PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هویدا و بهائیت



SaNbOy
1st December 2008, 04:03 PM
☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼ ☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼ ☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼

هویدا و بهائیت
ابراهيم ذوالفقاري

فتنه سيدعلي محمد باب در شيراز كه با هدايت مستقيم سياست‌هاي بيگانه شكل گرفت، در منزل شيخ حسينعلي نوري به ثمر نشست تا برادرزاده ميرزا آقاخان نوري، فردي كه مأمور مستقيم انگلستان بود و با فتنه‌هاي خود، ميرزا تقي خان امير كبير را به مسلخ فرستاد و به جاي او بر تخت صدارت نشست، با ادعاي واهي «من يظهر اللهي» در امتداد اين حركت قدم بردارد.

شيخ حسينعلي نوري با هدايت و نظارت بيگانگان، «بهاءالله» شد و در سرزمين «عكا» سكني گرفت.

http://oyot.info/index.php?q=aHR0cDovL3d3dy5iYXp0YWIuY29tL3RtcC91cG xvYWQvMzg3NzcuanBnبسياري از افرادي كه شيخ حسينعلي نوري را از ايران تا عكا همراهي كردند،‌ از كساني بودند كه در فتنه باب در شيراز، از همراهان او بودند. از جمله ‌اين افراد، پدربزرگ پدري امير عباس هويدا، ميرزا رضا قناد بود كه با تلاش‌هايي كه در نشر اين فرقه داشت، دوباره از زبان عباس افند، عبدالبهاء كه پس از مرگ حسينعلي نوري جانشين او شد، مورد مدح قرار گرفت و فرزندانش نيز براي مدتي شهرت خانوادگي، ممدوح را براي خويش برگزيدند كه معلوم نيست به چه علت اين شهرت در سال 1321 به هويدا تغيير يافت!

اين نگارنده را تا حال، نظر بر اين بود كه حضور عموزاده‌هاي هويدا كه متولد عكا بودند، در ديوان‌سالاري رژيم پهلوي پس از حضور اميرعباس هويدا در ايران و با كمك او شكل گرفته است، ولي پس از تحقيقي مختصر، روشن شد كه پسران ميرزا جليل هويدا ـ برادر عين‌الملك ـ نيز با حمايت همان دست‌هايي كه امير عباس هويدا را حمايت كردند، به ديوان‌سالاري پهلوي راه يافته‌اند.

بديهي است كه پرداختن به چگونگي ورود نوه‌هاي ميرزا رضا قناد به دربار و در دست گرفتن مشاغل حساس در آنجا، نيازمند تحقيقي مستقل و دقيق است.
به هر حال، شايد به همين باشد كه امير عباس هويدا در سال 1321 شهرت خود را از ممدوح به هويدا تغيير داده و شهرت عموزاده‌هاي خود را دارا شده است.

در سال 1341 كه قرار مي‌شود، آقاي امير عباس هويدا، داراي سلاح كمري باشد، بنا بر رعايت اصول اداري، ستاد ارتش، برگه‌اي را تنظيم مي‌كند كه در آن آمده است:

«طبق دستور شماره 41301/59679 – 3/9/21 [13] اداره كل آمار، نام خانوادگي نامبرده از كلمه (ممدوح) به (هويدا) تغيير يافته است.» (آرشيو، سند ه‍9، 431، 12/3/1341)

همه كساني كه پيرامون امير عباس هويدا، نوشته‌اي دارند، اعم از موافقان و مخالفان او، در بهايي‌گري پدران هويدا متفق‌القول هستند و در آن جاي هيچ شك و‌ ترديدي نيست، ولي زماني كه بحث از بهايي‌گري امير عباس هويدا به ميان مي‌آيد، اختلاف آغاز مي‌شود.
به نظر مي‌رسد علت اصلي اين اختلاف، صرف نظر از دستوري بودن پوشش نهادن بر بهايي‌گري هويدا از سوي عده‌اي، اين باشد كه از زمان حضور هويدا در رأس دولت كشوري كه داعيه اسلام پناهي داشت، اين مسئله به مشكلي حل‌ ناشدني تبديل شد و امير عباس هويدا در تمام مدت، تلاش كرد با طرح‌ها و برنامه‌هايي كه از پشت پرده، تنظيم مي‌شد، به گونه‌اي عمل كند كه خود را از اين نسبت رهايي بخشد و برخي ظاهربينان را در اين موضوع دچار اشتباه نمايد.

http://oyot.info/index.php?q=aHR0cDovL3d3dy5iYXp0YWIuY29tL3RtcC91cG xvYWQvMzg3NzguanBnدر يكي از آخرين تحقيق‌هايي كه پيرامون امير عباس هويدا، با نام «معماي هويدا» نگارش يافته است، نگارنده سيار مي‌كوشد تا نسبت بهايي‌گري را از او بزدايد و در اين تلاش، تا جايي پيش مي‌رود كه نوشتن زمان تولد هويدا در پشت جلد قرآن توسط مادربزرگ مادرش را به رخ تاريخ مي‌كشد و از قرآن سر گرفتن مادرش در زمان دستگيري هويدا در زمان جمهوري اسلامي سخن مي‌گويد. البته او در اين مقطع از نگارش خود، دچار فراموشي مي‌شود كه دارد از زني سخن مي‌گويد كه در آغاز تحقيقش نوشته؛ او دختر اديب‌السلطنه سرداري است و نوه كسي كه مشهور به عرفي بود. افسرالملوك شبها تا سرود فرانسه را با صداي بلند نمي‌خواند، به رختخواب نمي‌رفت و ... .

شايد عباس ميلاني نمي‌دانست كه او دختر كسي است كه وقتي پزشك مرد سفارت انگلستان را براي وضع حمل او آوردند،‌ حتي ناصرالدين شاه عياش هم برآشفت و از اين عمل انتقاد كرد.

امير عباس هويدا، هنوز به دو سالگي نرسيده بود كه پدرش، عين‌الملك، مأمور شامات شد. سال ورود عين‌الملك به شامات، سال آخر عمر عباس افندي بود و ميرزا رضا قناد نيز هنوز در قيد حيات بود. علت انتخاب عين‌الملك به مأموريت شامات و شرايط حساس آن زمان در آن منطقه با توجه به حضور بهاييان در عكا، از مواردي است كه قابل تأمل و بررسي است.

براي اثبات بهايي‌گري امير عباس هويدا، نيازمند اين نيستيم تا حضور او در محافل بهاييان را دليل آوريم ـ هر چند براي اين هم سند داريم ـ چرا كه او خود به يكي از سران بهاييت و تأثيرگذاران اين فرقه سياسي تبديل شد و مأموريت‌هاي محوله خويش را به خوبي و با موفقيت پي گرفت.

براي اثبات بهاييت هويدا، همين بس كه از روزي كه با حسنعلي منصور ارتباط برقرار كرد، در تشكيلات او بهاييان را برتري داد و پس از آن كه كابينه او را تحويل گرفت، پس از چندي وزراي بهايي را جانشين برخي از ديگر وزرا كرد و مهم‌ترين وزارتخانه كشور؛ يعني آموزش و پرورش را در اختيار فرخ رو پارساي قرار داد تا آيين بهاييت را در مدارس رسوخ دهد، هر چند در ايران كه مركز تشيع جهان اسلام است، اين امر ناشدني بود.

پيشتر درباره نامه نصرت الله احدپور و افشاگري وي در رابطه هويدا و مارگريت آلن و جاسوسي آن دو در زمان حضور در آنكارا، مطالبي همراه با نامه احدپور نقل قول كرديم. (امير عباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 1، ص 286)

هرچند اين اظهارات، پيش از آن كه به وابستگي هويدا به بهاييت ربط داشته باشد، ماهيت جاسوسي او را نشانه گرفته، ولي توجه به ‌اين نكته كه فلسفه وجودي فرقه بهاييت، مقتضاي چنين مسائلي است، ربط آن به بهاييت را روشن مي‌نمايند. التبه در متن اين نوشته، به بهايي بودن مارگريت آلن و هويدا كه منشأ اين همكاري جاسوسي بوده، اشاره صريح شده است.

اهميت ادعاي نصرت الله احدپور، زماني بيشتر مي‌شود كه خاطرات حسن ارفع، سفير كبير وقت ايران در‌ تركيه و عامل اصلي انتقال هويدا از آنكارا به تهران در اين باره، مورد توجه دقيق‌تري قرار گيرد.

سازمان اطلاعاتي ‌تركيه كه فعاليت‌هاي سفارتخانه‌هاي خارجي را زير نظر داشت، متوجه رفتار خلاف شئون ديپلماتيك شده و چند بار غير مستقيم اين مطلب را به ما گوشزد كردند. من در مقام سفير كبير چند بار تلاش كردم هويدا را به تهران برگردانم، اما او كه از سوي حاميان پرقدرت بهايي اش در تهران حمايت مي‌شد، بيدي نبود كه با اين بادها بلرزد... .

معلوم شد ايشان از طرف محفل جهاني بهاييان مأموريت رسيدگي به امور بهاييان مقيم‌ تركيه را دارد كه ضمن اشتغال به كار در سفارت ايران و با استفاده از موقعيت ديپلماتيك و پاسپورت سياسي، نهايت سعي خود در خدمت به بهاييان را معمول مي‌دارد. (همان، ص 27).

روشن است، نبايد رد پاي كسي را كه از طرف محفل جهاني بهاييان، مأمور رسيدگي به امور بهاييان مقيم‌ تركيه، در سال 1336 است، در محفل‌هاي داخلي بهاييان در ايران جستجو كرد.

با پايان يافتن مأموريت امير عباس هويدا در ‌تركيه، وي اظهار علاقه كرد تا به عنوان سركنسول، راهي دمشق شود، (همان، ص 5) زيرا ضمن آن كه ريشه خانواده پدري او در آنجا بود، اگر اين سمت را دارا مي‌شد، همچنان كه پدرش عين‌الملك در همين سمت و در همين مكان، تسهيلات بسياري براي بهاييان ـ چه آناني كه در عكا بودند و چه افرادي كه براي ديدار از عبدالبها به آنجا مي‌آمدند ـ فراهم مي‌كرد، او هم مي‌توانست در اين موقعيت، راهگشاي مناسبي براي اين فرقه باشد، ولي امير عباس هويدا، مأمور سر به فرمان بود و همين امر باعث شد تا در شركت نفت، صاحب منصب باشد تا ضمن فراهم آوردن تسهيلات مناسب براي كنسرسيوم، نفت اسرائيل ـ كعبه مقصود بهاييان ـ را نيز تأمين كند.

اينك پس از حدود 38 سال، امير عباس هويدا، به ‌ايران باز مي‌گشت. بازگشت رسمي او در سال 1321 بود. وي پس از مدت كوتاهي به مأموريت‌هاي پاريس، اشتوتگارت، سازمان ملل و‌ تركيه، اعزام شده بود و اين نخستين بار بود كه قصد ماندن درازمدت در ايران را داشت.

در اين زمان، همه بهاييان، بنا بر دستور سران بهايي، موظف بودند در پرسشنامه‌هايي كه براي استخدام و يا هر امر ديگري، تكميل مي‌كنند، در مقابل گزينه مذهب، كلمه اسلام را بنويسند و هويدا نيز از اين امر پيروي كرد و زماني كه پرسشنامه مربوط به درخواست امتياز مجله كاوش را تكميل نمود، در جلوي گزينه شماره 11 نوشت: مذهب اسلام، (همان، ص 48) ولي اين فقط نوشته‌اي بود روي برگه‌اي رسمي. شايعه بهايي بودن هويدا در شركت نفت، به اندازه‌اي بود كه اداره كل نهم را به واكنش واداشت و زماني كه او وزير دارايي كابينه شد، در اين باره نوشت:

«مرئوسين مشاراليه در شركت نفت، نسبت به‌ ايشان نظر خوبي نداشته و ضمنا در محيط شركت نفت، شايع شده كه آقاي هويدا، پيرو فرقه بهايي است.» (آرشيو، سند 8059/914، 24/12/1342)

اين تازه اول ماجرا بود. هويدا تا پيش از اين، همواره در مشاغلي بود كه خدمات او به جامعه بهاييت، در داخل كشور، انعكاسي نداشت، ولي اين بار در جايگاهي قرار گرفته بود كه چشم‌هاي متعددي، حركات او را زير نظر داشت و به رغم تغييرات گسترده مديريتي به نفع خود، باز هم، شمه‌اي از اين اقدامات، به گوش دست اندركاران امور مي‌رسيد.
از جمله‌ اين موارد، اظهارات افشاگرانه «حسين كي استوان» در منزل سناتور «سيدجلال الدين تهراني» بود كه از دخالت مستقيم شخص هويدا در جلوگيري از ماليات دو ميليون توماني صاحب پپسي كولا، كه همان «حبيب ثابت پاسال»، از بزرگان فرقه بهاييت بود، بيان كرد. (همان، سند 11283/20 الف، 2/6/43)


http://oyot.info/index.php?q=aHR0cDovL3d3dy5iYXp0YWIuY29tL3RtcC91cG xvYWQvMzg3OTcuanBn

اميرعباس هويدا نخست‌وزير و جعفر شريف‌امامي
در اين موقع امير عباس هويدا به همراه «حسنعلي منصور» و «فريده» و «ليلا امامي»، در سفري تفريحي به شمال كشور رفتند و در راه بازگشت، ليلا امامي، كه در اين زمان معشوقه هويدا بود، رانندگي مي‌كرد. او زني بود كه به زياده‌روي در مصرف مشروبات الكلي، شهرت داشت، (معماي هويدا، ص 158) و در اين سفر هم، اين زياده‌روي را داشت و با حالت مستي به رانندگي پرداخت. غير عادي بودن حالت راننده، باعث تصادفي شد كه در آن، سرنشينان عقب ماشين؛ حسنعلي منصور و فريده امامي، به سلامت ماندند، ولي امير عباس هويدا كه در صندلي جلو نشسته بود، دچار مصدوميت شديد شد و از آن وقت به بعد، عصايي به دست گرفت كه او را در كاريكاتورهاي نشريه توفيق به «عصايي» مشهور ساخت.

در ماجراي اين تصادف، فردي به نام «قاسم اشراقي»، نامه‌اي براي دكتر فرهنگ مهر فرستاد كه در آن آشكارا به بهاييت امير عباس هويدا اشاره شده بود:

«جناب دكتر فرهنگ مهر معاون وزارت دارايي
به مناسبت پيشامدي كه براي جناب آقاي هويدا وزير محترم دارايي رخ داده، خواهشمند است مراتب تأثر و تأسف اينجانب و برادرانم را به عموم هم‌مسلكان و به خصوص جناب آقاي ثابت پاسال، مدير محترم تلويزيون ايران كه بزرگ‌ترين خدمتگزار فرقه ما هستند، ابلاغ فرماييد.»

تحليل ساواك از اين نامه ‌اين بود كه:
«به طوري كه استنباط مي‌گردد: قصد نويسنده ‌اين نامه و يا اعلاميه‌ اين بوده است كه دكتر فرهنگ مهر، معاون وزارت دارايي، داراي مسلك بهايي‌گري است.» آرشيو، سند 1619/326، 12/6/43

بهرام شاهرخ كه پدرش ارباب كيخسرو زرتشتي از سياستمداران دوران رضاخان و از عمال انگليس بود و خودش به مرد هزار چهره شهرت داشت، برخي او را جاسوس آلمان و گروهي جاسوس نفوذي انگليس در دستگاه تبليغات حكومت نازي آلمان مي‌دانستند كه همراه با فاش شدن اسرار خانه سدان، گوشه‌اي از ارتباطاتش با انگليس روشن شد، در دولت حسنعلي منصور، مدير كل تبليغات دولت شد. او از سابقه هويدا به خوبي اطلاع داشت:

«هويدا سعي داشت گذشته من را به لجن بكشد و تيره سازد و من تصميم داشتم، در صورتي كه به روش خود ادامه دهد، موضوع بهايي بودن او و پدرش را منشي شوقي افندي بوده است و نام عباس را نيز همان شوقي افندي براي بزرگداشت نام برادر خود، عباس افندي، بر هويدا نهاده است و امير را هم به خاطر احترام برادرش بر اول آن افزوده، بر ملا كنم». (آرشيو، سند 11887/20 ه‍ 5/6/45)

هر چند بهرام شاهرخ، در گفتن نسبت عباس و شوقي افندي اشتباه كرده و اين دو را برادر خوانده است، در حالي كه شوقي افندي، نوه دختري عباس افندي است، ولي اين اشتباه، هرگز اصل مطلب او را خدشه‌دار نخواهد ساخت، چرا كه امير عباس هويدا، حدود دو ساله بود كه به همراه پدرش به شامات رفت و در نخستين حضور در حالي هنوز دست چپ و راست خود را نمي‌شناخت، در آخرين روزهاي عمر عباس افندي و جانشيني شوقي افندي، به ديدار عكانشينان رفت. ميرزا رضا قناد نيز كه در جمع بهاييان، به واسطه تقربي كه به باب و بهاء و عبدالبهاء داشت، از منزلت ويژه‌اي برخوردار بود، هنوز زنده بود. عبدالبهاء كه از انگليس‌هاي لقب سر گرفته بود، نمي‌خواست بنا به وصيت پدرش، شيخ حسينعلي نوري، برادر كوچك‌ترش، محمد علي ميرزا را جانشين خود كند. او به كمك اعوان و انصارش، نوه دختري خود، شوقي را كه همسري كانادايي به نام روحيه ماكسول اختيار كرده بود، جانشين خود كرد. عباس افندي پسر نداشت و طبيعي بود كه نام خود را بر نوه ميرزا رضا قناد بگذارد.

در چنين شرايطي براي نخستين بار در وزارت دارايي، پرده از چهره خانوادگي هويدا برداشته شد و در اعلاميه‌اي با امضاي مجعول سكندر، اين حقيقت آشكار شد:

پدر بزرگ هويدا، ميرزا رضا قناد از بهاييان مخلص و فداكار و مجذوب عباس افندي بود... حبيب الله خان پسر ميرزا رضا قناد را كه پدر وزير دارايي كنوني بود، مشغول تحصيل كرد و دو سال هم او را براي ادامه تحصيل به اروپا فرستاد... .
عين‌الملك با كمك بختياري‌ها به وزارت خارجه رفت و مأموريت سوريه و لبنان گرفت و قونسول ايران در اين منطقه شد. او در اين سمت، پنهاني براي بهايي تبليغ مي‌كرد و با انگليس هم رابطه و سر و سري داشت و از خدمتگزاران واقعي آنها بود. پس از چند ماه، او مأمور جده شد و خود را به ملك سعود نزديك كرد و پس از گذشت مدتي از مأموريت وي در جده، روزنامه‌هاي عربي به علت تبليغ به نفع بهايي‌ها به‌ اين انتصاب اعتراض كردند... .

عين‌الملك دو پسر داشت: يكي به نام «امير عباس» و ديگري «فريدون هويدا». امير عباس به پيروي از مسلك و عقيده پدر خويش با سران بهايي نزديك شد و از هيچ‌گونه خدمتگزاري در راه ‌ترويج مسلك بهاييت فروگذاري نمي‌كرد...

هويدا به آنكارا منتقل شد. در زمان مأموريت ايشان، تعداد بسياري از خانواده‌هاي بهايي ايران به ‌تركيه مهاجرت كردند و به اتكاي قدرت و نفوذ هويدا به فعاليت پرداختند و دولت ‌تركيه از اين امر آگاه شد و كشف كرد كه خانواده‌هاي بهايي، تحت هدايت و رهبري هويدا به چنين فعاليت‌هاي مضر و خلاف قانون‌ تركيه، دست زده‌اند. از اين رو، جمعي از بهايي‌ها را بازداشت كردند و از دولت ايران خواستند هر چه زودتر در تغيير وي اقدام كنند... . هويدا در شركت ملي نفت، معاون اداري مدير عامل شد و با دستياران خود، فؤاد روحاني و مهندس فرخان، سه تفنگدران بهايي‌ها در يك چنين مؤسسه بزرگي به هم پيوستند و تلاش كردند تا جايي كه مقدورشان بود، افراد بهايي را در كارهاي مؤثر شركت ملي بگمارند و همين كار را هم كردند... .

بهايي بودن امير عباس هويدا، در زمان انتصاب او به صدارت، بيشتر مد نظر محافل و شخصيت‌ها قرار گرفت، تا جايي كه كارشناسان ساواك و كساني كه با روانشناسي اجتماعي مردم ايران آشنايي داشتند، به ميدان آمدند تا آقاي نخست‌وزير را از اين مهلكه نجات بخشند.

طبيعي بود كه در ساواك به مسئله امنيت اجتماعي توجه خاصي مي‌شد. از اين رو، روابط عمومي، در گزارش مفصلي براي رياست ساواك نوشت:

«محترما معروض مي‌دارد:
پس از‌ ترور نخست‌وزير سابق و انتصاب جناب آقاي هويدا به نخست‌وزيري، از گوشه و كنار شنيده مي‌شد كه مخالفان وضعيت حاضره، به تكاپو افتاده، با اشاعه اكاذيب اذهان مردم بي‌سواد، به ويژه كهنه مقدسين را تحت عنوان بهايي بودن نخست‌وزير و بودن سه وزير بهايي در كابينه ‌ايشان و پيشرفت بهاييان كه عمال اصلي صهيونيست در ايران مي‌باشند، در امور مملكتي و تجارتي، سر زبان‌ها انداخته، همواره براي پيشرفت مقاصد سوء خويش، به ويژه فعاليت براي تخريب روحيه افراد، مجاهدت مي‌نمايند.

روحانيون و وعاظ موافق هم، ضمن تأييد مراتب بالا مي‌گويند: از آن جايي كه مرحوم حسين [حبيب الله] عين‌الملك پدر آقاي هويدا در ايران و به ويژه در مأموريت‌هاي وزارت امور خارجه در كشورهاي خاورميانه و عزيمت به عكا با عده‌اي بهايي براي زيارت قبر شوقي افندي به بهايي‌گري معروف بوده و با توجه به ‌اين كه اطلاع داريم آقاي هويدا بهايي نمي‌باشند ]!؟] ولي خواه ناخواه چوب اعمال پدر خويش را مي‌خورند و براي آن كه امنيت حاضره كشور، دست خوش مطامع و سمپاشي مخالفين خارج گردد، والا با توجه به نارضايتي عمومي از لحاظ گراني ارزاق، به ويژه پس از گران شدن بنزين، كه قيمت‌ها بالا رفت و پايين نيامد، امكان آن را دارد كه مخالفين از اين راه بهره‌برداري كرده و به امنيت و آرامش كنوني ... لطمه وارد سازند .... چنانچه اولياي امور صلاح بدانند، مراتب زير اجرا گردد:

1ـ همان قسم كه در پاره‌اي از ممالك خارجي، دولت‌ها اجناس را با قيمت گران خريداري و با قيمت ارزان در اختيار آنها مي‌گذارند، اعلي‌حضرت همايون شاهنشاه ... امر و مقرر فرمايند براي مدت شش ماه (تا به دست آمدن محصول جديد) ولو دولت چند ميليون ريال هم مثل پولي كه به دهقانان دادند يا گندم خريدند، متضرر گردد، قيمت نان، گوشت، قند و چاي كه عموما انحصاري و مورد مصرف و احتياج طبقه 3 مي‌باشد، تقليل دهند.

2ـ براي اين كه شايعه‌پردازي مخالفان درباره شخص نخست‌وزير و اتهام به بهايي‌گري ... اثري در بين توده عوام باقي نگذارد و نتوانند از اين راه، به نفع خويش و اجانب بهره‌برداري نمايند... مراتب زير بدون خودنمايي و البته به تواتر، نه يك مرتبه، از طرف دولت انجام گردد:

1ـ تقويت برنامه‌هاي مذهبي راديو ايران... .
2ـ صدور دستور به وزارت آموزش و پروش، مبني بر ابلاغ اوامر شاهانه، داير بر اين كه ظهرهاي پنجشنبه كه مدارس تعطيل مي‌شود، دانش‌آموزان كلاس‌هاي يك و دو و سه ابتدايي كه مطيع‌ترين و ساده لوح‌ترين عوامل فرهنگي مي‌باشند، در دبستان مربوطه يا نزديك‌ترين مساجد نزديك دبستان، حضور يافته با تشكيل صف نماز جماعت، نماز برگزار و در خاتمه نماز براي تقويت شيعيان جهان و شاهنشاه كه پيشواي آن مي‌باشد، دعا نمايند...

3ـ به وزارت آموزش و پرورش دستور صادر شود در اين موقع كه مشغول استخدام معلم مي‌باشند، از طلاب علوم ديني كه داراي گواهينامه مدرسي و حايز شرايط استخدام مي‌باشند، استفاده نمايند كه در آموزش و پرورش، شرعيات و تعليمات مدني و جلب توجه دانش‌آموزان به حقايق اسلامي، پاكي، درستي، ميهن‌پرستي و شاه دوستي، در دبستان‌ها يا دبيرستان‌ها مورد استفاده قرار گيرند.

4ـ مجّاني كردن آب و برق مساجد و نصب شير براي وضو و تطهير.
5ـ صدور دستور براي نظافت شهرهاي مذهبي مثل قم، مشهد، شهر ري و تعميرات لازمه با بودجه اوقاف.
6ـ انجام ندادن هيچ نوع معامله تجارتي و داد و ستد كه دال بر نزديكي با اسرائيل باشد، زيرا عناصر مخرب، بهاييان را عوامل اسرائيل در ايران به مردم معرفي كرده‌اند.

7ـ ملي كردن تلويزيون و گرفتن آن از ثابت پاسال و اخراج بهاييان از آن دستگاه.
8ـ توجه به برنامه راديو ايران كه بر خلاف اصول مذهبي برنامه‌اي اجرا ننمايد....» (آرشيو، سند 423، 18/ 11/ 43)
هر چند روابط عمومي ساواك، در نقل سابقه عين‌الملك و رفتن او به عكا اشتباه كرده و زيارت قبر شيخ حسينعلي نوري و ديدار با عباس افندي را زيارت قبر شوقي افندي نوشته است، با توجه به‌ اينكه، اين گزارش دقيقا دوازده روز پس از نخست‌وزيري هويدا، تهيه شده، به خودي جالب توجه است.

روابط عمومي ساواك، موارد پيشنهادي براي نجات هويدا از شايعه وابستگي به بهاييت را، از زبان روحانيون و وعاظ موافق روي كاغذ آورده،‌ ولي در اين توصيه‌ها، درست روي مواردي انگشت گذاشته است كه سبب وجودي رژيم پهلوي و نابودي‌ آن بود.

ساواك در اين نوشته، بهايي بودن نخست‌وزير را متوجه عوام‌الناس و مردم بي‌سواد و كهنه مقدسين كرده است، در صورتي كه همان گونه كه پيشتر آمد، افرادي همچون سناتور جلال‌الدين تهراني، حسين كي استوان، بهرام شاهرخ و ... در اين باره سخن گفته بودند.

مواردي ديگر از اين اظهارنظرها كه توسط دست‌اندركاران رژيم پهلوي صورت گرفته به شرح زير است:
الف) سيد علي مهدويان، معاون اداره كل آموزش و پرورش استان مركزي، ضمن گفت‌وگوي خصوصي اظهار داشته است:

«آقاي امير عباس هويدا، ‌نخست‌وزير، پيرو مسلك بهايي است و انتخاب نامبرده به عنوان نخست‌وزير مصلحت نبوده است.» (آرشيو، سند 269/2 ه‍، 7/ 1/ 44 و بدون شماره، 12/11/43)

ب) سناتور جهان‌شاه صمصام در پايان جلسه روز 17/11/43 مجلس سنا، به سناتور [عباس] مسعودي با حضور يكي از خبرنگاران جرايد، اظهار داشته:
«حيف است به‌ اين مملكت و اين ملت، كسي چون هويدا كه بهايي است، حكومت كند». (آرشيو، سند 10014/326، 18/ 11/ 43)

ج) پيش از ظهر روز جمعه، 16/11/43 جلسه منزل دكتر محمود حسابي با شركت عده‌اي تشكيل شد. در اين جلسه، دكتر محمود حسابي، اظهار مي‌داشت:
«هويدا پسر عين‌الملك از مبلغان بهايي است و خود او نيز بهايي مي‌باشد. بدين‌ترتيب در وضع موجود، اوضاع به نفع بهايي‌ها تغيير كرده است.» (آرشيو، سند 1669/322، 19/ 11/ 43)

د) صبح روز 6/1/44 آقاي [احمد] آرامش ... اظهار مي‌دارد:
«هويدا بهايي است و مردم راست مي‌گويند و خود شاه هم فهميده».(آرشيو، سند 103/20 الف، 7/ 1/ 44)

ه) در حزب ايران نوين گفته شده است كه:
«به زودي ... آقاي دكتر كشفيان و مهندس روحاني و تيمسار صنيعي كه دو نفر اخير الذكر بهايي مي‌باشند، از كابينه كنار گذاشته خواهند شد.» (آرشيو، سند 2007/321، 8/ 1/ 44)

صرف نظر از اين كه بهايي بودن هويدا را چه قشر و طبقه‌اي از مردم اجتماع مطرح مي‌كردند، در واقعيت و اصل مطلب، هيچ تفاوتي نداشت. اين گزارش كه با سبك و سياق مذهبي تهيه شده بود، حتي به اطلاع نصيري، كه تازه بر اين صندلي تكيه زده بود، هم نرسيد و با انتقادي به شرح زير روبه‌رو شد:
«حضور مقام مديريت كل، مذاكره گرديد. مقرر فرمودند: تنها به اتكا 3 سطر اطلاعيه ساواك تهران، تهيه گزارش شرف عرضي كافي نمي‌باشد. بايد در مورد بهايي بودن نخست‌وزير، تحقيقات بيشتري از منابع مختلف بشود. سپس يك گزارش جامع تهيه گردد... طبق اطلاع، فاميل هويدا شهرت دارد كه پيرو مسلك بهايي هستند و گويا، پدر نامبرده در اسرائيل، حيفا نزد عباس افندي مي‌باشد و كميته مذهبي هم از اين موضوع اطلاعي ندارد كه اضافه نمايد.» (امير عباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 1، ص 150)

تحقيق از منابع مختلف در مورد بهايي بودن هويدا هرگز صورت نگرفت. شايد به‌ اين علت كه وجود قبر عين‌الملك دركنار بيت‌العدل بهاييت كافي بود تا ساواك، تنها به طرح‌هايي بينديشد تا او را مسلمان جلوه دهد.
در اين موقع، موضوع دفن كردن قرآن با جنازه حسنعلي منصور، تشديد كننده ماجراي علني شدن بهاييت آقاي نخست‌وزير بود:

«دفن كردن قرآن با جنازه مرحوم حسنعلي منصور به وسيله آقاي هويدا، نخست‌وزير، شديداً مورد اعتراض متعصبين قرآن قرار گرفته و اظهار مي‌دارند كه نمي‌توان قرآن مجيد را دفن كرد و دفن آن با جنازه گناه كبيره است، زيرا پس از اين كه جنازه متعفن شد، نسبت به قرآن بي‌احترامي مي‌شود.» (آرشيو، سند 22178/20الف، 19/ 11/ 43)

در همين راستا، حدود سه هفته پس از انتصاب هويدا به نخست‌وزيري، سرهنگ نشاط، از مقامات وقت ساواك، به نخست‌وزيري رفت تا او را در كم و كيف واقعيت وضعيت موجود در جامعه قرار دهد. هنوز از تبعيد امام خميني (ره) چند ماهي نگذشته بود و در محافل و مجالس مختلف، خشم مقدس مردم از اين اقدام ننگين متبلور بود و علماي حوزه‌هاي علميه، در تلاش بودند تا در صورت امكان، ايشان را به وطن بازگردانند. از اين رو، نخستين پرسش او درباه وضعيت روحانيون بود. پاسخ اين پرسش، چنين بود:

در حال حاضر، وضعيت از هر حيث، رضايت‌بخش و كمال آرامش برقرار مي‌باشد، ليكن در باطن مخالفين ساكت ننشسته و به انواع و اقسام سم‌پاشي‌ها مشغول، كما اين كه جناب عالي را به مردم بهايي معرفي مي‌نمايند و مدعي‌اند كه مرحوم عين‌الملك، پدر شما، از مبلغان به نام بهايي بوده و اضافه مي‌نمايند: قرآني را كه آقاي هويدا در قبر مرحوم منصور گذاردند، بر حسب خواسته بهاييان و بر خلاف مذهب اسلام بوده، از اين رو، يك عده روحاني و وعاظ موافق اظهارنظر مي‌نمايند: با توجه به ‌اين كه مي‌دانيم آقاي هويدا بهايي نيستند، براي خنثي كردن اقدام و اظهارات مخالفين، خيلي بجاست كه آقاي نخست‌وزير، مراتب زير را به تواتر اجرا نمايند:

1ـ در سخنراني‌ها يا مصاحبه‌هاي مطبوعاتي از دين اسلام و قرآن و ائمه اطهار، يادآوري و محاسن آن را براي مردم بيان نمايند.
2ـ به اداره تبليغات دستور دهند برنامه‌اي انجام ندهند كه مغاير با مذهب اسلام و قرآن باشد.
3ـ تلويزيون كه منبع مهم تبليغات است و به وسيله يك عده بهايي اداره مي‌شود، از يد آنها خارج و به وسيله اداره تبليغات وزارت اطلاعات و كارمندان غير بهايي اداره شود.

4ـ از نزديكي با بهاييان و استخدام آنان در وزارتخانه‌ها خودداري نمايند... مخالفان به مردم گفته و مي‌گويند كه بهايي‌ها ايادي صهيونيست و اسرائيل يگانه دشمن اسلام در ايران هستند.
5ـ عدم هيچ گونه معامله تجارتي با اسرائيل.
6ـ تهيه جواز و اجازه نامچه رسمي براي وعاظ... .

7ـ مجاني كردن آب و برق پاره‌اي از مساجد... .
8ـ صدور دستور مبني بر نظافت شهرهاي مذهبي ... .
9ـ ... دولت ... وسيله عزيمت زايران به عتبات عاليات را فراهم سازد...»

هويدا درخواست كرد تا اين مطالب به صورت مكتوب به وي ارايه شود و پس از آن گفت:
«چون اداره اوقاف ضميمه نخست‌وزيري شده، استدعا دارم تيمسار رياست ساواك در موارد ذيل با اينجانب همكاري و مساعدت فرمايند:
1ـ تعيين يك نفر براي رياست اوقاف، كه تا اندازه‌اي با روحانيون درجه يك، آشنا و مربوط باشد، ولي داراي فكر و مغز متجدد باشد.
2ـ تشكيل دانشگاه الهيات» (آرشيو، سند 432/ ز، 24/ 11/ 43)

از پيش مشخص بود كه‌ اين توصيه‌ها، هرگز عملي نيست و رابط ساواك با نخست‌وزير، حرف‌هاي بزرگ‌تر از دهان خويش زده است. اينك كسي نخست‌وزير شده كه پيرو كتاب ايقان بود و قرآن را منسوخ مي‌دانست، پس در مصاحبه‌هاي مطبوعاتي از اسلام و قرآن حرف زدن، برنامه‌هاي ضد ديني را تعطيل كردن، تلويزيون را از دست ثابت پاسال خارج كردن و از همه مهم‌تر، انجام ندان هيچ گونه معامله تجاري با اسرائيل، نه تنها ناشدني كه عملي نابخشودني بود. از اين رو، با گذشت دو هفته از اين حرف‌ها، سناريوي ساواك، «به منظور عكس‌العمل در مقابله با شايعه بهايي بودن جناب آقاي نخست‌وزير»، در قالب يك طرح ضعيف به شكل زير تبديل شد:

«سي نفر از اعضاي اتاق بازرگاني در ساعت 30/16 روز پنجشنبه 6/12/43 در نخست‌وزيري از آقاي نخست‌وزير ديدن نموده و ضمن بحث در امور اقتصادي از ايشان تقاضا مي‌نمايند كه روزي در جلسه اطاق بازرگاني ... شركت فرمايند. در اين روز كه طبق توافق قبلي بعد از چهلم مرحوم حسنعلي منصور تعيين مي‌گردد ... مراسمي به شرح زير اجرا خواهد شد:

1ـ در صورتي كه آقاي نخست‌وزير با رايگان شدن آب و برق مساجد يا يكي از آنها موافق باشد، در اين صورت پس از بحث در مورد خواسته‌هاي صنفي و اقتصادي، آقاي ابوحسين ضمن طرفداري از دولت و يادآوري خدمات مرحوم حسنعلي منصور، خواستار رايگان شدن آب و برق مساجد مي‌شود. سپس آقاي نخست‌وزير، سخناني ايراد و با اين امر موافقت مي‌نمايد. در اين موقع، يكي از معمران مذهبي بازار، يك جلد قرآن به‌ ايشان هديه خواهد داد. آقاي نخست‌وزير قرآن را بوسيده و به سخنان خود ادامه خواهند داد.


تحقيق از منابع مختلف در مورد بهايي بودن هويدا هرگز صورت نگرفت. شايد به‌ اين علت كه وجود قبر عين‌الملك دركنار بيت‌العدل بهاييت كافي بود تا ساواك، تنها به طرح‌هايي بينديشد تا او را مسلمان جلوه دهد.

در اين موقع، موضوع دفن كردن قرآن با جنازه حسنعلي منصور، تشديد كننده ماجراي علني شدن بهاييت آقاي نخست‌وزير بود:

«دفن كردن قرآن با جنازه مرحوم حسنعلي منصور به وسيله آقاي هويدا، نخست‌وزير، شديداً مورد اعتراض متعصبين قرآن قرار گرفته و اظهار مي‌دارند كه نمي‌توان قرآن مجيد را دفن كرد و دفن آن با جنازه گناه كبيره است، زيرا پس از اين كه جنازه متعفن شد، نسبت به قرآن بي‌احترامي مي‌شود.» (آرشيو، سند 22178/20الف، 19/ 11/ 43)

در همين راستا، حدود سه هفته پس از انتصاب هويدا به نخست‌وزيري، سرهنگ نشاط، از مقامات وقت ساواك، به نخست‌وزيري رفت تا او را در كم و كيف واقعيت وضعيت موجود در جامعه قرار دهد. هنوز از تبعيد امام خميني (ره) چند ماهي نگذشته بود و در محافل و مجالس مختلف، خشم مقدس مردم از اين اقدام ننگين متبلور بود و علماي حوزه‌هاي علميه، در تلاش بودند تا در صورت امكان، ايشان را به وطن بازگردانند. از اين رو، نخستين پرسش او درباه وضعيت روحانيون بود. پاسخ اين پرسش، چنين بود:

در حال حاضر، وضعيت از هر حيث، رضايت‌بخش و كمال آرامش برقرار مي‌باشد، ليكن در باطن مخالفين ساكت ننشسته و به انواع و اقسام سم‌پاشي‌ها مشغول، كما اين كه جناب عالي را به مردم بهايي معرفي مي‌نمايند و مدعي‌اند كه مرحوم عين‌الملك، پدر شما، از مبلغان به نام بهايي بوده و اضافه مي‌نمايند: قرآني را كه آقاي هويدا در قبر مرحوم منصور گذاردند، بر حسب خواسته بهاييان و بر خلاف مذهب اسلام بوده، از اين رو، يك عده روحاني و وعاظ موافق اظهارنظر مي‌نمايند: با توجه به ‌اين كه مي‌دانيم آقاي هويدا بهايي نيستند، براي خنثي كردن اقدام و اظهارات مخالفين، خيلي بجاست كه آقاي نخست‌وزير، مراتب زير را به تواتر اجرا نمايند:

1ـ در سخنراني‌ها يا مصاحبه‌هاي مطبوعاتي از دين اسلام و قرآن و ائمه اطهار، يادآوري و محاسن آن را براي مردم بيان نمايند.
2ـ به اداره تبليغات دستور دهند برنامه‌اي انجام ندهند كه مغاير با مذهب اسلام و قرآن باشد.
3ـ تلويزيون كه منبع مهم تبليغات است و به وسيله يك عده بهايي اداره مي‌شود، از يد آنها خارج و به وسيله اداره تبليغات وزارت اطلاعات و كارمندان غير بهايي اداره شود.

4ـ از نزديكي با بهاييان و استخدام آنان در وزارتخانه‌ها خودداري نمايند... مخالفان به مردم گفته و مي‌گويند كه بهايي‌ها ايادي صهيونيست و اسرائيل يگانه دشمن اسلام در ايران هستند.
5ـ عدم هيچ گونه معامله تجارتي با اسرائيل.
6ـ تهيه جواز و اجازه نامچه رسمي براي وعاظ... .

7ـ مجاني كردن آب و برق پاره‌اي از مساجد... .
8ـ صدور دستور مبني بر نظافت شهرهاي مذهبي ... .
9ـ ... دولت ... وسيله عزيمت زايران به عتبات عاليات را فراهم سازد...»

هويدا درخواست كرد تا اين مطالب به صورت مكتوب به وي ارايه شود و پس از آن گفت:
«چون اداره اوقاف ضميمه نخست‌وزيري شده، استدعا دارم تيمسار رياست ساواك در موارد ذيل با اينجانب همكاري و مساعدت فرمايند:
1ـ تعيين يك نفر براي رياست اوقاف، كه تا اندازه‌اي با روحانيون درجه يك، آشنا و مربوط باشد، ولي داراي فكر و مغز متجدد باشد.
2ـ تشكيل دانشگاه الهيات» (آرشيو، سند 432/ ز، 24/ 11/ 43)


از پيش مشخص بود كه‌ اين توصيه‌ها، هرگز عملي نيست و رابط ساواك با نخست‌وزير، حرف‌هاي بزرگ‌تر از دهان خويش زده است. اينك كسي نخست‌وزير شده كه پيرو كتاب ايقان بود و قرآن را منسوخ مي‌دانست، پس در مصاحبه‌هاي مطبوعاتي از اسلام و قرآن حرف زدن، برنامه‌هاي ضد ديني را تعطيل كردن، تلويزيون را از دست ثابت پاسال خارج كردن و از همه مهم‌تر، انجام ندان هيچ گونه معامله تجاري با اسرائيل، نه تنها ناشدني كه عملي نابخشودني بود. از اين رو، با گذشت دو هفته از اين حرف‌ها، سناريوي ساواك، «به منظور عكس‌العمل در مقابله با شايعه بهايي بودن جناب آقاي نخست‌وزير»، در قالب يك طرح ضعيف به شكل زير تبديل شد:

«سي نفر از اعضاي اتاق بازرگاني در ساعت 30/16 روز پنجشنبه 6/12/43 در نخست‌وزيري از آقاي نخست‌وزير ديدن نموده و ضمن بحث در امور اقتصادي از ايشان تقاضا مي‌نمايند كه روزي در جلسه اطاق بازرگاني ... شركت فرمايند. در اين روز كه طبق توافق قبلي بعد از چهلم مرحوم حسنعلي منصور تعيين مي‌گردد ... مراسمي به شرح زير اجرا خواهد شد:

1ـ در صورتي كه آقاي نخست‌وزير با رايگان شدن آب و برق مساجد يا يكي از آنها موافق باشد، در اين صورت پس از بحث در مورد خواسته‌هاي صنفي و اقتصادي، آقاي ابوحسين ضمن طرفداري از دولت و يادآوري خدمات مرحوم حسنعلي منصور، خواستار رايگان شدن آب و برق مساجد مي‌شود. سپس آقاي نخست‌وزير، سخناني ايراد و با اين امر موافقت مي‌نمايد. در اين موقع، يكي از معمران مذهبي بازار، يك جلد قرآن به‌ ايشان هديه خواهد داد. آقاي نخست‌وزير قرآن را بوسيده و به سخنان خود ادامه خواهند داد.

2ـ در صورتي كه آقاي نخست‌وزير با رايگان شدن آب و برق موافق نباشند، در اين صورت پس از ذكر مطالب اقتصادي، آقاي ابوحسين يك جلد قرآن به ‌ايشان هديه و آقاي نخست‌وزير در جواب مطالبي ايراد خواهند نمود. جريان به وسيله جرايد و عوامل تبليغاتي منعكس خواهد شد.» (آرشيو، سند 11148/328، 22/ 12/ 43)

تفاوت اين طرح با طرح پيشين كه داراي بندهاي متعددي بود، خود گوياي همه واقعيت‌هاست. البته جالب اين جاست كه حتي اين پيشنهاد تعديل شده نيز مقبول نخست‌وزير بهايي رژيم پهلوي نبود و در جلسه‌اي كه در اتاق بازرگاني برگزار شد، هويدا تنها در برابر خواسته‌هاي اقتصادي آنان، نرمش نشان داده، همين مقدار، رضايت برخي از بازرگانان را به دنبال داشت. (آرشيو، سند 11148/326، 22/ 11/ 43)

در نوروز 1344 امير عباس هويدا، راهي شهرهاي قم و مشهد شد و شبكه مطبوعاتي او نيز اين مسافرت را كه همراه با زيارت قبور مطهر حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) بود، به صورت گسترده پوشش دادند و ساواك نيز گزارش داد:

«مسافرت اخير آقاي امير عباس هويدا به شهرستان‌هاي قم و مشهد و زيارت قبور ائمه، به شايعاتي كه بين عوام و محافل مذهبي و روحاني مخالف دولت، مبني بر بهايي بودن ايشان وجود داشت، بين طبقات مختلف، حسن اثر داشته است.» (آرشيو، سند 112/322، 8/ 1/ 44)

پس از اين كار، افسرالملوك سرداري را راهي مكه معظمه كرد و سپس، اين شايعه را در جامعه شهرت داد كه براي برائت از اتهامت بهاييت به ملاقات آيت‌الله حاج ميرزا احمد آشتياني (ره) رفته و ضمن تكذيب وابستگي به فرقه بهاييان گفته است:
«دولت من، كمال مساعدت و همكاري را با علما و روحانيون خواهد داشت.» (آرشيو، سند بدون شماره، 22/ 1/ 44)

عوام‌فريبي‌ها به همراه دستگيري‌ها و زندان كردن‌ها و تطميع‌ها، باعث شد تا نخست‌وزير بهايي، از حرارت همه‌گير شدن وابستگي او به بهاييت بكاهد و صحبت از اين موضوع را به انحصار افرادي كه دستي در ديوان‌سالاري رژيم پهلوي داشتند، درآورد.

اكنون امير عباس هويدا در صندلي صدارت جا افتاده و حرف‌هايي كه درباره محلل بودن كابينه او زده مي‌شد، لباس عمل نپوشيده بود و روز به روز بر قدرت مسلط خود بر امور مي‌افزود.

اين موقعيت، بسياري از بهاييان را ذوق زده كرده بود و از اين رو، در نقل وابستگي نخست‌وزير به فرقه خود، دچار بي مبالاتي مي‌شدند. گزارش زير نمونه‌اي از اين اعترافات است:
«برابر اظهارات افراد بهايي، آقاي هويدا اصلا بهايي است و قبل از تصدي مقام نخست‌وزيري به اتفاق مادرش در كليه محافل بهاييان شركت مي‌نموده، ولي فعلا از شركت خودداري مي‌نمايد و آقاي فروتن كه يكي از اعضاي برجسته فرقه مزبور مي‌باشد، با آقاي هويدا دوستي نزديك دارد.»

علي اكبر فروتن در دهه 30، دبير كل محفل مركزي بهاييان ايران بود و از اعضاي ايراني بيت‌العدل بهاييت در حيفا به شمار مي‌رفت.
مأمور ساواك، پس از ثبت اين گزارش، در اظهار نظر خود، بر بهايي بودن هويدا تصريح كرده و نوشته است:

«چند نفر از آن افراد بهايي كه سابقه آشنايي موجود است، بارها اظهار نموده‌اند كه آقاي هويدا، وابسته به فرقه بهايي است و در اين مورد، كمك‌هايي در موقعي كه به نخست‌وزيري انتخاب شد، به وي از طرف بزرگان قوم بهايي شده است.» (آرشيو، سند بدون شماره،1597/13ه‍، 15/ 6/ 45)

با آغاز بحث تعطيلات رسمي كشور و تقليل آن به ده روز و حذف تعطيلي‌هايي كه مناسبت ديني داشت، بار ديگر، وابستگي نخست‌وزير به بهاييت در محافل گوناگون، مورد بحث قرار گرفت:
«موضوع تعطيلات رسمي كارمندان دولت، كه از طرف دولت عنوان و اخيرا در جرايد اعلام شده بود، مورد تفسير محافل مختلف قرار گرفته و گفته مي‌شود: «تصميماتي كه كابينه بهايي‌ها مي‌گيرد، بهتر از اين نمي‌شود» (آرشيو، سند139436/20ه‍ 7، 12/ 12/ 46)


براي نمونه؛ دكتر برادر كه فرماندار شهرستان بوشهر بود، ضمن توهين به هويدا، به علت ناراحتي در مورد طرح سوء‌استفاده شركتي به نام اترك گفت: «تمام دل خوشي بهاييان اين است كه نخست‌وزير آنها بهايي است.»
و رئيس ساواك بوشهر، اظهارنظر كرد: «در مورد حذف تعطيلات رسمي كشور، كه بيشتر آن جنبه مذهبي داشت، از ناحيه جناب آقاي هويدا، نخست‌وزير به استناد اين كه معظم‌له بهايي هستند، مي‌داند.» (آرشيو، 4128/16/ه‍ 2، 22/ 1/ 47)


در جلسه هفتگي منزل سيدجلال الدين تهراني كه يكي از حاضران آن، محمد ساعد مراغه‌اي بود، درباره ‌اين موضوع بحث در گرفت و سناتور تهراني در ادامه ‌اين بحث، گفت: «باز شما حرف سياسي زديد. از اين بهايي زاده كه قبر پدرش در قبرستان بهايي است، چه انتظاري داريد؟» (آرشيو، سند 2383/20ه‍، 27/ 1/ 47)

مهندس حامي هم كه از سوابق تاريخي خاندان هويدا، خبر بيشتري داشت، گفت: هويدا پسر عين‌الملك بهايي و نوه رضا قناد شيرازي است و زماني كه عباس افندي، وصيت نامه مربوط به خود را مي‌خواند، 9 نفر را احضار مي‌كند كه وصيت‌نامه در حضور آنان خوانده شود و يكي از آن 9 نفر، رضا قناد شيرازي پدر بزرگ هويدا بوده است)

عباس اقدسي از بهاييان شيراز، هنگام سخنراني در كميسيون «نشر نفحات الله» در محفل شماره 4، از گزارش دادن هويدا از فعاليت‌هاي خود به بيت العدل پرده برداشت و ضمن ستايش از صهيونيست‌ها، درباره نفوذ بهاييان در ايران گفت: «پيشرفت و‌ ترقي ما بهاييان اين است كه در هر اداره ‌ايران و تمام وزارتخانه‌ها، يك جاسوس داريم و هفته‌اي يك بار كه طرح‌هاي تهيه شده وسيله دولت كه به عرض شاهنشاه آريا مهر مي‌رسد، گزارش هايي در زمينه طرح به محفل‌هاي روحاني بهايي مي‌رسد.» (آرشيو، سند 6946ه‍ ، 11/ 3/ 47)

حشمت الله معاني و ضياءالله معاني نيز كه از پيروان فرقه بهايي بودند، از بهايي بودن نخست‌وزير سخن گفتند. (سند، 3493/ه‍ 27/4/47)
هم‌زمان با اين كه دوباره وابستگي نخست‌وزير به بهاييت در محافل و مجالس مختلف، مورد بحث بود و گفته مي‌شد كه:
☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼ ☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼ ☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد