PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله شک، پلی به سوی یقین



AreZoO
26th September 2010, 10:45 AM
شک، پلی به سوی یقین


بررسی آراء و آثار طه حسین در ادب عربی




http://img.tebyan.net/big/1388/10/2191737816649208395204111198841375255196.jpg
یکی از برجسته‏ترین شخصیت‏های بزرگ علمی- ادبی روزگار کنونی که تاثیر شگفتی در سیر تحول ادبیات نوآیین عرب داشته طه حسین مصری می‏باشد. همان گونه که جهان ادبیات عرب در دوره‏های شکوفا و درخشان خود در زمینه اندیشه و ادب شاهد جلودارانی چون حافظ ، ابن خلدون، متنبی و ... بوده و هر کدام از این پیشقر اولان بیشترین تاثیر را در سیر تحول جنبش‏های ادبی داشته‏اند، امروزه طه حسین مصری نیز نقش آنان را به خوبی ایفا کرده است. این روح منتقد و نوگرا، شخصیت مبارز و تسلیم ناپذیر و چهره نافذ دنیای علم و ادب که هم بر علوم ادبی- تاریخی قدیم تسلط داشت و هم از گلزار ادبیات نوآیین شرق و غرب گل‏های فراوانی را چید، با اندیشه‏ای پویا و عقلی آمیخته با خیال و عشق، از یک سو روزنامه‏های دنیای عرب به ویژه مصر را با آثار خود زینت بخشید و از سوی دیگر آثار و آراء مکتوب زیادی که هر کدام برای خود دنیایی از حرف و بحث و تحقیق و نقد می‏باشند، بر جا گذاشت. طه حسین توانست ناهمواری‏ها و پیچیدگی‏های جهان معاصر را به وسیله روح سازش ناپذیر و ضمیر حقیقت جو و اندیشه‏های اصلاح طلبش تسخیر نقد و نکته‏سنجی شگفت خود نماید.
ما در این مقاله قصد آن داریم که خلاصه‏ای از زندگی سیاسی، فرهنگی، ادبی و نقدی این شهر آشوب دنیای عرب ارائه دهیم و نگاهی گذرا به آراء و افکار نقدی روی در ادبیات عرب داشته باشیم.
طه حسین به سال 1889 در شهر مفاغة مصر به دنیا آمد. گرچه در سه سالگی بینایی خود را از دست داد، ولی اندیشه‏ای بلند و هوشی سرشار جایگزین آن گردید.
وی ابتدا به حفظ قرآن و تحصیل علوم ادبی قدیم پرداخت و در 13 سالگی راهی دانشگاه «الازهر» شد. علوم ادبی، دینی، نقدی و تاریخی را به خوبی آموخت و در درس استادانی همچون الشیخ المهدی، محمد الخضری و بعضی از خاورشناسان مانند نالینو و گویدی حضور یافت.
طه حسین با ارائه افکار زیبای خود از یک سو ندای تجدید و تحول و نوگرایی سر می‏داد و از سوی دیگر نبض تجدید حیات را در احیای ارزش‏های قدیم می‏دانست.

http://img.tebyan.net/big/1387/12/14412616961611561142407122462253106101173234.jpg
وی در سال 1914 به دریافت درجه دکترا در ادبیات عرب نایل شد. سپس به فرانسه رفت و در آنجا به خواندن تاریخ یونان و روم، فلسفه، روان‏شناسی، علوم اجتماعی و ادبیات معاصر فرانسه پرداخت و آنگاه با ارائه رساله «فلسفه اجتماعی این خلدون» رتبه دکترا در تاریخ را اخذ نمود. وی با بازگشت به مصر تدریس را در دانشکده ادبیات شروع کرد و در طول این مدت سه بار به عنوان رئیس دانشکده برگزیده شد. وی به طور همزمان در روزنامه «السیاسة» به انتشار مقالاتی تحت عنوان «حدیث الاربعاء» پرداخت و در روزنامه «کوکب الشرق» جسورانه و بدون ترس مقالات انتقادی علیه اسماعیل صدقی و حکومت ظالمانه مصر منتشر ساخت و نیز در روزنامه «آلوادی» ندای آزادی خواهی سر داد. طه حسین ابتدا یکی از اعضای حزب «احرار» به شمار می‏رفت، ولی بعدها آن حزب را ترک کرده و به حزب «وفد» پیوست و تا حدودی با این انتقال، انقلاب عظیمی در حیات سیاسی خود به وجود آورد. در سال 1950 به عنوان وزیر معارف مصر برگزیده شد و در آن زمان در راه سواد آموزی مردم و رهانیدن آن از قیود غیر انتفاعی و آزاد، تلاش‏های موفقیت آمیز زیادی انجام داد. سرانجام در سال 1973 پس از چند دهه مبارزه و سرپیچی و ستیزه جویی و پرواز در آسمان اندیشه، دنیایی را که فقط سه سال توانست آن را با چشم‏هایش ببیند، وداع گفت:

طه حسین با ارائه افکار زیبای خود از یک سو ندای تجدید و تحول و نوگرایی سر می‏داد و از سوی دیگر نبض تجدید حیات را در احیای ارزش‏های قدیم می‏دانست، ولی در میان فرهنگی پرورش یافت که در آن نابغه‏های ادبی- فکری همچون عقاد، مازنی، توفیق الحکیم، احمد امین و... با انتشار آثار خود اندیشه‏های تازه‏ای را وارد صحنه ادبیات معاصر عرب کردند.
طه حسین آثار خود را در زمینه‏ها و موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، ادبی، فرهنگی، و نقدی منتشر ساخت که به طور گذرا و سریع می‏توان آنها را به شاخه‏های زیر تقسیم کرد:


الف- خود شرح حال نویسی (خود زیست نامه) شامل: الایام، فی الصیف، من بعید، ادیب، و رحلة الربیع
ب- آثار نقدی شامل: تجدید ذکر ابی العلاء، حدیث الاربعاء، فی الشعر الجاهلی، حافظ و شوقی، من حدیث الشعر و النثر مع المتنبی، لحظات، فصول فی الادب والنقد، نقد و اصلاح و...
پ- اسلامیت شامل: علی هامش السیرة، الوعد الحق، الفتنة الکبری (عثمان، علی و بنوء)، مراه الاسلام، الشیخان.
ث- آثار داستانی و روایی: جنة الحیوان، الایام، دعا، الکروان، القصر المسحور و...

طه حسین افزون بر آثار بالا برخی از آثار فرانسوی از قبیل: «الواحب» تالیف ژول سیمون و «اندروماک» تالیف راسین را به زبان عربی ترجمه کرده است.

طه حسین و نظرات وی در ادب جاهلی:


1- ادبیات جاهلی و مساله انتحال:


http://img.tebyan.net/big/1388/10/174611921325017223921817020321015589126107214.jpg
ادبیات عصر جاهلی یکی از مجهولات تاریخ است که ذهن بسیاری از بزرگان علم و ادب را به خود مشغول کرده. به نظر می‏رسد تا حدودی تاریخچه این ادبیات در هاله‏ای از ابهام فرو رفته، زیرا منابع و مصادر بررسی آن محدودند و دیگر آنکه غیرقابل اعتماد و اطمینان هستند. در این باره یکی از موضاعات مهم و مورد توجه، مساله انتحال و جعل و انتساب ادبیات جاهلی است.
مساله انتحال و جعل به تقریب یکی از مسایل مهم و مشترک دوره‏های مختلف و ملل و مذاهب گوناگون است؛ مانند اختلاف ادبیان غرب در مورد صحت و سقم انتساب دو منظومه «اودیسه» و «ایلیاد» در ادبیات یونان و اینکه آیا این دو اثر مشهور از آن هومر بوده یا هومر موجودی موهوم است و همچنین شک در مورد دو اثر حماسی منظوم «مهابهاراتا» و «رامایانا» در ادبیات سانسکریت هندویان. همچنین آراء مختلفی که در صحت و سقم انتساب بعضی آثار ادبیات فارسی مانند انتساب «هجونامه» اصفهانی به مجبرالدین بیلقانی و انتساب منظومه «یوسف و زلیخا» به فردوسی و «ویس ورامین» فخرالدین اسعد گرگانی به نظامی گنجوی، همه و همه نمونه‏های آشکاری هستند از وجود انتساب و انتحال و گستردگی این بحث در ادبیات ملل و اقوام مختلف. این مساله افزون بر موضوعات ادبی، به موضوعات دیگری از قبیل حدیث، روایات، تاریخ و کتب آسمانی- بجز کتاب جاودانی و محفوظ قران رخنه کرده است. اختلاف موجود در انجیل‏های چهارگانه (متاء لوقا، یوحنا، مرقس) خود گواه بر صدق این مدعاست. و نیز بسیاری از اختلافات میان فرقه‏های مختلف مسلمانان اعم از شیعه و سنی و جنگ هفتاد و دو ملت، به تقریب از همین مساله (جعل) نشات گرفته است. اهمیت و خطرناک بودن این مساله به قدری است که پیامبر صلی‏الله علیه و اله وسلم در موارد زیادی آن را گوشزد نموده است.
عمر پژوهش درباره مساله انتحال در ادبیات جاهلی، و بررسی صحت و سقم شعر جاهلی کمتر از عمر خود این ادب نیست.
به نظر می‏رسد نخستین و مهم‏ترین کسانی که به موضوع انتحال در ادب جاهلی و تاریخ، به گونه‏ای مستقل پرداخته‏اند، محمد بن سلام الجمحی صاحب کتاب «طبقات الشعرا» و عبدالملک ابن هشام صاحب «السیرة النبویه» و «اصمعی» باشند.
این مساله مانند دیگر مسایل به وسیله خاورشناسان و پژوهشگران غرب به بررسی نهاده شده که از جمله آنان می‏توان به نولودکه، اهلوارد، ولیم آلورد، برونیلش، بروکلمان و سرانجام مارگلیوث و لیال اشاره کرد. همچنین آزادیبان معاصر عرب که به این قضیه پرداخته، مصطفی صادق الرافعی است. وی در کتابش به نام «تاریخ الادب العربیه» در یک مبحث مستقل آراء قدما را گردآورده و سرانجام در روزگار کنونی شاهد غوغایی بودیم که بر گستره این ادب طنین انداز شد و می‏رفت که ادب قیم را واژگون سازد. این غوغا را ادیب و دانشمند توانایی چون طه حسین به وجود آورد. وی تا اندازه‏ای با طرح این مساله آرای تند مارگلیوث را کامل‏تر و به اثبات نزدیک‏تر نمود.
ادبیات عصر جاهلی یکی از مجهولات تاریخ است که ذهن بسیاری از بزرگان علم و ادب را به خود مشغول کرده. به نظر می‏رسد تا حدودی تاریخچه این ادبیات در هاله‏ای از ابهام فرو رفته، زیرا منابع و مصادر بررسی آن محدودند و دیگر آنکه غیرقابل اعتماد و اطمینان هستند.

2- روش تحقیق طه حسین (شک پلی به سوی یقین):


طه حسین در بررسی ادبیات جاهلی روش فلسفی دکارت (شک) را برای خود برگزید. وی شک کردن در هر چیز را تا روشن شدن حقیقت، اصل و مبنای تحقیق خود می‏داند، به عبارت دیگر در موضوع مورد بحث شک می‏کند، سپس بر اساس بدیهی‏ترین و غیرقابل تردیدترین مدارک و اسناد به تحقیق خود ادامه می‏دهد و تا به یقین نرسد از پا نمی‏نشیند. اکنون پس از این مقدمه بسیار کوتاه می‏توان چند نکته را یادآور شد:
الف) روش طه حسین در این بحث و پژوهش، شک نمودن در هر چیزی است که قابل شک باشد، نه موضوعات غیرقابل تردید.
ب) عاری و تهی شدن ذهن پژوهشگر از هر گونه معلومات، آراء و عقاید پیشین یا به عبارت دیگر، نادیده گرفتن اجماع پیشینیان و به کار بردن چرا و چگونه در هر مساله و نیز تجرید و پرهیز از هر گونه تعصبات، عواطف مختلف دینی و غیر آن.
پ) تفاوت گذاشتن میان قلوب و عقول و رهانیدن عقل از بند تمام زنجیرهای عواطف و احساسات و نیز آزاد اندیشی و شجاعت و صراحت در اظهارنظر.
ت) شک وسیله‏ای است برای گشودن باب اجتهاد در ادبیات و پویا کردن آن.
آنچه که در نقد روش وی (شک) در تحقیق ادب جاهلی می‏توان گفت این است که نخست: در تمام اقوال قدما شک ننموده است. دیگر آنکه: در بعضی از موارد به خلاف روش وی، یعنی تحقیق در هر چیز، بدون هر گونه تحقیق و بحث به اقوال و آراء قدما استناد نموده و از آن نتیجه‏گیری کرده است. به عنوان نمونه در بسیاری از موارد به آراء ابن سلام و ابوالفرج الاصفهانی صاحب «الاغانی» بدون هیچ تحقیق و تفحصی برای اثبات صحت اسناد آنها تکیه کرده است. سه دیگر در بعضی از نظراتش تحت تاثیر بعضی از نقادان اروپایی به ویژه مارگلیوث قرار گرفته است.

3- اصل نظریه طه حسین در ادب جاهلی:

طه حسین با استفاده و به کارگیری روش دکارت (شک)، پس از تحقیق عمیق مستدل و منطقی، به این نتیجه رسید که بیشتر (بخش اعظم) شعر منسوب به عصر جاهلی، از آن عصر جاهلی نیست بلکه پس از ظهوراسلام متحول و جعل شده است و ادبی است به طور کامل اسلامی که زندگی، انگیزه‏ها و آمال مسلمانان را بیشتر از حیات جاهلی به تصویر می‏کشاند.
ادامه دارد...

AreZoO
26th September 2010, 10:48 AM
اشکالات طه حسين بر ادب جاهلي

بررسي آراء و آثار طه حسين در ادب عربي


بخش دوم


4- اشکالات طه حسين بر ادب جاهلي:


http://img.tebyan.net/big/1388/10/23905319019213915117615215658139163150164125.jpg
پس از اينکه به روش تحقيق و نظريه طه حسين درباره ادب جاهلي اشاره کرديم، اکنون برآنيم که به اشکالات وي در مورد اين ادب بپردازيم. وي دو اشکال را بر ادب جاهلي وارد نمود و بيان کرد که ادب جاهلي به سبب وجود اين دو اشکال، مشکوک به نظر مي‏رسد:

اشکال نخست: ادبيات جاهلي نمي‏تواند جنبه‏هاي مختلف حيات جاهلي عرب عصر جاهلي را مانند قرآن به تصوير بکشاند. به عبارت ديگر، طه حسين بر اين عقيده است که چون ادب جاهلي حيات ديني، عقلي، سياسي، اقتصادي عرب جاهليت را به تصوير نمي‏گشاند، بنابراين، اين ادب، مجعول و مصنوع و منحول است.




« قرآن آيينه راستين عصر جاهلي»

طه حسين معتقد است براي بررسي عصر جاهلي به هيچ‏وجه نمي‏توان بر ادبيات جاهلي تکيه کرد، بلکه قرآن بهترين، مطمئن‏ترين و بي‏شک و شبهه‏ترين منبعي است که مي‏توان پديده‏ها و مظاهر مختلف حيات جاهلي را از آن استخراج نمود.
سپس براي اينکه رابطه‏اي بين قرآن و حيات جاهلي برقرار نمايد، اين گونه استدلال مي‏کند که:
الف) هنگام نزول قرآن رابطه‏اي عميق بين مردم و قرآن وجود داشته است و گرنه از تلاوت آن به شگفت نمي‏آمدند.
ب) در آن هنگام مردم معاني و مفاهيم قرآن را مي‏فهميدند و به دقايق آن پي مي‏بردند، به همين دليل به مقاومت در برابر آن و مجادله و مبارزه با پيامبر بر مي‏خاستند.
پ) زبان قرآن زبان ادبي مردم عصر جاهلي بود. به عبارت ديگر، قرآن در دعوت ديني خود جديد بود ولي زبان آن زباني تازه و بديع نبود. وي با در کنار هم گذاشتن اين چند مقدمه به اين نتيجه مي‏رسد که قرآن با حيات جاهلي و مردم آن بيگانه نبود، از اين رو انتزاع جنبه‏هاي مختلف زندگي مردم از آن امري است ممکن و پسنديده و معقول و منطقي.
وي سپس مي‏افزايد: شعر جاهلي از نظر حيات ديني، عصر جاهلي را آن گونه که قرآن معرفي مي‏کند، به تصوير نمي‏کشاند. قرآن بت‏پرستان، يهوديان، نصارا، مجوس و صابئين را محکوم و رد نمود و اين محکوم نمودن مشعر به اين است که: دربلاد عربي در آن زمان اين اديان وجود داشته است و عواطف و احساسات ديني آنان قوي بوده است. در حالي که شعر جاهلي زندگي آن عصر را خشک، بي‏احساس، مبهم و عاري از عواطف و اعتقادات ديني معرفي مي‏کند و همچنين قران از نظر عقلي و اقتصادي مردم را به دو دسته تقسيم مي‏کند:
1- طبقه ثروتمند و مرفه و روشنفکر و صاحب هوش و علم.
2- طبقه عامه مردم که نه تنها از دانش و ثروت بهره قابل اعتنايي نداشته اند که بيچاره، خشن و بي‏بهره از هر گونه دانش و ثروت بوده‏اند.
طه حسين معتقد است براي بررسي عصر جاهلي به هيچ‏وجه نمي‏توان بر ادبيات جاهلي تکيه کرد، بلکه قرآن بهترين، مطمئن‏ترين و بي‏شک و شبهه‏ترين منبعي است که مي‏توان پديده‏ها و مظاهر مختلف حيات جاهلي را از آن استخراج نمود.


طه حسين بر اين عقيده است که: عرب عصر جاهلي منزوي و بريده از جهان اطراف خود نبوده است و دليل وي بر اين ادعا سوره قريش در قرآن مي‏باشد؛ زيرا اين سوره به سفر آنان به شام و روم و به اقتصاد پرنشاط و پرتحرک اشاره دارد. در حالي که شعر جاهلي، آنان را بريده از جهان خارج و نيز مردماني فقير و تهي‏دست معرفي مي‏کند.

اشکال دوم: عدم تصويرگري زبان و لهجه‏هاي مختلف عصر جاهلي در ادب جاهلي.
«طه حسين دومين اشکال خود را بر دو محور اصلي استوار مي‏کند»:
1- اختلاف دو زبان عرب جنوب (قحطانيان) وعرب شمال (عدنانيان): طه حسين معتقد است قحطانيان (ساکنان جنوب) داراي زبان حميري بوده‏اند که با زمان عدنانيان (ساکنان شمال) به طور کامل اختلاف جوهري و عميق داشته است. وي براي اثبات اختلاف دو زبان حميري و زبان عربي (عدناني) بر دو سند و منبع تکيه مي‏کند:
الف) قول عمرو بن العلاء که مي‏گويد: «ما لسان حمير بلساننا و لا لغتهم بلغتنا»
ب) اکتشافات و پژوهش‏هاي تازه‏اي که از روي نقوش و کتيبه‏ها و متون به دست آمده است.
وي مي‏گويد از طرفي قدما بر اين عقيده هستند که قحطانيان عرب عاربه هستند و عدنانيان، عرب مستعربه؛ يعني از سويي، عدنانيان زبان عربي را از قحطانيان آموخته‏اند و از سوي ديگر زبان قحطاني و عدناني با هم اختلاف جوهري و عميق دارند. به عبارت ديگر، نه زبان عدناني زبان قحطاني است و نه زبان قحطاني زبان عدناني و اين خود تناقض گويي بسيار آشکار است که پيشينيان و طرفداران آنان با آن رو به رو هستند که بايد به گونه‏اي حل شود. شبهه و تناقض ديگري که به نظر طه حسين در اين ميان وجود دارد، عبارت است از اينکه: قحطانيان داراي زبان حميري بوده و عدنانيان داراي زبان عربي. قحطانيان را شاعراني است عدنانيان را نيز زبان اين شاعران يکي است و آن زبان عربي فصيح مي‏باشد. گرچه زبان قحطان زبان عدنان و زبان عدنان، زبان قحطان نيست. وي پس از طرح اين گونه تناقض‏ها به اين نتيجه مي‏رسد که: آنچه به شاعران جنوب (قحطانيان) نسبت داده مي‏شود، از آن آنان نيست، بلکه پس از اسلام متحول شده است که نه مي‏توان آن را پذيرفت و نه به آن اعتماد و اطمينان داشت؛ زيرا زبان آنان زبان حميري بوده، ولي زبان اين ادبي که به آنان نسبت داده مي‏شود، زبان عربي فصيح (زبان قرآن) است.
http://img.tebyan.net/big/1388/10/2042143318221020822782182411146518913178131.jpg
2- عدم اختلاف لهجه‏هاي قابل مختلف عدناني (شمال) در ادب جاهلي:
طه حسين معتقد است قبايل مختلف شمال مانند قيس، تميم وغيره، هر کدام زبان و لهجه و مذهب کلامي خاص داشته و اين اختلاف لهجه‏ها مي‏بايست در شعر قبايل با لهجه‏هاي گوناگون، ظاهر و نمايان شود، در حالي که با نگاهي گذرا به معلولات و معلقات شعر جاهلي، با اينکه هر شاعري از قبيله‏اي جداگانه است، هيچ تصويري از اختلاف لهجه‏ها در شعر آنان ديده نمي‏شود. از اين رو بايد اعتراف کرد اين اشعار از آن اين قبايل نيست، بلکه پس از اسلام جعل شده است. مساله ديگري که طه حسين در مورد اختلاف لهجه‏هاي شمال مطرح مي‏کند، مساله حديث «انزل القرآن علي سبعة احرف» و نزول قرآن به زبان قريش است.
از اين رو بايد اعتراف کرد اين اشعار از آن اين قبايل نيست، بلکه پس از اسلام جعل شده است.



وي نخست: اختلاف لهجه‏هاي مختلف قرآن را عمقي مي‏داند نه در حد اعراب و حرکات.

دو ديگر: منشا قرائت‏هاي هفتگانه را اختلاف لهجه‏هاي قبايل شمال مي‏داند.

سه ديگر: «احرف» را «زبان» ترجمه و تفسير مي‏کند.

چهارم آنکه: وجود مصاحف مختلف قرآن را دليل بر وجود اختلاف عميق و جوهري لهجه‏هاي قبايل مي‏داند.

پنجم آنکه: به نظر وي قرآن فقط و فقط به زبان قريش نازل شده و دليل وي بر اين مدعا چند نکته است: 1- اجماع مسلمانان؛ 2- پيامبر از قريش است؛ 3- قرآن در ميان قريش نازل شده است؛ 4- قريش به آساني الفاظ قرآن را مي‏فهميدند؛ 5- روايات صحيحه پيامبر (صلي‏الله عليه و اله وسلم) مطابق زبان و لهجه قرآن است.

AreZoO
26th September 2010, 10:51 AM
نقد اشکالات طه حسين

بررسي آراء و آثار طه حسين در ادب عربي


بخش سوم (پاياني)


نقد اشکالات طه حسين:

http://img.tebyan.net/big/1388/10/210235141184180591454931407198176166169252.jpg
آنچه که نمي‏توان از آن چشم‏پوشي کرد اين است که طه حسين گرچه با مطرح کردن اين اشکالات نمي‏تواند شعر جاهلي را انکار کند- به دلايل زيادي که برخي از آنها بيان خواهد شد- اما به خوبي توانسته بسياري از عقايد باطل و افسانه‏اي را که راويان و داستان‏پردازان به قدما نسبت داده‏اند، دگرگون سازد و بعضي از حقايق را تا اندازه‏اي روشن سازد به عبارت ديگر، مي‏توان گفت که اين اشکالات، بيشتر طه حسين را به نقد آرا قدما در مورد تاريخ جاهليت نزديک مي‏سازد. تا به انکار و رد شعر جاهلي در اين باره ذکر چند نکته در مقدار آراء طه حسين لازم به نظر مي‏رسد.
1- به خلاف عقيده طه حسين، اختلاف جوهري ميان عدناني و زبان قحطاني به سده‏هاي پيش از ميلاد و نخستين سده‏هاي ميلادي مربوط است. نه اواخر عصر جاهلي.
2- اين اختلاف به اختلاف زبان منطقه شمال يا جنوب بر مي‏گردد، نه قحطانيان مهاجري که در طي ساليان متوالي ساکن شمال بوده‏اند.
3- طه حسين قول عمرو بن الملاء مبني بر وجود اختلاف ميان زبان قحطانيان و عدنانيان را با اندکي تغيير و تحريف آورده است، زيرا قول عمرو بن العلاء در «طبقات الشعراء» به اين گونه آمده است: «ما لسان حمير و اقاصي اليمن بلساننا و لاعر بيتهم بعربيتنا» در حالي که طه حسين آن را اين گونه مي‏آورد: «ما لسان حمير بلساننا و لا لغتهم بلغتنا» که از عطف اقاصي اليمن به نظر مي‏رسد که مقصود از زبان حمير، زبان قحطانيان ساکن جنوب و يمن است، نه قحطانيان ساکن شمال.
4- در جمله عمرو بن العلاء زمان اين اختلاف مشخص شده است که آيا اين اختلاف به پيش از اسلام مربوط است يا بعد از آن؟
5- اسناد طه حسين به اين روايت با روش‏ وي که شک در هر چيز بوده، سازگار و هم آهنگ نيست.
6- زبان عربي که از روي کتيبه‏ها و نقوش کشف شده مربوط به سده‏هاي نخست، دوم و سوم ميلاد است، نه سده ششم ميلادي.
7- در اين نقوش به خلاف نظر طه حسين، ميان زبان حميري و زبان عربي فصيح کلمات مشابه زيادي از قبيل: اب، اخ و ... وجود دارد که وي آنها را ناديده گرفته است.




8- به نظر مي‏رسد زبان حميري يکي از ريشه‏هاي زبان عربي فصيح باشد، به اين صورت که بنابر پژوهش‏هايي که باستان‏شناسان درباره « سدمارب» داشته‏اند، به اين نتيجه رسيده‏اند که حيات قوم «سباء» پيش از حکومت حميري در حدود سال 850 ق. م شروع شده و نزديک به سال 115 ق . م پايان يافته است و حکومت حميريان نيز حوالي سال 115 ق. م شروع و تا اوايل سده ششم ميلادي ادامه داشته است. از اين رو برخي از پژوهشگران بر اين عقيده‏اند که زبان حميري ريشه زبان عربي به شمار مي‏آيد و به همين سبب است که قحطانيان را عرب عاربه و عدنانيان را عرب مستعربه مي‏دانند، بدين سبب در پي اختلاطي که بر اثر مهاجرت جنوبي‏ها به سمت شمال بين اين دو زبان به وجود آمده، اگر زبان حميري را مانند يکي از لهجه‏هاي زبان عربي به حساب آوريم، عاقلانه‏تر و به منطق و صواب نزديک‏تر است بايسته ذکر است که زبان جنوب جزيره العرب (يمن) به علت هجوم حبشيان به آنجا، بيشتر تحت تاثير زبان حبشي قرار گرفته است؛ در حالي که زبان قبايل جنوبي (قحطاني) کوچ کننده به شمال، به طور کامل رنگ زبان عربي به خود گرفته است، تا جايي که اگر به حديث پيامبر (صلي‏الله عليه واله وسلم) «ليس امبر امصيام في امسفر» که به لهجه و زبان حميري است نگاه شود، مي‏بينيم که تفاوت آن با زبان عربي فصيح مانند تفاوت لهجه‏هاي ديگر قبايل عدناني است، نسبت به زبان عربي فصيح قرآن.
اين اشکالات، بيشتر طه حسين را به نقد آرا قدما در مورد تاريخ جاهليت نزديک مي‏سازد. تا به انکار و رد شعر جاهلي.

http://img.tebyan.net/big/1388/10/1171802212491702501121137018010192105247155164.jpg
از اين رو «طنطانيه» حميري را مي‏توان در حد «عنعنه» قبيله تميم و «ک***ه» ربيعه و مضر دانست.
9- طه حسين معتقد است که عدنانيان عرب مستعربه هستند و قحطانيان عرب عاربه و قول قدما در مورد مستعربه بودن قحطانيان و عاربه بودن عدناينان به يک شبهه و تناقض گويي منجر مي‏شود؛ به اين صورت که اگر عدنانيان (شمال)، زبان عربي را از قحطانيان فرا گرفته‏اند- چنان که قدما بر اين عقيده هستند- چرا گفته مي‏شود که اين دو زبان با هم اختلافي داشته‏اند و سپس بر اثر آميزش، زبان قحطاني (حميري) از بين رفته و در زبان عدناني (شمال) هضم گرديده است، در حالي که در جاي ديگر قدما مي‏گويند عدنانيان زبان اصلي خود را فراموش کرده و زبان عربي را از قحطانيان آموختند؟ آيا اين تناقض گويي نيست؟ که در پاسخ وي مي‏توان گفت ايجاد شبهه نخست: منجر به رد قول قدما نمي‏گردد و ديگر اينکه: حتي اگر عدنانيان عرب مستعربه دانسته شوند و قحطانيان عرب عاربه، هيچ‏گونه اشکالي بر زبان ادبيات عصر جاهلي وارد نمي‏شود . از اين رو اگر چنانچه تسليم شويم و قول طه حسين را مبني بر اينکه قحطانيان عرب مستعربه هستند و عدنانيان عرب عاربه بپذيريم، نه تنها زبان ادب و شعر جاهلي را نمي‏توان زير سوال برد که به اثبات زبان شعر جاهلي و مذهب و آرا مخالفين طه حسين نزديک‏تر و هماهنگ‏تر است، زيرا قدما به عنوان مثال در مورد امروالقيس مي‏گويند که وي قحطاني است و اجدادش از قبايل جنوب به شمال مهاجرت کرده‏اند و در محيط شمال بزرگ شده است. از اين رو اگر نظريه‏ طه حسين مبني بر مستعربه بودن امروالفيس به جاي اسماعيل بن ابراهيم و عاربه بودن عدنانيان پذيرفته شود، برخلاف نظر طه حسين هم صحت زبان شعر امروالقيس و ديگر شعراي قحطاني الاصل تاييد مي‏گردد و هم نظريه قدما مبني بر اينکه زبان حميري قحطانيان بر اثر مهاجرت در زبان عربي شمال حل شده و از بين رفته، به وسيله طه حسين تصديق مي‏شود.
10- طه حسين معترف است به اينکه زبان قرآن در عصر جاهلي زبان ادبي عرب بوده است: «... ولکنه (القرآن) کاتبا عربيا هي اللغه التي کان يصطنعها الناس في عصره‏اي في العصر الجاهلي»
11- مکه مرکز بهسازي زبان و لهجه‏هاي عربي : با نگاهي به تاريخ عصر جاهلي در مي‏يابيم که مکه مرکز بهسازي لغات و مرکز تشکيل بازارهاي عرصه ادب و همچنين کالاهاي تجاري و اقتصادي بوده است که اين مراکز تاثير زيادي در تهذيب و گسترش زبان عربي فصيح داشته است.

3- جاعلين ادب جاهلي و اغراض آنان از جعل از نظر طه حسين:

به طور گزيده مي‏توان جاعلين ادبيات جاهلي و نيز علل و اغراضي که آنان را به جعل اين ادب و انتساب آن به عصر جاهلي وادار نموده را، به چند دسته تقسيم نمود:






الف) سياست و سياستمداران، ب) دين و دينداران (طرفداران دين)، پ) قصه و داستان‏سرايان، ت) شعوبيه، ث) راويان شعر و روي گرداني آنان از اصول ديني و اخلاقي.
طه حسين در مورد هر يک از موارد بالا به تفصيل سخن رانده است. ما براي رعايت اختصار فقط به نقد و بررسي يکي از موارد بالا مي‏پردازيم.
طه حسين يکي از عوامل جعل شعر جاهلي را «راويان» شعر مي‏داند. وي به جرح و تعديل راويان مي‏پردازد و معتقد است که فساد و لهو و لعب و عدول راويان از اصول ديني و قواعد اخلاقي، نقش مهمي در انتحال شعر داشته است.
طه حسين دو راوي مشهور يعني خلف احمر زعيم و رئيس مکتب بصره و حماد راويه زعيم مکتب کوفه را به فساد، کفر، فسق، عدول از اصول اخلاقي و شراب خواري متهم مي کند. گفتني است که طه حسين با وجود اينکه ابو عمرو بن العلاء را به فساد و عدول از اصول اخلاقي و شعوبي گري و شراب خواري متهم نمي‏کند و وي را راوي عادل و صالح معرفي مي‏کند، ولي دامن وي را از انتحال و جعل شعر مبرا نمي‏داند و به اعتراف وي در مورد جعل يک بيت شعر و انتساب آن به «آعشي» اشاره مي‏نمايد.
http://img.tebyan.net/big/1388/10/131046724023814911719920123111320751232141143.jpg
به نظر مي‏رسد آراء طه حسين در مورد راويان جاعل تا حدودي نزديک به واقع و به تقريب چيزي است که مي‏توان اجماع علما را بر آن به دست آورد. در اينجا بحث در مقدمات طه حسين نيست، بلکه صحبت روي نتيجه‏گيري نادرستي است که وي از مقدمات درست به دست مي‏آورد. به اين شکل که وجود راويان کاذب دليل بر کذب همه راويان نيست، زيرا از ميان اين عده راوي، عده کمي به کذب و انتحال متهم بوده‏اند و بقيه به صدق و امانت و اطمينان مشهور مي‏باشند. از اين رو نتيجه طه حسين مبني بر اينکه: چون چند راوي کاذب وجود دارد. بنابراين همه اشعار روايت شده را بايد انکار کرد، نمي‏تواند کلي باشد. با نگاهي گذرا به خصوصيات راويان نخستين سده‏هاي هجري، در ميان راويان شعر و ديگر موضوعات از قبيل حديث و... راويان ثقه‏اي مانند ابو عمر وبن العلاء داراي پرونده‏هاي درخشان مي‏باشند. وي که يکي از قراء هفتگانه نيز مي‏باشد، مردي عادل و مورد اطمينان و اعتماد بوده است. در سيره و زندگي وي دلايل واضح و قاطعي وجود دارد در مورد اينکه وي فردي صالح و متقي بوده و روايت وي مورد تاييد مي‏باشد.
کوتاه سخن اينکه، اين‏گونه مي‏توان نتيجه‏گيري کرد که در کنار راويان کاذب و جاعل، راويان ثقه و عادل و مورد اعتمادي همچون عمر و بن العلاء ، اصمعي، شيباني، مفضل الضبي وجود داشته‏اند که به وسيله آنان اقوال و روايات جاعلان را مي‏توان کنترل و تفکيک و نقد نمود.
اين‏گونه مي‏توان نتيجه‏گيري کرد که در کنار راويان کاذب و جاعل، راويان ثقه و عادل و مورد اعتمادي همچون عمر و بن العلاء ، اصمعي، شيباني، مفضل الضبي وجود داشته‏اند.




4- قديم و جديد در عصرهاي اموي- عباسي و جايگاه طه حسين در عصر حاضر:

بحث قديم و جديد بحثي است که تا اندازه‏اي در موضوعات مختلف و دوره‏هاي متفاوت وجود دارد. مباحثي از قبيل تجديد و تقليد، پيشرفت و عقب‏گرايي، جمود و اجتهاد، پويا شدن و يا سنتي بودن، ناطق گردن يا صامت بودن و اتهاماتي از قبيل ارتجاع و تحجر و خود باختگي و عصري بودن جناح‏هاي طرفدار قديم و جديد، همه و همه، بحث‏هايي است که بسياري از علما وادبا را به خود مشغول مي‏سازد. در اين مسير طه حسين معتقد است عصرهايي درخشان و پيشرفته هستند که در آنها معارک ميان قديم و جديد به اوج خود رسيده باشد. وي جناح‏هاي درگير علمي، ادبي و ديني را به سه دسته تقسيم مي‏کند.
1- گروهي نداي تجديد و نوآوري را سر داده و سخت گرفتار رنگ و رخسار علوم نوآيين شده‏اند.
2- گروهي ديگر به قديم و گذشته مي‏بالند و هيچ گونه اظهار نظري را در مورد آنچه که قديم است قبول ندارند.
3- شماري ديگر راه اعتدال را پيش مي‏گيرند و در اين راه مي‏کوشند که رابطه ميان قديم و جديد را حفظ کنند.
طه حسين اختلاف و جدال قديم و جديد را به خاطر دو اصل ، معقول و منطقي مي‏‏داند:1- اصل بقا و نياز و تمايل به آن.
2- اصل استحاله و تحول و دگرگوني . وي معتقد است که جديد و قديم به عنوان دو اصل از اصول حيات بشر در هر عصر با هم درگير هستند تا اينکه جديد پيروز مي‏شود، آنگاه جديد نيز، قديم مي‏گردد.
طه حسين به اين نکته اشاره مي‏کند که اختلاف قدما و نوگرايان عرب در اواخر عصر اموي، فقط روي لفظ بود، بنابراين نتايج آن بسيار ناچيز است ولي در اوايل عصر عباسي دايره اين اختلاف کمي وسيع‏تر شد و معاني را نيز در سر گرفت. وي سپس مي‏افزايد که اختلاف ميان قدما و نوگرايان زماني شروع شد که ميان بشار و شاگردان وي اختلاف در گرفت. اين اختلاف در سده سوم ميان طرفداران بحتري و ابوتمام با طرفداران ابونواس و ابومسلم و در سده چهار ميان شاگردان متنبي با ابوتمام وجود داشته است. وي بر اين مذهب است که در ادبيات عصر اموي، پيروزي از آن کهنه گرايان و در عصر عباسي از آن نوگرايان بوده است. طه حسين با اينکه عصر عباسي را از نظر ادبي عصر درخشاني مي‏داند، آن را عصر درشتي و فساد شعرا و خلفا و نيز عصر انتقال از بدوي گري به تمدن و شهرنشيني و از سادگي به تعقيد و پيچيدگي معرفي مي‏کند و يا ابن خلدون که داراي مذهب «تقديس سلف» و تنزيه آنان است و خلفاي اموي و عباسي را مبراي از فساد مي‏داند، مخالفت مي‏ورزد. وي مي‏گويد: «من ابن خلدون را تکريم مي‏کنم ولي در راي با او مخالف هستم، زيرا تقديس سلف و تنزيه آنان از اشتباهات با مذهب و راي من تناقض دارد». سپس مي‏افزايد که ابن خلدون به خلاف شعارش در مورد دوري از هر گونه تعصب در راي دادن، هميشه بر آن است که مجد و عظمت قدما را احياء و پيشينه آنان را نيکو کند، از اين رو اگر مي‏خواهد از متهم شدن رشيد به عبث و فساد دفاع کند، روايت مي‏کند که رشيد روزي صد رکعت نماز مي‏خواند و يک سال حج مي‏گذارد و ديگر سال در جنگ بود و از آنجا که رشيد داراي چنين‏شان و موقعيتي است، غير ممکن است که لهو و لعب نمايد.وي مي‏گويد: ما با بزرگ ‏سازي تاريخ گذشتگانمان، جهل و انحطاط و ضعف گذشته و حال و آينده خودمان را در پشت پرده غرور و مفاخرت و تمجيد پنهان مي‏کنيم. در حالي که بايد عيوب قدما را متذکر شد، زيرا قدما نيز مانند معاصران انسان بوده‏اند نه ملائکه.
طه حسين در عصر حاضر معتقد است که تجديد و نوآوري در احيا و تعمير و بازسازي بوستان ادبيات و علوم قديم است، نه در محو کردن و از بين بردن آن! از اين رو با توجه به اين گونه نگرش، مي‏توان جايگاه وي را در عصر حاضر اين گونه معرفي کرد: وي از پويندگان راه اعتدال و شيفتگان مذهب تجديد و نوآوري و حاملان پيک ادبيات و علوم قديم مي‏باشد که نه در دايره تقليد و جمود مذهب قدما زنداني شده و نه کورکورانه عاشق تجديد گرديده، بلکه يکي از طرفداران نوگرايي است که در آثار قديم لذت‏ها و گوارآيي بي‏مانندي‏ مي‏يابد.
پايان
علي نظري

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد