touraj atef
14th December 2010, 11:17 AM
سرانجام آمد
باورش سخت بود اما صداي تق تقي كه بر پنجره مي خورد نشان مي داد كه آمده است آري
سر انجام باران آمد
و چنين بود كه مرد زيتوني و به دنبال شاپري دويد و سرود
با شاپري سيه چشم سوي پنجره دويديم ,ما
چه عشوه و دلبري كرد آسمان و خنديديم ,ما
دخترك كوچولو ونازنين و سيه چشم بابا
گفت دانستم ,باران ,آئي و شوئي شهرما
آسمان شهر چراغاني و نوراني شد
جشن و سرورو پايكوبي همگاني شد
درختان گرفتند نفسي , ز ترنم باران پاييزي
كوچه وخيابانها شدند پاك, زترانه باد پاييزي
مرد زيتوني موي شد شادمان و خندان
سيه چشم محبوبش آواز خوان و رقص كنان
خواندند هر دو با هم ز ته دل اين آوا
هست مهر ايزد مهربان هنوز با ما
مر د زيتوني مو معجزه كرد باور
به ياد آورد مهر و لطف و كرم داور
آن عادل مهربان و هميشه همره و ياور
كه نگه دارد عاشقانه اي در باختر و خاور
مرد زيتوني مو گرفت درس از باران
سكوت نيست نشانه اي ز هجر ياران
آن چشمهائي كه او سحرش بود
آن غنچه لبهائي كه او مستش بود
ازياد نبرده ,آن پسرك سالهاي دور
با او همدل و يادش مي كرد به سرور
آن ترانه خوان محبوب ديروز و امروز و فردا
آن چشمهائي كه دل پسرك را سالهاكردپر غوغا
همرهش بود در تمامي اين هجران سالها
باورش سخت اما نشانه اش بود زدير تا حالا
افسوس كه عمري بي يار و تنها با يادش گذاشت
در هجر بوسه و وصل و آغوش يارش گذشت
اما باز در اين شب پر ز لطف باد و باران خزان
آنگه كه كوچه وخيابان پنجره به آسمان گفت,بوزان
پسرك باز ياد آور آن ترانه دير باز
كه سروده بود ناخدائي پر راز و نياز
كه گر عشقي باشد بي كران عشق
گر مهري جاودان ماند بخشنده مهر
گر ياري را باور دلي باشد
گر چشمهائي قبله وذكري باشد
جاودان ماند مهر تا هستيم ما
پايدار ماند عشق تا زنيم نفسي ما
مرد زيتوني موي ديد خنده شاپري
با ز ياد آور قصه ناخدائي وپدري
فرياد زد كه بايد ترنم كرداين ياد آوري
نيست در هستي به زمهر و عشق و دلبري
فرياد زد كه بايد ترنم كرد اين ياد آوري
نيست در هستي به زمهر وعشق و دلبري
www.lonelyseaman.wordpress.comhttp://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/along_the_tracks_1_b.jpg?w=500&h=333 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/along_the_tracks_1_b.jpg)
باورش سخت بود اما صداي تق تقي كه بر پنجره مي خورد نشان مي داد كه آمده است آري
سر انجام باران آمد
و چنين بود كه مرد زيتوني و به دنبال شاپري دويد و سرود
با شاپري سيه چشم سوي پنجره دويديم ,ما
چه عشوه و دلبري كرد آسمان و خنديديم ,ما
دخترك كوچولو ونازنين و سيه چشم بابا
گفت دانستم ,باران ,آئي و شوئي شهرما
آسمان شهر چراغاني و نوراني شد
جشن و سرورو پايكوبي همگاني شد
درختان گرفتند نفسي , ز ترنم باران پاييزي
كوچه وخيابانها شدند پاك, زترانه باد پاييزي
مرد زيتوني موي شد شادمان و خندان
سيه چشم محبوبش آواز خوان و رقص كنان
خواندند هر دو با هم ز ته دل اين آوا
هست مهر ايزد مهربان هنوز با ما
مر د زيتوني مو معجزه كرد باور
به ياد آورد مهر و لطف و كرم داور
آن عادل مهربان و هميشه همره و ياور
كه نگه دارد عاشقانه اي در باختر و خاور
مرد زيتوني مو گرفت درس از باران
سكوت نيست نشانه اي ز هجر ياران
آن چشمهائي كه او سحرش بود
آن غنچه لبهائي كه او مستش بود
ازياد نبرده ,آن پسرك سالهاي دور
با او همدل و يادش مي كرد به سرور
آن ترانه خوان محبوب ديروز و امروز و فردا
آن چشمهائي كه دل پسرك را سالهاكردپر غوغا
همرهش بود در تمامي اين هجران سالها
باورش سخت اما نشانه اش بود زدير تا حالا
افسوس كه عمري بي يار و تنها با يادش گذاشت
در هجر بوسه و وصل و آغوش يارش گذشت
اما باز در اين شب پر ز لطف باد و باران خزان
آنگه كه كوچه وخيابان پنجره به آسمان گفت,بوزان
پسرك باز ياد آور آن ترانه دير باز
كه سروده بود ناخدائي پر راز و نياز
كه گر عشقي باشد بي كران عشق
گر مهري جاودان ماند بخشنده مهر
گر ياري را باور دلي باشد
گر چشمهائي قبله وذكري باشد
جاودان ماند مهر تا هستيم ما
پايدار ماند عشق تا زنيم نفسي ما
مرد زيتوني موي ديد خنده شاپري
با ز ياد آور قصه ناخدائي وپدري
فرياد زد كه بايد ترنم كرداين ياد آوري
نيست در هستي به زمهر و عشق و دلبري
فرياد زد كه بايد ترنم كرد اين ياد آوري
نيست در هستي به زمهر وعشق و دلبري
www.lonelyseaman.wordpress.comhttp://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/along_the_tracks_1_b.jpg?w=500&h=333 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/along_the_tracks_1_b.jpg)