PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله غوره نشده مویز می شیم؟ ( قسمت اول)



AreZoO
13th September 2010, 07:15 PM
غوره نشده مویز می شیم؟



قسمت اول:

http://img.tebyan.net/big/1388/03/19473203105239204246213230436438444110.jpg
«سخن باید چو شکر پوست کنده». این دستوریست که یکی از نویسندگان ایران پانصد سال پیش داده است. در آن زمان عدد نویسندگان ایران به این زیادی نبود. آنهائی که قلم به دست می گیرفتند سالهای سال تحصیل کرده بودند، هم می دانستند چه می خواهند بگویند و هم اینکه می دانستند آن را به چه نحوی باید گفت تا دیگران بفهمند:

«شخصی از ترس خود را در خانه ای افکند، رخها زرد چون زعفران، لب ها کبود چون نیل، دستها لرزان چون برک بید، خداوند خانه پرسید خبر است چه واقع افتاده است؟ گفت در بیرون خر می گیرند بسخره، گفت مبارک، تو خر نیستی، چه می ترسی؟ گفت به جد گرفته اند و تمیز برخاسته، ترسم که مرا خر گیرند»
این حکایت به این عبارت از مولوی است، ساده و سلیس، نه یک کلمه زیاد، ته یک کلمه کم، نه بفکر این بوده که به فارسی خالص بنویسد و نه قصد این داشته که برای اظهار فضل کلمات غلنبه و زمخت در نوشته ی خود بگنجاند – صاف و پوست کنده مطلب خود را گفته است. یک نویسنده ی دیگر می آمد و می خواست به انشای مصنوع و مزین و مرصع بنویسد و به اصطلاح عبارت پردازی کند. این نویسنده دومی همان حکایت را به این عبارت تحریر کرده است:
گفت در بیرون خر می گیرند بسخره، گفت مبارک، تو خر نیستی، چه می ترسی؟ گفت بجد گرفته اند و تمیز برخاسته، ترسم که مرا خر گیرند...

«گفتم حکایت آن روباه مناسب حال تست که دیدندش گریزان و بی خوشتن افتان و خیزان، کسی گفتش چه آفست که موجب مخافتست؟ گفتا شنیده ام که شتر را به سخره می گیرند، گفت ای سفیه، شتر را با تو چه مناسبت است ترا بدو چه مشابهت؟ گفت خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند، و تاتریاق از عراق آورده شود مار گزیده مرده بود»
http://img.tebyan.net/big/1388/03/1241271242358617893205462321031885119512760.jpg
این هم انشای سعدی بود و هر کس که این را نفهمد باید گفت فارسی زبان نیست و فارسی نمی داند. حالا این دو انشاء را با یکدیگر بسنجید: یک نویسنده از اهل بلخ بود و دیگری از اهل شیراز – یکی به اندازه ی ده پانزده سالی مسن تر از دیگری بود – یکی ساده و بی حشو و زواید نوشته، و دیگری صنعت سجع و موازنه به کار برده. با وجود این هر دو به فارسی صحیح فصیح است و تفاوتی که بین این دو انشاء هست ناشی از سلیقه ی شخصی و شیوه ی تحریریست که این دو نویسنده پیشه ی خود کرده بودند. می توان گفت که انشای مولوی در درجه اعلای بلاغت ست که با حداقل کلمات مطلب را بیان کرده، ولی نمی توان گفت که سعدی برخلاف شرایط فصاحت و بلاغت عمل کرده به جهت اینکه قصد او انشای ادبی مصنوع و مزین بوده، و هنرهائی که بکار برد در ادبیات هر ملتی در نظم و نثر جایز است.
وقتی که سعدی می خواست در کلام راه اختصار بپیماید هیچ کس در موجز گوئی بپای او نمیرسد. ببینید که چطور یک حکایت تمام را در دو مصراع گنجاند:
«یکی بچه گرگ میپرورید، چو پرورده شد خواجه را بردرید» - تمام شد و رفت.

من مدعی نیستم که همه ی منشآت قدما باین زیبائی و روانی و شیوائی و رسائی است. کسانی هم بوده اند که بیشتر در بند صنعت و لفاظی بوده اند تا در بند ممنی، و همانطور که اشعار معلق گفته شده است کتب نثر بسیار مغلق هم نوشته شده است، ولی اگر کتاب تفهیم بیرونی وتاریخ بیهقی و نصیحة الملوک غزالی و سیاستنامه ی نظام الملک و دانشنامه ی علائی و کیمیای سعادت و زین الاخبار گردیزی و تاریخ بخارا و حدود العالم و قابوس نامه و تاریخ سیستان و سایر کتبی را که از قرن چهارم و پنجم هجری برای ما به میراث مانده است بخوانید و با آنها خوب آشنا بشوید خواهید دید که همه ی آن ها باین دستور عمل کرده اند که «سخن باید چون شکرپوست کنده».

http://img.tebyan.net/big/1388/03/42105810106246114122143241442215817113249.jpg
اگر بعضی عبارتها در این کتابها یافت میشود که امروز در بدو نظر بر ما روشن نیست به جهت اینست که اولا از نهصد سال بیش تاکنون زبان ما دچار تغییراتی شده است و اصطلاحاتی مخصوص به آن زمان از یاد ما رفته است، و ثانیاً بآن اندازه که لازم ست در فرا گرفتن زبان خود کار نمی کنیم و زحمت نمی کشیم که با سبک و اسلوب این نویسندگان بزرگ باستان آشنا شویم. می خواهیم که هنوز غوره نشده مویز بشویم. به مجردی که سواد خواندن و نوشتن مقدماتی پیدا کردیم می خواهیم فاضل و ادیب ونویسنده و محقق محسوب شویم، و حتی قبل از آنکه قوه ی ادارک معانی حافظ و سعدی را کسب کرده باشیم، و حتی قبل از آن هم که بتوانیم اشعار سعدی و حافظ را «راستا حسینی» صاف و بی غلط بخوانیم؛ میخواهیم بر آن خداوندان سخن ایراد بگیریم.
ادامه دارد...
مجتبی مینوی

AreZoO
13th September 2010, 07:17 PM
ترجمه های باور نکردنی


(http://www.njavan.com/literary_criticism/2009/7/23/92526.html)
قسمت دوم :


http://img.tebyan.net/big/1388/03/204109208246611948463173146412410217510745.jpg
همه ی اینها برای چه؟ برای اینکه دموکرات شده ایم، یعنی اینکه دموکراس و آزادی را در این مورد هم به غلط تعبیر کرده ایم. در عهد دموکراسی و آزادی قلم راست است که همه کس حق نوشتن دارد، ولی در ممالک دموکرات و در این امر هم که نوشتن باشد قاعده و حساب در کار است و هر کس که برای عموم چیزی می نویسد و منتشر می کند برحسب میزان و ملاک صحیح عمل میکند.
البته :

«هنوز گویندگان هستند اندر عراق

که قوت ناطقه مدد از یشان برد»


کسانی هم هستند که صحیح و سلیس و با معنی می نویسد، اما اولا عده ی اینگونه اشخاص بقدری کم ست که چون قطرهای باران در دامن بیابان کمند، و مثل دانه های ارزن در ریگزار ناپدیدند، و ثانیاً فقط معدود قلیلی از این زمره ی نادر هستند که به کار نویسندگی به جهت مجلات اعتنا دارند. و مخصوصاً درین ایام که متصل جریده و مجله است که مثل شبدر و قارچ از زمین میروید واقعاً تمیز به کلی از میان برخاسته و فهمیدن مندرجات این مطبوعات حقیقتا مشکل شده است. و برای خارجی هائی که اصلاً قوه ی تشخیص فارسی مفهوم و نامفهوم و فارسی صحیح و مغلوط را ندارند همه ی این نویسندگان لابعد و لا یحصی در یک حکم اند، و درست حکایت آن دو زن حاجی شده است که یکی شان قبای حریر برای شوهر دوخته بود و دیگر قبای کرباس اما مردم که آنها را دیدند گفتند «قبا سفید قبا سفیده»!
کسانی هم هستند که صحیح و سلیس و با معنی می نویسد، اماعده ی اینگونه اشخاص بقدری کم ست که چون قطرهای باران در دامن بیابان کمند، و مثل دانه های ارزن در ریگزار ناپدیدند...


بدبختی بزرگتر در این ست که هر کس به فارسی صحیح چیز بنوسید می گویند که به سبک خاقان مغفور می نویسد، و هر کس بگوید باید درست چیز نوشت به او جواب می دهند که امروز دیگر نمی شود به زبان عهد خاقان مغفور چیز نوشت. زبان عهد خاقان مغفور که سهل است، حتی زبان عصر ملکشاه سلجوقی هم امروز بر هر فارسی زبانی مفهوم تر از غالب عباراتی ست که در بعضی از جراید ما دیده می شود. اگر باور نمی کنید در این چند نمونه ای که از جراید و مجلات تازه استخراج شده است دقت بفرمائید».
http://img.tebyan.net/big/1388/03/24981452032438940226174103131772128110236.jpg
ابتدا بعضی از ترجمه هائی که از زبانهای خارجی شده است:
«نبرد ناوانگلیسی در روی کاغذ غرق شده است» - یعنی چه؟
«مدت جنگ را بطول انجامند» -ماشاءالله
«نه تنها باعث تعویق عملیات در جبهه ی جنگ است بلکه تا حدی خطوط ارتباطیه ی پشت جبهه ی جنگ را نیز بتعویق انداخته» - خطوط ارتباطیه را به تعویق انداخته؛ ان شاءالله!
«در شمال باختری جناح آلمان که از کراکوی حمایت می کند» - آخر کدام فارسی زبان یا سریانی زبانی این را میفهمد!
«نهضت جدید از هدف اخلاقی صمیمی و نیروی متعصبانه ای برخوردار است» آن ذره بین مرا بیار ببینم چه میخواهد بگوید؛

یک عبارت دیگر هم برای شما نقل میکنم؛ ولی قبلا باید عرض کنم که یک کلمه ی غلط در این عبارت نیست و با اصل انگلیسی هم لفظاً مطابقست، منتهی اینکه مترجم چون معنای اصل را درست نفهمیده و چون استعداد ادا و بیان معنی را نداشته، ترجمه ی لفظ به لفظی کرده است که اگر سه چهار بار بخوانید و با سبک بیان انگلیسی هم آشنا باشید می توانید بفهمید که نویسنده ی اصلی چه می خواسته است بگوید، ولی کسی که این دو شرط در او جمع نباشد با هیچ رمل و اصطرلابی هم به مقصود پی نمی برد. عبارت این است:
«نهضت جدید از هدف اخلاقی صمیمی و نیروی متعصبانه ای برخوردار است» آن ذره بین مرا بیار ببینم چه میخواهد بگوید؛


«در این قسمت تدبیری تازه و متسحسن بکار برده شده که عبارت از دو آهنگ دسته جمعی بیم و امید است و درجاتی که هرچیزی غیر مرئی بوده و دیده ی جان اسنان فقط از راه گوش قادر به تشخیص اوضاع میشود چنین تدبیری بسیار بموقع و دلپسند می باشد. معهذا با وجود اعتذار جدی که مک نیس به عمل می آورد خواهی نخواهی چنین نتیجه گرفته می شود که نه تنها محدودیت شرایط رادیوئی بلکه کامل نبودن تشخیص استفاده های ممکنه از رادیو نیز در کیفیت متن دخیل بوده و آن را تا حدی غیرمهم نشان میدهد. روزی که قریحه سرشار شاعری مانند مک نیس چنان به کار افتد که از این وسیله ی تازه به حد کمال استفاده کرده و حتی از حدود آن نیز آنسوتر بگذرد قهرا پس از انجام نمای در رادیو اثری محکم تر از کتاب فعلی در عالم ادب به جای میماند».
http://img.tebyan.net/big/1388/03/2082494455106140125931611328313311223895204.jpg
آقای مترجم این عبارات را برای روزنامه خوانها نوشته ولی انصافا آیا شما از این عبارت چیزی فهمیدید؟ درست حکایت آن گفته ی معروف ست که مفرد اتش درست است اما مرده شو ترکیبش را ببرد! خدا پدر ظهیر فاریابی را بیامرزد که حتی وقتی هم میخواست عمداً شعر بی معنی بگوید باز باین مهملی از آب در نیامده است: «روزی که موش پرد در ناودان کعبه، عنبرفشان زر او تریاک وار گردد». آدم اگر برای خود یا عمه و خاله اش چیزی می نویسد اجباری ندارد که مطابق قرار داد و تبانی عموم اهل زبان عمل کند، ولی اگر مهمترین وقایع عالم را یک نفر به انگلیسی ترجمه کند و این اندازه نامفهوم باشد در انگلستان هیچ روزنامه ای آن را چاپ نمی کند – به جهت اینکه ناشر روزنامه میخواهد که مندرجات جریده بر خوانندگان مفهوم باشد.
ادامه دارد ... مجتبی مینوی

AreZoO
13th September 2010, 07:22 PM
شیوه ی فارسی نویسی



قسمت سوم:

http://img.tebyan.net/big/1388/03/89382062452281018010010124041229811283242.jpg
حالا بپردازیم بعضی ازعباراتی که از طبع وقاد خود این آقایان «تراوش کرده است».
در یکی از کتابهای تازه این عبارت را در باب پیغمبر اسلام(ص) خواندم که در رحم مادر «مانند جوجه تک می زد، مانند بزرگ در می کوبید» یعنی چه؟
در یک روزنامه نوشته بودند که «سارق به دفتر روزنامه مراجعه و یک ماشین برده است» - ماشاءالله!
و در همان روزنامه گفته اند «مذهب جعفری جزء نخستین اصول اساسی یعنی انجیل سیاسی ماست» - هیچ لزومی دارد که از مذهب جعفری به انجیل تعبیر کنند؟ و انجیل سیاسی دیگر چیست؟
باز درهمان روزنامه در شماره مورخ پنجم آذرماه این خبر چاپ شده که من عینا نقل می کنم:
در یک روزنامه نوشته بودند که «سارق به دفتر روزنامه مراجعه و یک ماشین برده است»

«روز 14/7 پلنگ بسیار هیولائی در یکی از باغات وصل به شهر آمده باغبان را تعقیب، نامبرده فرار نموده مجدداً با کمک عده برای گرفتن آن بازگشت و با وی مجاربه در نتیجه چند نفر را زخمی مینماید (مثل اینست که باغبان چند نفر را زخمی کرده باشد؟) و چون با چوب نمیتوانستند او را (معلوم نیست که باغبان را یا پلنگ را) از پای درآورند به شهربانی اطلاع داده فورا چند نفر پاسبان به معیت آقای مجلل بباغ رفته و در موقعی که محمد نام باغبان در چنگال پلنگ گرفتار در تلاش بود پاسبان حسین علی صمیمی به راهنمایی کلانتر پلنگ را هدف و با مهارت کامل یک تیر آتش به کتف حیوان اصابت (معلوم میشود آن تیر آتش مهارت کامل داشته. اما درین میانه حسین علی چکار میکرده معلوم نیست) با مهارت کامل یک تیر آتش به کتف حیوان اصابت که با زوی باغبان نامبرده را با دندان کنده (عجب تیر حرامزاده ای بود که دندانهمن داشته) و تیر دوم به مغز اصابت که محمد را رها و به زمین میافتند) (نمیدانیم چه چیزی محمد را رها، و چه چیزی به زمین میافتد).» – تازه این خبر به این شیرینی با این همه افعال غلط و افعال محذوف و جمله های ناقص بی معنی، پنجاه روز هم طول کشیده تا از شاهرود به تهران رسیده است – ماشاء الله!

من اگر بخواهم از این قبیل نمونه ها نقل کنم یک کتاب چهار هزار صفحه ای خواهد شد. هر روزنامه ای را می خواهید به دست بگیرید و به قصد فهمیدن مطالب آن مطالعه کنید، صدها از این قبیل عبارت ها به چشمتان خواهد خورد. مثل این است که کلمات برای این بعضی نویسندگان هیچ معنای ثابت و معینی ندارد، و هر کلمه ای را بهر معنائی که مقتضی شود می توان استعمال کرد.
در یکی از کتابهای خوشمزه ی انگلیسی از قول «همپتی دمپتی» نقل می کند که گفت« هر کلمه ای که من استعمال میکنم آن معنائی را دارد که من می خواهم داشته باشد، و هر آنی که بخواهم معنای تازه ای بدهد برای همان معنی انتخابش میکنم، و اگر بخواهم که یک کلمه یک ذرع معنی داشته باشد حقوق و مواجبش را بیشتر میکنم»
http://img.tebyan.net/big/1388/03/77181871822191322217715189418595326184.jpg
عمل این آقایان هم از همین قبیل است
. به ایشان باید گفت که: آقایان، زبان فارسی وسیله ی تفاهم و محاوره ی بیست و پنج میلیون نفر است، و زیاده بر هزار سالست که به این زبان تکلم کرده اند و کتاب نوشته اند. به توسط این زبان است که می توانیم مطالب گذشتگان را بفهمیم و مقاصد خود را برای معاصرین خود (نه تنها سیصد چهارصدنفر روزنامه خوان، بلکه تمامی مردمان فارسی زبان) بیان کنیم و اگر افکاری داشته باشیم که قابل دوام و بقا باشد آنها را به جهت آیندگان ثبت کنیم. با چنین زبانی نمی توان به قاعده ی همپتی دمپتی عمل کرد، و بی محابا هر چه به زبان یا به نوک قلم آمد گفت و نوشت. اگر زبانتان فارسی هم نباشد، به هر زبان دیگری هم بخواهید انشا کنید، باز باید مطابق قاعده و حساب انشا کنید تا مفهوم دیگران باشد.
به ایشان باید گفت که: آقایان، زبان فارسی وسیله ی تفاهم و محاوره ی بیست و پنج میلیون نفر است، و زیاده بر هزار سالست که باین زبان تکلم کرده اند و کتاب نوشته اند. به توسط این زبان است که می توانیم مطالب گذشتگان را بفهمیم و مقاصد خود را برای معاصرین خود بیان کنیم ...

AreZoO
13th September 2010, 07:27 PM
فارسی نویسی




قسمت چهارم:

http://img.tebyan.net/big/1388/03/1344621421516395141183150123325568110961.jpg
هیچکس نمی گوید که تمام ترجمه ها و انشاها به زبان ساده ی عوامانه باشد و شعر شکسپیر (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2003/1/8/19784.html)را چنان نقل کنید که آدم بیسواد هم بفهمد؟ همچنین نمی گوئیم که زبان و سبک انشای ابوالفضل بیهقی را برای اخبار جراید به کار ببرید. تفننات ادبی و ساده نویسی هر یک جای خود را دارد و برای هر مقامی مقالی شایسته است.

همچنین نمی گوئیم که همان لغاتی که نهصد سال پیش داشتیم برای حوائج امروزی ما کافیست – خیر، به واسطه ی ترقی و توسعه ی علوم و معارف و آشنائی ما با تمدن و فرهنگ وسیع اروپا و تغییری که در اوضاع زندگانی ما حاصل شده امروزه قریب به چهار پنج هزار لغت تازه می خواهیم – می دانم که آن کسانی که تمام حوائج زندگیشان را در شبانه روز با سیصد لغت برآورده می کنند معنی این حرف را نمی فهمند، ولی کسانی که با علم و ادبیات و خواندن و نوشتن سر و کار دارند تصدیق می کنند که ما شاید هم محتاج به ده هزار لغت جدید باشیم – کشفیات و اختراعات تازه ای هم که می شود، و مخصوصاً تأثیری که این جنگ عالمگیر در حوائج روزانه ی ما کرده است، موجب می شود که روز به روز بر عدد لغاتی که محتاج الیه ماست افزوده شود. باید نویسندگان و اهل فضل و علم و کسانی که ذوق سلیم و معرف و صلاحیت وضع لغت را دارند متصل کلمات و تعبیرات و اصطلاحاتی را که مورد حاجت است پیشنهاد کنند تا ملت ایران و فارسی زبانان دیگر هر یک از آن لغات را که به ذهن خود و طبیعت زبان فارسی موافق و صحیح یافتند قبول کنند و متداول شود.
در عوض، عده ای بر لغات صحیح فصیح و رایج هزار ساله ی ما سکه ی باطله می زدند، و یک مشت لغات مهجور را در غیر معنای اصلیشان معرفی می کنند و یا آنکه از حروف الفبا کلمات جعلی قالب بزنند و به زور سر نیزه بحلق ما فرو کنند.
در عوض، عده ای بر لغات صحیح فصیح و رایج هزار ساله ی ما سکه ی باطله می زدند، و یک مشت لغات مهجور را در غیر معنای اصلیشان معرفی می کنند و یا آنکه از حروف الفبا کلمات جعلی قالب بزنند و به زور سر نیزه بحلق ما فرو کنند.

تا چندی پیش رویه ی لغت سازی ما این بود که ببینیم بی سوادهای ترک و عرب فلان اصطلاح و لغت فرانسوی و انگلیسی را چطور ترجمه کرده اند همان را بگیریم و عیناً استعمال کنیم – هی بگوئیم شخصیت و جاه طلبانه و موفقیت و نمایشکارانه و جبهه و عنودانه و تجهیز و متأسفانه، حالا مد شده است که همان اصطلاحات را دوباره ترجمه کنیم به کلماتی که به قول خودمان فارسی سره است، و اگر کسی اعتراض کند به او نسبت بی ذوقی بدهیم و تهمت کهنه پرستی و تعصب عربی ببندیم .
تعجب است که چرا عوض «جبهه ی مشرق» نمی گوئیم «پیشانی خاور خانم»! اگر تجدد این است قربان کهنه پرستها.
چندی پیش در یکی از جراید به این عبارت برخوردم که «قضیه در زیر پی گرد است» - معنای آن را سئوال کردم معلوم شد مقصود این است که قضیه در تحت تعقیب است – و حال آنکه همین «پی گرد» را فرهنگستان علیه السلام به معنی Explorateur وضع کرده است که شخص مشغول به تفحص و جستجو باشد.
http://img.tebyan.net/big/1388/03/9311511720255190225194721583020025340247120.jpg
لغتهائی هم که خودمان مستقیماً (یعنی بدون وساطت عربها و ترکها) برای معانی و تعبیرات اصطلاحات فرنگی وضع می کنیم پای کمی از لغات سابق الذکر ندارد: توده ی ملت، تفسیر اخبار، مفسر نظامی، ستونهای زره پوش، قانون وام و اجاره. جیره بندی خواربار، دکل صداپخش کنی، چک چلیپا شده، مستر فلان اضافه کرد، متفقین در کنار رود سرپل گرفتند... – ماشاءالله!
اشخاصی که این طور ترجمه و تحیر و انشا میکنند بر انشا و لغت سعدی (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2009/4/21/89867.html)و حافظ (http://www.njavan.com/index.aspx?pid=763010)خرده میگیرند. از لفظ مملکت بدشان می آید، اما وقتی که فرمان صادر شود از ترس توسری کلمات ارتش و ستاد و افسر را تاج سرشان می کنند و حلوا حلوا هم می گویند. شتری که از دروازه تو نمی رود اگر حکم بشود از سوراخ سوزن هم میگذرد. یک جا داعیه ی فارسی خالص نوشتن، و یک جا نزاکت و وضعیت و موفقیت و محدودیت و زنیت و ...!




پ ا ی ان
مجتبی مینوی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد