7raha7
16th September 2010, 06:56 AM
پرروبازی شاعر!
سلام... شرمنده من باز جوگیر شدم شعر گفتم! آخه سر شعر قبلی کلی ذوق کردم!
خب از اونجایی که هریک از شعرای من یه ماجرایی داره (و اصولا ماجراهه از خود شعره جالبتره!) ماجرای این شعرو میگم که درمورد ارتباط منه با خدا.
خب خیلی وقتا پیش میاد که ما تو زندگیمون یه اشتباهاتی میکنیم و بعدش این اشتباها باعث میشن ما از خدا دورتر شیم.
حالا من... من خب بعد ازهر اشتباهی که می کردم یهو شروع میکردم به فکر کردن به اینکه : خدا خوبه! تو هر کاری میخوای بکنی درسته اشتباهه و مجازات داره اما اون بازم دوستت داره! و... و... خلا3 خودمو قانع می کردم که دوباره برم پیشش و مثلا نماز بخونم. ( آخه گاهی وقتا اشتباهم به حدی فجیع بود که روم نمیشد راست راست راه برم و انگار نه انگار که چیزی شده برم نماز بخونم!خیلی خیلی خجالت میکشیدم!) خب این نهایت پررو بودن منو میرسونه. تو این شعر از خدا خواستم این پررو بازی رو تحمل کنه... اصلا من و خدا با هم قرار گذاشتیم که من وقتی اشتباه میکنم ما هیچکدوممون به روی خودمون نیاریم! البته منم فراموش نکنم جبرانش کنم. و از اونجایی که این شعر در اوج تأسف و بیچارگی گفته شده(همراه با مقدار زیادی پررو بازی!) چنگی به دل نمیزنه... اگر انتقاد کنید و نظر بدید تا بتونم بهتر از این شعر بگم ممنون میشم!
یاد غیر مجاز تو!
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz]وقتایی که یه معضلم تو دنیام
وقتایی که سخته برام یاد تو[golrooz]تو پابرهنه میای توی فکرام
من میدونم که یاد تو گناهه[golrooz]اگر که بی وضوی فکر و احساس
اگر که بی خیال اشتباهام[golrooz] بیارمت تو یه ذهن آس و پاس
اما گاهی وقتا چاره ندارم[golrooz] تو عادتم ندادی که بتونم
بدون فکر به لبخند قشنگت[golrooz]با امیدی دوباره جون بگیرم
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz]اگرچه یادتو برام گناهه
اگرچه این دلم وضو نداره[golrooz]اگرچه ذهنم تاریک و سیاهه
چاره ندارم تو شروع منی[golrooz]تا از سیاهی ها بهار بسازم
تا پاییزو غرق روشنی کنم[golrooz] تا خودمو به عقده ها نبازم
تو، شروغ غیرمجاز منی[golrooz]تا انگیزه ها دوباره نو بشن
تا امیدم دوباره نونوار شه[golrooz]تا اوج شروع باشکوه من!
این همه گفتم تا تهش بگم من[golrooz]از اشتباه بودنم متأسفم...
از فکر غیرمجاز به بودنت[golrooz] از آوردنت به دل سیاهم
چون تو سفیدی و بی انتهایی[golrooz]چون تو، از سیاهی ها رهایی
متأسفم اما بیا دوباره[golrooz] به این بساط زشت بی نوایی
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz] وقتایی که میارمت تو ذهنم
تو دست رد نمیزنی به قلبم[golrooz]چون میدونی بدون تو بدبختم!
اینا همش برای من نویده/ [golrooz]نوید این عشق قشنگ و گرمت
نوید طلوع درخشان تو[golrooz] تو یادم با یاد غیر مجازت!
سلام... شرمنده من باز جوگیر شدم شعر گفتم! آخه سر شعر قبلی کلی ذوق کردم!
خب از اونجایی که هریک از شعرای من یه ماجرایی داره (و اصولا ماجراهه از خود شعره جالبتره!) ماجرای این شعرو میگم که درمورد ارتباط منه با خدا.
خب خیلی وقتا پیش میاد که ما تو زندگیمون یه اشتباهاتی میکنیم و بعدش این اشتباها باعث میشن ما از خدا دورتر شیم.
حالا من... من خب بعد ازهر اشتباهی که می کردم یهو شروع میکردم به فکر کردن به اینکه : خدا خوبه! تو هر کاری میخوای بکنی درسته اشتباهه و مجازات داره اما اون بازم دوستت داره! و... و... خلا3 خودمو قانع می کردم که دوباره برم پیشش و مثلا نماز بخونم. ( آخه گاهی وقتا اشتباهم به حدی فجیع بود که روم نمیشد راست راست راه برم و انگار نه انگار که چیزی شده برم نماز بخونم!خیلی خیلی خجالت میکشیدم!) خب این نهایت پررو بودن منو میرسونه. تو این شعر از خدا خواستم این پررو بازی رو تحمل کنه... اصلا من و خدا با هم قرار گذاشتیم که من وقتی اشتباه میکنم ما هیچکدوممون به روی خودمون نیاریم! البته منم فراموش نکنم جبرانش کنم. و از اونجایی که این شعر در اوج تأسف و بیچارگی گفته شده(همراه با مقدار زیادی پررو بازی!) چنگی به دل نمیزنه... اگر انتقاد کنید و نظر بدید تا بتونم بهتر از این شعر بگم ممنون میشم!
یاد غیر مجاز تو!
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz]وقتایی که یه معضلم تو دنیام
وقتایی که سخته برام یاد تو[golrooz]تو پابرهنه میای توی فکرام
من میدونم که یاد تو گناهه[golrooz]اگر که بی وضوی فکر و احساس
اگر که بی خیال اشتباهام[golrooz] بیارمت تو یه ذهن آس و پاس
اما گاهی وقتا چاره ندارم[golrooz] تو عادتم ندادی که بتونم
بدون فکر به لبخند قشنگت[golrooz]با امیدی دوباره جون بگیرم
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz]اگرچه یادتو برام گناهه
اگرچه این دلم وضو نداره[golrooz]اگرچه ذهنم تاریک و سیاهه
چاره ندارم تو شروع منی[golrooz]تا از سیاهی ها بهار بسازم
تا پاییزو غرق روشنی کنم[golrooz] تا خودمو به عقده ها نبازم
تو، شروغ غیرمجاز منی[golrooz]تا انگیزه ها دوباره نو بشن
تا امیدم دوباره نونوار شه[golrooz]تا اوج شروع باشکوه من!
این همه گفتم تا تهش بگم من[golrooz]از اشتباه بودنم متأسفم...
از فکر غیرمجاز به بودنت[golrooz] از آوردنت به دل سیاهم
چون تو سفیدی و بی انتهایی[golrooz]چون تو، از سیاهی ها رهایی
متأسفم اما بیا دوباره[golrooz] به این بساط زشت بی نوایی
من میدونم که وقتی اشتباهم[golrooz] وقتایی که میارمت تو ذهنم
تو دست رد نمیزنی به قلبم[golrooz]چون میدونی بدون تو بدبختم!
اینا همش برای من نویده/ [golrooz]نوید این عشق قشنگ و گرمت
نوید طلوع درخشان تو[golrooz] تو یادم با یاد غیر مجازت!