PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نسخه طبیب



MR_Jentelman
7th December 2010, 05:08 PM
یكی از ابدال راست: به سرزمین مغرب طبیبی را دیدم كه مریضان در پیش رو، درمانشان را وصف همی گفت: پیش رفتم و گفتم، خدایت بیامرزد مرا نیز درمان كن. ساعتی درمن نگریست و سپس گفت. عرق فقر و برگ بردباری را با هلیله ی فروتنی گرد كن و همه را در ظرف یقین بگذار و آب خشیت در آن ریز و آتش غم زیرش روشن كن. سپس با صافی مراقبت در جام رضایش بپالای . و آن را با جرعه ی توكل بیامیز و با دست صدق بگیرش و در صراحی استغفارش بنوش . پس از آن به آب زهد مزمزه كن و خود را از آز و طمع محفوظ بدار. انشاء الله خداوند شفایت دهد.
پاسخ بهلول
زاهدی گفت: روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم. پرسیدمش اینجا چه می كنی؟ گفت: با مردمانی همنشینی همی كنم كه آزارم نمی دهند، اگر ازعقبی غافل شوم یادآوریم می كنند، و اگر غایب شوم غیبتم نمی كنند.
قافله فرود آمده
مجنونی را كه از گورستان می آمد، پرسیدند: از كجا می آیی؟ گفت: از نزد این قافله فرود آمده . گفتند: از ایشان چه پرسیدی؟ گفت: پرسیدمشان كی به راه افتادید؟ گفتند: آن گاه كه شما پیش آمدید.
دیدار خدا
صاحب كمالی می گفت: آن گاه كه می بینم شب در پیش است به خود می گویم با پروردگار تنها خواهم ماند. و آن گاه كه می بینم صبحدم نزدیك است، از فرط ناخشنودی دیدار كسانی كه مرا از خداوند باز می دارند، اندوهناك می شوم.
آرامش دل
هرم بن حیان گفت: به نزد اویس قرنی شدم. از من پرسید: چه چیز ترا بدینجا آورد؟ گفتم: از این رو آمده ام كه به تو آرام گیرم . گفت: من هرگز كسی را ندیده ام كه پروردگارش را بشناسد و به دیگری آرام گیرد.


منبع:كشكول شیخ بهائی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد