PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ازدواج



kamanabroo
10th December 2008, 10:05 PM
8 میلیون ازدواج نیاز داریم
جوان – ازدواج – ریشه ها (1)
http://img.tebyan.net/big/1387/09/244473422825024413412512192829662110214.jpg

امروزه از حدود 25میلیون جوان کشور ، بیش از 9میلیون نفر از آنها در سنین بین 24 – 20 سال می باشند و بر اساس همین آمارها 12 میلیون جوان مجرد در کشور نیز وجود دارند که همه آنها خواسته های مشروع و قانونی خود را طلب می کنند .

از طرفی اگر میانگین سن ازدواج درکشور را بر طبق آمارهای ارائه شده حدود 22سال برای دختران و 26 سال برای پسران در نظر بگیریم (که البته این سن در بعضی از استان ها مانند تهران بسیار بالاتر است) و در کنارِ باورها و اعتقادات نادرست فرهنگی مربوط به ازدواج بگذاریم ، کم کم به عمق فاجعه ای می رسیم که رسیدگی به آن در شرایط کنونی دیر می باشد چه رسد به تعلل بیشتر در این خصوص.متاسفانه سن بلوغ جنسی در کودکان بر خلاف گذشته ، روز به روز کاهش پیدا می کند و امروزه فرزندان ما در سنین حدود 12 سالگی در معرض تحریکات جنسی بوده و بلوغ جنسی آنها آغاز می شود.




حال این نوجوانان و جوانان بعد از حدود 15-10 سال بعد که می خواهند ازدواج نمایند باید چه زجر زیادی بکشند تا به گناه نیافتند و اگر هم نخواهند خویشتن داری نمایند چه عواقبی گریبان گیر او و جامعه خواهد شد.
هر روز که می گذرد کشور به مرز بحران اجتماعی در این خصوص نزدیک می شود که ابعاد اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی و سیاسی آن نگران کننده می شود.

ایجاد فسادهای اجتماعی، به تعویق افتادن استقلال جوانان و تأخیر شکل گیری هویت آنها، شیوع بیماری های روانی و عصبی، افزایش تقاضا برای اشتغال (به خصوص بخش دختران مجرد)، اتفاقات جدید در نظام خانواده ها و روابط بین آنها، بهم خوردن تعادل هرم جمعیتی در آینده های دور، از بین رفتن بعضی از تعصبات ملی، کاهش مشارکت های اجتماعی، گرایش به مکاتبات و عرفان های مختلف، افزایش آشوب های اجتماعی، ترویج زندگی های غیر قانونی و توافقی، گسترش مشاغلی که سرویس دهنده به مجردین می باشند و رکود بعضی مشاغل که برای ازدواج و زندگی های مشترک رواج دارند؛ از حداقل آفت هایی است که در نگاه گذرا از این اتفاق نامیمون استنباط می شود.
هر روز که می گذرد کشور به مرز بحران اجتماعی در خصوص ازدواج جوانان نزدیک می شود که ابعاد اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی و سیاسی آن نگران کننده می شود.
طبق محاسبه سر انگشتی، افراد در انتظار ازدواج بین سنین 29- 20 ، تا سال 1390 حدود 18 میلیون نفر می باشند و اگر در کنار آن افراد ازدواج نکرده ی بالای 30 سال ( و افراد بی همسر به دلایل طلاق و فوت همسر ) و در اصطلاح معوقه های قبلی را محاسبه کنیم، در طی 5 سال آینده حداقل به 8 میلیون ازدواج و به طور میانگین 1.600.000 ازدواج در هر سال نیاز است. حال اگر این عدد را در کنار بهترین سالِ شرایط ازدواج در کشور یعنی سال 1386 قرار دهیم که حدود 840.000 مورد ازدواج داشته ایم، متوجه می شویم که در این مسیر چقدر رسالت کشور، دولت، مردم، رسانه ها و در یک کلام نظام سنگین خواهد بود که انشاءالله مشکلات فرهنگی و اجتماعی آن در مقاله های بعدی بررسی می گردد.

دکتر قاسمی

kamanabroo
10th December 2008, 10:29 PM
سه راز از راز های خوشبختی



بعید می دانم زن و شوهری باشند که «طابق النعل بالنعل» تمام افکارشان عین یکدیگر باشد. من که سراغ ندارم شما چطور؟
این به این معنی نیست که تمام همسران، صبح تا شام با یکدیگر درگیرند بلکه دو فکر و دو سلیقه نمی توانند صد در صد با هم مطابق باشند ، بله اگر اختلاف ، بین زن و شوهر عمیق شود و این اختلاف ناشی از مشکلات جسمی ، جنسی و یا روحی ، روانی طرفین باشد و درمان نشود .حتماً آن خانه رو به خرابی می نهد و همچنین ، اختلاف هایی که ناشی از هوسرانی، تجمل گرایی، زیاده طلبی، توقعات بیجای طرفین از یکدیگر و ... باشد و چاره ای برای آن نیندیشند و از حد بگذرد ، آن نیز موجب اخلال در زندگی زناشویی شده و خانمان سوز می شود.

خوشا به حال آن همسرانی که از یکدیگر درس می آموزند ، نکته سنجند و اهل انصاف، به دیده اغماض و بخشش ، لغزش های یکدیگر را می نگرند و می گذرند و در زندگی یار و غمخوار یکدیگرند.
من هم دوستدارم از آنان باشم و چه بسا چنین نیز باشد ، اما حیف که سیگنال های ارتباطی را کند درک می کنم و آنوقت گاهی کمی دیر است.
و امروز هم روزی مثل همه روزها، کمی قبل از طلوع آفتاب تعامل و دیالوگ آغاز می شود. در همان ابتداء چیزی می گویم!
پاسخ می آید اسب پیش کشی را دندان نمی شمرند.
برنمی تابم ؛ کسی گزاف می گوید و یاوه می سراید چرا که منم رئیس خانه!!!
پاسخ می دهم : چرا در گنجه بازه چرا.......... و بهانه می جویم .

***
دوستان در این داستان که سر تا ته آن در سه دقیقه اتفاق افتاده ، نکته هایی است جالب توجه که اگر به آن عنایت شود ، رفته رفته بسیاری از مشکلات گشوده خواهد شد و راه برای زندگی آرام و گرم هموارتر می گردد .

سپاس گزاری
به طور مثال اگر برنامه زندگی بر اساس سپاسگزاری طرفین از یکدیگر باشد ، چه بسا مشکلات پیدا و پنهان حل شود ،در حدیث شریف مشهور آمده است: آنکه سپاسگزار آفریدگان نباشد. حتماً سپاسگزار آفریدگار نخواهد بود و همچنین آیه شریفه می فرماید: اگر سپاسگزار بودید ، بخشش های خود را بر شما افزون سازم ، اما اگر ناسپاسی کردید ، بدانید که شکنجه من هر آینه دردناک است (سوره ابراهیم آیه 7).
آنکه سپاسگزار آفریدگان نباشد. حتماً سپاسگزار آفریدگار نخواهد بود.


جالب است بدانید در خصوص سپاسگزاری از منعم بیش از 50 مورد در قرآن کریم یافت می شود ، که نشانگر اهمیت بحث سپاسگزاری است.

و امام خمینی (ره) نیز در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرماید : بدان كه از فطریاتى كه در فطرت همه عائله (خانواده) بشرى به قلم قدرت حق ثبت ، و همه با هم در آن موافق و مشتركند ، تعظیم منعم و ثناى او است ، و هر كس به فطرت پاک و خالص خود رجوع كند ، در مى یابد كه تعظیم و محبت منعم در كتاب ذاتش ثابت و ثبت است .
تمام ثناها و تعظیم هائى كه اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیایی خود كنند ، به همین فطرت الهیه است . تمام تعظیم ها و ثناهایی كه متعلمان از دانشمندان و معلمان كنند نیز از این فطرت است .
و اگر كسى كفران نعمتى كند یا ترك ثناى منعمى نماید ، با تكلف و برخلاف فطرت الهیه است ، و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت است . و لهذا به حسب فطرت ، كافران نعمت را نوع بشر تكذیب و تعییب (معیوب می دارند) كنند ، و از غریزه ذاتیه انسانیه خارج شمارند ، اینها كه مذكور شد ، راجع به شكر منعم مطلق - حقیقى و مجازى – بود.
همانگونه که ملاحظه فرمودید خصلت سپاسگزاری از واجبات فطری انسان است و ناسپاسی نسبت به منعم حقیقی که همان خدای بزرگ است و ناسپاسی نسبت به منعم مجازی که افراد بشر را شامل می شود ، کفر اعظم است و اصغر.

فروتنی
نکته دیگر که در این دیالوگ چند دقیقه ای بود ، بحث فروتنی و تواضع در مقابل تکبر است.
درست است که تکبر از صفات خدای بزرگ است. لیکن تکبر در بندگان عیب است و نقص ، و از صفات رذیله به شمار می آید ، شیطان که رانده درگاه الهی است و عبادت شش هزار ساله او در مقابل اغوای بشر گویا به هیچ انگاشته شد به جهت لحظاتی تکبر در مقابل فرمان خدای بزرگ بود ، بنابراین چنانچه این رذیله از هر کس ظهور و بروز نماید فرومایگی او را نمایان سازد ، پس اهل خانه باید نسبت به یکدیگر فروتن باشند تا بستر زندگی به سنگینی نگراید و کاشانه سبک و راهوار باشد.
معنای این کلام این نیست که اعضاء خانه، حرمت پدر نگه ندارند و مادر را عزیز نشمارند ، بلکه باید همان گونه که قرآن در سوره اسرا آیه 23 می فرماید: « ك مترین اهانتى به آنها (پدر و مادر) روا مدارند ! و بر آنها فریاد مزنند‏! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگویند » و باید پدر و مادر عزیز باشند و محترم ، بنابراین نباید با پدر و مادر با درشتی سخن گفت و آنان را آزرد .
لیک پدران و مادران نیز باید نیک بدانند : مشک آن است که خود ببوید ، نه آنکه عطار بگوید.

نظم
مطلب سومی که در این تعامل چند دقیقه ای خود نمایی می کند بحث نظم است، کراراً شنیده اید که امیرالمومنین علی علیه السلام همواره به نظم توصیه می فرمودند و جمله « اوصیکم عبادالله بتقوی الله و نظم امرکم» پیامی است که حتماً آویزه گوشتان خواهد بود و جالب است بدانید که توصیه های اهل بیت عصمت و طهارت در بسیاری از فرمایش های آنان حاکی از نظم حتی در هماهنگی بین زندگی مادی و معنوی بوده است به طور مثال امام صادق می فرمایند :من برنامه زندگی ام را بر چهار چیز بنا نهاده ام اول آنکه دانستم خود باید به کار خویش رسیدگی نمایم پس آستین همت بالا زدم ، تا چنین باشم و دوم آنکه دانستم خدای بزرگ در همه حال شاهد بر امور من است پس از حضور خدای بزرگ شرم داشتم و سوم آنکه دانستم روزیم را غیر از خویش کسی نمی خورد بنابراین اطمینان برایم حاصل شد تا دیگر طمع نورزم و چهارم اینکه دانستم پایان زندگی مرگ است بنابراین چنان رفتار کردم که همیشه آماده بودم تا به دیار جاوید بشتابم .
پس باید دانست که با نظم راه ها هموار می شود و مشکلات آسان می گرد پس دوست عزیز تبیانی نظم را سر لوحه زندگی خویش قرار ده تا سربلند ترین ها و موفقترین ها باشی.

kamanabroo
20th December 2008, 10:28 PM
داستان ازدواجی پرماجرا در قرآن
خداوند متعال، در قرآن شریف، به داستانى اشاره مى فرماید كه از جهاتى، قابل دقت و تأمّل است. با توجّه به اهمیّت آن در قرآن، كه نام بزرگترین سوره از این قصه گرفته شده و همچنین به علت نتایج ثمربخش آن، ما مشروح آن را براى خوانندگان گرامى، در اینجا نقل مى كنیم:
در زمان حضرت موسى علیه السّلام در بنى اسرائیل، مرد جوانى زندگى مى كرد. و به شغل غلّه فروشى اشتغال داشت. وى جوانى با ادب، و آراسته به كمالات ظاهرى و معنوى بود.
در یكى از روزها، كه طبق معمول در مغازه خویش، مشغول تجارت بود، شخصى آمده و از او، گندم فراوانى خریدارى كرد، كه آن معامله كلان، بهره سرشارى براى آن تاجر جوان، در پى داشت. وقتى براى تحویل گندم به انبارى خویش در منزل مراجعه كرد، متوجه شد كه درب انبارى بسته و پدرش پشت در خوابیده، كلید انبار هم در جیب اوست. و از آنجایى كه این جوان، شخصى فهمیده و با تربیت بود، طبعاً پدرش، احترام خاصى پیش او داشت.
بنى اسرائیل گفتند: یا نبى اللّه ! ما بدون تقصیر چرا دیه بدهیم ، شما از خداى خویش سؤال كن ، تا اینكه قاتل را، به ما معرفى نماید و ما از این اتهام، رها شویم. حضرت فرمود: دستور خداوند، فعلاً این است و من هرگز خلاف حكم خدا عمل نخواهم كرد.
با عذرخواهى به مشترى گفت: متأسفانه ! تحویل گندم، بستگى به بیدارى پدرم دارد و من راضى نیستم كه او را از خواب، بیدار كرده و اسباب ناراحتى اش را فراهم كنم؛ به همین جهت، اگر صبر كنى تا پدرم بیدار شود من مقدارى از مبلغ كالا، به تو تخفیف خواهم داد، و اگر نمى توانى صبر كنى، لطفاً از جاى دیگرى جنس مورد نیاز خود را تهیه كن.
مشترى گفت: من آن جنس را مقدارى هم گرانتر مى خرم، معطل نشو و پدر را از خواب بیدار كن، جنس را تحویل من بده. جوان گفت: من هرگز، او را از خواب بیدار نخواهم كرد و استراحت پدر، در نزد من بیشتر ارزش ‍ دارد تا سود این معامله كلان. بعد از اصرار مشترى و امتناع تاجر جوان، بالاخره مشترى صبر نكرد و رفت.
بعد از ساعتى، پدر از خواب بیدار شد؛ دید پسرش در حیاط خانه قدم مى زند، پرسید: پسرم! چطور شده در این ساعت كارى، درب مغازه را بسته و به خانه آمده اى؟ جوان برومند، داستان را از براى او نقل كرد، پدرش ‍ بعد از شنیدن واقعه، خیلى خوشحال شد و حمد الهى بجا آورد و به خداوند عرضه داشت: پروردگارا! از تو متشكرم، كه چنین فرزند باعاطفه و مهربان به من عطا كرده اى. و به پسرش گفت: اگر چه من راضى بودم كه مرا از خواب بیدار كنى و اینقدر سود را از دست ندهى، امّا حالا كه تو بزرگوارى كردى و احترام پدر پیرت را نگاه داشته اى، من، در عوض آن سودى كه از دست داده اى، گوساله خویش را، بتو مى بخشم و امیدوارم كه خداى متعال توسط این گوساله، نفع بسیارى به تو برساند و آن درس عبرتى باشد، براى تمام جوانها كه احترام پدر و مادر خویش را حفظ كنند. سه سال از این ماجرا گذشته و آن گوساله روز به روز رشد كرده و یك گاو بزرگ و كامل شده بود.
در این هنگام، از طرف خداوند به موسى علیه السّلام وحى نازل شد: اى موسى! حالا كه به حكم ظاهرى تو، راضى نشدند دستور بده، گاوى را بكشند و بعضى از اعضاى او را، به بدن مرده بزنند، تا من او را زنده نمایم و او قاتل خودش را معرفى كند.
در آن زمان، در منطقه دیگرى و در یكى از خانواده هاى بنى اسرائیل، دخترى مؤدّب و عفیفه و جمیله ای بود كه به حدّ بلوغ رسیده و خواستگاران زیادى برایش مى آمدند؛ كه از جمله آنان دو پسر عموىِ دختر بود: یكى از آن دو، متدین و با تربیت بود امّا از مال دنیا، چندان بهره اى نداشت و در مقابل پسر عموى دوم، از ثروت دنیا بهره مند بود، ولى از دین و تقوا و معنویت هیچ بهره اى نداشت، فقط در ظاهر و با زبان به حضرت موسى گرویده بود. دختر، از بین خواستگاران، به این دو نفر متمایل شد و یك هفته مهلت خواست، تا در مورد زندگى و انتخاب همسر آینده خویش تصمیم بگیرد.
او در این مدت با خود فكر كرد كه :
اگر من، با پسر عموى متدین ازدواج كنم، باید عمرى در فقر بوده و با زندگى ساده بسازم، امّا در عوض با همسرى راستگو و مهربان و خداشناس، به سر خواهم برد و یك زندگى آرامبخش و سالم، خواهم داشت. و اگر با همسر ثروتمند، بى تقوا و آلوده به گناه ازدواج كنم، ممكن است چند روزى در رفاه و آسایش باشم، امّا از فضائل اخلاقى و معنوى دور خواهم شد و در اثر بى مبالاتى و بى تقوائى همسر آینده ام، ممكن است از جادّه سعادت، منحرف شده و در سراشیبى لغزش ها و آلودگى سقوط كنم.
دختر جوان، بعد از فكر و مشورت با پدر و مادرش به این نتیجه رسید كه با پسر عموى متدین و باتقوا ازدواج كند. وقتى پسر عموى ثروتمند، از تصمیم عاقلانه دختر عموى خویش آگاه گردید، خود را در میان همسن و سالان شكست خورده تلقى كرد؛ و آتش حسد، در سینه او شعله ور شد. وى در اثر وسوسه شیطان، نقشه خطرناك و شومى كشید.
او شبى، پسر عموى باتقوا را، به منزل خویش دعوت كرده و بعد از پذیرائى كامل، شب او را در خانه نگهداشت و در آخرهاى شب، در حالى كه میهمان در خواب بود او را بطرز فجیعى كشته، و جنازه را در یكى از محلاّت ثروتمند بنى اسرائیل انداخت. بعد پیش خودش فكر كرد: با یك تیر دو نشان مى زنم، اوّلاً، دختر عموى من بعد از حذف رقیب، ناچار مرا مى پذیرد و ثانیاً، دیه این پسر عمو را، كه به غیر از من ، وارثى ندارد، (طبق قانون حضرت موسى علیه السّلام) از اهالى محل گرفته، و صرف خرج عروسى مى كنم.
بنى اسرائیل گفتند: پس از خداى خود بخواه، كه براى ما روشن كند، این (ماده گاو) چگونه باشد؟ گفت : خداوند مى فرماید: ماده گاوى است كه نه پیر؛ و نه بكر و جوان؛ میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.
صبح زود، وقتى مردم از خانه ها بیرون آمدند، با جسد خونین یك شخص مقتول، مواجه شدند، و هر چه دقت كردند، او را نشناختند؛ تا اینكه بحضور حضرت موسى رفته و حادثه را گزارش دادند. حضرت موسى علیه السّلام دستور داد، تمام طبقات و اصناف حتى كشاورزان، از رفتن به سرِ كار، خوددارى كنند و همه در صدد شناختن قاتل و مقتول باشند.
(زیرا مسئله قتل، در بین بنى اسرائیل خیلى مهم بود.) مردم، بدنبال دستور پیامبر خدا، تمام تلاش خود را بكار بردند، ولى هیچ اثرى از قاتل و یا مقتول بدست نیامد.
جوان قاتل، نزدیكیهاى ظهر، از منزل خود بیرون آمد و مشاهده كرد كه وضع شهر بهم ریخته، همه دست از كار كشیده اند. جوان- با تجاهل - علت را جویا شد و گفتند: شخصى را كشته و شب گذشته ، به یكى از محله ها انداخته اند و حضرت موسى دستور شناسائى و دستگیرى قاتل را داده است كه خانواده مقتول ، او را قصاص كنند. او به سرعت، به كنار جنازه آمد و روپوش را كنار زد و به صورت او نگاه كرد. ناگهان نعره زد، و داد و فریاد راه انداخته و مانند اشخاص مصیبت دیده، به سر و صورت خود مى زد و گریه كنان مى گفت : آه ! آه ! این جوان پسرعموى من است و باید، یا قاتل را نشان بدهید تا قصاص كنم ، و یا اینكه دیه خون او را بگیرم! وقتى او را در محضر حضرت موسى علیه السّلام حاضر كردند، حضرت موسى علیه السّلام بعد از احراز هویّت و خویشاوندى آن جوان با مقتول، فرمود: اهالى آن محل یا باید، قاتل را بیابند و یا اینكه ، پنجاه نفر قسم بخورند كه خبر از قاتل ندارند و دیه مقتول را بپردازند.
بنى اسرائیل گفتند: یا نبى اللّه ! ما بدون تقصیر چرا دیه بدهیم ، شما از خداى خویش سؤ ال كن ، تا اینكه قاتل را، به ما معرفى نماید و ما از این اتهام، رها شویم. حضرت فرمود: دستور خداوند، فعلاً این است و من هرگز خلاف حكم خدا عمل نخواهم كرد. در این هنگام، از طرف خداوند به موسى علیه السّلام وحى نازل شد: اى موسى! حالا كه به حكم ظاهرى تو، راضى نشدند دستور بده، گاوى را بكشند و بعضى از اعضاى او را، به بدن مرده بزنند، تا من او را زنده نمایم و او قاتل خودش را معرفى كند. و خداوند متعال در قرآن به این قصه اشاره فرموده : (وَ اِذْ قالَ مُوْسى لِقَوْمِهِ اِنَّ اللّهَ یَاءْمُرُكُمْ اَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا اَتتّخذنا هُزُواً قالَ اَعُوذُ بِاللّهِ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْجاهِلینَ) (1): به یاد آورید، هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت : خداوند به شما دستور مى دهد، ماده گاوى را ذبح كنید (و قطعه اى از بدن آن را، به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى كند و غوغا و آشوب خاموش گردد).
از این قصه مى فهمیم كه خداوند، زنان پاك و با عفت را نصیب مردان متدین و پاكیزه مى گرداند. چنانكه در قرآن فرموده : (وَالطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ) (360) زنان پاك از آنِ مردان پاك، و مردان پاك از آنِ زنان پاكند.
گفتند: آیا ما را مسخره مى كنى ؟ (مگر ممکن است عضو مرده اى را به مرده بزنیم و او زنده شود).
موسى گفت: به خدا پناه مى برم از اینكه از جاهلان باشم!
(قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَنا ماهِىَ، قالَ اِنَّهُ یقول اِنَّها بَقَرَةً لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ) (2)
بنى اسرائیل گفتند: پس از خداى خود بخواه، كه براى ما روشن كند، این (ماده گاو) چگونه باشد؟ گفت : خداوند مى فرماید: ماده گاوى است كه نه پیر؛ و نه بكر و جوان؛ میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید. (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَنا مالُونُها قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِریْنَ) (3)گفتند: از پروردگار خود بخواه كه براى ما بیان كند، رنگ آن چگونه باشد؟ موسى گفت : خداوند مى فرماید: گاوى باشد زرد یكدست، كه بینندگان را خوش آمده و مسرور سازد. (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَنا ماهِىَ اِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ اِنّا اِنْشاءَاللّهُ لَمُهْتَدُونَ قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ لاذَلُولٌ تُثیرُ الاَْرْضَ وَ لا تَسْقِى الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاشِیَةَ فیها قالُوْا اَلاَّْنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ماكادُوا یَفْعَلُون ) (4)
باز گفتند: از خداوند بخواه، چگونگى آن گاو را كاملاً براى ما روشن سازد كه هنوز بر ما مشتبه است و اگر رفع اشتباه شود، ما اطاعت كرده و انشاءالله هدایت خواهیم شد.
گفت: خدا مى فرماید: گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده و نه براى زراعت آبكشى كند و آن بى عیب و یكرنگ باشد. گفتند: اكنون حقیقت را روشن ساختى و گاوى را بدان اوصاف كشتند، امّا نزدیك بود كه از این امر نیز نافرمانى كنند.
بنى اسرائیل، وقتى این صفات را، از حضرت موسى شنیدند، بدنبال گاوى با این اوصاف گشتند و هر چه تفحص كردند، پیدا نشد تا اینكه بالاخره، گاو را با آن ویژگى ها، در خانه جوانى پیدا كردند.
او همان جوان گندم فروش بود كه چند سال پیش، در اثر احترام و مهربانى به پدرش، صاحب گوساله اى شده بود. بنى اسرائیل به در خانه جوانِ تاجر آمده و تقاضاى خرید گاو را كردند و او وقتى از ماجرا اطلاع یافت خوشحال شده و گفت: من باید از مادرم اجازه بگیرم.
پیش مادرش آمده و مشورت كرد، مادرش گفت: به دو برابر قیمت معمولى او را بفروش. بنى اسرائیل وقتى از قیمت باخبر شدند گفتند: مگر چه خبر شده؟ یك گاو معمولى ، به دو برابر قیمت بازار؟!
و پیش حضرت موسى علیه السّلام آمده و گزارش دادند. حضرت فرمود: حتماً، باید بخرید، زیرا فرمان خداوند است. آنها برگشته و به صاحب گاو گفتند: چاره اى نیست، ما آنرا به دو برابر قیمت مى خریم، برو گاو را بیاور. و او دوباره پیش مادرش آمده و نظر او را خواست و مادرش گفت: پسرم! برو بگو: به دو برابر قیمت قبلى ما مى فروشیم! آنها وقتى این جمله را شنیدند با تعجب و ناراحتى گفتند: ما یك گاو را به چهار برابر قیمت، نمى خریم.
این داستان، اهمیت احترام و مهربانى به پدر و مادر را براى عزیزان جوان، روشن مى كند؛ كه خداوند متعال چقدر عنایت دارد كه جوانان عزیز در برخورد با والدین خویش، نهایت مهربانى و تكریم را داشته باشند و پاداش دنیوى و اخروى آنرا دریابند.
پیش حضرت موسى علیه السّلام برگشتند و حضرت فرمود: باید بخرید، زیرا فرمان خداوند است. آنها بازگشتند؛ این بار نیز مادر جوان گفت: پسر جان! برو به آنها بگو: چون شما نخریدید و رفتید، به دو برابر قیمت قبلى مى فروشیم. و بنى اسرائیل باز از خریدن، خوددارى كرده و برگشتند. و هر بار كه برمى گشتند، قیمت دو برابر مى شد، تا اینكه، آن گاو را بدستور حضرت موسى خریدند، به قیمت اینكه پوستش را پر از سكّه هاى طلا بكنند. بعد از خریدن گاو، آنرا ذبح نموده و پوستش را پر از سكّه هاى طلا كرده و به صاحبش تحویل دادند.
حضرت موسى علیه السّلام آمد و دو ركعت نماز خواند و بعد دستها را به سوى آسمان بلند كرده و فرمود: پروردگارا! تو را قسم مى دهم به شكوه و جلال محمد و آل محمد علیه السّلام كه این مرده را زنده گردانى. و بعد قسمتى از دم گاو را آورده و به بدن آن مقتول زدند و او زنده شده و قاتلِ خود را معرفى كرده و چگونگى وقوع جنایت را شرح داد.
بعد از این معجزه ، بنى اسرائیل به همدیگر مى گفتند: ما نمى دانیم معجزه زنده شدن این مقتول مهمّ است، یا ثروتمند كردن خداوند، آن جوان تاجر را!
حضرت موسى امر كرد كه قاتل را قصاص كنند. و آن جوان بی گناه، بعد از زنده شدن، از حضرت موسى تقاضا كرد كه از خداوند بخواهد، عمرى دوباره به او عنایت كند. خداوند به حضرت موسى مژده داد كه هفتاد سال، عمر دوباره به او بخشیدم و بعد موسى علیه السّلام آن دختر پاكدامن را به عقد آن جوان - پسر عموى متدین و درستكار - در آورد. و در حدیث نقل شده: خداوند در قیامت هم بین آن دو زوج جوان، جدائى نمى اندازد و آنها در عالم آخرت و در بهشت با یكدیگر زن و شوهر خواهند بود.(5)
نتایج این داستان
در این داستان كه بزرگترین سوره قرآن، بنام همین استدلال (گاو بنى اسرائیل ) نامیده شده است، نكاتى قابل دقت وجود دارد كه ما به بعضى از نتایج ثمربخش آن، اشاره مى كنیم:
1- این داستان، اهمیت احترام و مهربانى به پدر و مادر را براى عزیزان جوان، روشن مى كند؛ كه خداوند متعال چقدر عنایت دارد كه جوانان عزیز در برخورد با والدین خویش، نهایت مهربانى و تكریم را داشته باشند و پاداش دنیوى و اخروى آنرا دریابند.
2- از این قصه مى فهمیم كه خداوند، زنان پاك و با عفت را نصیب مردان متدین و پاكیزه مى گرداند. چنانكه در قرآن فرموده : (وَالطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ) (6) زنان پاك از آنِ مردان پاك، و مردان پاك از آنِ زنان پاكند.
3- نتیجه خیانت به دیگران، رسوائى در دنیا و آخرت مى باشد.
4-یكى از معجزات الهى را در این داستان مشاهده مى كنیم.
5- اراده الهى، بالاتر از تمامى خواسته ها و فوق تمایلات انسانى است.
6-رضایت خداوند متعال، مهمّتر از همه كارها، حتى تجارتهاى پرسود و منفعت، مى باشد.
7- دخترانِ جوان، در انتخاب همسر آینده خویش، نیك بیندیشید، تا در دام هوس ها و تمایلات سوداگران شهوات نفسانیه، گرفتار نشوند.
8- و بالاخره انسانهاى خداجو و خداپرست، در تمام مراحل زندگى موفق و پیروزند، هر چند این پیروز باتاءخیر و مشكلاتى همراه باشد؛ زیرا خداوند فرمود: (اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) (7) مسلّماً با هر سختى آسانى است.(8)
-----------------------------------------
پی نوشت ها
1- بقره / 67.
2- بقره / 68.
3- بقره / 69.
4- بقره / 71 - 70.
5- با استفاده از حیوة القلوب، ج 2، ص 270 - تفسیر صافى، ج 1/ 140 -داستان پیامبران، 2 / 366.
6- نور/26
7- شرح/6
8- پاک نیا، عبد الکریم، جلوه هایی از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها

kamanabroo
13th January 2009, 01:08 AM
تعیین مهریه در ازدواجآیا معین کردن مهریه در ازدواج موقت یا دائم واجب است؟ آيا در متن قرآن آيه يا آياتي وجود دارد كه بيانگر واجب بودن تعيين مهريه باشد؟ اگر احاديث يا رواياتي از ائمه اطهار(ع) وجود دارد كه تعيين مهريه را از واجبات مي‌دانند بيان فرماييد.

1- اگر در عقد دائمي مهر را معين نکنند عقد صحيح است و چنان چه مرد با زن نزديکي کند بايد مهر او را مطابق مهر زن‌هايي که مثل او هستند بدهد.[1]
يعني با تعيين نکردن مهر، حق مهريه ساقط نمي‌شود و شوهر موظف به پرداخت مهر المثلمي‌باشد.
و در ازدواج موقت عدم تعيين مهر بنا بر نظر بسياري علماء مانند آيت الله سيستاني، خوئي و مکارم، موجب بطلان عقد مي‌گردد.
و در هر صورت عدم تعيين آن گناه نيست، بلکه يا موجب بطلان عقد و يا وجوب مهر المثل مي‌گردد. براي اطلاعات کامل‌تر به کتب فقهي استدلالي مراجعه نماييد.

2- آيه «وَ ءَاتُواْ النِّسَاءَ صَدُقَاتهِِنَّ نحِْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شىَ‏ْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكلُُوهُ هَنِيًا مَّرِيًا» يعني: و مهر زنان را (بطور كامل) بعنوان يك بدهى (يا عطيه،) به آنان بپردازيد! (ولى) اگر آنها چيزى از آن را با رضايت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف كنيد![2]
دلالت بر وجوب پرداخت مهريه مي‌کند.

3- قرآن تنها منبع استنباط احکام نيست و در اسلام علاوه بر آن منابع ديگري نيز براي استنباط احکام بيان شده است.

4- در بيان مقدار مهريه و تعيين آن و چگونگي پرداخت و ساير احکام آن روايات زيادي داريم که صد البته تمامي احکام مربوط به مهريه از اين روايات استخراج مي‌شود و صرف بيان بعض اين روايات براي کسي، حجيت و عدم حجيت را به دنبال نخواهد داشت. زيرا يک مجتهد براي استنباط احکام از روايات مراحل و مقدماتي را بايد طي نمايد تا به اين مقصد نايل آيد. مثلاً بررسي سندي، رجال و درايه و بررسي مدلول روايات و... که اينها از يک فرد عادي و بدون تحصيلات لازم و طي ساير مراحل و مقدمات به سادگي قابل دسترسي نمي‌باشد.






[1]-توضيح المسائل مراجع.ج 2 ص 410 مسأله 2419.

[2]-سوره نساء، آیه 4.

kamanabroo
19th January 2009, 10:56 PM
شتابزدگی در انتخاب همسر

http://img.tebyan.net/big/1387/10/201011722313134551331281725017714320884203.jpg
با توجه به اهمیت انتخاب همسر و نقش تعیین کنندهء آن در زندگی انسان، و برای پیشگیری از مشکلات احتمالی، نباید در این مورد شتابزده عمل کرد و بدون تحقیق و بررسی لازم و تنها از روی گمان یا ساده لوحی اقدام نمود.
اگربه هر علت، شایستگی طرف مقابل احراز نشود و ابهامی باقی بماند، باید از بستن پیمان زناشویی پرهیز کرد.
این مسأله دربارهء دختران اهمیت بیشتری دارد. مطابق قانون اسلام، دوشیزگان که هنوز تجربهء برخورد و تماس با مردان را ندارند ممکن است با این موضوع برخورد احساسی و عاطفی کنند، باید در ازدواجشان از پدران خود کسب رضایت کنند و پدران نیز، نباید بدون رضایت دخترانشان برای آنان همسر برگزینند؛ زیرا، در ازدواج، تصمیم نهایی به عهدهء خود زوجین است و بدون رضایت آنها عقد ازدواج صحیح نیست. همچنین تصمیم پدر باید با رعایت مصلحت دختر باشد و بدون رعایت مصلحت معتبر نیست. ازدواج های تحمیلی که در آن پسر یا بویژه دختر وادار به ازدواج با فردی خاص می شود؛ فرجام خوبی ندارد. نتیجهء پژوهشها نشان می دهد که متأسفانه هنوز در جامعه ما -حتی در جوامع شهری- این گونه ازدواج ها وجود داردو تعداد زنانی که تن به ازدواج تحمیلی می دهند بیشتر از مردان است.
یکی از عوامل مهمی که در شناخت اشخاص کمک میکند، مطالعهء خانواده آنهاست. شخصیت اخلاقی و معنوی کسانی که در خانواده های نجیب و سالم بار آمده اند، عمق و اصالت بیشتری دارد و به همین علت این افراد بیشتر قابل اعتمادند. البته گاه دیده می شود که در خانواده هایی با شرایط نامناسب افرادی شایسته رشد می یابند و بعکس، از خانواده های خوب فرزندانی ناصالح بر می خیزند. در واقع منظور این است که معمولاً ویژگیهای بنیانهای شخصیتِ انسان نقشی بسزا دارد.
حتی نوع تغذیه - از نظر حلال و حرام بودن- در روحیات انسان تأثیر عمیق دارد و
در تعالیم اســـلامی بر این مطلب تأکید فراوان شده است. در خانواده هایی که حساسیتی نســـبت به حلال و حرام ندارند و از راههای نادرست به کسب درآمد
می پردازند یا از پرداخت حقوق واجب طفره می روند، فــــرزندان از نظر روحی و معنوی متحمل خسارتهایی می شوند که جبران آنها آسان نیست.


در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرموده اند: از سبزه مزبله (زباله دان) بپرهیزید. پرسیدند: سبزهء مزبله چیست؟ فرمودند: زن زیبا در خانواده بد. این مطلب در مورد مردانی نیز که از امتیازات ظاهری از قبیل زیبایی و مال و مقام برخوردارند اما در خانواده های فاسد و نامناسب بار آمده اند، صادق است.

kamanabroo
24th January 2009, 12:54 AM
همسران ، همکاراني عاشق
لزوم شناخت حقوق و وظايف دو جانبه در خانواده
http://img.tebyan.net/big/1386/09/2131311411581181821105118213022118494107223.jpg



زن وشوهر بايد به حقوق هم احترام بگذارند . از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفين ، تقسيم كارهاى خانه و زندگى ميان زن و شوهر است .وقتى بار سنگين خانواده بر دوش دو انسانى است كه با هم زندگى مشترك دارند ، چاره اى جز تقسيم اين بار و كار نيست ، تا نه كارى بر زمين بماند و نه بارها بر دوش يكى سنگينى كند.
اساس حرمت گزارى به حقوق انسان ، شناخت و مراعات حقوق و وظايف است ، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر!
همين كه اسلام براى زن ، حق مالكيت و استقلال اقتصادى و انتخاب و... قرار داده است ، نشانه حرمت نهادن به اوست . اينكه شوهر در مقابل همسرش وظايف و تعهداتى دارد ، نشانه ديگرى از اين حق و احترام است .
خانواده اى كه بر شالوده محبت استوار شده باشد ، هر يك از زن و شوهر ، بيش از آنچه كه وظيفه شان است ، كار و تلاش مى كنند ، آن هم عاشقانه و از روى مهر و احساس رضايت و خرسندى .
آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها و وظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده ي همان حد و حريم و مراعات آن حدود و حقوق است .

در حالات و سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل شده است كه آن حضرت حتى در كارهاى خانه ، به همسرانش كمك مى كرد: و يخدم فى مهنة اهله (1) كه اين بالاتر از تقسيم كار است .
آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها و وظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده ي همان حد و حريم و مراعات آن حدود و حقوق است .
بار كارها را بايد هر دو به دوش بكشند. كارهاى سنگين و خستگى آور و گوناگون خانه ، اگر به دوش يكى بيفتد و ديگرى بى خيال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب و تفريح و استراحت و مسافرت هاى خود برسد و غم خانه و فكر مشكلات را نداشته باشد ، ظلمى در حق ديگرى است ، چه زن باشد ، چه شوهر. البته در اين گونه موارد ، اين زنان هستند كه مظلوم خانواده مى شوند و حقشان تباه مى گردد.

اين سخن زيباى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كه من بهترين شما نسبت به همسران خودم هستم . اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد ، يكى هم رافت و عطوفت و كمك و تفقد و حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) هم عملا چنان بوده ، هم به چنين رفتار متعالى و بزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى كرد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ملعون ملعون من ضيع من يعول ؛ (2)
ملعون است ، ملعون است كسى كه فرد مورد تكفل خويش را تباه سازد.
تباه ساختن حق افراد زير دست و تحت تكفل ، كه همسرهم يكى از آنان است ، موجب استحقاق لعنت الهى مى شود.
تقسيم كار و مسئوليت ها نيز بايد با مراعات توان جسمى و ظرفيت وجودى و طاقت فردى باشد و از تحميل تكليفى فوق طاقت بر هر يك از آن دو پرهيز شود.


پايان اين مقاله را حديثى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و سخنى از امام صادق (عليه السلام ) قرار مى دهيم :

مردى خدمت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) آمد و در ستايش از اخلاق همسر خود چنين گفت : من زنى دارم كه هرگاه وارد خانه مى شوم از من استقبال مى كند و به پيشوازم مى آيد و هرگاه كه از خانه بيرون مى روم ، مرا بدرقه و مشايعت مى كند. هر گاه مرا اندوهگين و ناراحت مى بيند ، از علت غم و اندوهم مى پرسد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اين زن را به بهشت بشارت بده و به او بگو كه تو يكى از كاركنان و كارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو، اجر و پاداش هفتاد شهيد است . (3)


در سخنى ارزشمند، امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
مرد در زندگى با همسر خود ، بى نياز از سه چيز نيست :
1- همراهى و هماهنگى با او ، تا به اين وسيله ، موافقت و محبت و دوستى او را جلب كند.
2- رفتار نيك و حسن خلق با همسر و به دست آوردن دل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زيبا در چشم او.
3- توسعه و گشايش در مسايل معيشتى .
http://img.tebyan.net/big/1385/08/21098197117124671162220949124215187120188226.jpg
زن نيز در زندگى با شوهرش بى نياز از سه چيز نيست ، تا توافق كامل با او پديد آيد:
1- نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاكى ، تا بدين وسيله دل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناپسند و خوب و بد ، اطمينانش محفوظ بماند.
2- نگهدارى شايسته از شوهر و مراقبت از او ، تا عواطف او را نسبت به خويش جلب كند و هنگام لغزش از سوى خود ، آن عاطفه او را كمك كند.
3- اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به ظاهري زيبا در آمدن تا در چشم شوهر ، زيبا جلوه كند و محبت افزون گردد. (4)
رعايت اين نكات ، از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده ، شرايط مناسب ترى را براى برپايى خيمه عفاف پديد مى آورد و ضامن استحكام بنيان خانواده در سايه تعاليم مكتبى است .

پي نوشت ها :
1- بحار الانوار، ج 16، ص 227.
2- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 123.
3- بحار الانوار، ج 100، ص 239.
4- ميزان الحكمه ، ج 4، ص 284.


منبع : تلخيص شده از كتاب " الفباى زندگى (آشنايى با اصول و عوامل تحكيم خانواده ) "
نويسنده : جواد محدثى

kamanabroo
24th January 2009, 12:56 AM
با همسرت ، آرامش را بیافرین!


http://img.tebyan.net/big/1382/09/213825103631692815313722525497434351173.jpg


و مِن آیاته خَلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مَودّةً و رحمة ِانّ فی ذلک لقومٍ یتفکّرون.
و از نشانه های او این است که همسرانی (جفت هایی) از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش بگیرید، و بین شما (زن و شوهر) مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند. (سوره روم، آیه 21)
فلسفه ی تشکیل خانواده چیست؟! هدف از ازدواج چیست؟!
هر کسی با توجه به جهان بینی خود ، پاسخی نسبت به پرسش فوق خواهد داد . علمای جامعه شناسی و روان شناسی هر کدام با توجه به نگرشی که انسان و جامعه دارند ، پاسخ خواهند داد.
گاهی هدف را اقتصادی می دانند ، گاهی رفع نیاز جنسی می دانند و گاهی تداوم نسل بشر می دانند و یا اهداف دیگر اجتماعی و تربیتی بیان کنند.
اهداف فوق می توانند ثمره ی ازدواج و تشکیل خانواده باشد. ولی هدف نهایی و غایی ازدواج نمی باشد.

هدف از ازدواج و تشکیل خانواده چیست؟
آن که از روی حکمت و رحمت خود ، زوج را خلق کرده است، علت غایی را کسب آرامش در کنار یکدیگر می داند و ثمره ی این « آرامش » را مودّت و رحمت می داند تا دو زوج با عشق به یکدیگر و آرامش روحی و جسمی رشد یابند و شایستگی خلیفه او بودن را کسب کنند و فرزندانی شایسته تحویل اجتماع دهند.

همان گونه که گفته شد ، تداوم نسل بشر ، رفع نیاز جنسی و رشد اقتصادی جامعه ، می توانند هدف فرعی ازدواج باشد ولی هدف نهایی و غایی آرامش در کنار یکدیگر است به عبارت دیگر ممکن است زن و مردی ازدواج کنند و چند فرزند داشته باشند و نیازهای جنسی یکدیگر را برطرف کنند و اقتصاد خانواده و جامعه راارتقاء دهند ، ولی در کنار یکدیگر «آرامش» ندارند ، نسبت به یکدیگر عشق و علاقه نداشته باشند. بلکه برای حفظ کانون زندگی و یا مراعات وجهه ی اجتماعی یکدیگر را تحمل کنند و سال های فراوانی بدون آرامش و سکون با یکدیگر زندگی کنند ، ولی دارای روحی آشفته و جسمی مبتلا به انواع امراض و فرزندانی ناآرام و دارای کمبودهای روانی باشند . شاید گاهی ابراز رضایت از زندگی خود کنند و این ابراز رضایت ظاهری را مانند کاغذ دیواری زیبا بر خرابه ی زندگی خود بکشند و آن را زیبا جلوه دهند ولی همواره از امراض روحی و جسمی شکایت می کنند که نشانگر عدم دستیابی به هدف خلقت یعنی «آرامش» است.
زن وشوهر بعد از ازدواج باید سعی و تلاش خود را برای کسب آرامش در کنار یکدیگر قرار دهند و هر گاه این «آرامش» را در کنار یکدیگر ندارند بدانند مشکلی در روابط شان ایجاد شده و باید هرچه سریع تر برای رفع آن اقدام کنند.


زن و شوهری که در کنار یکدیگر احساس آرامش نمی کنند ، باید با بازنگری به روابط خود هر چه سریع تر، بدون تعصب، اشتباهات خود را بیابند. و بدون غرور و لجبازی، مشورت کردن با متخصص مسائل زناشویی و یا مطالعه ی کتاب های مفید ، رفتارهای نادرست خود را کنار بگذارند و به رفتارهایی که تقویت کننده ی آرامش در کنار یکدیگر است، توجه بیشتر ی کنند تا در سایه ی این آرامش ، به عشق و مودت برسند.
این آرامش چگونه بدست می آید؟ به عبارت دیگر چه رفتارهایی در روابط زناشویی موجب آرامش یکدیگر می شوند؟ و چه رفتارهای زن و شوهر تخریب کننده ی آرامش خانواده می شود؟
به نظر شما زن و مرد چگونه با یکدیگر رفتار کنند تا در کنار یکدیگر به آرامش برسند؟
منتظر مقالاتی که پاسخ دهنده ی پرسش های فوق است باشید ، انشاءالله با کمک قرآن و اهل البیت علیهم السلام و علوم تربیتی زندگی زناشویی خود را تبدیل به یک کانون آرامش بخش برای تمام اعضای خانواده کنیم.

عباس خراسانی - مدرس دانشگاه علامه

kamanabroo
24th January 2009, 12:58 AM
خرده نیازهای زن وشوهری!



http://img.tebyan.net/big/1387/09/1305018724225483732215316789240120689135.jpg
او (خدا) کسی است که شما را از یک نفس واحد آفرید و از آن نفس برای شما همسر و جفتی قرار داد تا در کنار آن آرامش بگیرید. (سوره اعراف / 189)

در مقاله ی قبل با عنوان « با همسرت ،آرامش را بیافرین! » هدف مهم و اساسی ازدواج و تشکیل خانواده را « کسب آرامش» بیان کردیم . وعده داده بودیم که درباره ی راههای دستیابی به این «آرامش» گفتگو کنیم، ولی بجاست که ابتدا در مورد کلمه «سکون» در قرآن و احادیث صحبت کنیم و سپس چگونگی دستیابی به آن را بیان کنیم.

کلمه ی «سَکَنَ» به معنای آرامش و محل آرامش می باشد(1). و کلمه ی «سکینه» که در قرآن شش بار آمده است به معنای آرامش قلب و اطمینان خاطر است به عبارت دیگر صحبت از یک آرامش دائمی است اگر «سَکن» یعنی آرامش در انسان به صورت یک صفت و دائمی شود «سکینة» گفته می شود که در آیه ی چهار سوره ی فتح آن را، هدیه ی خدا به مؤمنین بیان شده که موجب افزایش ایمان آنها می شود.

هُو الذّی اَنزل السکینةً فی قلوبِ المؤمنینَ لِیزدادوا ایماناً مع ایمانهم.

او (خدا) کسی است که در دلهای مؤمنین آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی برایمان خود بیفزایند.(2)
زن و مرد نیز نیازهایی نسبت به یکدیگر دارند ، هر گاه این نیازها بوسیله ی دیگری برآورده شود ، در کنار او به آرامش می رسد.


پیامبر اسلام(ص) این آرامش و سکینه لازم و ضروری می داند و نداشتن آن را ضرر و خسران می داند
السکینة مغنمٌ و ترکُها مَغرَمٌ
آرامش غنیمتی است و ترک آن ضرر و زیان است(3)
قرآن «شب» را به عنوان زمان «آرامش گرفتن» بیان کرده است.

الله الذّی جعل لکم الّیل لتسکنوا فیه
خدا کسی است که شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید(4)

«شب» چگونه آرامش بخش است؟ انسان در روز فعالیت های گوناگون دارد لذا جسم و روان او خسته می شود ، این خستگی او را از تعادل خارج می کند که با چند ساعت خوابیدن ، جسم و روان او به حال تعادل برگشته و در نتیجه آرامش می یابد. به مثال ها زیر توجه کنید:
وقتی انسان تشنه است، تعادل جسمی و روحی او به هم می خورد ، با خوردن یک لیوان آب گوارا تشنگی او بر طرف می شود و به آرامش می رسد و یا فرد گرسنه ای را تصور کنید که از شدت گرسنگی ضعف جسمی دارد و تعادل روانی از دست داده و در نتیجه حوصله ی او کاهش یافته و در برابر رفتار دوستانش، بردباری نکرده و رفتارهای نامناسب بروز می دهد همین فرد پس از غذا خوردن «آرامش» نسبی کسب می کند و از رفتار خود نادم و پشیمان می باشد.


در مثال های فوق یک « نیاز » وجود دارد (استراحت، آب و غذا)؛ پس از «ارضای» آن «آرامش» به دست می آید. به عبارت دیگر تا زمانی که این نیازها برآورده نشده بود ، آرامش روحی و جسمی نداشت، پس از ارضای آنها به آرامش نسبی رسید.

زن و مرد نیز نیازهایی نسبت به یکدیگر دارند ، هر گاه این نیازها بوسیله ی دیگری برآورده شود ، در کنار او به آرامش می رسد.
آرامش زن و مرد در کنار هم به میزان ارضای نیازهای یکدیگر بستگی دارد.

علامه طباطبایی در مورد سکون و آرامش زن و مرد در کنار یکدیگر می فرماید:
« آفرینش انسان به صورتی است که زن و مرد در ساختمان طبیعی بدن، مکمل یکدیگرند و هر یک به تنهایی ناقص و محتاج دیگری است. این نیاز و احتیاج موجب می شود که زن و مرد به سوی یکدیگر حرکت کنند و بدین طریق، سکونت و آرامش یابند.»


نیازهای زن و مرد چیست؟! که برآورده شدن موجب آرامش آنهاست.
زن و مرد به خاطر اختلاف جنیست، نیازهای متفاوتی دارند ، این نیازها نشأت گرفته از فطرت هر کدام آنهاست و به تعبیر علامه طباطبایی، این نیازها، تکامل کننده ی دیگری است و به عبارت دیگر این نیازها متفاوت است. نیازهای زن از روحیه زنانگی او سرچشمه می گیرد و نیازهای مرد از روحیه مردانگی او سرچشمه می گیرد ، گاهی زن و مرد به این نکته توجه ندارند ، نیاز متقابل همدیگر را نمی شناسد و برآورده نمی کند . این امر موجب اختلافات و مشاجرات و عدم سکون و آرامش در کنار یکدیگر خواهد شد. لذا زن و مرد اولاً این اختلاف جنسیت را باید بپذیرند ثانیاً با توجه به این اختلاف جنیست نیازهای یکدیگر را بشناسند و ثالثاً پس از شناسایی سعی بر ارضاء نیازها همسر خود نماید.

بعضی از نیازهای زن و مرد با توجه به جنسیت آنها متفاوت است.
گاهی اوقات باید نیازهای خود را با صمیمیت به همسر خود بازگو کنند.
باآگاه کردن همسرم به نیازهای طبیعی خودم، به او کمک کرده ام تا بتواند نیازهای من را برآورده کند.

خانم بوریس آنکو می گوید:
« زن باید نیازها و احساساتش را به همسرش بشناساند چون مرد قادر به خواندن زن نیست. با بیان احساسات، همسران اطمینان خاطر پیدا می کنند و وحشت طرد شدن را کنار می گذارند.»(6)


با برخی از نیاز های زن و مرد آشنا شوید:



نیازهای زن
----------------
معشوق باشد


مورد توجه باشد


مراقبت شود


مرئوس باشد


به قدرتی تکیه کند


همدلی کند


از احساساتش صحبت کند


موقع ناراحتی با کسی صحبت کند


همسرش نیاز جنسی او را برآورده کند


از همسرش جملات عاشقانه بشنود و مورد تکریم باشد








نیاز های مرد
----------------
مورد تکریم باشد


مورد تایید باشد


به اواعتماد شود


رئیس باشد


با عواطفی آرام گیرد


مدیریت کند


از برنامه هایش صحبت کند


موقع ناراحتی تنها باشد


در موقع نیاز جنسی
همسرش تمکین کند


از همسرش خودآرایی و زیبایی ببیند




پاورقیها:
1- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، جلد 3، صفحه 283 و 282.
2- سوره ی فتح، 4.
3- جمله در کپی نیومده
4- سوره ی غافر، 61.
5- طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، جلد 4 صفحه 285.
6- بوریس آنکوجوآن،« جلوه های زندگی یک زن» ترجمه منیژه بهزاد ص 171 (به نقل از همسران سازگار)

عباس خراسانی - مدرس دانشگاه علامه

kamanabroo
24th January 2009, 01:06 AM
زبان مشترک،درمان همه ی دردها
http://img.tebyan.net/big/1387/09/1692325321225322699413823663210199150166241.jpg


آیا تا به حال شده است که با همسر ، دوست و یا رییس تان در مورد موضوع مهمی صحبت کنید و او اصلا متوجه گفته های شما نشود و کاملا نسبت به آن بی تفاوت باشد؟ معمولا این حالت موقعی رخ می دهد که زبان شما با زبان طرف مقابل کاملا مغایرت دارد!

خانم ها اغلب با زبان احساس صحبت می کنند و بیشتر تمایل دارند در مورد اهداف و آرزوهای شان با همسرشان گفت و گو کنند. ولی متاسفانه بیشتر آقایان با این زبان آشنایی ندارند و ترجیح می دهند تنها با زبان عقل و منطق حرف بزنند .

اغلب مشکلات زناشویی دقیقا از همین نقطه آغاز می شود. زیرا خانم ها متوجه نیستند که آقایان به طور طبیعی و غریزی بدین صورت رفتار می کنند . بنابراین مشکل از این جا نشات می گیرد که زن و شوهرها با یک زبان مشترک با یکدیگر گفت و گو نمی کنند! خیلی به ندرت اتفاق می افتد که بتوانید به اجبار آقایان را وارد مسایل احساسی کنید و از آن ها بخواهید مانند شما فکر کرده و ابراز احساسات کنند. ناراحت شدن و عصبانیت نیز در این گونه موارد هیچ فایده ای ندارد. در این حالت بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که از یک ابزار ارتباطی قدرتمند استفاده کنید تا آن ها به راحتی متوجه نیازها، عواطف و احساسات شما بشوند.

این ابزار به کارگیری زبان مشترک است. یعنی شما باید یاد بگیرید در شرایط گوناگون از جملات عاطفی و دوستانه ی به جا و مناسبی استفاده کنید تا خیلی سریع به یک زبان مشترک دست یابید. بعد از مدتی شاهد خواهید بود همسرتان برای گفته های شما ارزش بیشتری قایل می شود و ارتباط گرم تر و صمیمی تری پیدا می کنید. بگذارید در این جا مثالی برای شما بزنم: اگر من بخواهم به کسی بگویم چه قدر برایم ارزش دارد ، می توانم این طور بگویم: "به نظر من، تو واقعا عالی هستی!" این جمله بد نیست ولی به درستی نمی تواند ارزش و اعتبار شخص مورد نظر را به تصویر بکشد. بهتر است گفته شود: " تو برای من از هر چیز دیگری در دنیا با ارزش تری" یعنی برای من مانند یک جواهر هستی. آیا فکر نمی کنید جمله دوم تأثیر بیشتری بر روی طرف مقابل تان می گذارد و او بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد؟ شما با این گفته تصویری در ذهن او ترسیم می کنید که او به ندرت می تواند آن را فراموش کند. به همین دلیل است که می گوییم در ارتباطات سعی کنید تصویری در ذهن طرف مقابل به وجود آورید که غیرقابل پاک شدن باشد و همواره در ذهن او باقی بماند.
ارزش تصویر ذهنی مثبت از هزاران کلمه و جمله بالاتر بوده و تاثیر آن به مراتب بیشتر خواهد بود.

هدف مشخصی داشته باشید
برای برقراری ارتباطی بهتر نیاز دارید که ابتدا هدف تان را مشخص کنید. آیا می خواهید افکار و احساسات تان را با همسرتان تقسیم کنید ، با او صمیمی تر شوید ، از او تعریف کنید ، او را مورد تشویق قرار دهید و یا از او انتقاد کنید؟ وقتی هدف تان مشخص شد ، می توانید تصمیم بگیرید چگونه صحبت کنید تا بهترین تصویر را در ذهن او ایجاد کرده و او تحت تاثیر گفته های شما قرار گیرد.

به علایق طرف مقابل توجه کنید
در ارتباطات این مرحله بسیار مهم و ضروری است. اگر شما بدون توجه به علایق همسرتان صحبت کنید احتمالا او گفته های شما را نادیده می گیرد و به عبارتی گفته های شما تاثیر چندانی در او نخواهد کرد. به عنوان مثال اگر می خواهید از همسرتان انتقاد کنید ، این انتقاد را در زمینه هایی که علاقه دارد ، انجام دهید. یعنی اگر ماهیگیری دوست دارد این موضوع را به نحوی به ماهیگیری ارتباط دهید. مطمئن باشید نتیجه آن خیلی بهتر از مواقعی است که او نسبت به آن موضوع اصلا تمایلی نشان نمی دهد. بنابراین اگر می خواهید بیشترین تاثیر را روی او بگذارید ابتدا علایق او را در زمینه های فیلم، کتاب، آهنگ و... مشخص کنید و بعد با برنامه ریزی خاصی، خواسته تان را مطرح کنید تا به بهترین نتیجه دست یابید.

از این دو نیروی قدرتمند استفاده کنید: داستان های تخیلی – خاطرات گذشته
به عنوان مثال رجوع به خاطرات شیرین گذشته نیرومندترین قدرتی است که شما می توانید از آن استفاده کنید. تنها کافی است به آن اشاره کرده و ذهن فرد را متوجه آن ساخته و و تصویری شفاف در ذهن او ایجاد کنید و یا حتی می توانید گفته تان را در قالب داستان عنوان کرده و تصویری پررنگ در افکار او ترسیم سازید و او را به طور ناخودآگاه درگیر صحبت های تان کنید.

بهترین زمان را انتخاب کنید
اگر می خواهید در مورد موضوع مهمی صحبت کنید و نتیجه لازم را بگیرید ، آن را در زمان مناسبی مطرح کنید. بدترین حالت وقعی است که همسرتان به شدت عجله دارد و می خواهد در جلسه مهمی حاضر شود و شما درست در همان موقع می خواهید خواسته تان را مطرح کنید. مطمئنا او نمی تواند جوابگوی شما باشد و نسبت به صحبت های تان توجه نشان دهد. بنابراین در مکان و زمان مناسب خواسته تان را مطرح کنید.

مصمم باشید
اگر با همسرتان در مورد موضوع مهمی صحبت کردید و او باز هم متوجه منظور اصلی شما نشد ، تسلیم نشوید و باز هم به دنبال مکان، زمان و موقعیت های مناسب دیگری بگردید تا هر چه سریع تر موضوع را با او در میان بگذارید.

در تمام مراحل زندگی از زبان عشق استفاده کنید
وقتی یاد گرفتید چگونه با همسرتان صحبت کنید و نتیجه لازم را گرفتثید، مطمئنا در سایر امور زندگی تان نیز موفق عمل خواهید کرد و ناخودآگاه عادت می کنید که با به کارگیری زبان مشترک ، ارتباط تان گرم تر و صمیمی تر شود.

تهیه کننده: داوودی
منبع:مجله موفقیت - با تغییر وتلخیص

kamanabroo
13th February 2009, 12:40 AM
مشاوره قبل از ازدواج
در موارد زير مشاوره با متخصصين ژنتيك جهت جلوگيري از تولد نوزاد غير طبيعي توصيه مي شود:
• ازدواج فاميلي ، در صورت فقدان بيماري ارثي در هر كدام از خانواده طرفين، منعي براي ازدواج وجود ندارد ولي اين امر بايد به تاييد مشاوره ژنتيك برسد .
• ازدواج زن در سنين بالاتر از 35 سال
• چنانچه پس از ازدواج ، نوزاد غير طبيعي متولد شود قبل از اقدام به حاملگي بعدي بايستي مشاوره ژنتيك صورت گيرد
• در صورت وجود سابقه سقط هاي مكرر ( بدون فرزند طبيعي و زنده )
• سابقه فرزند غير طبيعي در خود يا بستگان نزديك
آزمايشات قبل از ازدواج :
براي كسب اطمينان از سلامت زوجين، انجام آزمايشها قبل از ازدواج ضروري است .
اين آزمايشها عبارتند از : تشخيص مبتلايان به سيفيليس ، تالاسمي و تشخيص معتادين .
البته توجه به چند نكته حائز اهميت است ، گرچه فعلا جنبه قانوني ندارد ليكن توصيه مي كنيم قبل از بارداري به اين موارد توجه فرمائيد:
• به خانم هايي كه تا كنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي كنيم كه واكسن سرخجه را تلقيح نموده و تا مدت 3 ماه از زمان تزريق واكسن باردار نشوند
• در صورتيكه rh خون خانمي منفي است حتما به rh خون همسر توجه شود تا در صورت مثبت بودن بارداري اقدامات لازم صورت پذيرد.
• تزريق واكسن كزاز
• بررسي مصونيت آبله مرغان
• بررسي مصونيت و سابقه ابتلا به هپاتيت
• بررسي hiv
چند نكته مهم:
بهترين زمان براي اطلاع رساني در زمينه پيشگيري از بارداري ، آ شنايي با روشهاي مختلف تنظيم خانواده و همچنين آماده شدن براي بارداري (بخصوص وضعيت واكسيناسيون مادر) ، در زمان انجام مشاوره هاي قبل از ازدواج است .
در اين راستا توجه به چند نكته حائز اهميت ميباشد :
اولين مقاربت نيز مي تواند منجر به حاملگي شود.
دوش گرفتن و شستشو پس از نزديكي نمي تواند از حاملگي جلوگيري كند.
حاملگي حتي با داشتن پرده بكارت ( در دوران عقد) نيز احتمال دارد.

خسر
25th August 2012, 03:19 PM
چه کنیم که توی این دوره زمونه یه خواستگار مذهبی هم گیرنمیاد.

kamanabroo
6th January 2013, 10:41 PM
چه کنیم که توی این دوره زمونه یه خواستگار مذهبی هم گیرنمیاد.


توکل به خدا انشاالله به زودی زود مورد مناسب پیدا میشه.

این هم یک مشکل اجتماعی محسوب میشه .
جوونای ما برای ازدواج دنبال فرد سالم اخلاقی و ... می گردند در صورتی که یک عده شون قبل از ازدواج عملا این شرایط رو رعایت نمی کنند.

- - - به روز رسانی شده - - -


چه کنیم که توی این دوره زمونه یه خواستگار مذهبی هم گیرنمیاد.


توکل به خدا انشاالله به زودی زود مورد مناسب پیدا میشه.

این هم یک مشکل اجتماعی محسوب میشه .
جوونای ما برای ازدواج دنبال فرد سالم اخلاقی و ... می گردند در صورتی که یک عده شون قبل از ازدواج عملا این شرایط رو رعایت نمی کنند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد