PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زنان پارسا و پارسایی زنان



MR_Jentelman
7th December 2010, 05:47 PM
زن در آثار عطار نیشابوری *

بخش اول :

http://img.tebyan.net/big/1389/01/252116781421672252491631119269212130226151125.jpg
این قدیس، این پیر افسانه‏ای عطار نیشابوری ، روشنفكری متجدد و مقدس است كه با در هم پیچیدن تفكر اسطوره‏ای (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D131)و آرزوهای نوین نمونه والای اندیشمندی است كه پا در سنتها و اعماق و سر به سوی جهان های تازه كشیده است. عطار عارفی پزشك است. تجربه های عارفانه را چشیده و آن را به نوعی با علم طب و دانش مدرن آمیخته است. از عرفان (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2010%2F3%2F7%2F 117854.html)، شیفتگی و شیدایی، زهد و تقوا، عشق (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D131)و محبت و علم دین را آموخته و از طبابت، تفكر و استدلال، عقل و خردگرایی و علم زمین را فراگرفته است.

عطار عارفی است كه در زمین می‏زید و عاشقی است كه با تجربه‏های ملموس دنیای مادی و چشیدن عشق زمینی قصد پل زدن و رسیدن به عالم بالا را دارد. چهره اش در اعماق تاریخ گم شده است. آن ناپیدای پیدایی است كه ذكرش همه جا هست و خود در میان نیست.
فرید الدین محمد عطار متولد كدكن نیشابور است و مدفون در همانجا. تاریخ تولد و وفاتش در هاله مبهمی از قصه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F9%2F9%2F102027.html)ه و افسانه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Ffolkloric_literature%2F2009%2F7%2F 19%2F97231.html)ها پیچیده شده است. زندگی او را در طول قرن ششم رقم زده‏اند و تاریخ وفاتش را با حمله مغولان به نیشابور یكی دانسته‏اند؛ و وفات نه، كه شهادتش را، كه به روایت تذكره‏ها (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fc elebrated_authors%2F2009%2F4%2F14%2F89240.html)ب دست مغولان كشته شده است. او وارث گنجینه های شعر سنایی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fp oem%2Fpoetry_iran%2Fclassic_poetry%2F2008%2F10%2F1 0%2F76218.html)و مولانا (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2010%2F4%2F14%2F40194.html)س . قلمش را در هر دو عرصه نظم (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D158)و نثر (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D73508)دوانده است و شیفتگی اش را به زندگی زهاد و عباد با آثار عرفانیش نمایانده است. در عرصه نثر تذكرة‏الاولیاء (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FC lassic_Prose%2F2008%2F10%2F25%2F77224.html) را نوشت و دفتر زندگی صد عارف را با قلم شیرینش نگاشت. وی مجموعه منظومه‏هایش را در دو مثلث شمرده است: مثلث اول، الهی نامه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FC elebrated_Authors%2F2003%2F4%2F14%2F1672.html) و اسرار نامه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FC elebrated_Authors%2F2007%2F4%2F15%2F40293.html)و مقامات طیور (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D21709)(منطق الطیر) و مثلث دوم، مصیبت نامه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FC elebrated_Authors%2F2008%2F4%2F20%2F65184.html) ، مختارنامه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FC lassic_Prose%2F2008%2F12%2F24%2F81671.html) و دیوان.[1] دیوان عطار شامل مجموعه غزلیات، قصاید و ترجیعات اوست و مختارنامه حاوی رباعیات وی می‏باشد. بجز اسرارنامه سه مثنوی الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر دارای روایت داستانی واحدی است كه با مجموعه حكایات (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D135)و تمثیل (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F9%2F28%2F103335.html)ه ای فراوان آراسته شده است.
http://img.tebyan.net/big/1388/01/117123222081061612794170493914223023611863.jpg
طرح كلی الهی نامه یا خسرونامه عبارتست از مناظره (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2009%2F9%2F7%2F 101742.html)خلیفه‏ای با شش پسر خود كه هر یك آرزو و خواهشی در دل دارد. پسر نخست طالب رسیدن به دختر شاه پریان است، دومی می‏خواهد جادوگری بیاموزد، سومین در جستجوی جام جم است. چهارمین آرزو دارد چشمه آب حیات را بیابد. پنجمین انگشتر حضرت سلیمان را می‏جوید و ششمین در اندیشه دست یافتن به علم كیمیاست.[2]
مشهورترین و عمیق ترین مثنوی عطار منطق الطیر اوست كه در آن ضمن ذكر اجتماع مرغان و سؤال و جوابی كه بین آنها و هدهد پیش می‏آید، عطار از مقامات تَبَتُّل[3]تا فنا (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2005%2F4%2F12%2 F11091.html)و از سلوك (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FW orldLiterature%2F2009%2F5%2F19%2F91983.html)و سیر الی الله و از هفت وادی و به تعبیر مولوی هفت شهر عشق سخن گفته است.[4]
منطق الطیر عطار یكی از برجسته ترین آثار عرفانی در ادبیات جهان (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fi ndex.aspx%3Fpid%3D319)است و شاید بعد از مثنوی شریف جلال الدین مولوی هیچ اثری در ادبیات منظوم عرفانی در جهان اسلامی به پای این منظومه نرسد و آن توصیفی است از سفر مرغان به سوی سیمرغ و ماجراهایی كه در این راه بر ایشان گذشته و دشواری های راه ایشان و انصراف بعضی از ایشان و هلاك شدن گروهی و سرانجام، رسیدن «سی مرغ» از آن جمع انبوه به زیارت «سیمرغ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2009%2F4%2F14%2 F89253.html)». در این منظومه لطیف ترین بیان ممكن از رابطه حق و خلق و دشواری های راه سلوك عرضه شده است.[5]
مصیبت نامه هم از برجسته ترین آثار عطار است. شاید پس از منطق الطیر مهم ترین منظومه او باشد و به لحاظ پختگی فكر و تنوع اندیشه‏ها در كمال اهمیت است و ظاهراً به لحاظ تاریخی آخرین منظومه عطار بشمار می‏آید.[6] این منظومه مفصل ترین منظومه عطار نیز هست. مصیبت نامه داستان سیری است روحانی كه در آن از روح به سالك فكرت تعبیر شده است. این سالك به راهنمایی پیر به سیر آفاق و انفس می‏پردازد و سلوك خود را از عالم غیب آغاز می‏كند. نخست نزد جبرئیل می‏رود. سپس نزد ملائكه مقرب و حَمَلة عرش و آسمانها (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F12%2F30%2F111611.html) عناصر اربعه و كوه و جماد و نبات و وحوش و طیور و جن و انس می‏رود و ماجرای خود را بیان می‏كند، اما هر بار نومید به نزد پیر باز می‏گردد. پس از آن سالك فكرت سلوك خود را در مرتبه انبیاء ادامه می‏دهد و مشكل خویش را نزد حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، داود، عیسی و حضرت محمد(ص) می‏برد. حضرت محمد(ص) اسرار فقر را به او می‏آموزد و او را به طی مراحل سیر انفس یعنی پنج وادی حس، خیال، عقل، دل و جان دلالت می‏كند. بدین ترتیب طی مراحل آفاقی و انفسی سالك فكرت به پایان می‏رسد.[7]
http://img.tebyan.net/big/1388/01/1771391642521169710842381409770193149101146.jpg
اسرارنامه كوتاهترین منظومه عطار است. مشتمل بر 98 حكایت كه در 22 مقاله بیان شده است. در این منظومه عطار بر خلاف سایر مثنوی هایش حكایت های كوتاه فرعی را در ضمن یك حكایت جامع نیاورده بلكه آنها را به صورت مقاله ها و خطابه های جداگانه تنظیم كرده است كه هر یك شامل حكایتها و تمثیل‏هایی است و از این نظر بی شباهت به حدیقة الحقیقه سنایی و مخزن الاسرار نظامی نیست.[8]
در اینجا مجالی فراهم آمده است تا به زن و جایگاه او (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F12%2F7%2F109522.html) در زمانه عطار بپردازیم و ببینیم دیدگاه این شیخ روشنفكر قرن ششم در مورد زنان چه بوده است و در مجموعه آثارش به كدام دسته از زنان توجه بیشتری داشته و تعبیر او از زن و هویت انسانی و نقش او در جامعه چگونه بوده است.
«عطار به احتمال قوی همسر و فرزندانی داشته، اما اسناد مستقیم زندگی او در این باره اطلاع روشنی به دست نمی‏دهد.»[9] بدیهی است كه عطار با التفاتی كه به چهره های برتر زنان تاریخ ایران و اسلام و عرفان نشان می‏دهد هویت انسانی ـ اجتماعی زن را كاملاً پذیرفته است.
زنان آثار عطار، رسالت های چندگانه‏ای را ایفا می‏كنند.زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن مظهر پارسایی و توكل، زن مظهر زهد و پرهیزكاری و زن مظهر خردمندی.
جدول زیر نام چهره های شاخص زنان و شماره تعداد حكایاتی را كه نام آنها در آن ذكر شده نشان می‏دهد.





http://img.tebyan.net/big/1388/07/105193648522611015310318914818321410521126.jpg
همانگونه كه ملاحظه می‏كنید حكایات مربوط به لیلی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2009%2F1%2F15%2 F83432.html)27 مورد، رابعه عدویه 9 مورد، زلیخا (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FL iteraryGenres%2Flyric_literature%2F2009%2F2%2F8%2F 85249.html)6 مورد، فاطمه(س) 5 مورد، مریم و زبیده و حوا و ام هانی و زین‏العرب (رابعه قزداری) هم هر یك، یك یا دو حكایت را به خود اختصاص داده‏اند.
از تكرار فراوان نام لیلی و رابعه و زلیخا معلوم می شود كه دو دسته زنان عارف و عاشق مهم‏ترین گروههای زنان مورد نظر عطار هستند. لیلی و زلیخا دو سمبل اسطوره‏ای عشق و رابعه چهره زاهدانه تقوی و پرهیزكاری.
عشق و زن در آثار عطار


بیا ای مرد اگر با ما رفیقی/بیاموز از زنی عشقی حقیقی[10]

غیر از داستانهای لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا كه از داستانهای مشهور ادب فارسی است، داستان زین‏العرب و بكتاش (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2008%2F10%2F19% 2F76888.html) كه در الهی نامه آمده است از جمله داستانهای خواندنی و جالب عطار است. این داستان كه نمونه عشق عذری و پاك عشاق است، مظهر و مثال عشق آرمانی، الهی و پاك است. عشق، بی شائبه شهوت و آلودگی جسمانی و نفسانی. داستان زین‏العرب كه در الهی نامه آمده است همان داستان رابعه بنت كعب قزداری است كه از شاعران مشهور قرن چهارم هجری است. عوفی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FP oem%2FPoetry_Iran%2FClassic_Poetry%2F2005%2F10%2F1 5%2F13616.html)گفته است كه او بر نظم تازی و فارسی هر دو دست داشته است. [11] جامی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F10%2F11%2F104571.html) م در نفحات الانس از قول ابوسعید ابی الخیر گفته است كه: «دختر كعب عاشق بود بر آن غلام. اما پیران همه اتفاق كردند كه این سخن كه او می‏گوید نه آن سخن باشد كه بر مخلوق توان گفت. او را جای دیگر كار افتاده بود.» [12]
این داستان نمونه عشق خاكساری و حبّ عذری در ادب فارسی است. [13] داستانهای لیلی و مجنون و رابعه و بكتاش در آثار عطار در پی بیان نوعی عشق دیگرند. عشقی فراتر از عشق مادی و مجازی، عشق حقیقی. عشقی كه فراتر از معشوق، خود عشق هدف عاشق باشد. عشق انسانی، منهاج عشق ربانی است و داستان تحقق حدیث نبوی است: «من عشق وعفّ ثمّ كتم فمات مات شهیداً»[14]در این داستان زین‏العرب یا همان رابعه دختر كعب بكتاش را وسیلة عشق ورزیدن می‏داند. او عشق را می‏یابد و جز عشق، چیزی دیگر طلب نمی‏كند. چنانكه بوسعید گفت سخنی كه او گفته است نه چنان است كه كسی را در مخلوق افتاده باشد و عطار با آوردن این داستان و تكرار پیاپی داستان لیلی و مجنون بر ارزش اینگونه عشق و اینگونه زنان پاكدامن تأكید می‏ورزد. در الهی نامة عطار بیش از ده بار و در طی چند حكایت نام لیلی و مجنون تكرار می‏شود و بر روحانی و الهی بودن عشق ایشان تأكید می‏شود. طی حكایتی در پایان الهی نامه مجنون در پاسخ سائلی كه از عشق لیلی پرسش می‏كند، می‏گوید:
http://img.tebyan.net/big/1388/05/165661841391692237513415410230667115185103.jpg

جوابش داد كان بگـذشت اكنون كه مجنون لیلی و لیلی ست مجنون دویی برخاست اكنـــون از میــــانه همه لیلــی ست مجنون بر كــرانه چو شیر و می به هم پیوسته گردنــد زنقصان دو بودن رسته گردند اگر هستـی به جان او را خریدار چو تو گم گشتـی او آمد پدیدارچنان گم شو كه دیگر تا توانینیابی خویش را در زندگانی[15]

در مصیبت نامه عطار هم حكایتی مندرج است كه طی آن سائل از مجنون می‏خواهد كه لیلی را طلب كند و او در پاسخ می‏گوید كه من دیگر به یاد لیلی خوشم و هر چه فراتر از این بی ارزش است، چرا كه من عاشق شهوت پرستی نیستم كه از یاد دوست دست بردارم:

آن یكی در خواند مجنـــون را ز راهگفت اگر خواهی تو لیلی را بخواهگفت هــــرگز می‏نباید زن مــــرا بس بود این زاری و شیـــون مراگفت او را چــون نمی‏خواهی برت این همه سودا برون كــن از سرتیــاد خوشتــــر گفت از لیلــی مراســـركشـــی او را و وا ویلــی مـرا مغــز عشـــق عاشقـــان یادی بـود هر چه بگذشتی از این یادی بــودمن نیم زان عاشقـی شهــوت پرست تا كنـــم خالـی ز یاد دوست دست[16]

در منطق الطیر هم داستان لیلی و مجنون برای عطار مثالی از عشق حقیقی است كه در آن خودی عاشق برمی‏خیزد و همه عشق و معشوق جایگزین آن:

عشـــق باید كــز خرد بستــاندت پس صفــات تو بــدل گرداندتكمترین چیزی ست در محو صفاتبخشش جان است و ترك ترهات[17]

حكایت عطار در الهی نامه كه از اتحاد لیلی و مجنون خبر می‏دهد از جمله تمثیلاتی است كه سابقه پیشین دارد. در این حكایت عطار می‏نویسد كه مجنون در رباطی نشسته بود و از خیال با لیلی بودن و دیدن تصویر خود و او سرخوش بود و می‏گفت اگر عمری عشق ورزیدم، در نهایت هر دو را با هم دیدم.[18]
عین القضاة می‏گوید: مگر نشنیده‏ای كه مجنون را گفتند كه لیلی آمد. گفت: من خود لیلی ام و سر به گریبان فرو برد یعنی لیلی با من است و من با لیلی.[19]
در اینگونه داستانها عشق ورزی برای رسیدن به كمال است و عشق مجازی پل و نردبان عشق الهی است.
ادامه دارد ...



پی نوشت ها :
* به مناسبت بزرگداشت عطار نیشابوری به بررسی زن در آثار او خواهیم پرداخت .
[1] - برای اطلاع بیشتر در بارة زندگی نامه و آثار عطار ر.ك. مقدمه زبور پارسی (نگاهی به زندگی و غزل های عطار) شفیعی كدكنی، مقدمه مختارنامه از همین نویسنده، شرح احوال و آثار عطار از بدیع الزمان فروزانفر صدای بال سیمرغ از عبدالحسین زرین كوب و شرح احوال شیخ عطار در مقالات محمد قزوینی در باره افكار و اندیشه های عطار نیز ر.ك. دریای جان،‌ هلموت ریتر، جستجو در احوال و آثار زیدالدین عطار نیشابوری سعید نفیسی و همچنین جهان بینی عطار از پوران شجیعی، در جستجوی سیمرغ، تقی پورنامداریان.
[2] - صنعتی نیا، فاطمه، مآخذ قصص وتمثیلات مثنوی های عطار، ص25.
[3] - انقطاع ازدنیا.
[4] - صنعتی نیا، فاطمه، مآخذ قصص وتمثیلات مثنوی های عطار، ص129.
[5] - شفیعی كدكنی، زبور پارسی، ص39.
[6] - دكتر شفیعی كدكنی ترتیب تاریخی نظم و تدوین آثار عطار را اینگونه پیشنهاد می كند: الهی نامه، اسرارنامه، منطق الطیر، مصیبت نامه، دیوان و مختارنامه، ص32؛ اما دكتر زرین كوب ترتیب زیر را صحیح می داند: دیوان، اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، منطق الطیر، صدای بال سیمرغ، صص89،85،81،69،59.
[7] - صنعتی نیا، فاطمه، ص 173.
[8] - همان، ص105.
[9] - عطار، فریدالدین، مختارنامه، ص25.
[10] - عطار، فریدالدین، الهی نامه،ص51
[11] - صفا، ذبیح الله،‌ تاریخ ادبیات ایران، ج1،449.
[12] - جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، تصحیح عابدی، 627.
[13] - برای اطلاع بیشتر ر.ك. ستاری، جلال،‌ پیوند عشق میان شرق و غرب، صص115-104؛ مقصود از حب عذری عشقی است كه به قبیله بنی عذره نسبت داده می شد كه در آن قبیله عشاق به وصال هم نمی رسیدند و تعفف پیشه می كردند.
[14] - هر كه عشق ورزید و عفاف پیشه كرد و عشق خود را كتمان نمود و مرد، شهید از دنیا رفته است.
[15] - عطار، فریدالدین، الهی نامه،ص361.
[16] - عطار، فریدالدین، مصیبت نامه، ص69.
[17] - عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص189.
[18] - عطار، فریدالدین، الهی نامه، ص329، این حكایت در خلاصه شرح تعرف ص152 و تمهیدات عین القضاة، ص35 آمده است.
[19] - صنعتی نیا، فاطمه، مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی های عطار، ص93.

MR_Jentelman
7th December 2010, 05:54 PM
زن در آثار عطار (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2009/4/14/89416.html)





آنكه او را اینچنین دردی بود/كه طلبكار زن و مردی بود


http://img.tebyan.net/big/1389/01/166133481802226770585220316173129226111213.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/01/16605122219197181188174164773325125326213.jpg)
‏تذكره‏الاولیاء‏ كتابی است در شرح احوال عرفا (http://www.tebyan.net/literarygenres/lyric_literature/2010/3/7/117854.html)و پارسایان و زاهدان كه در میان رجال زهد و پرهیز، نام رابعه عدویه (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2004/7/27/21172.html) زن زاهد بصری به چشم می‏خورد. عطار بیش از سایر تذكره نویسان و عرفا به احوال رابعه و زندگی او توجه كرده است. عبدالرحمن بدوی مؤلف كتاب «رابعه شهید عشق الهی» می‏نویسد كه روایت عطار در تذكره‏الاولیاء در باره رابعه قدیمی ترین و مهم ترین منبع موجود درباره زندگی وی است. «روایت عطار پیرامون كودكی، بلوغ و دوران قبل از توبه رابعه به گونه‏ای است كه جدا از مطالب خارق العاده و كرامت هایی كه به او نسبت داده است می‏تواند از نظر مورخ مورد قبول واقع شود.»[40]عطار در تذكره‏الاولیاء به ستایش رابعه می‏پردازد و در منطق الطیر، الهی نامه و مصیبت نامه حكایاتی از او نقل می‏كند و او را بر مردان ترجیح می‏دهد. عطار در پاسخ پرسندگان احتمالی خود در باره تركیب تذكره‏الاولیاء می‏نویسد: «اگر كسی گوید كه ذكر او در صف رجال چرا كردی؟ گوییم خواجه انبیاء علیه الصلوه والسلام می‏فرماید كه: «ان الله لاینظر الی صوركم» كار به صورت نیست به نیت نیكوست.»[41] در همین صفحه از كتاب تذكره‏الاولیاء دیدگاه روشنفكرانه و آزادمنشانه عطار در باب مقام زن هویداست. عطار می‏نویسد: چون زن در راه خدای تعالی مرد باشد، او را زن نتوان گفت. چنانكه عباسه طوسی گفت: چون فردا در عرصات آواز دهند كه یا رجال! اول كسی كه پای در صف رجال نهد، مریم بود.»[42] این عباسه طوسی[43] از عرفای مورد احترام عطار به شمار می‏آمده است و عطار بارها از وی در آثارش تمجید كرده است. او مریم را اولین چهره برجسته عالم می‏داند و معتقد است كه تقوی و پرهیزكاری جنسیت نمی‏شناسد. عطار در این باب می‏نویسد: «از روی حقیقت آنجا كه این قومند همه نیست توحیدند. در توحید وجود من و تو كی ماند؟ تا به مرد و زن چه رسد!»[44]
عطار در ستایش رابعه می‏گوید كه او كسی بود كه اگر در مجلس حسن بصری حاضر نبودی مجلس نگفتی، لاجرم ذكر او در صف رجال توان كرد. عطار در همین كتاب در بیان برتری زنان سخنی از رابعه را نقل می‏كند: «جمعی به امتحان پیش او رفتند و گفتند: همه فضایل بر سر مردان نثار كرده‏اند و تاج مروت بر سر مردان نهاده‏اند و كمر كرامت بر میان مردان بسته‏اند. هرگز نبوت بر هیچ زنی فرونیامده است، تو این لاف از كجا می‏زنی؟ رابعه گفت: این همه كه گفتی راست است اما منی و خود دوستی و خودپرستی و انا ربكم الاعلی از گریبان هیچ زن برنیامده است و هیچ زن هرگز مخنّث نبوده است.»[45]
http://img.tebyan.net/big/1389/01/2301657334391082547239202129132679660235.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/01/21919368474396103271222347218723012859161.jpg)
جز در تذكره‏الاولیاء كه فصل نهم آن درباره رابعه است، عطار در منطق الطیر پنج بار، در الهی نامه دوبار و در مصیبت نامه نیز دوبار ذكر رابعه كرده و داستانهایی از زندگی و كرامات وی نقل می‏كند كه مأخذ بعضی از آنها در همان تذكره‏الاولیاء است. برای نمونه داستانی درباره رابعه و حسن بصری (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2010/1/7/112367.html)[46] كه در تذكره‏الاولیاء آمده است و در الهی نامه نیز نقل می‏شود: در الهی نامه می‏خوانیم كه حسن بصری روزی به قصد دیدن رابعه از بصره بیرون آمد. او رابعه را در حالی دید كه انواع نخجیر و آهو و بزكوهی گرد او صف زده بودند، اما به محض دیدن حسن فرار كردند. رابعه از حسن می‏پرسد كه چه خورده‏ای و حسن پاسخ می‏دهد كه پی پیازی خورده ام. رابعه هم در پاسخ جملاتی در نهی از خوردن و پرخوری می‏گوید و به حسن هشدار می‏دهد تو كه پیه این حیوانات را خورده‏ای چگونه انتظار داری كه از تو نگریزند.[47]
عطار در رابطه رابعه و حسن بصری ‏گویی به عمد قصد این را دارد كه مقام رابعه را از مقام حسن بصری بالاتر برد. در حكایتی از منطق الطیر می‏بینیم كه حسن نزد رابعه می‏رود و از او طلب درس می‏كند:


رفــت شیـــخ بصــره پیش رابعـهگفـت ای در عشق صاحب واقعهنكته‏ای كــز هیچكس نشنیـــده‏ای بركسـی نه خوانده‏ای نه دیـده‏ای آن تو را از خویشتن روشن شدست آن بگو كز شوق جان من شدست[48]

در جای دیگر عطار در منطق الطیر پس از مذمت تعصب دینی در ستایش رابعه و عدم تفاوت بین زن و مرد سخن سر می‏دهد:

تو رها كن سر به مهر این واقعهمرد حق شو روز وشب چون رابعه او نه یك زن بود او صد مرد بود از قـــدم تا فــرق عیــن درد بودبــود دایــم غـرق نور حق شدهاز فضـــولی رستــه مستغرق شده[49]


http://img.tebyan.net/big/1389/01/17323614515049103203371723184901207863195.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/01/14512662012287621315615714810124520641151101.jpg)
و سپس طی حكایتی باز عطار از زبان رابعه نقل می‏كند: «او همان كسی است كه در سجده گاه خار به چشم او رفت و خون از چشمان وی جاری شد بی آنكه خود را از آن خبری باشد و بس.
آنكه او را اینچنین دردی بود /كی طلبــكار زن و مــردی بود[50]
و از همین بیت بر می‏آید كه عطار در طریق الی الله بین زنان و مردان تفاوتی قائل نبوده است.
عطار به داستان زندگی حضرت فاطمه زهرا (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/OtherGenres/2005/9/15/13173.html)(س) و تقوی و پرهیزكاری ایشان نیز توجه دارد. در الهی نامه و مصیبت نامه نام مبارك حضرت زهرا(س) چند بار به مناسبت نقل حكایاتی آمده است.
در الهی نامه، عطار از جهاز ناچیز حضرت فاطمه(س) سخن می‏گوید و اینكه اسامه كه جهاز حضرت را به خانه علی(ع) می‏برده در راه می گریسته است. پیامبر سبب را می‏پرسد اسامه می‏گوید:


بــــدو گفتــم ز درویشــی زهرا مرا جان و جگر شد خون و خاراكسی كو خواجه هر دو جهان استجهــاز دخترش اینك عیان استببیــن تا قیصر و كسـری چه داردولــی پیغمبــر از دینی چه دارد

و پاسخ پیامبر به اسامه نیز شنیدنی است:
مرا گفت‏ای اسامه این قدر نیز /چو باید مرد هست این هم بسی چیز
لقب فاطمه زهرا(س) در آثار عطار خاتون جنت است. در الهی نامه در ذكر ماجرای مسلمان شدن یهودی و تغییر احوال او كه پس از وفات پیامبر(ص) روی داده بود، عطار لقب خاتون جنت را برای حضرت زهرا بكار می‏برد:

همه یاران در آن اندوه و محنت /شدند آخر بر خاتون جنت[51]
و در مصیبت نامه نیز آنجا كه حضرت زهرا(س) از پیامبر طلب كنیز برای كمك در امر خانه داری می‏كند، باز لقب ایشان خاتون جنت است:

فاطمه خاتون جنت ناگهی /پیش سید رفت در خلوتگهی[52]
و پیامبر در آن داستان، به حضرت زهرا(س) كه دست هایشان از دستاس آبله شده بود، دعایی می‏آموزد تا آن را بكار برد و بداند كه از پیامبران هیچ ارثی باقی نمی‏ماند.
غیر از زندگی حضرت زهرا(س) كه نمونه پارسایی و تقوای بانوان است، عطار حكایت زن زیبا صالح و پارسایی را در الهی نامه نقل می‏كند كه شوهرش برای گزاردن حج راهی سفر می‏شود و زن علیرغم همه مخاطراتی كه در مدت تنهایی برای او پیش می‏آید، پاكدامن و عفیف انتظار همسر را می‏كشد. داستان زن پارسا[53]نخستین داستان الهی نامه است كه در مقایسه با دیگر قصه های عطار تفصیل بیشتری دارد. داستان حدود سیصد بیت است. قصه طولانی زندگی و دربه دری زنی تنها و زیبارو را در نبود همسر بیان می‏كند. زنی كه هر كه زیبایی وی را می‏بیند عاشق و شیفته وی می شود و زن با چاره اندیشی های فراوان موفق می شود سرانجام خود را به همسر برساند. زنان پارسای منظومه های عطار فراوانند.
این شاعر عارف با نگاه مثبت و روشن بینانه‏ای كه به زنان داشته است، نمونه روشنفكر پیشرو قرن ششم است كه به دفاع و حمایت از گروه زنان برخاسته است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد