PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زمزمه‌هايي از زبان برگ



MR_Jentelman
8th December 2010, 09:25 AM
دکتر محمدرضا شفيعي کدکني در سال 1318 در بخش کدکن شهرستان تربت حيدريه در استان خراسان رضوي، چشم به جهان گشود. شفيعي کدکني دوره‌هاي دبستان و دبيرستان را در مشهد گذراند و چندي‌ نيز به‌ فراگيري‌ زبان‌ و ادبيات‌ عرب، فقه،‌ کلام‌ و اصول‌ سپري کرد. او مدرک کارشناسي خود را در رشته زبان و ادبيات پارسي از دانشگاه فردوسي و مدرک دکترا را نيز در همين رشته از دانشگاه تهران گرفت و اکنون استاد ادبيات دانشگاه تهران است. او از جمله دوستان نزديک مهدي اخوان ثالث (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2007/7/19/43611.html)شاعر خراساني به شمار مي‌رود و دلبستگي خود را به اشعار وي پنهان نمي‌کرد. وي مقدمات علوم ديني از قبيل جامع المقدمات و کفايه آخوند خراساني را نزد پدرش ميرزامحمد شفيعي کدکني فراگرفت و پس از ورود به حوزه علميه خراسان از محضر استادان بزرگ حوزه خراسان از جمله حاج شيخ هاشم قزويني و اديب نيشابوري کسب فيض کرد.
15 سال از دوران کودکي و نوجواني م. سرشک مصروف فراگيري علوم قديمه و آمد و شد به حوزه‌هاي علميه آن روز خراسان شد، او پس از مطالعه دروس جديد و موفقيت در امتحان وارد دانشگاه مشهد شد و در زمره دانشجويان استادان بنام، دکتر فياض، دکتر يوسفي و دکتر رجايي درآمد. م. سرشک پس از دريافت درجه ليسانس از دانشگاه مشهد، براي تکميل تحصيلات وارد دانشگاه تهران شد و از محضر استاد فروزانفر (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2009/4/26/90141.html) و دکتر پرويز ناتل خانلري (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2003/8/22/20212.html) بهره‌ها برد و با درجه دکترا در زبان فارسي از دانشکده ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و در کتابخانه مجلس سنا به کار پرداخت و سپس دانشيار گروه ادبيات فارسي و ادبيات تطبيقي دانشگاه تهران شد.

شروع شعر


م. سرشک شاعري را با غزل (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/4/13/89264.html)آغاز کرد. وي در سال 1344 با انتشار کتاب زمزمه‌ها و بعدها در مجموعه‌هاي ديگر توانايي خود را در سرودن غزل و قالبهاي ديگر به خوبي نشان داد. هرچند زمزمه‌ها در حال و هواي سبک هندي سروده شده است اما تعلق خاطر شاعر به شاعران خراساني در آن به چشم مي‌خورد.
کد کني‌ در اوان‌ جواني‌ به‌ شعر و شاعري‌ پرداخت‌. وي‌ نام (م‌. سرشک‌) را برگزيد و طي‌ آشنايي‌ با ‌نيمايوشيج (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2008/8/27/72968.html) سبک‌ شعر‌نو را انتخاب‌ کرد. پس از اين او قالب و بيان سنتي را رها کرد و به سوي شکل و زبان شعر نيمايي روي آورد و نيز شعر غنايي و تغزلي را تقريبا کنار مي‌گذارد و به شعر اجتماعي و حماسي جديد پرداخت. اين تغيير و تحول در مجموعه شبخواني و از زبان برگ به خوبي نمايان است.
نخستين‌ مجموعه‌‌هاي شعر استادکدکني‌ بنام‌ (شبخواني) و ( زمزمه‌ ها) در سال‌ 1344 و مجموعه‌ (از زبان‌ برگ‌) در سال‌1347 در مشهد منتشر شد. معروف‌ ترين‌ دفتر شعر شفيعي‌ کد کني‌ ( در کوچه‌ باغهاي‌نيشابور) در سال‌ 1350 منتشر شد و او را به‌ اوج‌ شهرت‌ رساند. ساير آثار وي‌ نيز در دهه‌50 شمسي‌ انتشار يافتند ولي‌ از لحاظ سبک‌ شعري‌ و هنري‌ در درجه‌ پايين‌ تري‌ ازمجموعه‌ در کوچه‌ باغهاي‌ نيشابور قرار داشتند. دکتر شفيعي‌ کد کني‌ در سالهاي‌ پس‌ ازانقلاب‌ اسلامي بيشتر به‌ تحقيقات‌ ادبي‌ و نقد و معرفي‌ متون‌ قديمي‌ سرگرم‌ بوده‌ است‌ وهمچنان‌ به‌ انتشار اشعار خود ادامه‌ مي‌دهد. سروده‌ (هزاره‌ دوم‌ آهوي‌ کوهي) يکي‌ از ناب‌ ترين‌ اشعار م‌. سرشک‌ است‌ که‌ در زمره‌ ماندگارترين‌ اشعار معاصر فارسي‌ قلمداد شده‌ است‌.او با انتشار مجموعه در کوچه باغ‌هاي نيشابور در سال 1350 نشان داد که به زبان و ساخت و صورت مشخصي دست يافته و شعرش در مسير تکامل افتاده و راه واقعي خود را يافته است. آخرين اثر دکتر شفيعي کدکني مجموعه هزاره دوم آهوي کوهي است که در سال 1367 منتشر شد. در اين مجموعه، شاعر به ويژه در اشعاري که از دهه 60 به بعد سروده، به زبان تازه‌اي دست يافته است. ساخت و صورت اشعارش مستحکم تر و موسيقايي‌تر، زبانش پيچيده تر و انديشه هايش فلسفي تر شده است و همين امر باعث شده که اشعار او در اين دفتر بيشتر طرف توجه خواص قرار گيرد.
تمام ويژگي‌هاي يک شاعر


در اشعار دکتر شفيعي‌ کدکني‌ چند ويژگي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد: شاعر به‌ سنت‌هاي‌ادبي‌ ايران‌ و اسلام‌ دلبستگي‌ دارد و اين‌ رايحه‌ فرهيختگي‌ را در اشعار خود به‌ بهترين‌ نحومنعکس‌ کرده‌ است‌، ديگر اينکه‌ طبيعت‌ و محيط طبيعي‌ (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/3/18/88130.html)استان‌ خراسان‌ را در اشعار خود آشکار کرده‌ و خواننده‌ را با آميزه‌اي‌ از خاطرات‌ تاريخي‌ خود و طبيعت‌ عبوس‌ خراسان‌ آشنا مي‌سازد. اشعار دکتر کدکني‌ غالبا رنگ‌ اجتماعي‌ دارد و اوضاع‌ جامعه‌ ايران‌ دردهه‌هاي‌ 40 و 50 شمسي‌ در شعر او به‌صورت‌ تصاوير، رمزها و کنايه‌ها جلوه‌ گر است.
‌استاد شفيعي‌ کدکني‌ با بهره‌ گيري‌ از پشتوانه‌ غني‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ و عربي‌ و انس‌ با زبان‌ دري‌ (زبان‌ ديرين‌ مردم‌ خراسان‌) از چهره‌‌هاي سرشناس‌ شاعران‌ نوپرداز معاصر است‌ و در اشعار خود، جداي‌ از ديدگاه‌هاي‌ انساني‌ و اجتماعي‌، پديده‌هاي‌ زيباي‌جهان‌ شاعرانه‌‌اش را به‌صورتي‌ زيبا به‌ خوانندگان‌ عرضه‌ مي‌دارد.
او در عرصه تاليف و تصحيح و ترجمه و نقد و تحقيق، بي‌هيچ ترديدي، چهره‌اي ممتاز در ادبيات ايران است.
کتابهاي صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، اسرار‌التوحيد وده‌ها کتاب و مقاله ديگر وي امروزه، در زمره آثار مرجع به شمار مي‌روند.
نکته ديگري که در بيشتر مقالات انتقادي شفيعي ديده مي‌شود و هر جايي که مجال سخن دست داده بدان پرداخته، نقد شعر معاصر و انتقاد از شاعران هم عصر خود است، او نه تنها به عنوان يک شاعر نسبت به جريان‌هاي شعري اطراف خود حساس است؛ بلکه به عنوان يک منتقد نيز نمي‌تواند کجروي‌هاي جريان‌هاي مختلف شعري را تحمل کند، بنابراين در موقعيت‌هاي مختلف به تصريح و تعريض جنبه‌هاي مختلف شعر معاصر را مورد انتقاد قرار داده که ضعف و قوت اين نقدها بسته به حالات روحي نويسنده و موقعيت کلام متغير است. اما يکي از ويژگي‌هاي مثبت نقدهاي شفيعي کدکني که در بعضي آثار او ديده مي‌شود پيشنهاد يک پژوهش جديد و گشودن دريچه يک بحث يا تحقيق جديد به روي محققان است، به عنوان مثال درباره کرامت‌هاي صوفيان مي‌گويد: اين ميدان تحقيق پژوهندگاني را مي‌طلبد که با روشهاي علمي بتوانند پيرنگ‌هاي کرامات را طبقه‌بندي و کدگذاري کنند و آنگاه به جست و جوي ريشه‌هاي تاريخي و جغرافيايي و ديني و اساطيري و روان‌شناختي هر کدام بپردازند، وقتي به چنين مرحله‌اي از مطالعه درباب اين پيرنگ‌ها راه يابيم به جايي مي‌رسيم که هر پيرنگي گاه مي‌تواند موضوع يک تحقيق مستقل قرار گيرد.

زبان شعر کدکني


زبان شعر او فصيح و دقيق و روشن است.او با شعر خود گونه‌اي از بارورترين زبان‌هاي تمثيلي شعر معاصر را به نام خود ثبت کرده است.در شعر او اثري از مغلق گويي يا پرگويي ديده نمي‌شود.زباني نرم و پرتوان دارد،تصاوير خيال در شعر او به اوج مي‌رسد.او هرگز به دنبال وزن‌هاي عجيب و غريب نمي‌رود و قافيه را همچون عنصري خارج از شعر تصور نمي‌کند.اشعار او غالبا رنگ اجتماعي دارد.اوضاع جامعه ايران در دهه 40 و 50،در شعر او به صورت تصويرها و رمزها و کنايه‌ها منعکس مي‌شود. م.سرشک شاعري است که از فرهنگ چند صدايي برخوردار است. هر خواننده‌اي پس از ورود در ديوان شاعر وقوف بر زيبايي‌هاي شعري اين شاعر به نوعي کثرت گرايي فرهنگي در ديوان شاعر پي خواهد برد. شفيعي کدکني در پنج زمينه پلوراليسم برخوردار است 1 - زمان 2 - تصوير و تخيل 3 - موسيقي 4 - عاطفه5 - انديشه. زبان شاعر زبان صرفا خراساني نيست اگر چه استفاده از آن کلمات محلي تا حدودي براي شاعر تشخص سبکي پديد آورده است. ولي اين بدان معني نيست که شاعر از ديگر گونه‌هاي زباني استفاده نمي‌کند. شاعر از زبان معيار و زبان کلاسيک نيز بهره مي‌گيرد. پس در زمينه زبان تک‌منبعي نيست و تصاويري شعري شاعر نيز تک بعدي نيست بلکه در هر دو زمينه محور افقي و محور عمودي خيال توانايي‌هايي از خود بروز داده است. م.سرشک شاعري نماد‌گراست،اما آنچه درباره نماد‌هاي به کار رفته در مجموعه‌هاي شعري‌اش گفتني است اين است که اين نمادها يا از عناصر و پديده‌هاي مربوط به طبيعت اخذ و اقتباس شده يا متن ميراث‌هاي فرهنگي و ادبي و اساطيري گذشته فارسي برگرفته شده‌اند. کدکني با زير و بم الفاظ فارسي بسيار آشناست و در ابداع ترکيب‌هاي زيبا و نو خلاقيت فراوان دارد.او در شعر از ديدگاهي انساني و اجتماعي سخن مي‌گويد و انديشه‌ها و دريافت‌ها و پديده‌هاي زيباي جهان شاعرانه خود را به صورتي دلکش و پر‌تاثير به خواننده عرضه مي‌دارد.

آثار کدکني


زمزمه‌ها نخستين دفتر شعري م.سرشک مي‌باشد که در سال 1344 منتشر شد و شايد از نظر قلب و قالب ضعيف ترين دفتر شعري اوست. م.سرشک خود در اين باره مي‌گويد: تا آخرين مراحل صفحه آرايي اين مجموعه به نظرم رسيد که بعضي از شعرها از جمله تمامي دفتر زمزمه‌ها را که روحيه عاريتي و بيمارگونه سبک هندي حاکم بر بعضي از غزل‌هاي آن را ديگر به هيچ وجه نمي‌پسندم ولي ديدم همان‌هايي که چنين انديشه‌هايي درباره آنها دارم بارها و بارها در حافظه ديگران ديده ام. بهترين شعر براي هر کس شعري است که آن را با دل خويش هماهنگ بيند به احترام چنين دل‌هايي از اين کار چشم پوشيدم. شبخواني اثر دوم شفيعي کدکني که در همان سال 1344 خلق شد، حاصل تلاش او براي رهايي از همان علف‌هاي عاريتي که باغ شعر او را تسخير کرده بودند، شد. براي اين کار هم فرم بيروني شعرش را تغيير داده و هم محتواي آن را. اکثر اشعار اين مجموعه، در قالب‌هاي نيمايي و نيمه سنتي است، در حالي که زمزمه ها در قالب سنتي بود. اطلاق نام شبخواني به اين مجموعه گوياي جامعه گرايي شاعر است.شبخواني در زبان و عرف مردم خراسان معني اصطلاحي و خاصي دارد:مناجات‌هاي شبانه را که در ماه روزه براي بيدار شدن مردمان بر فراز مناره‌ها مي‌روند و مي‌خوانند،مردم خراسان شبخواني مي‌گويند و مرد خواننده را شبخوان مي‌نامند.شاعر احساس مي‌کند که کار او و کار شبخوان کاري است همسان و همسو. کار شبخوان بيداري در شب‌هاي ماه رمضان و بيدار کردن مردمان است و کار شاعر آن است که در زمانه‌اي که همه مردمانش چون گله خوش چراي بي‌چوپان،در دره خواب‌ها رها گشتند، به بيداري آنها بينديشد. دفتر سوم که در سال 1347 انتشار يافت از زبان دکتر عبدالحسين زرين کوب اين چنين توصيف مي‌شود: م.سرشک وقتي در سال‌هاي 1343 و 1345 از زادگاه خود، خراسان، به شهر غرق ازدحام آهن و فولاد تهران روي مي‌آورد از زبان برگ‌ها سخن مي‌گويد و گويي انس با طبيعت که يادگار سال‌هاي کودکي و جواني اوست همچنان او را به سوي خود مي‌کشاند و زمينه آهن و پولاد نمي‌تواند شاعر را از طبيعت مأنوس خود جدا سازد. از اين روست که از زبان طبيعت سخن مي‌گويد: از باد و باران، از گل و گياه، از معناي جوي باران و از زبان مرگ، او با طبيعت همراز و مأنوس است، آن را خوب مي‌شناسد و مي‌تواند به راز عاشقانه فاصله گيرد اما روح لطيف تغزلي او با عشق به کائنات، عشق به طبيعت و همه مظاهر آن جلوه‌هاي خاص مي‌يابد و اين عشق در طرف مظاهر طبيعي کافي نيست تا شعر او را مطلوب و مقبول همگان نمايد . در از زبان برگ هنگامي که م.سرشک از زادگاه خويش به تهران سفر مي‌کند از دريچه ترن به کوهها و دشت‌ها سلام عاشقانه مي‌فرستد و ناگهان احساس مي‌کند که همه مظاهر طبيعت پيام آور صلح و دوستي به يکديگرند. او فريفته طبيعت است و در اين دفتر طبيعت بزرگ‌ترين مايه الهام اوست. شب با زلال آب راز و نياز عاشقانه دارد و باران براي او تمثيل روشنايي و پاکي است. رويکرد ديگر در اين مجموعه ظهور يک طنز خفيف اما فوق العاده اثر‌گذار در شعر م.سرشک است تا آنجا که به‌نظر مي‌رسد از اصلي ترين جنبه‌هاي هنرش است؛ بخصوص که هر چه از نظر زماني جلوتر مي‌رويم کيفيت طنز شعرش هنري تر و قوي تر مي‌شود.
م.سرشک در سال 1350 مجموعه‌اي را ارائه کرد که تمامي مشخصه‌هاي سبکي شاعران خراسان را مي‌توان در آن ديد. اين مجموعه در کوچه باغ‌هاي نيشابور بود. گويي شاعر در اينجا از تمام خويش براي صعود به قله شاعري بهره گرفته است. در دفتر در کوچه باغ‌هاي نيشابور زباني شفاف و بي‌ابهام مشاهده مي‌شود مواريث فرهنگي و سنن تاريخي و زمينه‌هاي رستگاري، طبيعت گرايي، نمادگرايي، اسطوره‌گرايي، التزام به وزن موسيقي دلنشين، دردمندي، منطق مکالمه، روايت گري و توصيف در جاي جاي کتاب مشاهده مي‌شود. م.سرشک از سه عنصر زباني براي القاي معاني استفاده مي‌کند:الف ) زبان کلاسيک ب) زبان محلي ج) زبان معيار. م.سرشک به خاطر اشرافي که به متون کلاسيک داشت به راحتي توانست از واژه‌هاي کهن و حتي ادبيات کهن استفاده کند. م.سرشک در "در کوچه باغ‌هاي نيشابور" از زبان مردم سخن مي‌گويد چرا که در مردم و با مردم مي‌زيد. زبان فخيم کلاسيک او چنان در زبان معيار و زبان مردمي محو مي‌شود که شاعر را به طرف آسان گويي و آسان گيري هنري نمي‌کشاند. دفتر در کوچه باغ‌ها هم از جهت مضمون و هم از جهت ساختار و فرم مورد قبول روشنفکران خاصه روشنفکران انقلابي قرار گرفت. آن سخن به فرياد رسيده و دردهاي غير مجرد و ملموس زماني که با زباني سخته و آهنگين ممزوج شد سخت مورد اقبال عام و خاص قرار گرفت. اين مجموعه شفيعي را به عنوان شاعري آگاه و روشن بين و اجتماعي و نيز توانا و آفريننده، معرفي مي‌کند همچنين نمودار تلاش اوست براي راه يافتن به نوعي شعر اجتماعي و حماسي و انساني. مثل درخت در شب باران برگزيده اي‌ است از اشعاري که شاعر از سالهاي 44 و 45 تا سال 1356 سروده است، شامل چهار بخش: مخاطبات، چند تأمل، غزليات و رباعيات است. در اين مجموعه که هم از لحاظ شکل و هم از جهت محتوا داراي تنوع و تفنن است، شفيعي از سويي آزمون‌هاي تازه‌اي از شعر ناب، در بخش مخاطبات ارائه مي‌دهد و از سويي ديگر نوعي شعر متفکرانه را به صورت قطعه‌هاي کوتاه در چند تامل مي‌آزمايد.
در دفتر مثل درخت در شب باران بر خلاف دو مجموعه پيشين، نگاه شاعر متوجه درون خود شده و شعر او چيزي نيست جز برخورد غنايي شاعر با طبيعت. به همين نسبت، روح جامعه گرايي به معناي سياسي کلمه در اين دفتر ضعيف تر شده است. بسياري از اشعار اين دفتر در آن سوي مرزهاي ايران سروده شده‌اند. از بودن و سرودن ، تجربه‌هاي انديشه اي- عاطفي ديگري را به ما نشان مي‌دهند. مسير حرکت شعر م. سرشک، از شعر احساساتي به طرف شعر اجتماعي- سياسي و سپس شعر فرهنگي – انساني است. در دو اثر اخير شاعر از ميدان سياست و اجتماع به سطح بالاتري – فرهنگ و انسان - گام مي‌نهد. نقد بودن و سرودن حاوي دو زمينه مهم است يکي بودن، دومي سرودن و خنياگري. سنتي که شاعر بين بودن و سرودن برقرار مي‌کند تا حدودي فلسفه هايدگر را فرا ياد مي‌آورد. هايدگر نيز معتقد بود که بودن يا هستي در شعر و هنر انکشاف و گشودگي پيدا مي‌کند. از ديدگاه او هستي پس از حبس در ظلمات ايده، نياز به انکشاف و گشودگي دارد. يکي از راه‌هاي اين انکشاف شعر و هنر است. پس زبان خاصه زبان شعر را ابزار و محل خوبي براي اين نوع انکشاف است. بوي جوي موليان دفتري‌ است که در قياس با دفتر پيشين بيشتر غم غربت (من) شاعر را نشان مي‌دهد. اين که شاعر در اين دفتر چند بار به آواره يمگان التفات مي‌کند، حاکي از آن است که شاعر اين اشعار را در غربت سروده و حس و حال شاعران آواره و تنها را مدام فرا ياد مي‌آورد. شايد آنچه شاعر خراسان را به آواره يمگان پيوند مي‌زند، علاوه بر غم غربت تعهد اجتماعي و رسالت انساني و باور دردمندانه‌اي باشد که در هر دو مشترک است. ناصر خسرو (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2009/11/3/106571.html)به خاطر دفاع از آرمانهاي فلسفي – اجتماعي‌اش مدام مجبور به تجربه آوارگي و بي‌پناهي و غربت بود. اما آنچه م.سرشک را از آواره يمگان جدا مي‌کند، نوع نگاه و نظرگاهي است که هر يک به (هستي ) دارند. هزاره دوم آهوي کوهي حاوي پنج دفتر و دويست و چهل چهار قطعه شعر است.مرثيه سرو کاشمر بيست و هشت قطعه،خط ز دلتنگي پنجاه و دو قطعه،غزل براي آفتابگردان شصت و سه قطعه، در ستايش کبوترها چهل و شش قطعه و ستاره دنباله دار پنجاه و پنج قطعه شعر را در بر مي‌گيرد.در ميان اين قطعه‌ها همه گونه شعر يافت مي‌شود؛غزل ، قصيده، رباعي و...تاريخ سرايش اشعار نيز برخي به سال‌هاي 40 و 50 بر مي‌گردد و برخي به سال‌هاي 60 و 70.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد