویی به آن ذات بیکرانه است. اظهار بندگی در برابر همه موالی و مخدومان، متناسب با بزرگی و عظمت آنهاست. اما آیا ما میتوانیم شناختی در خور عظمت پروردگار به دست آوریم آیا میتوانیم فاصله عظیمی را که میان ما و خداست پر نماییم.
ثنا گفتن بدون شک نیازمند معرفت است. موجودی را که از اوصاف او بیخبریم نمیتوانیم بستائیم. انسانها به عقل و اندیشه محدود خویش تنها به معرفتی اجمالی و بسیار ضعیف از برخی صفات خداوند دست مییابند و هرگز عظمت صفات پروردگار را نمیشناسند. عبادات، هر یک ثناگویی پروردگار به صفتی از صفات اوست و نماز که جامعترین عبادت است، ثناگویی حق به جمیع صفات است. انسان ضعیف چگونه میتواند این اوصاف را بشناسد تا بتواند خداوند را به جهت این اوصاف ثنا گوید. پس چگونگی ثنای ذات مقدس پروردگار را نمیتوان شناخت؛ مگر به یاری وحی و آموزش پروردگار که او خود بر صفات خویش آن چنان که هست آگاه است. انسان خاکی قادر به شناخت خدای متعال نیست. امیرالمومنین(ع) خطاب به پروردگار خود میگوید:
الحمدللَّه... الذی لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن. الذی لیس لصفته حد محدود. و لا نعت موجود...؛ (80)
سپاس خدایی را... که بلندی همتها او را نمییابد و ژرفی اندیشهها به او نمیرسد آن که صفاتی بیکرانه است و در وصف نمیآید.
عقول از درک صفات او عاجزند لم یطلع العقول علی تحدید صفته؛ خردها را بر چگونگی صفات خود آگاه نساخته است (81) و این البته با شناخت فطری انسانها نسبت به خداوند منافات ندارد.
این اراده خداوند بوده است که چنین شناخت اجمالیای را به مخلوقات خویش ارزانی دارد، چنان که در روایات آمده است خداوند در نزد هر جاهلی شناخته شده است. حتی شکاکان و منکران نیز بیآن که بدانند بر وجود خدای خویش آگاهند: معروف عند کل جاهل (82) در نزد هر جاهلی شناخته شده است.
خداوند همان طور که شناخت فطری را این گونه به بندگان خویش ارزانی داشته است، مراتب بالاتر آگاهی را خود به بندگانش هدیه میکند و آنان را به معرفت بالاترین و برترین معروف مشرف میسازد؛ معرفتی خود آگاهانه که مقدمه حرکت انسان به سوی کمال است در روایات آمده است که:
لا یدرک مخلوق شیئاً الا باللَّه و لا تدرک معرفه اللَّه الا باللَّه؛ (83)
هیچ آفریدهای به چیزی آگاه نمیشود مگر به واسطه خدا و معرفت خدا جز به سبب خدا به دست نمیآید.
خداوند راه بر شناخت خویش مسدود نکرده است و عقول انسانها را به قدر شناخت واجب پروردگار قدرت بخشیده است: «و لم یحجبها عن واجب معرفته» (84) معبود عالم به لطف خویش انبیاء و اولیاء را در طریق معرفت به بالاترین مراتب ارتقاء داده است به خواست خداوند برترین حد معرفت را معصومین دارا هستند، ولی باز هم آن انسانهای پاک خود معترفند که: «ما عرفناک حق معرفتک» پس طبیعی است که عبادت پروردگار، آن چنان که شایسته اوست حتی در توان انبیاء و اولیاء هم نیست، چنان که خود اعتراف کردهاند: «ما عبدناک حق عبادتک». پس چگونه انسانی که از شناخت خداوند عاجز و در عبادت او ناتوان است میتواند ثنای او بگوید؟ او ناگزیر است که عجز خود از ثنای پروردگار را اعتراف کند و با این بیان خدا را بستاید که:
انت کما اثنیت علی نفسک؛ (85)
تو آن چنانی که خود خویش را ستودهای.
با وجود چنین عجز بزرگی چگونه است که خداوند بندگان خویش را به عبادت و ثنای خود تکلیف کرده است. اگر او خود دستگیر انسانها نباشد آنان هرگز به انجام این تکلیف قادر نخواهد بود. بنابراین او خود اراده فرموده است که از طریق برگزیدگان درگاه خویش، چگونگی ثناگویی به آستانش را تعلیم فرماید. از این روست که عبادت را باید آن گونه که تعلیم شده است انجام داد و تنها در محدودهای گام نهاد که خداوند معلوم و مقرر داشته است.
حضور قلب
اجازه عبادت و اظهار بندگی در قالب الفاظ و حرکاتی که خداوند به آن امر فرموده شرافتی است که خداوند به انسان هدیه داده است. این الفاظ و حرکات دارای ظاهر و باطنی هستند. تنها کسانی آثار مبارک عبادت را درک میکنند که به ظاهر و باطن عبادت اهتمام داشته باشند. یعنی افزون بر انجام اعمال ظاهری، به معانی گفتهها و حرکات خود توجه کنند و بدانند که در مقام مناجات با که هستند. کسی دارای حضور قلب است که در هنگام عبادت متوجه عظمت خداوند باشد و به معنای گفتار و اعمال خود آگاه باشد و نیز از هر خیال و اندیشهای جز عبادت، قلب خود را خالی نمایدو جز به پروردگار خود نیاندیشد و عبادت خود را آن گونه که شایسته معبود عظیم هستی است به جا آورد. حضور قلب به هنگام عبادت، مراتبی دارد طی کردن این مراحل و بالا رفتن از این مراتب کاری دشوار و نیازمند مراقبت از نفس و مجاهدت با آن است. ذکر این مراتب نیز مباحث دشواری را در بر دارد.
اهمیت حضور قلب در عبادت به اندازهای است که پذیرش عبادت وابسته به آن است. پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
اعبداللَّه کانک تراه و ان لم تکن تراه فانه یراک؛
خدا را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او حتما تو را میبیند.
به راستی اگر عبادت کننده، خود را حقیقتا در محضر پروردگار ببیند نمیتواند به چیزی جز او بیاندیشد و در قلب خود یاری به جز یاد حق را جای دهد. هنگامی که به حضور انسان بزرگ و یا قدرتمندی میرسیم، سعی میکنیم متناسب با مقام آن فرد بزرگ و قدرتمند قادر کنیم. همه حواس خود را متوجه او میکنیم و هر خیال و خاطره دیگری از ذهن و دل ما خارج میشود. علت این توجه و اجتماع حواس، درک بزرگی مقام آن فرد است و چون به مقام و قدرت او آگاهیم ذهن و زبان و رفتار خود را مخصوص او میکنیم. حال اگر واقعا باور کنیم در محضر خداوند علیم قادر هستیم خداوندی که از همه خیالات و خاطرات ما آگاه است و بر پاداش و عقاب اعمال ما تواناست، بدون شک همه یادها جز یاد او از دل ما خارج میشود. پس اگر تفرقه حواس و یاد امور دیگر در قلب ما راه مییابد به سبب غفلت از جلال و عظمت محضر پروردگار است. امام خمینی که خود عاشق خداوند و عابد خالص محضر ربوبی بودند درباره اهمیت حضور قلب چنین فرمودهاند:
بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت و طهارت پوشیده نیست که روح عبادات و کمال و تمام آن به حضور قلب و اقبال آن است که هیچ عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت او نشود و از درجه اعتبار ساقط است. (86)
اگر عبادت بدون حضور قلب پذیرفته نیست و اگر خلقت انسان برای عبادت بوده است، تحصیل حضور قلب به معنای تلاش برای تحقق غایت خلقت انسان است. هر کس میخواهد به غایت وجودی خویش برسد و زندگی او بیحاصل و بیهوده نباشد باید حضور قلب را تحصیل کند و عبادات را به نحوی که شایسته معبود یگانه و بیهمتای اوست انجام دهد.
راه تحصیل حضور قلب
چنان که گفتیم علت غفلت از یاد خدا و پریشانی خاطر در هنگام عبادت، غفلت از عظمت معبودی است که در برابر او مشغول عبادت هستیم. بنابراین مهمترین کار برای یافتن حضور قلب، توجه به مقام و موقعی است که در حال عبادت در آن قرار داریم. باید همواره پیش از شروع به عبادت به یاد خود آوریم که به محضر خالق قادر علیم میرویم و اجازه سخن گفتن با چنین خداوندی را یافتهایم. پس از آن باید بکوشیم که عوامل غفلت را از میان برداریم و عوامل پریشانی حواس را برطرف کنیم. عوامل غفلت دو دستهاند: عوامل خارجی و عوامل داخلی. برای از میان بردن عوامل خارجی باید زمان و مکان عبادت را طوری قرار دهیم که عوامل تفرق خاطر وجود نداشته باشد. مثلا زمان انجام عبادت، باید به عبادت اختصاص داشته باشد و با کارهای روزمره تداخل نداشته باشد. کسی که نماز خود را در بین کارهای روزانه انجام میدهد و نگران وظایف شغلی خود است، نمیتواند حضور قلب داشته باشد.
پس باید وقتی کافی و زمانی مناسب را به عبادت اختصاص داد و در آن زمان به هیچ وجه به کارهای دیگر نپرداخت.
مکان عبادت نیز این گونه است. به هنگام نماز و دعا باید مکانی را برگزید که رفت و آمد و سرو صدا نباشد در چشم انداز عبادت کننده نباید چیزهایی باشد که ذهن او را از توجه به خدا منصرف کند و یا خدای نکرده صحنههای گناه و غفلت را در برابرش قرار دهد.
عامل داخلی پریشانی خاطر و غفلت، تعلقات قلبی ماست. آن چه غیر خداست دنیای مذموم است. اگر دل متوجه امور دنیای باشد علاقه و شیفتگی او به امور دنیای مانع از توجه به معبود است. کسی که همت خود را دستیابی به ثروت و مقام و قدرت دنیای قرار دهد و بالاتر از تحصیل دنیا چیزی برای خود نشناسد در همه لحظات عمر به دنیا که معبود دروغین اوست متوجه میشود و از معبود حقیقی و قبله واقعی دلها غافل میشود و از این غافل خواهد بود که میل او به کسب ثروت و قدرت و مقام به خاطر گرایش فطری او به کمال مطلق است. پس چه بهتر که از این معبودهای زوالپذیر رو گرداند و به کمال مطلق که تنها حقیقت زوالناپذیر است متوجه شود. برای تحصیل حضور قلب باید به ناپایداری و اندکی دنیا و مطاع دنیا توجه نمود و این حقیقت را همواره در گوش قلب خود خواند که همه هستی تحت اراده خداوند است و رسیدن به دنیا هم بدون اراده و رضایت پروردگار ناممکن است. دنیا فانی است و اعمال و نیات ما باقی است. ما با اعمال خود محشور خواهیم شد و اعمالی موجب سعادت اخروی است که به انگیزه الهی صورت گیرد، نه آن چه به انگیزه دنیاطلبی است.
پس از پیراستن محیط و دل از عوامل خارجی و داخلی پریشانی ذهن باید کوشید معنای آن چه را بر زبان جاری میکنیم و یا با اعضاء و جوارح خود انجام میدهیم در قلب حاضر کنیم مثلا در نماز به معنای کلمات و جملاتی که میگوییم متوجه باشیم و مقصود از اعمالی را که انجام میدهیم بدانیم.
معنای کلی همه سخنان و رفتارهایی که در عبادت انجام میدهیم ثناگویی پروردگار است. در هر لحظه از لحظات عبادت مشغول ثنای خداوند قادر متعال هستیم. هیچ گاه نمیتوان ثنای کسی را در حال غفلت از او گفت. حتی اگر معنای دقیق کلماتی را که بر زبان میآوریم ندانیم باز هم اگر متوجه باشیم که این کلمات در هر صورت ثنای پروردگارند قلب ما متوجه ممدوح مهربان و بینظیرمان خواهد شد و چون با او سخن میگوییم و او را ستایش میکنیم از چیزهای دیگر غافل خواهیم شد و به مرتبهای از مراتب حضور قلب خواهیم رسید.
حفظ حضور قلب در حالی که معنای تفصیلی سخنان واعمال خود را ندانیم دشوار است. پس برای حفاظمت از حضور قلب باید معنای اجزاء عبادت را آموخت و به قلب خود القاء نمود تا زمینه لازم برای مراقبت از حضور قلب فراهم آید و توجه به حالت ستایش در انسان ماندگار شود. هر چه آگاهی و توجه به معنای اجزاء عبادت بیشتر و عمیقتر باشد. مرتبه حضور قلب برتر و ثمر بخشتر است.
مراتب حضور قلب
مراتب حضور قلب متناسب با مراتب معرفت عابد است. هر چه معرفت قلبی او افزونتر باشد رتبه حضور قلب او نیز برتر است. بحث از مراتب حضور قلب، نیازمند آگاهی از مقدماتی است که در این جا امکان ذکر آن نیست؛ ولی به طور مختصر مراتب حضور قلب از این قرار است:
اول توجه به آن که عبادت، ستایشگری و ثناگویی پروردگار است بدون آن که عابد معنای تفصیلی اقوال و اعمالی را که انجام میدهد بداند؛ ولی از آن جا که خداوند خود به گفتن و انجام این الفاظ و اعمال امر فرموده است، عابد میداند که بهترین شیوه ثنای معبود همین است.
دوم توجه به معانی الفاظ است. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
من صلی رکعتین یعلم ما یقول فیهما، انصرف و لیس بینه و بین اللَّه ذنب الا غفرله؛ (87)
کسی که دو رکعت نماز بخواند در حالی که معنای آن چه را میگوید میداند پس از نماز همه گناهانش بخشوده میشود.
سوم شناخت و توجه به اسرار عبادت و معنای هر یک از رفتارها همچون رکوع و سجود و... است.
چهارم آگاهی و توجه به این که همه هستی مخلوق خداست و در محضر او حاضر است و همه عبادات و اعمال ما هم در محضر خداست.
مراتب برتر و بالاتری نیز وجود دارد که عالمان عارف با استفاده از معارف اهل بیت عصمت و طهارت آن مراتب را معرفی کردهاند، ولی تصور و درک آنها بسیار دشوار و شاید جز برای کسانی که به آن مراتب دست یافتهاند، تصور آن ممکن نباشد.
آثار عبادت
عبادتهای خاص در اسلام اصالتاً برای تنظیم رابطه انسان و خداوند هستند، ولی آثار دیگری نیز بر این عبادات مترتب است. آثار عبادت در اسلام متنوع است. آثار تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و عرفانی در عبادات قابل شناسایی است. برای هر یک از این آثار میتوان نمونههایی را برشمرد.
نماز به عنوان مهمترین عبادت در اسلام، علاوه بر تاثیری که بر رابطه فرد با خالق خویش دارد، موجب پدید آمدن نظم در زندگی فردی و اجتماعی است ایجاد روحیه نظم و نظم پذیری را میتوان اثر تربیتی نماز دانست.
روزه انسان را مسلط بر خویشتن و قادر به مخالفت با شهوات میسازد. خویشتن داری اثر تربیتی روزه است. خویشتن داری را اثری تربیتی میدانیم، زیرا به خودی خود دارای ارزش مثبت اخلاقی نیست. چه بسا افراد خویشتن دار که از این توانایی خود برای رسیدن به اهداف نادرست اخلاقی بهره میگیرند. مثلا فرد منافقی که برای مقبولیت یافتن در جماعت مومنان، از ارضاء شهوات خود چشم پوشی میکند خویشتن دار است ولی از نظر اخلاقی دچار انحطاط است.
نماز دارای آثار اخلاقی نیز هست. کسی که به نماز میایستد به ملاقات خدا رفته است. چنین فردی باید بکوشد در برابر خدای خود حجل و شرمنده نباشد. پس تلاش میکند که از گناهان پرهیز میکند و اعضاء و جوارح خود را به ارتکاب دروغ و غیبت و... که اعمالی خلاف اخلاق هستند آلوده نسازد.
روزه داران واقعی قبولی روزه خود را در ترک خوردن و آشامیدن نمیدانند؛ چرا که خودداری از این امور آسانترین بخش روزه داری است. از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که فرمودند:
ان ایسر ما افترض علی الصائم فی صیامه ترک الطعام و الشراب؛ (88)
آسانترین چیزی که خداوند بر روزهداران واجب کرده است ترک خوردن و آشامیدن است.
برای پذیرش روزه، شرطهای دشوارتری وجود دارد. روزه دار باید همه اعضاء و جوارح خود را از گناه باز دارد. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
لیس الصیام من الطعام و الشراب ان لا یاکل الانسان و لا یشرب فقط و لکن اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و بطنک و فرجک و احفظ یدک و فرجک، و اکثر السکوت الا من خیر وارفق بخادمک؛ (89)
روزه خودداری از خوردن و آشامیدن نیست که انسان فقط نخورد و نیاشامد بلکه چون روزه گرفتی باید گوش و چشم و زبان و شکم و فرج تو روزه باشد و دست و فرجت را نگاهدار و سکوتت را بیافزای، مگر به گفتن خیر و با خادم خود مهربانی کن.
در روایات آمده است که روزه دار کسی است که از همه منکرات اجتناب کند و در آشکار و نهان از آن چه خداوند نهی فرموده است پرهیز کند. با توجه به این که احکام الهی مجموعهای اخلاقی، اجتماعی، عبادی و... است، این گونه روایات نشان دهنده آثار همه جانبه اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و عرفانی روزهاند.
نیز از جمله آثار اجتماعی نماز آن است که محل نماز نمازگزار محل گرفتن وضو، آب وضو و... همه باید مباح باشد و مستلزم تجاوز به حقوق دیگران نباشد. نماز جماعت و جمعه نیز دارای آثار اجتماعی هستند. در این عبادات همدلی جماعت مومنان افزوده میشود و روح جمعی در جامعه اسلامی تقویت میشود.
نمازهای جمعه و جماعت و حج، آثار سیاسی ارزشمندی به همراه دارند. اتحاد و یکدلی مسلمانان و هماهنگی و هم پیمانی مسلمین در این گونه عبادات شکل میگیرد و فرصت مناسب برای تبادل افکار و چاره جویی برای معضلات جوامع اسلامی فراهم میآید. همایش بزرگی همچون حج، عده مسلمین را در چشم دشمنان به نمایش میگذارد و تاثیر مسلمین در جامعه جهانی را تقویت و تثبیت میکند.
تمامی این آثار در پیوند با اثر اصیل عبادات، یعنی اثر عرفانی و معنوی آنهاست. هر چه عبادت به حقیقت خود که ستایش پروردگار است نزدیکتر شود و درجه حضور قلب در آن بالاتر باشد، این آثار نیز قویتر و آشکارتر خواهد بود. نماز همه منکرات اخلاقی و اجتماعی را از نمازگزار دور میکند:
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر؛
همانا نماز از زشتی و بدکاری باز میدارد.
مشروط بر آن که نماز با حضور قلب و به قصد تقرب به خداوند انجام شود.اگر نماز را چنین به پا داریم، آن گاه آثار ارزشمندی همچون مواردی که امیرالمومنین(ع) در خطبه 199نهجالبلاغه بر میشمارند به دست خواهد آمد.
ایشان در خطبهای بلیغ به اصحاب خود سفارش میکند که به نماز اهمیت دهند و شرایط و اوقات آن را محافظت کنند و نماز را بسیار به پا دارند که نماز بر مومنان در اوقات مشخصی واجب شده است. آن گاه میفرمایند: آیا جواب اهل آتش را نمیشنوید آن گاه که پرسیده میشوند: چه چیز شما را در آتش در آورد؟ و آنان پاسخ میدهند که: ما از نمازگزاران نبودیم در این بخش از خطبه، امیرالمومنین(ع) تاثیر نماز را در دوری انسان از عذاب جهنم بیان فرمودهاند. در ادامه آثار دیگری را مطرح میفرمایند که بخشی از آن را نقل میکنیم:
نماز گناهان را مانند برگ درخت میریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد میکند. پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرمی که در خانه شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود. آیا با چنین شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی میماند؟ (90)
در این بخش از خطبه، امیرالمومنین(ع) بر آثار گسترده نماز تاکید میکنند. زیرا گناهان در همه ابعاد زندگی انسان وجود دارند و دوری از آنها به معنای اصلاح همه ابعاد زندگی است و سرانجام پاکی از گناه، بعد بندگی و رابطه انسان با خالق جهان را اصلاح و بنده را در مسیر کمال حقیقی قرار میدهد.
سوالات
1 - چرا در علم اخلاق به مسئله عبادت پرداخته میشود؟
2 - معنای عام و خاص عبادت را بیان کنید؟
3 - غایت خلقت بشر را از دیدگاه قرآن بیان کنید؟
4 - با توجه به این که خداوند از هر نقصی مبراست غرض آفرینش انسان چه بوده است؟
5 - برای ارتقاء رتبه عبادت چه باید کرد؟
6 - اقسام عبادت را طبق تقسیم بندی امیرالمومنین(ع) بیان نمایید؟
7 - برخی از آثار عبادات را ذکر کنید؟
8 - چرا اعمال عبادی توقیفی هستند؟ یعنی قالب معین و ثابتی دارند؟
9 - با این که انسان نمیتواند خدا را آن گونه که شایسته اوست عبادت کند پس چرا خدا او را مکلف به عبادت کرده است؟
10 - چه کسانی آثار عبادت را درک میکنند؟
11 - علت عدم حضور قلب در عبادت چیست؟
12 - چرا تحصیل حضور قلب در عبادت امری مهم و شایسته است؟
13 - مهمترین امر برای یافتن حضور قلب در عبادات چیست؟
14 - عوامل خارجی و داخلی عدم حضور قلب کدامند؟
15 - چه امری موجب بالا رفتن حضور قلب میگردد؟
16 - برخی از مراتب حضور قلب را ذکر نمایید؟
17 - برخی از آثار نماز، روزه و حج را ذکر کنید.
18 - چگونه نماز بر همه ابعاد زندگی و روابط انسان اثر میگذارد؟
پینوشتها
77 - ذاریات، 56.
78 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 237.
79 - بحارالانوار، ج 70، ص 197.
80 -نهجالبلاغه، خطبه 1.
81 -نهجالبلاغه، خطبه 49.
82 - تحریر تمهید القواعد، ص 783 به نقل از التوحید و نفی التشبیه، حدیث 15.
83 - همان، به نقل از التوحید، باب صفات الذات و الافعال، حدیث 7.
84 -نهجالبلاغه، خطبه 49.
85 - شرح چهل حدیث، ص 224، به نقل از: فروع کافی ج 3، کتاب الصلاه.
86 - سرالصلوه، ص 36.
87 - شرح چهل حدیث، ص 432، به نقل از ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 67.
88 - وسائل الشیعه، ج 7، ص 118.
89 - همان.
90 -نهجالبلاغه، خطبه 199.
http://marefat.epage.ir/fa/module.content_Page.23-02-08-14.html