PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشتباه مدیریتی



B a R a N
16th November 2010, 12:10 AM
با وجود آنکه مي‌دانیم وقتی سوال‌ها درباره بالا بردن بهره‌وری و افزایش الگوهای رفتاری موفقیت است، هیچ کس پاسخ کاملی ندارد، اما با این حال هر کسی که مدیریت کرده، بهتر پاسخ این سوال‌ها را مي‌شناسد.

وقتی مشغول انجام کاری مي‌شویم که به علت زمان طولانی و مداومت به يک عادت تبدیل مي‌شود و باعث افزایش تلاش و بالا بردن کیفیت کارهای خودمان مي‌گردد، دو سوال اساسی در ذهن ما نقش مي‌بندد:



آیا موفق مي‌شوم؟

وقتی شخصی باید تلاش‌های خود را افزایش دهد، حال چه برای رسیدن به ‌يک هدف والاتر باشد و چه برای تسلط بر یک مهارت جدید یا افزایش بهره‌وری، ابتدا از خود سوال مي‌کند: چه شانسی برای موفقیت دارم؟ اگر در ذهن او این پاسخ بیاید:«سعی مي‌کنم، اما شکست مي‌خورم» او به هیچ وجه تلاش نخواهد کرد. یک انسان عاقل تنها وقتی تلاش و انرژی خود را بالا مي‌برد که نتایج را پیش بینی کند و از درگیری در کار‌های بی‌فایده و به ظاهر غیرممکن پرهیز کند. در نتیجه وقتی ما سوال (آیا موفق مي‌شوم؟)را از خودمان بپرسیم و بر اساس میزان درک خود از سختی کار، مقاومت و تلاش خود را مي‌سنجیم.

من و شما به عنوان یک مدیر، روزانه با مشکلات بزرگی برای تغییر نظر آن دسته از کارمندان خود، رو به رو هستیم. چون آنها انجام کار یا حداقل به سر انجام رساندن آن را بیش از حد توان و میزان کارآیی خود مي‌بینند. ما ممکن است بدانیم که کار مورد نظر آنقدرها هم مشکل نبوده، اما برای آنها این مساله مهم نیست . فرقی نمي‌کند ما چه فکر مي‌کنیم، تنها آنچه کارمندان فکر مي‌کنند مهم است .


چگونه باید روی طرز فکر کارمندان خود اثر بگذاریم؟
البته نباید سعی کنیم به کارمندان این حقیقت را القا کنیم که این کار را خیلی راحت‌تر از آنچه فکر مي‌کنند، می‌توانند انجام دهند. شما به عنوان یک مدیر مي‌توانید به شخص مورد نظر بگویید که این کار آنقدر سخت نیست. اما شما دارید وقت تلف مي‌کنید، زیرا در برابر اسلحه‌های بزرگ مخالفت که به طرف شما نشانه رفته است، ایستاده‌اید (مخالفت‌هایی را که مي‌شنوید یا به نحو دیگری به شما منتقل مي‌شود).

تنها با حرف نمي‌توان شناخت شخص از میزان سختی کار را تغییر داد. خواهید دید که تنها امید واقعی برای تغییر نظر کارمندان، تحول میزان آگاهی آنها از خودشان است. کارمندی را در نظر بگیرید که به توانایی‌های خود شک دارد، سپس او را هیزم‌شکنی فرض کنید که بر روی یک تبر دو لبه قابل اطمینان تکیه زده است. در این وضعیت رييس مي‌گوید: «فردا مي‌خواهم دو برابر درخت‌هایی که در گذشته مي‌بریدید، قطع کنید.» شانس هیزم شکنی که پاسخ مي‌دهد: «مشکلی نیست» برای تخمین زدن، این احتمال بسیار کم است. از طرف دیگر در نظر بگیرید، اگر رييس اضافه مي‌کرد: «این اره برقی و من به شما یاد مي‌دهم چگونه از آن استفاده کنید.» پاسخ احتمالی چه مي‌بود؟ اضافه کردن ابزار کار مناسب، ناگهان تصور افراد از میزان توانایی خودشان را تغییر مي‌دهد. افزودن ابزار و تجهیزات برای یک عملکرد بهتر، از جمله طرح‌های بازاریابی جدید، روش‌های جدید، تجهیزات مدرن و در بیشتر اوقات افزودن ابزار کمک فکری شامل اطلاعات جدید و آموزش جدید باعث مي‌شود، فرد مهارت ‌های بالای خود را بهبود بخشیده و فکر کند، مي‌تواند کار را در سطح بالاتری انجام دهد.



چقدر كار برايم ارزش دارد؟

دومين سوالي كه مردم، هنگام برخورد با يك مشكل جديد از خود مي‌پرسند، اين است: «كار مورد نظرم چقدر برايم ارزش دارد؟» اگر افراد ارزش بالاتري براي كار قائل باشند آن را انجام مي‌دهند. از طرف ديگر، اگر انجام ندادن آن كار به نفع آنها باشد، راحت آن را انجام نخواهند داد.وقتي من مي‌گويم، مردم از خود مي‌پرسند اين مساله يا عمل چقدر برايشان ارزش دارد، منظورم ارزش مالي نيست. به‌طور مسلم اگر به كارمندان پول ندهند، آنها فعاليت نخواهند كرد، ولي همگان تنها براي پول كار نمي‌كنند، مگر اين كه از لحاظ مادي تحت فشار باشند. شخصي كه تحت فشار مادي است، عملا هر كاري انجام مي‌دهد. بدون توجه به اينكه چقدر برايش ناخوشايند است و تا زماني‌كه آن را انجام مي‌دهد كه بتواند پول مورد نياز را به دست آورد و فشار مالي از رويش برداشته شود. وقتي اين فشار ديگر از روي او برداشته شد، آن را انجام نخواهد داد.

وقتي يك نفر مي‌پرسد، اين كار برايم ارزش دارد؟ در واقع منظورش اين است كه چقدر اين عمل برايم اعتماد به نفس مي‌آورد.من و شما بيش از هر چيز ديگري به دنبال كسب اعتماد به نفس هستيم. ما اگر از انجام كاري احساس غرور كنيم، آن را به مدت طولاني، آنقدر انجام مي‌دهيم تا يك عادت شود، ما تنها وقتي به فعاليتي علاقه‌مند مي‌شويم و از انجام آن به طور عادي احساس غرور مي‌كنيم كه با انجام آن، اعتماد به‌نفسمان بالا برود. من اطلاع دارم در سال 1981 كه يكي از بالاترين آمار بيكاري در سال‌هاي اخير را داشته است، بيش از 10 ميليون آمريكايي دست از كار كشيدند. اجازه بدهيد به شما اطمينان بدهم كه علت ترك كار آنها پول نبوده است، بلكه تنها به اين علت كار خود را رها كردند كه از انجام آن، به اعتماد به نفس نمي‌رسيدند.



به دست آوردن اعتماد به نفس


افرادي كه بر پرسش «چقدر اين كار برايم ارزش دارد» پاسخ مي‌دهند، به همان طريق به اين سوال كه « چه فرصت‌هايي براي موفقيت دارم» نيز جواب مي‌دهند. يعني آنها با در نظر گرفتن كار يا فعاليت‌هايي كه مستلزم آن است، ارزشي از لحاظ عدد براي آن شغل در نظر مي‌گيرند، مانند: (1 تا 5) و براي خودشان نيز از ميان اعداد (1 تا 5) عددي انتخاب مي‌كنند. اين افراد اگر از لحاظ اعتماد به نفس، خودشان را در شماره «3» ببينند و كار مورد نظر را نيز شماره «3» بدانند، مي‌توانند آن كار را انجام دهند و از انجام آن احساس اعتماد به نفس مي‌كنند. احساس غروري كه در اين موقعيت به دست مي‌آورند، آنها را قادر مي‌سازد كه به مرور زمان كار را در سطح بالاتري از ميزان بهره‌وري به انجام رسانند. اگر شماره‌اي كه براي شغل مورد نظر انتخاب مي‌‌كنند، بالاتر از شماره انگيزه شخصي خودشان باشد، آنها تلاش بيشتري از خودشان نشان مي‌دهند، تا به آن برسند.در يك فرآيند ارزيابي ذهني، اگر يك نفر خود را شماره «3» ببيند و شغل مورد نظر را شماره «5» به دليل به دست آوردن اعتماد به نفس، آن كار را انجام مي‌دهد و از انجام اين كار انرژي مي‌گيرد. اين عمل به او انگيزه‌ مي‌دهد. ما در امر مديريت، نياز به افرادي داريم كه با تمام وجود به آنچه انجام مي‌دهند، باور داشته باشند، افرادي كه اهميت كار خود را بدانند و به كاري كه انجام مي‌دهند افتخار كنند.


كتاب 13 اشتباه مهلك مديران
دنیای اقتصاد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد