PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله سبک اشعار بهار ( قسمت اول )



AreZoO
1st October 2010, 02:27 PM
سبک اشعار بهار

قسمت اول:

متن خطابه ای است که آقای دکتر حسین خطیبی استاد ادبیات فارسی در دانشگاه طهران بنا به دعوت آقای خواجه عبدالحمید عرفانی وابسته مطبوعاتی سفارت کبرای پاکستان درباره سبک اشعار و آثار استاد ملک الشعراء بهار طاب ثراء روز یکشنبه هشتم دی ماه 1330 در سفارت کبرای پاکستان ایراد کرده اند.
http://img.tebyan.net/big/1389/01/24986182822451072711421656192875115483.jpg
در بهمن ماه سال گذشته دوست عزیزم آقای عرفانی وابسته مطبوعاتی سفارت کبرای پاکستان از روی کمال لطف و محبت باین بنده تکلیف فرمودند که مختصری راجع به آثار و سبک اشعار استاد ملک الشعرای بهار در این محفل شریف که هر چند یک بار در سفارت کبرای پاکستان بر پا می شود به عرض حضار گرامی برسانم.

در آن هنگام که این اندیشه در میان بود استادم بهار که به راستی بهار علم و معرفت بشمار می آمد آخرین ایام زندگانی محنت بار خود را می گذرانید، آن دریای ذوق و هنر از جوش و خروش افتاده بود، بیماری سل شمع وجودش را که از پرتو آن کاخ سخن پارسی روشنی تمام داشت می گداخت، و پیدا بود که بزودی دم سرد مرگ این شعله فروزان دانش وادب را از فروغ و روشنایی خواهد انداخت و برگ و بار این نهال برومند را که از آن بوستان نظم و نثر پارسی رونقی و طراوتی بی اندازه داشت فرو خواهد ریخت. چقدر خوب می شد اگر این نیت خیر در زمان حیات استادم جامه عمل می پوشید، اما افسوس در همان روز که برای ادای این وظیفه اخلاقی آماده بودم، حادثه ای ناگهان رخ داد و دست تصادفی که در کمین بود، نگذاشت تا پای ارادت فرا پیش نهم و دین خود را به قدر توانایی خویش نسبت به استادم ادا سازم.

قبل از ورود به اصل موضوع لازم است مختصراً تاریخچه ای از تطور شعر فارسی را برای روشن شدن اذهان بیان کنم و سپس با تحلیل و تطبیق و مقایسه حد ابتکار و تتبع و تقلید و پیروی استاد بهار را از سبک قدیم بشرح باز نمایم.

http://img.tebyan.net/big/1387/01/321281421902388623131602512965104160227.jpg
شعر فارسی بعد از اسلام تقریباً از قرن سوم شروع می شود، قبل از این دوره اگر هم اشعاری وجود داشته است هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت چندان قابل ذکر نیست. کانون ظهور و کمال شعر فارسی در دوره ای که از قرن سوم شروع می شود و کما بیش تا اواخر قرن ششم به طول می کشد، سرزمین خراسان آن روز بود که شامل خراسان و ماورراء النهر قدیم و قسمتی از افغانستان کنونی بوده است، زیرا زبان دری که بعد از اسلام بنام زبان پارسی شهرت یافت و رواج گرفت لهجه ای بود که در ادوار پیشین زبان مردم این ناحیت به شمار می آمد و بعد از اسلام چون این قسمت از ایران دور از مرکز حکومت عربی بود همواره قیام های ملی و شورش هایی که برای برانداختن نفوذ خلفا می شد از این ناحیه سرچشمه می گرفت. چنانکه معلوم است و محتاج بشرح نیست. بالاخره پس از تقریباً دو قرن خلفای عباسی ناچار شدند حکومت مستقل خراسان را بشناسند و به این ترتیب طاهریان نخستین سلسله سلاطین ایرانی بعد از اسلام بر سر کار آمدند و بنیان استقلال سیاسی ایران بعد از دو قرن گذارده شد و استوار گشت، و سپس حکومت صفاریان و سامانیان این استقلال سیاسی را تکمیل کردند و تشویق آنان شاعری و نثرنویسی به زبان دری رواج گرفت، و خراسان مرکز شعر و ادب پارسی شد، و در نتیجه بتدریج سبکی بوجود آمد که مختصات آن هم در شعر و هم در نثر این دوره مصداق دارد و امروز به نام سبک خراسانی معروف است، و این سبک در تمام دوره رواج خود از قرن سوم تا اواخر قرن پنجم تقریباً در سراسر ایران معمول و متّبع بود و همه شاعران خواه در خراسان یا در عراق بدین اسلوب شعر سرودند.

بعد از چند قرن به تدریج بر اثر حوادثی که پیش آمد مرکز شعر و نثر پارسی به عراق منتقل شد و به این ترتیب اندک اندک از اواخر قرن ششم به بعد لغت و اسلوب شعر هم تغییر یافت و زبان و بلاغت عرب مجال وسیع تری پیدا کرد تا بیشتر و آسان تر در زبان دری نفوذ کند. این تغییر و تطور که اکنون فرصت بحث در جزییات آن نیست سبک عراقی را بوجود آورد، و این سبک اخیر هر قدر بیشتر رفت سبک خراسانی قدیم بیشتر فراموش شد تا اواخر دوره تیموری و اوایل عهد صفوی که اصولا چنانکه گذشت بر اثر عوامل سیاسی شعرای ایران به دربار هند آن روز رفتند و در کنف حمایت و تشویق سلاطین آن سرزمین آثار زیادی بوجود آوردند و در نتیجه سبک جدیدی پیدا شد که به اقتضای مکان به سبک هندی معروف گشت و این اسلوب جدید بعدها بر اثر مبالغه و اغراقی که از نظر خیالبافی و تکلیف زیاد در ایجاد مضامین نو در آن راه یافته بود و در استعمال لغات و ترکیبات نیز حدود و قیود سابق را نداشت و میل به تنوع مجال ورود هر گونه موارد لغوی را در آن باز می گذاشت رو به انحطاط نهاد و اگر چه در هندوستان آن روز و افعانستان در ادوار بعد و تا به امروز ادامه یافت، در ایران در دوره زندیه از میان رفت و شعرای این قرن کوشش کردند تا روش قدیم را در شعر پارسی بار دیگر احیا کنند و به کار بندند، این کوشش به نتیجه رسید و در دوره قاجاریه سبک خراسانی و عراقی زنده شد و شاعران این دوره بیشتر به تقلید شعرای قدیم که در این دو سبک شعر سروده اند می پرداختند. هر چند در این دوره شعرائی نیز بوده اند که تصرفاتی در سبک قدیم کرده و خواسته اند بدین طریق خود صاحب سبک و مکتب خاصی باشند و بعضی از آنها تا اندازه ای هم در این راه پیشرفت نمودند ولی هیچ گاه این تصرفات بپایه ای نرسید که نمودار مکتب جدید مستقلی در شعر فارسی به شمار بیاید و همین طریقه تا دوره مشروطیت ادامه یافت.
http://img.tebyan.net/big/1388/06/15558362276014068108111907513920716520118.gif
دراین هنگام موجباتی برای تغییر سبک در شعر فارسی فراهم شد زیرا شعر یکی از مهم ترین وسائلی بود که طرفداران مشروطیت برای رسیدن به مقصود بدان توسل و تمسک می جستند و شعرای بزرگ این عصر که نامشان امروز بر سر زبان هاست با سرودن اشعار ملی و حماسی مردم را برای گرفتن حق خود و قیام بر ضد استبداد تشویق و ترغیب می کردند و بدین ترتیب روش انتقادی جدیدی در شعر پارسی پیدا شد که بدنبال خود تعبیرات و ترکیبات و الفاظ و لغات و اسلوب خاصی در شعر بوجود آورد که در دوره قبل سابقه نداشت. اما متاسفانه این روش پس از برقراری مشروطیت دنبال نشد و گرنه ممکن بود در صورت ادامه و تهذیب، مکتب نوی در شعر فارسی بوجود آورد.

در همین دوره است که نام استاد ملک الشعرای بهار بر اثر سرودن اشعار مهیج ملی و انتقادی بر سرزبان ها افتاد. قبل از این تاریخ هم استاد به شاعری معروف بود. اما این قیام ملی طبع حساس و پر مایه وی را مددی دیگر داد و آن اشعار بلند را بوجود آورد و بدین ترتیب استاد ما پا در میان مبارزات سیاسی نهاد و شهرتی تمام یافت چنانکه آثار او را همچون کاغذ زر می بردند، می خواندند، می آموختند و حفظ می کردند، و باید گفت که اشعار بهار در برانگیختن آزادی خواهان و تشجیع و تحریک آنان بقیام بر ضد حکومت مستبد آن روز از تیغ مجاهدان دایر برنده تر بود.

پس از برقراری مشروطیت استاد ما باز هم یک چند خدمات سیاسی خود را ادامه داد و پس از آن گوشه انزوا گرفت و جز به سرودن اشعار و تألیف کتب و تدریس به کاری دیگر نپرداخت. قسمت زیادی از زندگانی استاد در این دوره با رنج ها و بدبختی ها و ناکامی ها همراه بود ولی همین صدمات و محرومیت ها طبع حساس و لطیف وی را برانگیخت و همچون مسعود سعد و حبسیّه های او که سخت معروف است از طبع وقاد و قریحه نقاد او آثاری بوجود آمد که به یقین می توان گفت در زبان فارسی کم نظیر است و تا این زبان بر جاست علی التحقیق این آثار به عنوان شاهکارهای شعر فارسی در زبان خرد باقی و پایدار خواهد ماند.

در این دوره از زندگانی خود بهار بیشتر به تحقیق و تتبع در آثار پیشروان شعرای سبک قدیم به خصوص سبک خراسانی مانند رودکی و فرخی و عنصری و دیگر شعرای معروف عهد سامانی و غزنوی پرداخت و قسمتی از قصائد آنان را جواب گفت و الحق شعر او هم از حیث زیبایی مضمون و هم از جهت دقت در انتخاب الفاظ و ابداع ترکیبات و تعبیرات و هم از نظر رعایت حدود سبک، و هم از جنبه استحکام و سنگینی هنگام تقلید از سبک خراسانی، انسجام و روانی در صورت پیروی از اسلوب عراقی، در بسیاری از موارد از اصل درگذشت.
http://img.tebyan.net/big/1389/01/7621710182461625618720110129125482020.jpg
قسمتی دیگر از آثار استاد در این دوره از مبتکرات اوست منتهی چنانکه روش اصلی و طبیعی اشعار وی است اصولا با توجه و تتبع در اسالیب کهن و سبک های مختلف خراسانی و عراقی انشاد شده . در اینجا باید اشاره کنم که یکی از مهمترین مشخصات سبک قدیم خراسانی آنست که به اقتضای زمان و مکان بیشتر لغات و ترکیبات فارسی در این سبک بکار می رفته و بعکس در دوره سبک عراقی استفاده از لغات و ترکیبات تازی بیشتر شده است. زیرا در این دوره اخیر رابطه ادبی ایرانیان با آثار قدیم که در ادوار نخستین سخت محکم بود بر اثر گذشت زمان به تدریج گسیخت و به زبان و ادب عرب پیوست.

باری این رابطه استوار تا وقتی بر قرار بود حواشی زبان پارسی را از ورود لغات و ترکیبات دخیل محفوظ و مصون نگاه می داشت و به همین جهت سبک خراسانی از حیث لغات و مفردات استحکام و قدرت خاصی دارا بود که البته بر ارباب ذوق و تحقیق پوشیده نیست.

استاد بهار در کلیه موارد خواه اشعاری که به پیروی از این سبک سروده یا قصائدی که در تتبع سبک عراقی گفته، و یا آثاری که مبتکرا بوجود آورده است این قدرت و استحکام کلام را حفظ کرده و اشعار او سنگینی و متانت خاصی دارد که جز در اشعار قدیم ایران نظیر آن را نمی توانیم دید و عجب این است که اگر به چشم خرده گیری و انتقاد هم آثار این استاد سخن را مورد مطالعه و دقت قرار دهیم کمتر جایی می توانیم یافت که از این شیوه در شاعری عدول کرده یا کلمات نادرست و ترکیبات بارد و سست در اشعار خود گنجانیده باشد، این نیست مگر در نتیجه ممارست و تحقیق و تتبع کامل و آشنایی دقیق بزبان و نثر و نظم قدیم پارسی و مخصوصاً اطلاعات کاملی که در زبان و ادبیات پهلوی و زبان های ایران، استان داشته است و اگر به دقت بنگریم این احاطه علمی در اشعار او تاثیر فراوان کرده و موجب آمده است که استاد در آثار خود از لغات و ترکیبات قدیم که امروز در زبان فارسی معمول و رایج نیست زیاد استفاده کند و به قدرت کلام و متانت اسلوب خود بی فزاید و اشعار خود را امتیازی خاص بخشد که در کمتر شاعری از قدیم و جدید نظیر دارد، در مقابل از استعمال لغات و ترکیبات امروزی نیز در صورت صحت خودداری نداشته است. در بین شعرای ادوار اخیر کسانی که به تقلید از سبک قدیم شعر گفته اند کمتر کسی توانسته است به این خوبی و تمامی الفاظ و ترکیبات جدید را در اسلوب قدیم بگنجاند و در هم آمیزد به طوری که هم وحدت اسلوب و متانت الفاظ مراعات گردد و محفوظ بماند و هم لغات و ترکیبات نو و کهن در پهلوی یکدیگر بیگانه نیفتد. این مشکل را استاد بهار آسان کرده و چنان که اهل فن می دانند در بعضی از آثار او اصطلاحات جدید در میان ترکیبات و مفردات قدیم چنان جای گرفته است که به هیچ روی بیگانه و ناآشنا نیست.

به طور خلاصه می خواهم عرض کنم که بهار اگر چه حدود سبک کهن را با کمال مهارت حفظ می کند ولی این قید هیچ گاه موجب نمی شود که در هر حال زبان شعری خود را محدود به همان مفردات و تعبیرات سبک قدیم نگاه دارد، جز در مواردی که نظرش تتبع کامل و طبع آزمائی در آن سبک باشد و در این صورت درست مانند آنست که یکی از بزرگ ترین شعرای قرن چهارم و پنجم هجری با همان فصاحت شعر بگوید و هنر نمایی کند. اما از حیث مضامین باید گفت که در عین رعایت اسلوب قدیم از جنبه لفظی در ابداع معانی و ابتکار مضامین و ایجاد تشییهات نو و استعارات و کنایات بدیع در عصر خود بی همتاست. قسمت زیادی از اشعار او مشحون است به بدایع مضامین و نوادر افکار و توصیفات شاعرانه بسیار زیبا. در این گونه موارد استادها چنانکه سعدالدین وراوینی مترجم و مصنف مرزبان نامه درباره کتاب خود گفت و درست گفت از معانی و مضامین شعرای سلف « چنان محترز بوده که دامنش بثقل خائیده و مکیده ایشان باز نیفتاده والا علی سبیل الندره به گل های بوئیده و دست مالیده دیگران استشمام نکرده» .

AreZoO
1st October 2010, 02:30 PM
سبک اشعار بهار(2)

قسمت دوم:

http://img.tebyan.net/big/1389/02/239198709016271899010972678998131243210.jpg
در اینجا یک مختصر مقدمه ای لازم است تا از این حیث مقام بلند استاد در شعر فارسی بهتر نموده شود. امروز چنانکه معلوم است جنبشی و حرکتی در شعر فارسی بوجود آمده است که اگر ادامه بیابد و شعرای صاحب طبع در آن ممارست کنند ممکن است پس از چندی روش تازه ای در شعر فارسی بوجود بیاورد. به طور کلی شعرای معاصر که بعضی از آن را باید مدعیان شعر و شاعری خواند و اطلاق کلمه شاعر با آن حقاً صحیح نیست به سه دسته می توان تقسیم نمود:

نخست افراد سست طبع کم مایه ای که برای تغییر سبک جز بر هم ریختن اساس وزن و قافیه و قیود شعری قدیم راهی آسان تر نیافته اند و طبع خام آنان در پی وصول به هدفی، که خود نمی دانند چیست و در کجا هست، از جاده صواب به بیراهه خطا افتاده و آثاری بوجود آورده اند که از کثرت خامی و بی مایگی نه همان در این دوره بلکه به فرض ادامه یافتن نیز ممکن نیست راه بجایی ببرد.
http://img.tebyan.net/big/1389/02/17414912024118985981725206404257240178230.jpg
دسته دیگر بر اثر آشنایی با ادبیات اروپایی و ادبیات قدیم فارسی و با توجه به هر دو قسمت سعی می کنند تا در عین حفظ و رعایت قبود شعر فارسی چنانکه بوده و هست آن را به طرق جدیدی بیندازند و رهبری کنند که هنوز نسبت به نتیجه آن نمی توان خوب قضاوت کرد و نظری صریح و صحیح ابراز داشت ولی می توان امیدوار بود که اگر ادامه بیابد و تکمیل شود و ارباب قرایح سلیم و طبایع مستقیم در آن کار کنند، به نتیجه برسد. در آثار این دسته نمی توان و نباید انتظار داشت که حدود لفظ و معنی چنانکه در اسلوب قدیم هست مراعات شده باشد ولی یکباره نیز مانند اشعار دسته اول سست و بی مایه نیست و در حد وسط قرار دارد.
دسته سوم شعرائی هستند که با رعایت حدود کامل زبان فصیح فارسی و طرد و ردّ الفاظ نادرست و دخیل، می کوشند تا در شعر از طریق ابداع مضامین نو و معانی تازه تجدد و تنوعی ایجاد کنند و تردیدی نیست که چون در هر کلامی اصل معنی است و لفظ جز وسیله ای برای ابراز مفاهیم و معانی نیست می توان این روش را بهترین طریقه ای دانست که باید انتخاب نمود و استاد بهار سر سلسله این مکتب جدید به شمار می رود.
http://img.tebyan.net/big/1389/02/217342122214320014836114251132511762239.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/02/1342278119156128219713030241602142549945.jpg)
در اینجا بد نیست برای روشن شدن مقصود توضیح مختصری عرض کنم و آن اینست که اگر چه لفظ در هر حال وسیله و واسطه بیان معنی است. اما هیچ گاه نباید انتظار داشت که در شعر الفاظ، درست همان حالت را داشته باشند که در نثرهای ساده و علمی دارند، بلکه لفظ در شعر، هر چند ساده و بدون رعایت تکلف و تصنع بکار رود همواره در پی آنست که خود نیز ارزشی داشته باشد، یا از الفاظ و ترکیبات مجاور این ارزش و کمال را کسب کند، و توجه خواننده را بطریقی به خود جلب نماید، و به همین جهت باید گفت از نظر فن شاعری بهترین شعر آنست که در آن الفاظ در عین بیان معنی زیبایی و تناسب و هم آهنگی نیز داشته باشند زیرا نسبت بین لفظ و معنی در هر کلامی از سه صورت بیرون نیست: بالفط بخود هیچ گونه ارزشی ندارد و هدف آن بیان معنی است، بالفظ و معنی در یک حد قرار دارند بدین طریق که الفاظ و تعبیرات با رعایت کامل جانب معنی انتخاب می شوند ولی خود نیز در پی آنند تا به کیفیتی که به روانی و صراحت معنی لطمه ای نزند برجستگی و تناسب آهنگی داشته باشند، و یا اینکه به عکس معنی و مضمون وسیله ای می شود تا به مدد آن شاعر بتواند نثر خود را در عبارت پردازی و ترکیب سازی و تناسب الفاظ و تقارن ترکیبات و غیره نشان دهد، خواه در این میان معنی مجال به روز و ظهور داشته باشد یا نه، بلکه باید گفت که در این دسته از آثار معنی به خود هیچ گونه اصالت و ارزشی ندارد بلکه برای رعایت مناسبات لفظی ابداع می شود به طوری که اگر آن تناسب در میان نباشد و در نظر گرفته نشود نه همان معنی به کلی سست و بارد خواهد افتاد بلکه رشته ارتباط معنوی کلام نیز خواهد گسیخت.
http://img.tebyan.net/big/1388/12/117166235194239451232281221642767585113255.jpg
حال اگر به تاریخ شعر فارسی رجوع کنیم و سبک های مختلف را بطور کلی از این لحاظ بسنجیم، مشاهده می کنیم که در سبک قدیم خراسانی همواره طریق اول مسلوک بود یعنی شاعر بی هیچ گونه پیرایه و تکلفی معانی را در قالب الفاظ متناسب از نظر معنی می ریخت و ساده ترین وجه بیان می کرد. پس از آن به تدریج جنبه لفظی در شعر غلبه یافت. ابتدا لفظ و معنی در یک حد قرار گرفت، سپس به تدریج در اواخر دوره سبک عراقی شعرائی پیدا شدند که تقریباً جانب معنی را رها کردند و از شعر تنها تنوع لفظ و تناسب ترکیب را در نظر داشتند و این میل مفرط به شکافات لفظی که مجال آن سخت محدود بود موجب آمد که به ابداع مضامین و ترکیبات بسیار دشوار متکلف، و بعضی اوقات نادرست، بپردازند و در این ضمن هر قدر توجه به ظاهر کلام بیشتر می شد از قدرت و زیبایی و رسائی معنی می کاست و طبعاً دامنه خیالبافی و باریک اندیشی در انتخاب مضامین وسعت می یافت، و این دو عامل مهم دست به هم داده شعر فارسی را به سبک هندی کشانید که در آن مجال برای ورود همه گونه الفاظ و ترکیبات در شعر فارسی آماده بود، و شاعران برای یافتن مضامین نو و استعمال کلمات متنوع جدید توسن اندیشه را عنان گسیخته در پهنه میدان بی کران تخیّل رها می کردند تا به هر جانب که می خواست بتازد، و در این سبک اگر چه بسیاری مضامین بدیع کم نظیر و بلکه بی نظیر می یابیم، اما شک نیست که پایه و مقام شعر در آن به استواری سبک قدیم باقی نمانده است زیرا گذشته از همه جهات تقریباً از قرن نهم به بعد لغات دخیل از اصل ترکی با فارسی های غلط و بی ریشه یا عربی ساختگی در زبان فارسی زیاد شد و طبعاً با توجهی که در شعر این دوره به تنوع الفاظ وجود داشت در آن به شدت تأثیر نمود.
http://img.tebyan.net/big/1388/12/95308013046207383418619473151206253196114.jpg
از مطالب دور شدیم سخن در این بود که اکنون بهترین مکتب شعر فارسی کدامست، و گفتیم در میان طرق مختلفی که انتخاب شده با توجه به نکاتی که ذکر شد بهتربن مکتب همانست که استاد ما بهار پیش رو آن بشمار می رود، و آن در چند کلمه عبارت است از ایجاد و ابداع معانی و مضامین نو متناسب با افکار امروزی با حفظ نسبی حدود و قیود لفظی سبک قدیم. یعنی دوره ای که زبان پارسی آنچه داشته از خود داشته و حواشی آن از ورود الفاظ غریب و نادرست و کلمات دخیل و سست مصون و محفوظ بوده است. بهار در این سبک بهترین روش را بکار بسته به این معنی که دوری از هر گونه تکلف در معنی و اصالت مضمون و فکر را در عین قدرت و تناسب و هم آهنگی و زیبایی لفظ مراعات نموده و اهل فن می دانند که این نشانه بالاترین درجه هنر و مهارت در فن شاعری است که شاعر بتواند بین دو عنصر متضاد لفظ و معنی را که طبعاً توجه به یکی موجب سلب توجه از دیگری خواهد بود چنان با یکدیگر پیوند دهد و تلفیق کند که شعر در عین انسجام و روانی سبک ساده متانت سبک فنی این داشته باشد و این بسیار آسان است که شاعر یکی از دو عنصر لفظ و معنی را انتخاب کند و در آن طبع آزمائی نماید چنانکه بعضی از شعرای قدیم کرده اند اما این دو را چنان با یکدیگر تلفیق کردن که هم لفظ زیبا و متناسب باشد، و هم معنی روان و سلیس این جز بر یکه سواران میدان بلاغت میسر نیست و در حقیقت صنعت سهل و ممتنع را از نظر فنی باید به همین روش تعریف و تعبیر نمود. اکنون بدون مبالغه باید بگویم استاد بهار به بهترین وجه از عهده این مهم بر آمده و در این شیوه چنان طبع آزمایی کرده و آن را به سوی کمال واقعی خود پیش برده که جاده برای هر صاحب ذوق سلیم طبعی که بخواهد در این راه برود و همین هدف را در شاعری خواسته باشد بخوبی هموار شده است.
http://img.tebyan.net/big/1387/09/11350115731021992366320517629301258511098.jpg
شعر ملک الشعرا در عین دوری از هر گونه تکلف و تصنع زیباست و در عین زیبایی رسا و روان و فصیح، و ترکیبات صحیح از مختصات شعری اوست، در دقت نظر و باریک اندیشی و لطف تخیل و زیبایی و تمامی وصف کم نظیر دارد. تنافر و تعقید در لفظ و معنی او نیست، در توصیف طبیعت استادیست بی بدیل، و در انتخاب و استعمال مفردات هنرمندی است کم نظیر، جمال اسلوب را با کمال معنی در هم می آمیزد و پایه سخن را به آسمان علیین و در عذوبت بماء معین می رساند.

بهار شاعری است تمام ، و نویسنده ای به نام، در انواع مختلف شعر قوی دست و هنرمند به هر فنی بود چون مردی ذی فن. از میان اقسام شعر چنانکه رسم شعرای قدیم بوده است و به تقلید از آنها بیشتر به قصیده توجه دارد، قصائد او یا اخلاقی است یا اجتماعی و سیاسی و انتقادی و حماسی (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=130)، و یا وصفی، و کمتر پیرامون مدیحه سرایی گشته است. مثنوی و رباعی و غزل و قطعه هم زیاد دارد اما بپایه قصائد او از حیث بلندی سبک نمی رسد. در دوره های جوانی و در مبارزات سیاسی خود چنانکه رسم آن دوره بود مستزاد هایی نیز در انتقاد از روش زمان سروده است. چند سال پیش روزی که افتخار مصاحبت با وی را داشتم خود ترکیب بندی از آثار خویش را که در حبس سروده بود برای من خواند و متاسفانه چون بطبع نرسیده است اکنون در دست نیست تا با خواندن آن و پراکندن این عطر جانفزای دماغ جان حاضران را معطر کنم، این ترکیب بند به پیروی از طریقه استاد سخن خاقانی شروانی سروده شده است. خاقانی چند ترکیب بند دارد که خاص اوست به این صورت که در آن بندهای ترکیب اگر با هم جمع شود خود قصیده مستقلی خواهد شد در مدح ممدوح، استاد ما این ترکیب بند را به اصطلاح شعرا جواب گفته است. آشنایان به فن شاعری می دانند که تتبع در سبک خاقانی چقدر دشوار است زیرا این شاعر زبان شعری مخصوصی دارد که مربوط به زمان و مکان و ذوق و مختصات شعری آن دوره است. بهار در پیروی این سبک چنان خوب از عهده بر آمده که کمتر می توان تصور کرد، بلکه با حفظ کامل حدود سبک خاقانی بعضی از تعقیدات آن را از میان برده و از ایراد عبارات پیچیده و ترکیبات ساختگی چنانکه شیوه خاقانی است خودداری کرده و در حقیقت روش آن شاعر را در این ترکیب بند اصلاح و تهذیب نموده است.

از شاعری گذشته در نویسندگی هم بهار یکی از مفاخر ایران به شمار می رود و در تحقیقات ادبی نیز مقام بسیار شامح و ارجمندی دارد. بالجمله حقیقت اینست که این استاد به هر طریق که گام نهاد و اسب فصاحت در هر میدانی که براند « قصب السبق از کلیه سابقان حلبه دعوی بربود» و نام خود را در ردیف بزرگترین شاعران ایران جاودانه ثبت کرد.

این بود بطور مختصر نکاتی چند که در باره سبک اشعار استاد بهار به نظرم رسید. بنده اقرار می کنم که آنچه در این باب گفتم به اقتضای موقع و مقام بسیار موجز و مختصری از مفصل و فقط شامل چند نکته اصلی و اساسی بود. البته سخن گفتن در چنین موضوع مهمی مستلزم داشتن وقت و مجال وسیع تری است، هم برای تحقیق و تتبع، و هم برای بیان مطلب، و در این زمان هیچ یک از این دو برای من فراهم نبود. یقیناً حاضران گرامی قبول دارند که بیان مطلب و مقام شاعری استاد چون ملک الشعرای بهار مستلزم آن است که
مکتب های شعری قدیم و مختصات هر یک به شرح و تفصیل بیان شود آنگاه روش استاد با مقایسه و تطبیق با اصل روشن گردد، امیدوارم این توفیق در فرصت مناسبت تری بدست آید تا بتوانم این وظیفه را بهتر و کامل تر ادا کنم ، و این فرض عین و فرض و دین را به واجبی، چنانکه در خور مقام بلند استاد، و توانایی مختصر علمی این بنده است بگزارم.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد