PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به بهانه عاشقانه روزي چنين



touraj atef
14th February 2011, 09:57 AM
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند( حافظ)
حكايت جالبي است اين اختلافهائي كه در ميان ملتهائي است كه معتقدند در دهكده جهاني حضور دارند چه كسي مي انديشيد كه واژه” روز عشق ” هم به جنگي تمام عيار تبديل شود ؟ شايد گناه مردمان ما نباشد كه اين گونه در جنگ واژه ” روز عشق ” سپندار مذگان را به هماوردي والنتاين مي خوانند و در اين بين هيچ كس نمي گويد حكايت عشق چه شد ؟ مردماني كه اين روزها مي بينند مولانا را از اهالي ” تركيه ” مي خوانند و ابن سينا را ” عرب ” و نوروز را ” تاجيكستاني ” و خليج پارس را نابخرداني ” خليج عربي ” يا با كمي ارفاق ” خليج ” ناميده اند و حال صحبت از واژه هاي منحوسي چون ” آذربايجان جنوبي ” … را سر زبانها انداخته اند و ميخواهند ديار بابك و زرتشت و ستارخان و باقر خان و … را غير ايراني بدانند دست به خروشي عظيم زده و از هرچه غير ايراني است بگريزندو صادقانه مي گويند چرا سپندار مذگان را روز عشق ندانيم ؟ سالها پيش در موطن مهر و ميترا و سرزميني كه قصه هاي ليلي و مجنون و شيرين و فرهاد و ويس و رامين و بيژن و منيژه و زال و رودابه و سهراب و گرد آفريد و سياووش و فرنگيس و… گفته و خوانده مي شد صحبتي از روز عشق نبود شايد لزومي هم حس نمي شد كه از والنتيان سخن به ميان آيد زيرا مردمان پارسي كه حكايتهاي عاشقانه بخشي از وجودشان است عشق را در قالب روز و شبي خاصي نمي دانستند و حكايتهاي عاشقانه نظامي و فردوسي و مولانا و خصوصا حافظ همه جا نقل مي شدو كسي نيازي نبود كه به والنتيان كشيش و سردار رومي كه مردمانش را به جرم عشق فنا مي كرد كنجكاوي نشان دهد به قول حافظ
ما قصه سكندر و دارا نخوانده ايم
از ما بجز حكايت مهر ووفا مپرس
و چنين بود كه فرزندان كوروش كه منشور انسانيت كه بر پايه عشق و مهرباني را به جامعه بشري اهدا كرده و مردماني كه در خاكي رشد كرده بودند كه مي توانست عاشقاني چون عطار و خيام و حافظ … را پرورش دهد نيازي به پيروي از مردمان ديگر در ره دلدادگي نمي ديدند اما سر انجام دهكده جهاني كار خود را كرد و خوب بخاطر دارم 20 سال پيش كه به ايران بازگشتم تنها چند كارت فروشي در خيابان ويلا حكايت والنتيان را با كارت پستالي بيان مي كردند اما دنيا كوچك شده بود و مردمان ما كه عادت كرده اند هرچه خود دارند زبيگانه تمنا كنند چون رسم ديرين كاتوليك تر از پاپ و حتي خود والنتيان شده و به دنبال شوكولات و خرس و قلبهاي قرمز پارچه اي كه همه سوغان چيني و شايد بايد گفت بنجل هاي سرزمين سرخ بود همان سرزميني كه واژه عشق به بهانه ها دار زده مي شود و هر چه مانده توليد بيشتر و فروش بيشتر و كشتن مغز و احساس و دل است با اشتياق رفتند اين قصه ادامه يافت و چون رسم ديرين كمي هم ايرانيزه شد و حكايت چشم هم چشمي هم چاشني آن شد قصه زيبا بود روزي به نام ” روز عشق ” مي توانست زيبا باشد اما نه براي ملتي كه مهرگان و يلدا و نوروز و…داشت و آن ادبيات و فرهنگ عاشقانه را از گذشتگانش به ميراث گرفته بود چند سالي گذشت درد ” غريب پرستي ” خيلي ها را آزرد و جستجو ها آغاز شد شايد حكايت دزديدن مولانا و خليج فارس و نوروز و ابن سينا و… آنقدر سهمگين بود كه اين جستجو ها را شدت بخشيد تا اين كه سپندارمذگان سر انجام از گوشه هجر بيرون آمده و روزطبيعت و يا به نقل قولي روز زن تبديل به روز عشق ايرانيان شد و از آن روز قصه ” روز عشق ” تبديل به جنگي تمام عيار شد جنگي كه عده اي از كساني كه هم وطن و هم زبان و هم ريشه و عاشق بودند را به نبرد واداشت و تا به امروز نيز ادامه دارد امروز والنتيان است روزي كه گفته مي شود روز عشق است بايدگفت روز عشق مي تواند همه روز حتي امروزباشد حتي اگر كساني به عشق روز عشق (والنتاين) آن را قدر بدانند بايد عشق را قدر شناس بود نه در روز والنتيان و يا سپندارمذگان و يا يلدا و نوروز و مهرگان و سده و … بايد هر روزمان عشق باشد به هر بهانه و شايد بي بهانه عشق ورزي را ياد بگيريم شايد از بعد ايراني بودن ما ” سپندرمذگان ” زيبائي خاص خودش را داشته باشد اما به كساني كه والنتيان را هم ” روز عشق ” دانستند احترام نهيم و به آنها عشق بدهيم مهم خود عشق است قصه جنگ هفتاد و دو ملت را كنار نهيم كه هر چه اين ديار كشيده است از اين اختلافها و تحقير كردنها و اجباري نمودن ها بوده است امروز را يك نشانه بدانيم براي كساني كه به آن اعتقاد دارند مهم عشق است نه والنتيان زيرا دليل نامگذاري اهميتي به مراتب كمتر از خود نام دارد و اين واقعيت را بپذيريم امروز را به تمامي كساني كه اين دوشنبه را روز عشق دانسته و يا نمي دانند شادباش مي گوئيم نه بخاطر والنتيان كه بهر عشق و عشق ورزي

آري امروز دوشنبه است چه زيبا حكايتي دارد دو گانه عاشق و معشوق كه خواهند يار باشند و اين را به فال نيك مي گيريم در روزي كه بايد پيوند دو ها باشد
دو قلب
دو روح
دو دل
دو مهر
دو اطمينان
دو راستي …
بيائيم هر روزمان را روز عشق كنيم با دوست داشتن و اتحاد و باور به ايران و ملتي كه با امپراطوري چون كوروش ,مهر ورزي را در تاريخ نهاد با زرتشت از نيكيهائي كه ناشي از انديشه و كردار و گفتار نيك بود را نهادينه كرد

بيائيم ايماني به دلاوري و جوانمردي ايران و ايراني داشته باشيم همان ايراني كه فارغ از همه نژادي و آئيني درس اتحاد را هر گاه آموختيم آنگه توانست پيروز شود
بيائيم به ياد هنر و هنرمنداني كه از خاك ايران زمين بوده و جهان را مبهوت از عشق بي كرانشان به سرزمين شان كردند و با روزها ي و شبهائي كه درطي افسانه ها و تاريخ و فرهنگ ايراني به جهان ارزاني داشت و عشق را جاودانه كردند امروز را يگانه روز مهر نناميم زيرا آنان امرزو را روز عشق نمي نامند زيرا همه روزها روز عشق است اگر بخواهيم و آرزو كنيم بار ديگر دل را يابيم و مهر را يابيم و بار و ايمان را يابيم و اميد را يابيم و..
سخنها بسيار است از درد و درمان و دل و دلدار و هجر و وصل از ديوانگي و ترس ها و... اما آنها را از ياد مي برم وتنها نيايشي مي كنم
يزدانا ! سرزمين اهورائي مرا از هر دردي كه مي تواند داشته باشد رهابي بخشاي
يزدانا! مردم ديارم را به آرامش و شادماني و اميد و ايمان به عشق رسان
يزدانا! شاپري محبوبم ,دخترم آيلي را پر عشق و شادمان و پر اميد گردان
يزدانا! باور عشق را از من هيچگاه جدا مساز
يزدانا! اميد را با من همسوي نگاه دار
و...
نيايش بسيار و زبانم الكن و انديشه اي محدو د است به همين دليل است كه تنها صبر كنم

و آغوش مي توانم گشايم و به همه عزيزاني كه اين گفتار نوشتاري را مي خوانند مي گويم
عشق و مهر بر شما شادمانه وگوارا

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد