PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی اختلالات شبه جسمي(خود بيمار انگاري)



poune
13th December 2010, 02:08 PM
اختلالات شبه جسمي

اصطلاح شبه جسمي (SOMATOFORM) از كلمه يوناني soma به معني "بدن" گرفته شده است. اختلالات شبه جسمي گروه وسيعي از بيماري ها هستند كه نشانه ها و علايم جسمي مؤلفه اصلي آنها را تشكيل مي دهند. اين اختلالات در برگيرنده تعاملات ميان ذهن و بدن هستند و در آنها مغز، از راههايي كه هنوز شناخته نشده است، پيامهاي مختلفي ارسال مي كند كه بر آگاهي فرد تاثير مي گذارد و از وجود يك مشكل جدي در بدن خبر مي دهد. به علاوه مكانيسم هاي ناشناخته رواني يا مغزي نيز وجود دارند كه تغييرات جزئي يا غيرقابل شناسايي در شيمي عصبي، فيزيولوژي عصبي و ايمني شناسي عصبي ايجاد مي كنند و باعث بروز اين بيماري مي شوند.
پنج اختلال شبه جسمي خاص شناخته شده است.
1- اختلال جسماني كردن كه وجه مشخصه آن شكايات جسماني متعددي است كه با دستگاه هاي عضوي مختلفي مرتبط هستند.
2- اختلال تبديلي كه با يك يا دو شكايت عصبي مشخص مي شود.
3- خود بيمارانگاري كه بيشتر با باور بيماران به داشتن بيماري خاصي مشخص مي شود تا تمركز روي علايم.
4- اختلال بدريختي بدن، باور غلط يا مبالغه آميزي است مبني بر ناقص بودن بخشي از بدن
5- اختلال درد، عبارتست از نشانه هايي از درد كه به طور كامل با عوامل رواني مرتبط هستند يا بر اثر اين عوامل تشديد مي شوند.

خود بيمار انگاري

اشتغال ذهني بيمار با ترس از بيمار شدن يا اعتقاد وي مبني بر ابتلا به يك بيماري جدي را خودبيمارانگاري گويند.
اين ترس يا اعتقاد هنگامي ايجاد مي شود كه بيمار نشانه ها يا كاركردهاي بدني را اشتباه تفسير كند.
اصطلاح خودبيمارانگاري از اصطلاح طبي قديمي هيپوكوندريوم مشتق شده است كه به معناي زير دنده ها است و نشان دهنده شكايات شكمي شايع در بسياري از بيماران مبتلا است. اين اختلال ناشي از تعابير غيرواقعي يا نادرست بيمار از نشانه ها يا احساس جسمي است، هرچند علل طبي شناخته شده اي براي آنها نتوان يافت. اشتغال ذهني بيمار سبب ناراحتي قابل ملاحظه وي و اختلال توانايي عملكرد در نقش هاي شخصي، اجتماعي و شغلي مي شود.
ملاك هاي تشخيصي براي اين بيماري ايجاب مي كند كه بيمار با اعتقادي غلط مبني بر ابتلا به يك بيماري جدي اشتغال ذهني داشته باشد و اين باور غلط برپايه سوءتعبير علايم يا احساس هاي جسماني مبتني است. اين باور اشتباه بايد حداقل 6 ماه، علي رغم فقدان يافته هاي پاتولوژيك در معاينات طبي و عصبي، داوم داشته باشد. ملاك هاي تشخيصي همچنين قيد مي كند كه اين اعتقاد غلط به شدت يك هذيان نبوده و محدود به ناراحتي درمورد ظاهر شخص نيست. درعين حال نشانه هاي خودبيمارانگاري بايد به شدتي باشد كه سبب ناراحتي هيجاني بيمار شود يا توانايي بيمار را در كاركرد حوزه هاي مهم زندگيش مختل كند. بالينگر ممكن است وجود بينش ضعيف را در اين بيماران تشخيص دهد، بيمار به طور ثابت افراطي بودن نگراني هايش را تشخيص نمي دهد.

مبتلايان معتقدند، كه دچار يك بيمار جدي هستند كه هنوز تشخيص داده نشده است و نمي توان آنها را به قبول خلاف اين موضوع قانع كرد. آنها ممكن است درطول زمان همچنان معتقد باشند كه به بيماري خاصي مبتلايند يا با گذشت زمان فكر كنند كه به بيماري ديگري مبتلا شده اند. اعتقاد آنها به وجود بيماري، علي رغم نتايج منفي آزمايشات، سيرخوش خيم بيماري مزمن در طول زمان و اطمينان بخشي مناسب از سوي پزشكان همچنان ادامه مي يابد. با اين حال اعتقاد آنها به اندازه باور هذياني ثابت نيست. خودبيمارانگاري اغلب با افسردگي و اضطراب همراه است و غالباً با يك اختلال افسردگي يا اضطرابي توام ديده مي شود.
روشهای درمان بیماری

روان درماني
بيماران مبتلا به خودبيمارانگاري معمولاً نسبت به درمان روانپزشكي مقاومند. اما برخي از آنها درمان روانپزشكي را به شرطي مي پذيرند كه در بخش غيرروانپزشكي و با تمركز بر كاهش استرس و آموزش مدارا با بيماري مزمن به عمل آيد. در اين بيماران روان درماني غالباً سودمند است زيرا اين نوع درمان تعامل و حمايتي اجتماعي فراهم مي كند كه اضطرابشان را كاهش مي دهد. ساير شكل هاي روان درماني، نظير روان درماني فردي بينش گرا، رفتار درماني، شناخت درماني و هيپنوتيزم نيز ممكن است مفيد باشند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد