PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ﺩﺍﻧﺶﻫﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ ﻭ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺁﻥ



باستان شناس
11th December 2010, 01:14 PM
عصر ساساني يكي از درخشان‌ترين دوره‌هاي فرهنگ و دانش ايران پيش از اسلام مي‌باشد و بسيارياز پژوهندگان و دانشمندان برآنند كه ريشه و شالوده تمدن و نهضت‌هاي علمي ودانشهاي اسلامي ، همين فرهنگ و دانش ايراني بوده ، زيرا نوشته‌ها وكتابهاي علمي پهلوي و همچنين كتابهاي يوناني و هندي كه به زبان پهلويبرگردانده شده بود ، به عربي ترجمه و پايه و مايه فرهنگ اسلامي گرديد.

در پايان اين مقاله سعي خواهد شد كه براي تأييد اين موضوع به آراء و عقايددانشمندان و پژوهندگان دوره اسلامي و خاورشناسان قرون اخير تا اندازه‌ايكه مجال سخن باشد اشاره گردد.

جنبشهاي علمي و پيشرفتهاي فرهنگي ايران درعهد ساساني از زمان اردشير ، بنيان‌گزار شاهنشاهي ساساني و شاپور اول آغازو در دوران فرخنده و طلائي خسرو انوشيروان به برترين پايه و اوج خود رسيد، تا آنجا كه ايران در بين كشورهاي مشرق‌زمين از اين لحاظ نيز در عدادبزرگترين و برجسته‌ترين دولت جهان شمرده مي‌شد.

پادشاهان اين دودمان ، آنهائي‌كه دانش‌پژوه و دانش‌پرور بوده‌اند از تجليلو تشويق دانشمندان ، خواه ايراني و غير‌ ايراني و جلب آنها به دربار ومراكز علمي ، فروگذار نكرده‌اند ، و اين رويه تا بدان پايه رسيد كهانوشيروان پس از باز گشت برزويه حكيم از مسافرت هندوستان ، او را با اعزازتمام پذيرفت و نزد خود نشانيد و به او گفت: هرچه خواهي به تو مي‌دهم هرچند كه شركت در پادشاهي باشد.

ليكنمتأسفانه ذخاير و آثار علمي ايران كه در اين دوره اندوخته شده بود ، هنگامتاخت‌وتاز تازيان و برچيده شدن شاهنشاهي ساساني ، به دست مهاجمين بي‌دانشو متعصب ، از بين رفت و طعمه آب و آتش گرديد. معدودياز آن كه از تباهي و رويدادهاي تاريخي در امان بماند همان‌ها است كه بعدهادر زمان خلفاي دانش‌پرور عباسي به عربي ترجمه شده و پايه و مايه دانش‌هاياسلامي گرديد.

بندهشن و مينوخرد ، دو كتاب پهلوي باقي مانده از عهد ساساني مطالبيدرباره علم هيئت و نجوم دارد كه تأييد مي‌نمايد علوم رياضي و هيئت و نجومو ساير علوم و معارف عقلي مراحل عالي خود را مي‌گذرانيده است.

درباره از بين‌بردن و به آب انداختن كتابهاي علمي و ادبي فراواني كه دراين دوره تأليف و تدوين و يا ترجمه شده اند ، تاريخ‌نويسان بعد از اسلاماغلب متذكر گرديده و رواياتي دارند كه كم‌وبيش از آن آگاهند بنابراين ازذكر آنها خودداري مي‌شود. درباره سير حكمت و فلسفه و مقام ارجمند آنمخصوصاً در زمان پادشاهي خسرو انوشيروان ، چون در شماره 69 همين مجله تحتعنوان حكمت و فلسفه در ايران باستان به تفصيل سخن گفته شده ، در اينجا ازتوضيح مجدد خودداري مي‌نمايد ، بحث در اطراف علم پزشكي وگسترش و پيشرفت آنعلوم ادبيه و كتابهاي باقي مانده از دوران ساساني را نيز به مقالات ديگريموكول مي‌سازد.

در اين مقاله بطور‌كلي از وضع علوم و جمع‌آوري كتابها وتأسيس كتابخانه‌ها و مراكز علم نجوم و هيئت بحث مي‌نمايد.

ابن‌النديم دركتاب الفهرست مي‌نويسد:

« آنگاه كه اردشير بابك استيلا و غلبه يافت ،كتابهائي كه از ايران باستان مانده و پراكنده شده بودند ، از هندوستان وچين گردآورد و در گنجينه‌اي آنها را نگاهداري مي‌كرد. پسرش شاهپور اول كاراو را دنبال نمود و آنچه از زبانهاي ديگر به فارسي برگردانده شده و بصورتكتاب درآمده بود ، و با كمك بزرگ موبدان ، اوستا را بار ديگر پس از اينكهاسكندر آنرا سوزانيد احياء كرد. » در شاهنامه ثعالبي نيز همين موضوع رامتذكر و اينطور نوشته است كه:

« اردشيردستور داد نسخ كتابهاي ديني و طبي و نجومي را كه اسكندر قسمتي از آنها راسوزانيده و قسمت ديگر را به يونان برده بودند ، براي اين منظور از هيچاقدامي كوتاهي نكرد و مبالغ گزافي بدان تخصيص داد.»

ابن خلدون هم مي‌نويسد: « و اما ايرانيان بر شيوه‌اي بودند كه به علوم عقلي اهميتي بسزا مي‌دادند ، و دايره اين علوم در كشور ايران توسعه يافته بود، زيرا دولتهاي آنها در نهايت پهناوري و عظمت بود ، و هم گويند كه اينعلوم پس از آنكه اسكندر دارا را بكشت و بركشور كيانيان غلبه يافت ، ازايرانيان به يونيان رسيده است. چه اسكندر بر كتب و علوم بيشمار و بي‌حد وحصري از ايشان دست يافت.»

بنابراين در زمان اردشير و شاهپور گام مؤثري در راه جمع‌آوري و تدوين وترجمه كتابهاي علمي برداشته شد . همانطور كه گفته شد از تشويق دانشمندانغير ايراني هم ابا نداشته و مخصوصاً چند پزشك عالي‌مقام براي تدريس وتعليم علم پزشكي هندي و يوناني جلب كردند.

دربار ساساني به تدريج مركزتجمع دانشمندان گرديد و صاحب مجمل‌التواريخ و القصص نام چند تن ازدانشمندان را ذكر مي‌نمايد و مي‌نويسد: « اندر عهد اردشير بابكان ، سام ابن رجيع دستور بوده و ماهر موبدان موبد ، و حكيمان بسياري جمع شدند پيش او كه علم را خريدار بود ، چون هرمز آفريد . بهروز ، بزرمهر ، ايزدداد ، و اينها همه مصنف كتابها و علوم بوده‌اند از هر نوع ، كه از آن بسياري نقل كرده‌اند به الفاظ تازي».

شاهپور اول كتابخانه معتبري در تيسفون فراهم آورد كه پس از شكست ايراناز مسلمانان بدست تازيان افتاد و در زمان خلفاي عباسي قسمتهائي كه ماندهبود به بغداد برده شد و تا زمان طغرل سلجوقي كه بغداد را فتح كرد ،نگاهداري مي‌شد و آنگاه در اين جنگ دچار آتش‌سوزي گرديد.


ادامه دارد..

باستان شناس
11th December 2010, 01:16 PM
از مخزن كتابي كه در سارويه دژ باستاني اصفهان بود و حمزه اصفهاني در كتابتاريخ « سنّي ملوك‌الارضو الانبياء » بدان اشاره كرده ، كم‌وبيش اطلاعدارند و چون دانشمند و پژوهنده محترم آقاي ركن‌الدين همايونفرخ ضمن «تاريخچه كتابخانه و كتاب در ايران » از زمان هخامنشيان تا حمله تازيان درهمين مجله متذكر گرديده‌اند ، از نقل مطالبي كه حمزه اصفهاني وابومعشربلخي و ابن النديم در اين‌باره نوشته ، صرف‌نظر مي‌نمايد و توجهخوانندگان ارجمند را به شماره 43 و 44 همين مجله معطوف مي‌دارد.

ابوسهل ابن نوبخت در كتاب « النهمطان » نوشته است كه در زمان اردشير وشاپور مقدار زيادي از كتابهاي چين و هند و روم به فارسي برگردانده شد ، وپس از آنها انوشيروان همه آنها را جمع‌آوري كرده و بدانها عمل نمود ، زيراخاطر او به دانش و دانشخواهي شيفته بود.

ابن النديم از كتابخانه بزرگي كه خسرو انوشيروان در شهر دانشگاهي گندي‌شاهپور وابسته به دانشگاه آنجا تأسيس كرده بود ،ياد مي‌نمايد. تنسر هيربدان هيربد يكي از دانشمندان معروف فارس در عصرساساني است.

با آنكه پدرش يكي از شاهان و امراي محلي فارس بود ، با وجودبراين به دانش وكمال گرائيد و از وزراء و مشاوران بافضل ومقرب درباراردشير گرديد. وي همان شخصي است كه به همراهي عده‌اي از دانشمندان روحانيبراي جمع‌آوري و تدوين اوستا كوشش فراواني نمود.

پدرماني « پاتك » نيز يكي از دانشمندان بنام و مقرب دربار اردشير بود. اوفرزند خود را طوري پرورش داد تا از لحاظ علمي جاي ممتاز و ارجمندي را دردربار شاهان ساساني اشغال نمايد. ماني در سن سي‌سالگي مراتب فضل و دانشزمان را فرا گرفت و در زمره دانشمندان درآمد.

مرسومدربار ساساني چنين بود كه در روز تاجگذاري و جشنها و مراسم بار ،دانشمندان نيز ضمن دسته‌ها و صفوف شركت كرده و مقَّدم آنها تهنيت و شادباشمي‌گفت.

به روايت ابن‌النديم ماني در روز يكشنبه اول نيسان سال 242ميلادي كه برابر با شب جشن مهرگان (16 مهر)وروز جشن تاجگذاري شاپور اولبود از طرف گروه دانشوران ودانشمندان حاضر در جشن مأمور عرض تبريك و تهنيتگرديد و در همين روز ضمن شادباش تاجگذاري مباني آئين خود را با بيان فصيحو گيرا و گوشزد كرد.

درباره تقرب صاحبان كمال در دربار شاهان ساساني ، نظامي عروضي در چهارمقاله مي‌نويسد:

« در زمان ملوك عصر و جباره روزگار پيشين ،چون پيشداديانو كيانيان و اكاسره و خلفا ، رسمي بوده‌است كه مفاخرت و مبارزت به عدل وفضل كردندي و هر رسولي كه فرستادندي از حكم و رموز و لغز و مسائل با اوهمراه كردندي در اين حالت پادشاه محتاج شدي به ارباب عقل و تميز و اصحابرأي و تدبير. و چند مجلس در آن نشستندي و برخاستندي تا آگاه كه در آنجوابها بر يك وجه قرار گرفتي و آن لغز و رموز ظاهر و هويدا شدي. پس از اينمقدمات نتيجه آن همي‌آيد ، كه دبير عاقل و فاضل ، مهين جمالي است از تجملپادشاه و به همين رفعتي است از ترفَّع پادشاهي ».

دبيران دربار از ميان فاضل‌ترين و كارآموزترين دبيران انتخاب مي‌شدند.

اران ديبهربذ « رئيس دبيران » در حضر در خدمت شاه ، و در سفر از ملتزمينركاب بوده است ، اران ديبهربذ در زمره وزراء و بعد از موبدان موبد ، مقامارجمندي داشته است.

مؤبدان نيز از دانشمندان و دانايان بوده‌اند كهدستورهاي ديني و قوانين مدني را اجرا مي‌نموده‌اند.

براي كارهاي كشوري ورتق و فتق امور و سفارت و وزارت و فرمانداري از اشخاص دانشمند و كارداناستفاده مي‌كرد و هركسي كه دانش و وقوف و تجربه‌اش بيشتر بود ، جاه ومنزلتش افزونتر مي‌گرديد و اشخاصي كه خط و ربط و معلومات آنها كمتر بود ،به كارهاي كوچكتر و كم‌اهميت‌تر گمارده مي‌شدند. تا دانش و تجربيات كافيدر اشخاص مشاهده نمي‌شد ، به مشاغل مهم و حساس ديواني مأمور نمي‌شدند.

زيرا پادشاهان ساساني معتقد بودند كه آباداني مرزوبوم كشور و آسايش مردم ونظم اجتماعي و اداره صحيح امور كشوري ، ميسر نخواهد بود ، مگر آنكهمأمورين صاحب‌رأي و دانا و هوشمند به سر كارها گذارده شوند ، تا در اثردانائي و كارداني و خردمندي آن عاملان ، بر ثروت و حيثيت و تشخيص كشورافزوده گردد.

فردوسي را در اين زمينه اشعاري است كه چند بيت برگزيده آنچنين است:

بلاغت نگه داشتندي و خط
كسي كوبدي چيره بر يك نقط
چو برداشتي آن سخن رهنمون
شهنشاه كرديش روزي فزون
كسي را كه كمتر بدي خط و دير
نرفتي به درگاه شاه اردشير
سوي كارداران شدندي به كار
قلم‌زن بماندي بر شهريار
ستاينده بد شهريار اردشير
چو ديدي به درگاه مرد دبير
نويسنده گفتي كه گنج آكند
هم از رأي او رنج بپراكند
بدو باشد آباد شهر و سپاه
همان زيردستان فرياد‌خواه
دبيران كه پيوند جان منند
همه پادشه بر نهان منند




٭٭ ٭

شهنشاه گويد كه از گنج من
مبادا كسي شادوزرنج من
مگر مرد با دانش و يادگير
چو نيكوتر از مرد دانا دبير
جهانديدگان را منم خواستار
جوان پسنديده و بردبار
جوانان دانا و دانش‌پذير
سزد گر نشينند بر جاي پير

باستان شناس
11th December 2010, 01:18 PM
دوره انوشيروان مكمل دوره نهضت فرهنگي ايران ساساني و فروزنده‌ترين قسنت تاريخ پيش از اسلام است.

دانش وفرهنگ در عهد اين شاهنشاه دانش‌پرور و دانشمند ، به برترين پايه ممكنه رسيد. وي صميمانه به دانش و ادب و پيشرفت حكمت و فلسفه كمك كرد و راه را براي قرون بعد هموار ساخت.

صاحب مجمل‌التواريخ مي‌نويسد: « اندر عهد كسراي نوشروان ، دانايان و حكيمان و مؤبدان بسيار جمع شدند ، چون بوذرجمهر بختگان ، برزوي طبيب كه كليله و دمنه آورد ، مهبد فرماياد ، خورشيد خزينه‌دار ، مهابد ، نرسي و سيما برزين.. . . » كريستيان بارتلمه خاورشناس نامي آلمان مي‌نويسد: « خسرو انوشيروانسبب شد كه آثار ادبي هندي نيز به زبان فارسي ميانه ( پهلوي ) ترجمه شود.

كليله‌و‌دمنه يكي از همين ترجمه‌هاست. كليله‌و‌دمنه در اثر ترجمه عربي آنبه وسيله ابن مقفع شهرت جهاني يافت و در رديف آثار مهم ادبيات جهاني بشمارمي‌رود.

ترجمه‌هاي فراوان اين كتاب به زبان‌هاي اروپائي همه از روي ترجمهعربي آن صورت گرفته است.

اين ترجمه‌ها سرچشمه بسياري از افسانه‌ها وداستانهاي كوچك مانند ( داستانهاي لافونتن كه به زبان حيوانات تقريرشده‌اند ) ، در ميان اقوام اروپائي گشته است.»

اصل كتاب كليله‌و‌دمنه تأليف بيدپاي هندي به زبان سانسكريت بوده‌است ،برزويه رئيس پزشكان دربار انوشيروان هنگاميكه به هندوستان سفر مي‌نمايد ،اين كتاب را با چند كتاب ديگر همراه خود به ايران مي‌آورد و به زبان پهلويترجمه مي‌نمايد. كليله‌و‌دمنه به زبان سانسكريت شامل پنج كتاب بنام «پنجاتنترا ( پانيكاتنترا ( Panicatantara يعني پنج فصل ، در 12 باب و بنامكرتكادمنكا معروف است.

نه سال پس از مرگ انوشيروان يكي از ايرانيان عيسويبنام « بود » اين كتاب را به زبان سرياني ترجمه نمود ، كه يك نسخه آن درسا1287 بدست آمد. اصل آن 12 باب بود ولي سه باب در زمان ساسانيان ضمنترجمه پارسي توسط دانشمندان ايراني بدان اضافه مي‌شود و شش باب نيز هنگامترجمه ابن مقفع كه رويهمرفته21 باب شده است.

روزبه پسر دادويه ( ابن مقفع ) كليله‌و‌دمنه را در زمان خلافت منصوردوانيقي ( 136 تا 158 ه . ق . ) به عربي نقل مي‌نمايد و اصل سانسكريت وپهلوي آن در اثر گذشت زمان از بين مي‌رود و به زبانهاي اغلب از كشورها ازقبيل يوناني ، رومي ، عبري ، اسپانيولي ، لاتيني ، انگليسي ، روسي از رويهمين نسخه عربي نقل و ترجمه گرديده است.

در زمان قدرت برامكه ( يحيي ابن خالد برمكي ) توسط عبدالحميد لاحقيدانشمند ايراني در چهارده‌هزار بيت به نظم در مي‌آيد كه قسمت اعظم آن ازبين رفته و مختصري از آن باقي مانده كه در مصر به چاپ رسيده است. علي‌ابنداود كاتب زبيده دختر جعفر و همسر هارون‌الرشيد نيز اين كتاب را در عرض دهسال در ده‌هزار بيت به نظم درآورد. ولي از آن اشعار چيزي باقي نمانده است.علت به نظم درآوردن كليله‌و‌دمنه در زمان برامكه ، اينطور نوشته‌اندكه يحيي وزير مهدي و رشيد عباسي ميل داشتند اين كتاب را از بر نمايند وچون حفظ نظم آسان‌تر از نثر است براي او آن كتاب را منظوم ساختند و بعضينوشته‌اند كه يحيي براي پسرش جعفر دستور منظوم ساختن آن را داد. رودكي نيزدر زمان امير نصر ابن ساماني اين كتاب را به شعر درآورد ، كه كمي از آنباقي مانده‌ است.

ترجمه مجدد اين كتاب از عربي به فارسي در سال538 ه . قتوسط ابوالمعالي نصراله ابن محمد عبدالحميد منشي انجام گرفت. انوار سهيليتوسط ملا كمال‌الدين حسين‌ابن‌علي واعظ كاشفي جهت امير شيخ معروف به سهيلياز امراء سلطان حسين بايقرا در قرن نهم هجري از كتاب كليله‌و‌دمنه نقل شدهتوسط ابوالمعالي منشي ، خلاصه و ساده گرديد و اينك نيز از سليس‌ترين ترجمهفارسي اين كتاب مي‌باشد. مؤلف انوار سهيلي به‌جاي امثال و اشعار عربي ،امثال و اشعار فارسي بكار برده حقاً خوب از عهده برآمده است.

يكي ديگر از كتب هندي كه به زبان پهلوي ترجمه گرديده و در دوره اسلاميمفاد آن به عربي برگردانيده شده بلوهروبوذاسف Biluhar Et Budhasafمي‌باشد. اين كتاب به زبان سرياني ترجمه و در يوناني نيز داستاني از آناقتباس شده بنام «برلام و يواسف» Barlaam Et Yoasph چند داستان ازداستان‌هاي اروپا در قرون وسطي از اين كتاب گرفته شده است

باستان شناس
11th December 2010, 01:19 PM
ابوجعفر منصور دومين خليفه عباسي ، چون شخصاً اهل دانش و كمال و علم‌پروربود ، از علوم ايراني استفاده مي‌كرد و در موارد ديگر نيز از تمدن و آدابايران تقليد مي‌نمود ، تا آنجا كه خود را به لباس ايراني درآورد.

اودانشمندان ايراني را بسوي خود جلب كرد و نخستين‌بار در عرب بنياد حكمت وفلسفه را گذاشت و علوم عقلي را بين مسلمانان رواج داد و دستور داد كتابهايناباب فلسفي و طبي ايراني و غير ايراني را جمع‌آوري و به عربي برگردانيدندو بطوريكه گفته شد ابن‌مقفع كه مشاور نزديك او در اجرا و منويات خليفهمساعي گرانبهائي مبذول داشت و علاوه بر كتاب كليله‌و‌دمنه ، آئين نانك ومزدك‌نامه و انوشيروان‌نامه و كتاب بزرگ آداب‌الكبير و ادب‌الصغير را بهزبان عربي ترجمه كرد.

از مدارس معروف زمان ساساني يكي مدرسه‌اي بوده است كه بدستورفيروز (459-483 ميلادي) و توسط بارسوما Barsauma اسقف ايراني به همراهينرسز Narses اسقف ديگر ايراني در اواسط قرن پنجم در نصيبين ايجاد گرديد.

اين مدرسه از مدارس معروف و مهم زمان بود و تعداد دانشجو و طلاب آنراتا800 تن نوشته‌اند و همچنين مدرسه رها « در شمال غربي جزيره » در قرنچهارم ميلادي معروف بود و چون اكثر از شاگردان آن ايراني و بعداً دركليساهاي ايران مشغول خدمت شدند بنام « مدرسه ايرانيان » ناميده شد.

دراواخر قرن پنجم ميلادي اين مدرسه بسته شد و شاگردان ايراني به ميهن خودبازگشتند و در محل اقامت خود هر كدام مدرسه‌اي تأسيس كردند از جمله « ريواردشير » در ناحيه ارّجان بود كه كه مئناي پارسي متولد شيراز ، دانشمندمعروف در فلسفه ، رياست آنرا داشته است.

از دانشمندان معروف ايراني كه در مدرسه نصيبين تحصيل نموده بودند ، يكي ازهمين مئناي پارسي Maanad De Perse پولس Pauls ، ابراهيم مادي و نرسزمي‌باشند.

از دانشگاههاي مهم زمان ساسانيان كه تا چندي پس از برچيده شدن شاهنشاهي ساساني دائر و از مراكز مهم علمي و پزشكي و فلسفي شرق ميانه بودهاست ، گندي‌شاپور در خوزستان شمال‌شرقي شوشتر فعلي مي‌باشد كه شاپور اولآنجا را بنا كرد و ديگر شاهان شوشتر ساساني بر وسعت و فعاليت علمي وازدياد كتابهاي آن افزودند.

كتابخانه اين دانشگاه را نوشته‌اند كه داراي259 اطاق و پر از كتابهائي به زبان پهلوي ، سرياني ، هندي و نجوم تدريسمي‌شده و ايرانيان معلوماتي كسب كرده به ساير نقاط شاهنشاهي اعزاممي‌گرديدند.

در دانشگاه پزشكي اين دانشگاه طب ايراني و هندي و يوناني ،هرسه تدريس مي‌شده است.

توضيح درباره اهميت و موقعيت و سرنوشت اين دانشكده بزرگ عهد ساساني خود موضوع مقاله جداگانه‌اي است كه در موقع ديگر مورد بحثقرار خواهد‌گرفت .

باستان شناس
11th December 2010, 01:20 PM
«اطفال به مکتب مي‌رفتند تاادب بياموزند و رؤسا و مراقبان‌شان اکثر اوقات روز مراقب حال آنان بودند وقضاوت و عدالت را ميان آن‌ها مجري مي‌داشتند»
(گزنفون، کورش نامه ، ترجمه رضا مشايخي ، ص6).

تا حدود شانزده يا هفده سالگي کودکان در اين مکانآموزش‌هاي مختلف نظير اعتدال مزاج، اطاعت، وظيفه شناسي، تيراندازي و پرتابنيزه مي‌آموختند(گزنفون، کورش نامه ، ترجمه رضا مشايخي ، ص7).

داريوش بزرگ در مصر، که ايالتي از ايالات ايران عهدزمامداري هخامنشيان محسوب مي‌گشت، دستور احياي دانشکده پزشکي شهر ساييس راصادر نمود و طبق فرمان او جوان‌هاي خانواده‌هاي برجسته ايراني برايفراگرفتن فنون پزشکي به ساييس گسيل گشتند (اسدالله بيژن، سير تمدن و تربيتدر ايران باستان ، ص326).

در عصر هخامنشي دانشکده‌هاي عالي و مهم در شهرهاي بورسيپه،ميلت، ارخويي، ري، و بلخ جهت آموزش علم طب وجود داشت (علیرضا حكمت، آموزشو پرورش در ايران باستان ، ص 383 ).

وجود کتابخانه‌هاي بزرگ در عصر هخامنشيان در نقاط مختلفقلمرو هخامنشيان نشان دهنده آموزش و پرورش سازمان يافته مي‌باشد. از جملهکتابخانه‌هاي اين عصر کتابخانه‌هاي استخر، کهندژ، شاه اردشير، و شپيگان رامي‌توان نام برد (علیرضا حكمت، آموزش و پرورش در ايران باستان ، ص 64).

حمايت شاهان هخامنشي از تحقيقات نجومي و علم هيأت نيز جالبتوجه است و نشان دهنده اهميت امر دانش آموزي در ايران عصر هخامنشي. داريوشکبير منجم معروف کلداني آن روزگاران «نبوري مننو» را تحت حمايت خويش قرارداد و او در سايه چنين حمايتي به کنجکاوي‌ها و مطالعات نجومي خويش پرداخت.«کيدين نو» دگر منجم شهير کلداني معاصر هخامنشيان نيز در سايه حمايت دولتشاهنشاهي ايران همان سلسله مطالعات را پي گرفت و ادامه داد (اسدالله بيژن،سير تمدن و تربيت در ايران باستان ، ص 333-332).

الواح گلي کشف شده در خزانه تخت جمشيد نيز ثابت کنندهآشنايي ايرانيان با فرآيند آموزش و تعليم مي‌باشد. به عنوان نمونه در ميانالواح گلي تخت جمشيد سندي مالياتي وجود دارد که حاوي بقاياي مالياتيبانويي است که قسمتي از ماليات خود را پرداخت نموده و به موجب اين سندتتمه آنرا داده و تسويه حساب گرفته است (علیرضا حكمت، آموزش و پرورش درايران باستان، ص152).

باستان شناس
11th December 2010, 01:20 PM
نكته بسيار جالب در مورد دانش عصر اشكاني پيدايش و اختراعنوعي شبه پيل الكتريكي است كه در حفاري‌هاي قريه‌اي در اطراف بغداد،نمونه‌هاي بسياري از آن يافته‌اند، اشكانيان از اين پيل‌ها به مقدار قابلتوجهي نيروي برق به دست ميآوردند و از آن جهت آبكاري مصنوعات خويش به توسططلا و نقره استفاده مينمودند. به عبارت ديگر همان عملي را انجام مي‌دادندكه امروزه آبكاري الكتريكي ناميده ميشود (علیرضا حكمت، آموزش و پرورش درايران ، ص 238).

عهد بزرگ تمدن ادبي و فلسفي ايران باستان در دوران حكومتپادشاهان اين سلسله و بالاخص خسرو اول آغاز ميگردد ( كريستنسن ، ايران درزمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، ص297).

جوان عهد ساسانی بعد از گذراندن مراحل مختلف تعليمي وتربيتي در سن بيست سالگي مورد امتحان و آزمون دانشمندان و هيربدان قرارميگرفت (كريستنسن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، ص298).

عصر ساساني مقارن است با شيوع و گسترش دين مسيح و هم‌چنينظهور مكتب‌هاي مانوي و مزدكي و از سوي دگر توسعه و پيش‌رفت باورهاي بوداييو عقايد و افكار چيني، كه نقشي اساسي را نيز در ايجاد سازمان‌هاي نوينآموزش در ايران ساساني ايفا نمودند و لذا آموزشگاه‌ها هم از نظر كميت و هماز نظر كيفيت توسعه يافتند و بسط پيدا نمودند. بارزترين نمونه آن دو مدرسهمشهور ايراني يكي در «رها» و ديگري در «نصيبين» بود كه هر يك حدود هشت‌صدجوينده دانش را در خود جاي داده بودند (علی محمد الماسي، تاريخ آموزش وپرورش اسلام و ايران ، ص 98).

از دگر مراكز آموزشي عهد ساساني كه ميتوان بدان اشاره داشتحوزه علمي «ريو اردشير» به رياست معانا بيت اردشيري معروف به معانا ايرانيمي باشد كه به تعليم و آموزش طب و نجوم و فلسفه در آن پرداخته مي‌شد، ازسوي دگر كليساي نستوري واقع در حوالي مداين از مهم‌تري مراكز تدريس منطق وفلسفه و نجوم در عصر ساساني محسوب ميشد (ضميري، ص61؛ كريستنسن، ص299 ).

معتبرترين و مشهورترين مركز آموزش عالي ايران باستاندانشگاه گندي شاپور ميباشد كه تا اواخر قرن سوم هجري نيز فعال بوده است ومعروف است كه بر سر در آن نگاشته بودند: «دانش و فضيلت برتر از بازو وشمشير است»

در دانشگاه گندي شاپور علي‌رغم اين كه فلسفه، رياضيات،ادبيات و الهيات تدريس مي‌گشت و حتا دانشكده‌اي براي نجوم و رصدخانه‌اينيز جهت رصد ستارگان در آن ساخته شده بود ، پزشكي بيش از ساير علوم رونقداشت و برخي از نام‌دارترين استادان طب و داروسازي كه از گندي شاپورفارغ التحصيل گشتند نظير بخت‌يشوع و ماسويه و يوحنا بن ماسويه،تأليفات‌شان پايه‌گذار اساس علم طب در تمدن اسلام شد (کمال درانی ، تاريخ آموزش و پرورش ايران قبل و بعد از اسلام ، ص 46).

باستان شناس
11th December 2010, 01:21 PM
اهميت و اعتبار دانشگاه گندي شاپور كه بيمارستان و هم‌چنينكتابخانه بزرگي با هزاران جلد كتاب را نيز شامل ميشد ، از عهد زمامداريخسرو اول فزوني يافت. زيرا به سال 529 ميلادي «ژوستينين» امپراتور روممدارس آتني را تعطيل ساخت و در نتيجه جمعيت فلاسفه پراكنده گشت.

هفت تن ازفيلسوفان تحت تعقيب و فراري عصر تعصبات مذهبي كليسايي بيزانس به ايرانمهاجرت مي‌نمايند و در دربار انوشيروان مورد استقبال و احترام قرارميگيرند (گيرشمن، تاريخ ايران از آغاز تا اسلام ، ص332). اين هفت دانشمندكه به سه گروه استادان سابق الذكر گندي شاپور اضافه گشتند و به تدريس وتعليم پرداختند عبارت بودند از:

دمسقيوس سوريايي، سيمبليتيوس كليكيايي،يولاميوس فروگي، پريسيكيانوس لوديه‌اي، هرمياس فينيقي، اپيدوروس غزي، وديوجانوس فينيقي (كريستنسن، ص306).

در عهد ساساني دو مكتب نوين مزدكي و مانوي صفحاتي نوين رادر تاريخ فلسفه ايران گشودند كه در جاي خويش قابل توجه است. مزدكيان ومانويان نيز به تبليغ و تعليم اصول خويش پرداختند و به خصوص حكمت مانوي ازمرزهاي ايران خارج گرديد و در گستره وسيعي از دنياي آن روز يعني از چين تاسرزمين گل (فرانسه امروزي) هواداراني يافت (علیرضا حكمت،آموزش و پرورش درايران باستان ، ص409).

ماني هم‌چنين كتب بسياري را براي ترويج آيين خويش نگاشت ازجمله كتاب‌هاي «كفالايا» [كه در واقع مجموعه سخنان ماني است كه شاگردان‌اشپس از مرگ وي گردآوري و ترجمه كرده‌اند] و «شاپورگان». جالب است كه مانيبراي سهولت آموزش اصول آيين خويش به مردم عامي و بي‌سواد، در كتب خويش ازتصاوير زيبا سود ميجست و به همين سبب او را ماني نقاش نيز لقب داده بودند.يكي از معروف‌ترين كتاب‌هاي او كه تصاوير زيبا در آن جلوه گر بود كتاب«ارژنگ» ميباشد ( كريستنسن،ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، ص150-131).

مزدك نيز با نشر افكار خويش كه به مرام اشتراكي اشتهاردارد و بسيار به فلسفه كمونيستي امروزين شباهت داشت در واقع از نيروهايموثر در فرآيند تعليم وتربيت عصر ساساني بوده است، او نيز كتابي را برايتعليم و تبليغ آيين خويش نگاشته بود كه اكنون از ميان رفته است ليكن درمنابع عربي قرون اوليه اسلامي به دو ترجمه ابن مقفع و ابان لاحقي ازآناشاره شده است ( كريستنسن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي ، ص261-228).

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد