امید عباسی
13th December 2008, 03:49 PM
http://64.130.220.65/Thumbnails/pics/1387/9/IT/wh120-35.jpg (http://isna.ir/ISNA/PicView.aspx?Pic=Pic-1251193-1&Lang=P)
روزگارى نه چندان دور تلويزيون به خانههاى ما آمد، با خودش كارتونهاى دوست داشتنى آورد و داستانهايى كه هرگز از ذهن ما محو نخواهند شد.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "دونده" به نشاني http://bahmanabdollahi.blogfa.com در ادامه نوشته است: امروز هر پدر و مادرى وقتى جلوى يك فروشگاه فيلمهاى كارتونى بايستد با تعجب بستهبندى كارتونهاى نسل هزاره سوم را خواهد ديد كه روى آنها اسامى عجيبى نوشته شده و تصاوير شخصيتهاى فلزى و روباتيک روى آنها حك شده است. يقيناً همه اين پدر و مادرها در چنين لحظاتى به ياد دورانى مىافتند كه تلويزيون دو شبكه داشت و هر شبكه يك ساعت براى بچهها برنامه پخش مىكرد كه همين يكى- دو كارتون و چند ميان پرده عروسكى ساخت وطن بزرگترين سرگرمى تصويرى آن نسل بود.
در سالهايى نه چندان دور از ويدئو و آتارى و گيم و DVD خبرى نبود، اما كارتونهاى جذابى بود كه به جاى خشونت و تصادف و اكشن پر از داستانهاى شيرين بود. كارتونهايى كه هم دلنشين بودند، هم آموزنده و البته بعضىهايشان سريالى بودند و شش ماه تا يك سال طول مىكشيد تا به پايان برسند.
وجه مشترك بيشترشان هم جستوجو به دنبال مادر و خانواده بودند. مثل نيكو، باخانمان، بل و سباستين، هاچ زنبور عسل و ...، شخصيت بعضىهايشان بدون مادر بودند. مثل بنر، سندباد، حنا، جودى آبوت، گاليور و ...، تعدادى از قهرمانان هم اصلا نه پدر داشتند و نه مادر، اما به شدت دوست داشتنى بودند، مثل پلنگ صورتى، سرندى پيتى، پت و مت، گوريل انگورى و ...
در روزگاران كودكى ما سريالهاى دنبالهدار بيشترين طرفدار را داشتند كه در اين ميان پينوكيو، سندباد، بينوايان، رامكال، بچههاى مدرسه آلپ، بابالنگ دراز، خانواده دكتر ارنست، مهاجران و ... را مىتوان نام برد، اما از ميان صدها كارتون اپيزوديك چند كارتون بيشترين خاطره را به ياد پدر و مادرهاى امروز مىاندازد؛ تنسى تاكسيدو و چاملى، پروفسور بالتازار، ركسى، لولك و بولك، كايوت و پرنده سريع (ميگ ميگ)، معاون كلانتر، يوگى و دوستان، گاليور، دهكده حيوانات، موش كور، تام و جرى و ...
اين روزها فيلمهاى سينمايى زيادى از آن سوى آبها به خيابانهاى شهرهاى ما مىرسد، برخى از اين توليدات به مدد چند شركت دولتى و خصوصى دوبله و تعدادى هم با زيرنويس در مغازهها عرضه مىشوند، اما بسيارى از اين كارتونها نمىتواند خاطره كارتونهاى ساده و خاطرهانگيز آن روزها را تكرار كند. نسل امروز به هر حال با مرد عنكبوتى، هالك، لاك پشتهاى نينجا، شگفتانگيزان و ... عجين شده است. كارى هم نمىشود كرد، موجى است كه راه افتاده و بچهها حق انتخاب ندارند، تلويزيون هم به وفور كارتونهاى پر از خشونت و تصادف و انفجار و شليك پخش مى كند.
در اين ميان نمىتوان جلوى «ديدن» را گرفت، اما مىتوان برنامههاى متعادلتر را جايگزين كرد. رابين هود را يادتان هست؛ هاكلبرى فين، ماركوپولو، آرزوهاى بزرگ، پسر مبتكر، لوله پاك كن، سه كله پوك و...
روزگارى نه چندان دور تلويزيون به خانههاى ما آمد، با خودش كارتونهاى دوست داشتنى آورد و داستانهايى كه هرگز از ذهن ما محو نخواهند شد.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "دونده" به نشاني http://bahmanabdollahi.blogfa.com در ادامه نوشته است: امروز هر پدر و مادرى وقتى جلوى يك فروشگاه فيلمهاى كارتونى بايستد با تعجب بستهبندى كارتونهاى نسل هزاره سوم را خواهد ديد كه روى آنها اسامى عجيبى نوشته شده و تصاوير شخصيتهاى فلزى و روباتيک روى آنها حك شده است. يقيناً همه اين پدر و مادرها در چنين لحظاتى به ياد دورانى مىافتند كه تلويزيون دو شبكه داشت و هر شبكه يك ساعت براى بچهها برنامه پخش مىكرد كه همين يكى- دو كارتون و چند ميان پرده عروسكى ساخت وطن بزرگترين سرگرمى تصويرى آن نسل بود.
در سالهايى نه چندان دور از ويدئو و آتارى و گيم و DVD خبرى نبود، اما كارتونهاى جذابى بود كه به جاى خشونت و تصادف و اكشن پر از داستانهاى شيرين بود. كارتونهايى كه هم دلنشين بودند، هم آموزنده و البته بعضىهايشان سريالى بودند و شش ماه تا يك سال طول مىكشيد تا به پايان برسند.
وجه مشترك بيشترشان هم جستوجو به دنبال مادر و خانواده بودند. مثل نيكو، باخانمان، بل و سباستين، هاچ زنبور عسل و ...، شخصيت بعضىهايشان بدون مادر بودند. مثل بنر، سندباد، حنا، جودى آبوت، گاليور و ...، تعدادى از قهرمانان هم اصلا نه پدر داشتند و نه مادر، اما به شدت دوست داشتنى بودند، مثل پلنگ صورتى، سرندى پيتى، پت و مت، گوريل انگورى و ...
در روزگاران كودكى ما سريالهاى دنبالهدار بيشترين طرفدار را داشتند كه در اين ميان پينوكيو، سندباد، بينوايان، رامكال، بچههاى مدرسه آلپ، بابالنگ دراز، خانواده دكتر ارنست، مهاجران و ... را مىتوان نام برد، اما از ميان صدها كارتون اپيزوديك چند كارتون بيشترين خاطره را به ياد پدر و مادرهاى امروز مىاندازد؛ تنسى تاكسيدو و چاملى، پروفسور بالتازار، ركسى، لولك و بولك، كايوت و پرنده سريع (ميگ ميگ)، معاون كلانتر، يوگى و دوستان، گاليور، دهكده حيوانات، موش كور، تام و جرى و ...
اين روزها فيلمهاى سينمايى زيادى از آن سوى آبها به خيابانهاى شهرهاى ما مىرسد، برخى از اين توليدات به مدد چند شركت دولتى و خصوصى دوبله و تعدادى هم با زيرنويس در مغازهها عرضه مىشوند، اما بسيارى از اين كارتونها نمىتواند خاطره كارتونهاى ساده و خاطرهانگيز آن روزها را تكرار كند. نسل امروز به هر حال با مرد عنكبوتى، هالك، لاك پشتهاى نينجا، شگفتانگيزان و ... عجين شده است. كارى هم نمىشود كرد، موجى است كه راه افتاده و بچهها حق انتخاب ندارند، تلويزيون هم به وفور كارتونهاى پر از خشونت و تصادف و انفجار و شليك پخش مى كند.
در اين ميان نمىتوان جلوى «ديدن» را گرفت، اما مىتوان برنامههاى متعادلتر را جايگزين كرد. رابين هود را يادتان هست؛ هاكلبرى فين، ماركوپولو، آرزوهاى بزرگ، پسر مبتكر، لوله پاك كن، سه كله پوك و...