PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چند ویژگی شعر



MR_Jentelman
8th December 2010, 03:56 PM
سهولت زبان http://img.tebyan.net/big/1388/03/187208795010225324965207178583222818829129.jpg


منظور ما از سهولت زبان، مطابقت آن با هنجار طبیعی كلام است و پرهیز شاعر از آن چه این ساختار را به هم می زند. این سهولت زبان، در دو حوزه قابل بحث است; واژگان و ساختار جمله.

در حوزه واژگان، منظور این است كه كلمات سالم و بدون شكستگیهایی كه در تنگنای وزن و قافیه بر شعر تحمیل می شوند به كار روند، چون گاهی اتفاق می افتد كه شاعر مثلاً به جای «از» كلمه «ز» را می آورد یا به جای «ماه» می گوید «مه» یا حتی از آن شدیدتر، «استخوان» را به صورت «سُتْخوان» به كار می برد چنان كه مرحوم خلیل الله خلیلی گفته است:


بگداخت زین گرما مرا سُتْخوان به كانون بدن
یا مرحبا نعم البلد، یا حبّذا نعم الوطن

در ساختار جمله، منظور از شكستگی این است كه ترتیب واژه ها مطابق طبیعت كلام نباشد هر چند ممكن است از نظر دستوری درست هم باشد. این بیت از حزین لاهیجی را ببینید:


شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود ما را
كه از داغ عزیزان نعل در آتش بود ما را
سهولت زبان در حوزه واژگان، منظور این است كه كلمات سالم و بدون شكستگیهایی كه در تنگنای وزن و قافیه بر شعر تحمیل می شوند به كار روند،

مصراع نخست اگر با ترتیب طبیعی جمله در زبان فارسی بیان می شد، باید چنین می بود: «ما را چون برق شتابان از جهان رفتن خوش است» و شاعر برای درست شدن وزن شعرش، ناچار شده جمله را چنان به هم بریزد.
گاهی این شكستگی نحوی آن قدر شدید می شود كه دریافت معنی جمله را مشكل می كند چنان كه در این بیت انوری، رخ داده است:


كشته فرزند گرامی را گر ناگاهان
بیند، از بیم خروشید نیارد مادر

شاعر می خواهد بگوید «اگر مادر، ناگاهان فرزند گرامی را كشته ببیند، از بیم خروش بر نخواهد آورد.»
ولی چنان جمله را به هم ریخته است كه ما آن را فقط به كمك قراین معنوی می فهمیم.




برگرفته از سایت ادب

MR_Jentelman
8th December 2010, 03:57 PM
رودكي سمرقندي
در شعر معروف «بوي جوي موليان» خويش مي گويد:

رود جيحون از نشاط روي دوست
خِنگ ما را تا ميان آيد همي

رودكي و ديگر اهالي زبان فارسي در آن ايّام، كلمه «خِنگ» را به معناي اسب به كار مي برده اند. به اين ترتيب، طبق قرارداد زباني آن روزگار، اين شعر معني درستي دارد. امّا اين خِنگ اكنون در ايران به معناي ابله به كار مي رود و در افغانستان اصلاً رايج نيست. شاعر امروز بايد چه نوع رفتاري با اين كلمه و نظاير آن داشته باشد؟ اگر او هم خِنگ را به معناي اسب بياورد به اين اعتبار كه رودكي ـ يكي از سرهنگان ادب فارسي و آدم الشعراي فارسي زبان ـ چنين كرده، درست عمل كرده يا نه؟
يك شاعر با مردم زمانه خود سخن مي گويد نه با مردمي كه قرنها پيش از او زيسته و درگذشته اند، پس انتظار مي رود مركز توجهش به زبان آنان باشد و در انتخاب واژگان و شيوه جمله بندي، قراردادهاي رايج عصر خود را در نظر گيرد. پس براي شاعر امروز بسيار طبيعي تر است كه از بين دو واژه هم معني «اختر» و «ستاره»، دومي را برگزيند.
يك شاعر با مردم زمانه خود سخن مي گويد نه با مردمي كه قرنها پيش از او زيسته و درگذشته اند، پس انتظار مي رود مركز توجهش به زبان آنان باشد و در انتخاب واژگان و شيوه جمله بندي، قراردادهاي رايج عصر خود را در نظر گيرد.

گستردگي زبان

زبان وسيله تفكر است و هر آن چه انسان مي انديشد، نخست به صورت نمود زباني در ذهنش شكل مي گيرد. مسلماً هر كس زبانش گسترده تر باشد، فرهنگش هم گسترده تر است . گستردگي زبان هم از دو محور قابل بحث است; نخست از جنبه حضور پديده هاي مختلف در شعر و دوم از جنبه حضور مترادفهاي واژه ها در زبان.

ايجاز
تاجري خوانساري، از شاعران مكتب وقوع مي گويد: خوش آن دم كان پري رو بهر تسكين دل زارم سخن گويد به غير و باشدش روي سخن با من و عبدالقادر بيدل، بيدل (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fc elebrated_authors%2F2005%2F6%2F21%2F11856.html)د اينجا، همه مضمون بيت اين شاعر را در مصراع دوم خلاصه كرده است: ياد باد آن كز تبسّم فيض عامي داشتي در خطاب غير هم با من پيامي داشتي مي گوييم بيت بيدل، (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fc elebrated_authors%2F2005%2F6%2F21%2F11856.html)ب دل از ايجاز برخوردار است يعني معني با جمله كوتاهتري بيان شده است.
اصولاً زبان شعر بايد فشرده باشد با تأثيري شديد و اين يكي از وجوه مهم برتري آن است. اين ايجاز هم مي تواند دو مرحله داشته باشد; يك مرحله ابتدايي و يك مرحله پيشرفته. در مرحله ابتدايي، انتظار مي رود كه شاعر از كلمات غيرلازم پرهيز كند. ادبا اين كلمات غيرلازم را «حشو» ناميده اند.
ولي ايجاز يك شكل پيشرفته هم دارد و آن وقتي است كه شاعر جملات را بيش از حد عادي و معمولي شان كوتاه كند و در واقع با حفظ رسايي زبان، بخشي از جمله را كه ظاهراً لازم به نظر مي رسد، بردارد چنان كه منوچهر آتشي مي گويد:
http://img.tebyan.net/big/1388/03/1482490521002431781332081111276648415530.jpg
اسب سفيد وحشي!

آن تيغهايِ ميوه شان قلبهاي گرم
ديگر نرست خواهد از آستين من
آن دخترانِ پيكرشان ماده آهوان
ديگر نديد خواهي بر ترك زين من


در سخن عادي، مصراعهاي اول و سوم چنين بيان مي شوند; «آن تيغهايي كه ميوه شان قلبهاي گرم است» و «آن دختراني كه پيكرشان همانند ماده آهوان است». اين جمله ها حشو ندارند، ولي شاعر به اين بسنده نكرده و كوتاهترين جمله ممكن را اختيار كرده است

MR_Jentelman
8th December 2010, 04:04 PM
تركیب سازی شعر


واژه ها به صورت منفرد، فقط بخشی از ابزارهای زبانی اند كه شاعر در اختیار دارد و چنان كه خواهیم دید، فقط نمی توان به آنها متكی شد. یك بخش مهم كار شاعر، تركیب سازی است یعنی كنار هم نهادن دو یا چند واژه مستقل و ساختن یك واحد جدید زبانی كه به طور مستقل عمل كند و معنی دهد. مثلاً «نعره» یك واژه است و «سنگ» هم واژه ای دیگر. شاعر، این دو را تركیب می كند و «نعره ْسنگ» را می سازد. این تركیب در شعر، معنایی تازه می یابد كه نه نعره است و نه سنگ:


خواب دریچه ها را
با نعره ْسنگ بشكن
بار دگر به شادی
دروازه های شب را،
رو بر سپیده
وا كن
شفیعی كدكنی
یا به همین ترتیب فرشته ساری ، فرشته، تركیبهای «موجْ آهن» و «چرخباد» را می سازد:

دستی نه
زورقی
فرو رفته در موج ْآهن
چرخباد خاك و دود
چون غول از خمره تنگ رها شده بود
نخستین بهره تركیب سازی، افزایش امكانات زبان است; یعنی زبانی كه تعدادی واژه برای بیان مفاهیم خاصی داشته، اكنون تركیبهای بسیاری هم دارد كه مفاهیم دیگری را منتقل می كنند و بدیهی است كه هر چه امكانات زبان بیشتر باشد، انتقال مفاهیم ساده تر خواهد بود و دست شاعر برای انتخاب، بازتر.

مردم گرایی

http://img.tebyan.net/big/1388/03/213169222252088116216164627420275104148208.jpg
در بحث مراحل توفیق در زبان، یادآور شدیم كه شاعر می كوشد زبان شعرش را از حد اولیه پذیرش كه همان رعایت درستی زبان باشد، فراتر برد به گونه ای كه خواننده در این زبان، احساس برتری كند. امّا این برتری الزاماً با اتخاذ زبانی فاخر و سنگین به دست نمی آید. گاهی به كارگیری یك ضرب المثل یا تعبیر عامیانه هم می تواند زبان را از زبان هنجار تمایز ببخشد.
مثلاً «رسوای خاص و عام شدن» تعبیری عامیانه است و احمد عزیزی آن را از زبان مردم وام گرفته در شعرش بدین گونه به كار می برد:


نسترن رسوای خاص و عام شد
خون داوودی مباح اعلام شد

شاعر با این كار، زبان را تمایز بخشیده است. امّا این تمایزبخشی از چه رهگذر انجام شده؟ از آن رو كه شاعر آن تعبیر عامیانه را در جایی غیر از جای اصلی اش به كار برده است. «نسترن» از واژه های معمول شعر است و در زبان شعر، بیشتر از زبان مردم دیده می شود. در عوض، رسوای خاص و عام شدن، در زبان مردم بیشتر دیده شده است.
شاعر با استفاده از صورت خیال تشخیص، بین این دو فرهنگ زبانی پیوند زده و در شعرش نوعی غرابت پدید آورده است. اگر او همین رسوای خاص و عام شدن را در مورد یك انسان به كار برده بود و مثلاً گفته بود «یك نفر رسوای خاص و عام شد» دیگر هنرمندی خاصی احساس نمی شد و حتی زبان به سوی بی خاصیتی میل می كرد.
یك تعبیر محاورهای وقتی خود را نشان می دهد كه در بافتی غیر محاوره ای قرار گیرد و اگر شاعر همه زبان شعرش را چنین اختیار كند، دیگر در آن احساس برتری ای نمی شود.
نفس مردمگرایی در زبان، كاری است تمایزبخش و بسیار شاعران به همین تمایز بخشی قانع مانده اند; یعنی جذاب كردن زبان.
شما اگر رباعیهای رایج در ده شصت را بخوانید، ملاحظه خواهید كرد كه در خیلی از آنها، شاعر فقط تعبیر محاوره ای را آورده ولی كار هنری با آن نكرده است. ببینید مردمگرایی در مصراع چهارم این رباعی را:


چندی است چراغ عشق كم سو شده است
جانم چون عقل عافیت جو شده است
تا چند در این پرده نیرنگ و فریب؟
ای دل! دستت برای من رو شده است

سهیل محمودی
شاعر به آوردن «دست دل رو شدن» اكتفا كرده و بیش انتقال معنی به آن كاری نداشته است. البته همین هم خالی از زیبایی نیست، ولی در مقابل، این رباعی دیگر را ببینید كه احتمالاً برای سیدالشهدا(ع) سروده شده است:
http://img.tebyan.net/big/1388/03/1312404210315611024414443111107211828462.jpg

هر چند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روان دردمند آمده بود
گویند كه از هیبت دریای دلت
آن روز زبان آب بند آمده بود


«زبان كسی بند آمدن» یك تمایزبخشی دارد ولی فراتر از آن، به معنی شعر هم كمك میكند; یعنی آب چون زبانش بند آمده بود، نمی توانست به حضرت برسد. این جا مردمگرایی عملكردی دوگانه می یابد و البته ارزشمندتر است.

MR_Jentelman
8th December 2010, 04:10 PM
غرابت زبان


در بحث گستردگی زبان گفتیم كه گاهی به كار بردن یك مترادف غیر مشهور، می تواند تأثیر القایی بیشتری از كلمه مشهور و رایج بگذارد.
این جا می خواهیم در همین نكته دقیقتر شویم. منظور ما از غرابت، همین است یعنی كاربرد واژگان و یا ساختارهای نحوی ای كه در زبان محاوره و یا حتّی شعرهای رایجی كه به بی خاصیتی رسیده اند، كمتر حضور دارند.

غرابت می تواند وسیله خوبی باشد برای تمایزبخشی به زبان; و آنگاه كه شاعر می خواهد قسمت خاصی از سخنش را برجسته تر سازد، می تواند با انتخاب یك مترادف غریب، جانی تازه به آن بدهد.
احمد شاملو، می توانست در این پاره شعر، كلمات «سربازان» «تمرین» و «كشتن» را به كار برد امّا گویا حس كرده كه این دو مفهوم باید بیش از این مورد توجه مخاطب شعر قرار گیرند، پس «سپاهیان» ، «مشق» و «قتال» را ترجیح داده است:

آن جا كه سپاهیان
مشق قتال می كنند،
گستره چمنی می تواند باشد،
و كودكان
رنگین كمانی
رقصنده و
پُر فریاد.
غرابت می تواند وسیله خوبی باشد برای تمایزبخشی به زبان; و آنگاه كه شاعر می خواهد قسمت خاصی از سخنش را برجسته تر سازد، می تواند با انتخاب یك مترادف غریب، جانی تازه به آن بدهد.

به روشنی می توان حس كرد عبارت «آن جا كه سربازان/ تمرین كشتن می كنند» نمی توانست همانند آن چه شاعر گفته تأثیرگذار باشد هرچند دارای همان معنی بود.
دو منبع قابل توجه داریم كه با بهره گیری از آنها می‏ توان به زبان غرابت بخشید:

باستانگرایی
غرابت محیطی زبان

دیگر كارهای زبانی


http://img.tebyan.net/big/1388/03/251227142312407356138238473016996186229220.jpg
گذشته از ابزارهای اصلی ای كه برای برجسته ساختن زبان مطرح شد، شگردهای دیگر هم می توان یافت كه هر چند كاربرد عام و گسترده ای ندارند، گاهی می توانند به خوبی كارساز باشند.
دامنه هنرمندیهای زبانی بسیار گسترده است و آن چه هم اكنون در میان گذاشته می شود، فقط بعضی از شگردهای شناخته شده است تا با درك بهتر آنها، بتوانیم در پی كشف ناشناخته ها نیز برآییم.
كارهای زبان شامل:

تكرار
حذف
قرینه سازی
جابه جایی اجزای جمله

منبع:سايت ادب

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد