touraj atef
19th December 2010, 12:51 PM
كه گفته اند اسيريم و اسير باقي خواهيم ماند!…
حكايت اسارت مي تواند گوناگون باشد بسياري از ما خود اسير خويشتن هستيم خويشتني كه مي تواند باور ها و عقايد و اراده هاي ضعيف و از دست دادن جاه طلبي و اعتماد به نفسمان باشد
رفيقي مرا ز ترسهايش مي گويد از آن چيز هائي كه نيامده و بهر گذشته اي در مورد آنها قضاوت مي كند او در ديواري اسير است ديواري كه خود ساخته است شايد بايد گفت ظالم ترين حاكم روزگار خود انسان با خود مي تواند باشد همان گونه كه مهر بان ترين حكمران هم باز خود آدمي است و از اين رو حكايت زنجير و قفس را نگاشتم باشد كه باز نگاهي به مه شب و مهر روز با اميد رهائي باشد و دوري از قفسي كه در بيشتر مواقع خود ساخته ايم
دوري از قفس
دانی دیواروقفس سازند بهر تحقير من و تو؟
هر چه گرده خم کنی باز توقع بیش است از من و تو
حاکم زندان پرست در مکر تعظیم ,مفتو ن شود؟
چه خیال باطنی !بهر تکریم حقير, ديوارزندانها کوته شود
غل و زنجير قفس افزون شود بهر طاعت بیش وبیش
آخر ندانستیم زین آشكار دانسته جهان ,هیچ و هیچ؟
بغض وجور ظالم ,ز رنج ودرد مظلوم , کم نشد
چون طاعت فزون گشت, ارباب به بنده پر مهر نشد
عدل و داد و حق نیست به مخلوق تسلیم , دادنی
نباشد باور ظالم, این گوهران, جز با سعی تو وچو منی
حق را باید گرفت با شکست باور زندان ودیوارها
آری مر دن به که زیستن چو ن جانو ران پشت میله ها
آدمي را نتوان گفت آدمی, گر باشد به بندگي رضا
نیست بر دگی و بندگي شایسته اشرف مخلوق خدا
آدمي گر آدمي شد, نكند, باور قفس
آي تا رويم بهر وصل ورهائي تا آخر نفس
آن حكايت را ياد داري كه ما را گفت حكيم؟
” دست به دست هم دهيم پر مهر” اي فهيم
دستي به يقين و زلفي به عشق و دلي پر اميد
كه با اين گوهران بايد كه به رويا و آرزوها رسيد
دستي به يقين و زلفي به عشق و دلي پر اميد
كه با اين گوهران بايد كه به رويا و آرزوها رسيد
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajateef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/pishi.jpg?w=335&h=252 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/pishi.jpg)
حكايت اسارت مي تواند گوناگون باشد بسياري از ما خود اسير خويشتن هستيم خويشتني كه مي تواند باور ها و عقايد و اراده هاي ضعيف و از دست دادن جاه طلبي و اعتماد به نفسمان باشد
رفيقي مرا ز ترسهايش مي گويد از آن چيز هائي كه نيامده و بهر گذشته اي در مورد آنها قضاوت مي كند او در ديواري اسير است ديواري كه خود ساخته است شايد بايد گفت ظالم ترين حاكم روزگار خود انسان با خود مي تواند باشد همان گونه كه مهر بان ترين حكمران هم باز خود آدمي است و از اين رو حكايت زنجير و قفس را نگاشتم باشد كه باز نگاهي به مه شب و مهر روز با اميد رهائي باشد و دوري از قفسي كه در بيشتر مواقع خود ساخته ايم
دوري از قفس
دانی دیواروقفس سازند بهر تحقير من و تو؟
هر چه گرده خم کنی باز توقع بیش است از من و تو
حاکم زندان پرست در مکر تعظیم ,مفتو ن شود؟
چه خیال باطنی !بهر تکریم حقير, ديوارزندانها کوته شود
غل و زنجير قفس افزون شود بهر طاعت بیش وبیش
آخر ندانستیم زین آشكار دانسته جهان ,هیچ و هیچ؟
بغض وجور ظالم ,ز رنج ودرد مظلوم , کم نشد
چون طاعت فزون گشت, ارباب به بنده پر مهر نشد
عدل و داد و حق نیست به مخلوق تسلیم , دادنی
نباشد باور ظالم, این گوهران, جز با سعی تو وچو منی
حق را باید گرفت با شکست باور زندان ودیوارها
آری مر دن به که زیستن چو ن جانو ران پشت میله ها
آدمي را نتوان گفت آدمی, گر باشد به بندگي رضا
نیست بر دگی و بندگي شایسته اشرف مخلوق خدا
آدمي گر آدمي شد, نكند, باور قفس
آي تا رويم بهر وصل ورهائي تا آخر نفس
آن حكايت را ياد داري كه ما را گفت حكيم؟
” دست به دست هم دهيم پر مهر” اي فهيم
دستي به يقين و زلفي به عشق و دلي پر اميد
كه با اين گوهران بايد كه به رويا و آرزوها رسيد
دستي به يقين و زلفي به عشق و دلي پر اميد
كه با اين گوهران بايد كه به رويا و آرزوها رسيد
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajateef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/pishi.jpg?w=335&h=252 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/pishi.jpg)